در حال بارگذاری ...
...

گپ‌وگفتی با «مهدی فرشیدی‌سپهر»، نویسنده و کارگردان نمایش «عقل صورتی یا مدادی که فقط مشق نمی‌نوشت»

نگاه اجتماعی به خانواده و مدرسه

این روزها نمایش «عقل صورتی...» در مرکز تولید تئاتر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان(سالن گلستان) واقع در پارک لاله میزبان مخاطبان شده است. به منظور آشنایی بیشتر با این نمایش با مهدی فرشیدی‌سپهرکه کارگردانی این اثر را بر عهده دارد به گفت و گویی پرداختیم که در ادامه می خوانید.

مهدی فرشیدی‌سپهر کارگردان جوانی است اما به رغم جوانی بسیار خلاق و هنرمند. او از سال75 تا امروز برای کودکان و نوجوانان تئاتر کار می‌کند. روایت تولید نمایش «عقل صورتی...» را از زبان خودش بشنوید: 

 

عقل صورتی بازمانده دوران کودکی است

ـ از زمانی که وارد عرصه تئاتر کودک و نوجوان شدم، پنج سال اول را با گروه‌های آماتور کار کردم که درباره خرس‌های خطاکار و روباه‌های مکار قصه می‌گفتند و بازی می‌کردند. پنج سال دوم را با اساتید و مشاهیری مثل آقای حسن دادشکر، خانم سیمین امیریان و آقای عادل بزدوده کار کردم که آن ها هم دکوراسیون قوی‌تری داشتند اما پندهای مشابه‌یی می‌دادند. سال85 نمایش «گاو» را کار کردم و طی ده سال بعد تلاش کردم کار درست را ادامه بدهم. نمایش «عقل صورتی...» باقی‌مانده آن سال‌هاست. معمولاً موضوع نمایش‌هایم را از اجتماع می‌گیرم و یکسری دیدگاه صنفی و همچنین مراتب زیبایی‌شناسی را که لازمه هر هنری است، به آن اضافه می‌کنم.

 

درباره کودکانی که نسلشان در حال انقراض است

ـ تولید «عقل صورتی...» از دی‌ماه سال95 آغاز شد. من یک ایده کلی داشتم درباره کودکانی که نسل‌شان در حال انقراض است. این کودکان جای پُزدادن به داشتن بنز یا بازوی کلفت‌تر و عکس با آدم‌های مشهور، به درون عالم نگاه می‌کنند. نسل این کودکان در حال انقراض است.کمپین‌هایی هستند که از انقراض پلنگ‌ها پیشگیری می‌کنند اما برای این بچه‌ها کسی این کار را نمی‌کند. زمانی آقای کیومرث پوراحمد و نسلی که قصه‌های مجید را ساخت، در این راستا تلاش می‌کرد، ولی این نسل هم به بدنه سینمای دیگری پیوست. بنابراین ما خودمان را موظف دانستیم این کار را شروع بکنیم. ما گروه فقیری هستیم! من به بازیگران مشهور، موفق و درجه یک تئاتر کودک و نوجوان،که دهه‌ها تجربه دارند، پیشنهاد همکاری دادم و آنها بدون چشم‌داشتی گرد هم آمدند. ما به کمک امیر مشهدی‌عباس مراحل سخت بازبینی کانون را گذراندیم.

 

تجربه متفاوت از بازخورد مخاطب

ـ درباره تاثیر این نمایش بر تغییر در رفتار اجتماعی کودکان باید ابتدا یادی بکنم از این بیت که «باده نِی در هر سری شَر می‌کند/ آنچنان را آنچنان در می‌کند». تماشاگرانی که زمینه‌یی برای نگاه‌کردن به خویشتن و دگرگون‌شدن از این طریق دارند، تماشاگرانی که به عزت نفس و شخصیت خود فکر می‌کنند، پس از دیدن نمایش ما متالم و دگرگون می‌شوند اما تماشاگرانی هم هستند که لایه‌های بتونی بسیاری در زندگی‌های‌شان حائل ایجاد کرده. ما تجربه‌های متفاوتی از بازخورد مخاطب داشته‌ییم. تماشاگرانی بوده‌اند که مدام خمیازه می‌کشیدند. اتفاقاً صحنه‌یی داریم که رضا می‌گوید:«من چیزی‌م نیست. فقط دارم کمی با خودم فکر می‌کنم»، بعد همه گروه با تعجب می‌گویند فکر؟! از امشب می‌خواهم این صحنه را اضافه بکنم که همه پیش از تعجب‌کردن، یک خمیازه بزرگ بکشند و بگویند:«فکر؟!». با این حال به نظرم در هر اجرا دست‌کم یک نفر بوده که قلبش به قدر کافی لرزیده. در هر اجرا یک انسان دگرگون شده. ما به این بسنده نمی‌کنیم اما خوشحالیم.

 

نگاه اجتماعی به تعلیم وتربیت

ـ صددرصد صحنه‌های نمایش از منابع اجتماعی وام گرفته شده‌اند. این نمایش بیست بازیگر دارد. ده بازیگر حرفه‌یی، ده بازیگر آماتور. بازیگران آماتور همه دانش‌آموزند. آنها در پشت صحنه مدام در حال خواندن فیزیک و شیمی‌اند که امتحان بدهند. این بچه‌ها و خانواده‌هاشان منابع اصلی تحقیق و الهام‌گیری ما بودند. خودشان می‌گویند چطور درگیر مسائل تعلیم و تربیتی و اولیا و مربیانی هستند. من که نگاه اجتماعی دارم، می‌بینم اگر بخواهیم به بچه‌ها تعلیم و تربیت بدهیم، غیر از انتقاد باید خانواده‌ها و مربیان‌شان را هم به لحاظ فرهنگی باسواد بکنیم.

 

آشنایی زدایی مخاطب با سالن

ـ این‌که چرا تماشاگران از دری که اسمش را گذاشته‌ییم «درِ مدرسه»، وارد می‌شوند، به این علت است که قصد آشنایی‌زدایی مخاطب با سالن تئاتر و بازیگران داشتم. مثلاً بازیگری در تئاتر قبلی یک شاهزاده زیبا بوده. از او خواستم در این نمایش نقش یک پیرزن آذری‌زبان را بازی بکند، یا دیگری در نمایش قبلی بازی فیزیکال داشته، از او خواستم اینجا ظریف بازی بکند. همچنین اتاق فرمان را در سالن قرار دادیم تا تماشاگران، پشت صحنه را روی صحنه ببینند. به نظرم تماشاگران دست ما را خوانده‌اند. ریتم، رنگ،کمدی و جوک‌های ما را روی صحنه فوت آبند. این اتفاق آبشخورهایی از برنامه‌های کمدی تلویزیون دارد یا عادت‌های هنرمندان در تئاترهای کودک و نوجوان و حتی بزرگسال. تلاش ما این بود از طریق دیگری وارد بشویم. بنابراین از ب بسم‌الله گفتیم از درِ مدرسه وارد بشوید. حالا تماشاگران معترض می‌شوند که ما از مدرسه گریخته‌ییم و امروز آمده‌ییم تئاتر ببینیم، باز شما می‌گویید بیایید توی مدرسه؟! و ما می‌گوییم این یک مدرسه دیگر است. این همان مدرسه آموزش و پرورش نیست. این مدرسه، سالن تئاتر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است. در واقع مدرسه تئاتر است! چون وقتی وارد می‌شوند می‌بینند خبری از بساط معمول مدرسه نیست.

 

موش ها دسته جمعی گربه را شکست می دهند!

ـ من به جامعه‌گردان‌ها، والدین،کودکان و نوجوانان، مذهبیون، دگراندیشان، متفکران و همه پیشنهاد می‌کنم نمایش «عقل صورتی...» را ببینند. اگر آخرین تعبیرشان از تئاتر کودک و نوجوان اینست که عده‌یی با لباس سیاه عروسک می‌گردانند، یا موش‌هایی که دسته‌جمعی گربه را شکست می‌دهند، از آن ها خواهش می‌کنم برای به‌روزکردن ذهنیت خود درباره تئاتر پارسی‌گوی کودک به تماشای این کار بنشینند.

 

گفتگو از احمد حجارزاده