نقد نمایش روح جهنمی به کارگردانی بابک محمدی
طنزی تراژیک با رگه های گروتسک در کالبد شکافی یک شخصیت خبیث
ایران تئاتر - سید علی تدین صدوقی : بابک محمدی پس از چند سال با متنی منودرام بهنوعی شگفتی آفریده است. متنی که دچار مرور زمان نمیشود و جهانشمول است.
او با دید و اشراف کامل و ژرف در خصوص شخصیت و کاراکتر آدمها ، انسانشناسی عمیق به لحاظ ابعاد روانشناسانه و شناختشناسی ، با نگاهی بر وجوه هرمنوتیک انسانهای متوهم خیالپرداز که اذهانی مشوش دارند این نمایش را بهصورت طبیعی و دراماتیک به صحنه میکشد. میدانیم هر آنچه طبیعی باشد لاجرم واقعی نیز مینماید.
محمدی با دیدی عمیق و شخصیتپردازیای دراماتیک و پرداختهای موضوعی و موضعی افراد مردمفریب و دروغزن را که با افکار و آرا و حرفهای پوپولیستی جامعه را بهسوی خود جلب کرده و با ایجاد هیجانهای کاذب موجب تجمیع آرا به نفع خود میشوند را بهخوبی تحلیل و تشریح کرده است. او در مقام نویسنده و کارگردان چون یک جراح با چاقوی درام به یک کالبدشکافی دراماتیک در خصوص شناخت آدمهایی اینچنین دست میازد. افرادی که در طول تاریخ بشریت و بهویژه تاریخ معاصر جهان موجب فجایع انسانی بسیاری شدهاند. فجایعی مانند جنگ، تجاوز، کشتار و قتل و غارت و... این افراد عموماً بر روی نقاط حساس مردم و جامعه دست میگذارند و میدانند که مردم چه عکسالعملی نشان خواهند داد و درنهایت با آنان همراه خواهند شد. اینان با تأسی بر باورها و اعتقادات و ایدئولوژی و نژاد و... پا به میدان میگذارند و از احساسات ملی و مذهبی و قومی و...مردم به نفع اهداف شوم و سیاه خود بهرهبرداری میکنند.
این افراد مدام شعار میدهند و با شعار و وعدهووعید جامعه را به آنسویی که میخواهند میبرند؛ مانند هیتلر که باعث جنگ جهانی دوم شده. استالین و حکومت پلورتاریا که صدها هزار نفر را به سیبری تبعید کرد و یا در زندانها مخوف « ک گ ب» با بدترین شکنجهها به قتل رساند. یا مانند حکومت آفریقای جنوبی که با نژادپرستی فجایع بسیاری را آفرید؛ مانند «کوکلاکس کلنها» که افکار نژادپرستانه خود را با عقاید تند مسیحی توجیه میکردند. یا کلیسا که در بیش از چهار قرن حاکمیت مذهبی بر اروپا بساط تفتیش عقاید را گسترد و چه فجایعی را آفرید. یا مانند گروهکهای مذهبی چون «بوکوحرام و داعش» و ... که با عقاید افراطی مذهبی کارهایی کردند که حیوانات هم انجام نمیدهند. یا حکومت صهیونیستی و غاصب اسرائیل که دهها سال است با افکار مذهبی به کشتار فلسطینیان مشغول است و به هیچ مرجعی هم جوابگو نیست. یا افرادی چون راستگراهای تندرو ی افراطی در کشورهای مختلفکه شعارهای پوپولیستی و مردم فریبانه میدهند؛ مانند ترامپ و...همه اینها در کنه شخصیتی که بابک محمدی خلق کرده متبلور شده است.
او منودرام را به اوج خود رسانده و به سطح حرفهایتری ارتقا داده. چه در نویسندگی و چه در کارگردانی. چراکه ابعاد مختلف چنین شخصیتهای پیچیدهای را در قالب درام با اوج و فرودهای دراماتیک و با دیالوگنویسیای که چون دیالکتیک شاعرانه میماند وطنزی روان وگروتسک به صحنه کشیده است. یک کمدی که مفهوم تراژیک دارد. با ریشهها و رگههای گروتسک که رئالیستی دهشتناک ومحتوم را در خصوص چنین افرادی نشانمان میدهد؛ تا مبادا فریب آنان را خورده و در دام حرفها و شعارها و دروغها وافکارشان بیفتیم. افرادی مانند کاراکتر این نمایش. شخصیتی که ثبات فکری ندارد. هرلحظه تصمیمی میگیرد. با حیوانات حرف میزند . توهم توطئه و خودبزرگبینی و شهرت دارد. فکر میکند همه باید او را بشناسند و از همه مهمتر از او اطاعت کنند. عقده ادیپ دارد .این شخص بهجز خودش و افکارش و اعتقاداتش و ایدههایش کس دیگری را قبول ندارد. فکر میکند که با ماورایی ها ومتافیزک و فرشتهها در ارتباط است. خود را ناجی جهان میداند. زنستیز است و زن را چون وسیلهای برای برآوردن امیال و خواستههای خود میبیند. برای هر چیزی راهکار و تعریف ارائه میدهد. خود را متخصص همهچیز میداند. کسی را برتر از خودش نمیبیند. هماره در توهم و خیالبافی بسر میبرد. حتی خیالاتش را هم میبیند و به تصویر میکشد.
فکر میکند که همه به دنبال اویند و برایش نقشه میکشند. برای خودش نظریهپردازی میکند و خود را نظریهپرداز بزرگ میداند؛ مانند فلاسفه و عرفا کنج عزلت میگزیند و از برج عاج خود میخواهد دنیا را رهبری و هدایت کند. چون البغدادی خود را جانشین پیامبر اعلام نموده و دین را تفسیر به رأی میکند. میخواهد همه از او و روش او و راه او و اعتقاد و عقیده او و... اطاعت کنند و پیرو اوباشند. اگر کسی از تبعیت او سر باز زند قطعاً نابودش میکند. مگر آنکه قدرت حاکمه نداشته باشد. بااینحال از تلاش خود دست برنمیدارد و به تهدید او میپردازد. این آدمها بجای آنکه عمل کنند فقط شعار میدهند و اذهان مردم را میفریبند. اگر در رأس قدرت باشند همه مشکلات را به گردن دیگران میاندازند و جنگافروزی میکنند و ...
بابک محمدی توانسته با دیالوگنویسیای دراماتیک ودراماتیزه شده و هدفمند به آنچه که میخواهد یعنی کالبدشکافی یک شخصیت مردمفریب برسد. این از نام نمایش هم پیداست «روح جهنمی » یعنی کسی که اگر قدرت را در دست بگیرد همهچیز را به آتش خواهد کشید. این فرد نفسش هم آتشزا است . او ابتدا افکار مردم را تخطئه میکند و با دادن وعده وعید و آیندهای دلفریب و روشن مردم را مسخ مینماید و در خوابی خرگوشی فرومیبرد. با تراشیدن دشمن واهی و فرضی و عامل بیگانه و جاسوس و ایجاد توهم توطئه همهچیز را از چشم دشمنان میبیند و... در حال باید گفت کارگردانی و هدایت بازیگر با تفکر و اندیشه خاص در راستای همین هدف صورت پذیرفته است . هرچند که شکر خداگودرزی نیز در مقام تنها بازیگر این نمایش زحمت خود را کشیده و تلاش وافری در خصوص ارائه کاراکتر از خود نشان داده که قابلتقدیر است. ارائه میزان و حرکت بدون تکرارهای اضافه و غلوهای بیجا، شخصیت و کاراکتر را در راستای خواست زیر متنباز مینماید.
همینگونه است طراحی صحنه که بدون موارد اضافه در راستای متن است و کاربردی درواقع با طراحی صحنهای دراماتیک روبرو هستیم که گویای کاراکتر و نوع افکار شخصیت موردنظر است؛ که ابعاد شخصیتی او را بیشتر مینمایاند. ریتم درونی و بیرونی نمایش نیز مناسب است. شاید درجاهایی نیاز به سکوت دراماتیک داریم که نبود و یا کمبودش احساس میشود. بابک محمدی با دراماتورژی خاص خود و اشرافش بر عناصر درام و اصول و قواعد دراماتیک وهنری به نام تئاتر. توانسته نمایشی درخور را به صحنه بکشد که نمونه یک تئاتر منودرام است و یک کار کلاسی که میتواند برای علاقهمندان، هنرجویان دانشجویان و اساتید این رشته بهعنوان یک نمونه حرفهای مورداستفاده قرار گیرد.
نمایش روح جهنمی در سال 1987 دراطریش به روی صحنه رفته که با استقبال تماشاگران و منتقدان روبرو بوده است. دیدن نمایش فوق را به همگان بهخصوص علاقهمندان تئاتر و هنرمندان وهنرجویان توصیه می کنم .