در حال بارگذاری ...
...

تمام اجراهای نمایشنامه‌های برشت، شیوه‌های کارگردان تأثیرگذار بوده است. حمید سمندریان در اجرای نمایش"دایره گچی قفقازی" شیوه خاص خود را به کار برد. به نظر من تعداد مبناهایی که باعث شناخت شیوه روایی یا اپیک شود، محدود است. در حقیقت در این راستا تنها یکسری دانش تئوریک وجود دارد و لزوماً قرار نیست این شیوه نعل به نعل در صحنه اجرا شود.

تمام اجراهای نمایشنامه‌های برشت، شیوه‌های کارگردان تأثیرگذار بوده است. حمید سمندریان در اجرای نمایش"دایره گچی قفقازی" شیوه خاص خود را به کار برد. به نظر من تعداد مبناهایی که باعث شناخت شیوه روایی یا اپیک شود، محدود است. در حقیقت در این راستا تنها یکسری دانش تئوریک وجود دارد و لزوماً قرار نیست این شیوه نعل به نعل در صحنه اجرا شود.

مهرداد ابوالقاسمی:
"آدم، آدم است" از معروف‌ترین نمایشنامه‌های برتولت برشت است که این روزها با بازنویسی میلاد اکبرنژاد و کارگردانی شکوفه ماسوری در تالار اصلی مولوی روی صحنه رفت.
برشت در این نمایشنامه نگاهی متفاوت به انسان‌ها دارد و بحث جایگزینی آدم‌ها را در شرایط سخت و دشوار بررسی می‌کند. به بهانه اجرای این نمایش با شکوفه ماسوری کارگردان نمایش"آدم، آدم است" گفت‌وگویی انجام داده‌ایم.
علت انتخاب نمایش"آدم، آدم است" ، فرم و شیوه اجرایی نمایش بود یا به دلیل علاقه به محتوای نمایشنامه به سمت آن‌ کشیده شدید؟
هم فرم و هم محتوا از ملاک‌های اصلی من برای اجرای این نمایش بود. من به نمایشنامه"آدم، آدم است" بسیار علاقه‌مند بود‌م و همواره دغدغه اجرای آن را داشتم. این متن بسیار جذاب است و من به لحاظ اجرای نمایشنامه به شیوه اپیک به این اثر علاقه خاصی داشتم. البته سال 73 نمایش"آن که گفت آری، آن که گفت نه" از برتولت برشت را اجرا کردم، بنابراین دوست داشتم از این نویسنده برای دومین بار نمایشی را با شیوه اپیک آماده اجرا کنم.
چه لزومی برای بازنویسی متن احساس کردید و آیا برای بازنویسی نمایشنامه از منطق خاصی پیروی کردید؟
نمایشنامه"آدم، آدم است" از دیدگاه من به دو دلیل احتیاج به بازنویسی داشت. اول این که زبان ترجمه‌های موجود در ایران بسیار کهنه و قدیمی بود. هر دو ترجمه موجود(ترجمه امین مؤید و شریف لنکرانی) ‌زبان کهنه‌ای رنج ‌دارند که به هیچ عنوان قادر به برقراری رابطه با مخاطب امروز نیستند.
دلیل دوم این بود که در متن اصلی، صحنه‌هایی وجود داشت که با اخلاق‌مندی عمومی جامعه امروزی همخوانی ندارد. من هم به این اخلاق‌مندی پای‌بند هستم، بنابراین ناچار به حذف این صحنه‌ها بودیم و به همین دلیل نیاز مبرمی به بازنویسی نمایشنامه‌ احساس می‌شد و از همین رو بود که نمایشنامه را بعد از بازنویسی روی صحنه بردیم.
پس از بازنویسی، تغییری به لحاظ محتوا و مضمون در نمایش دیده نمی‌شود. قصد داشتید به اصالت اثر وفادار بمانید؟
بله، به هیچ عنوان به لحاظ مفهوم، مضمون، قصه و کاراکترها در متن تغییری اعمال نکردیم. فقط صحنه‌هایی از نمایش ‌حذف شد‌ و ‌زبان نمایش‌ به روز درآمد. تلاش کردیم در این تغییر راهکاری پیدا کنیم تا مخاطب بتواند به راحتی با نمایش ارتباط برقرار کند.
عناصری را در نمایش وارد کرده‌اید که برگرفته از فرهنگ و سنت ایرانی است. لزوم استفاده از این عناصر چگونه احساس شد و آیا فکر نکردید وارد کردن عناصری چون موسیقی و قصه‌های فولکلور ایرانی به نمایش ضربه بزند؟
"میان پرده" ‌یکی از ویژگی‌های آثار برشت و جزء شیوه اجرایی است. در سبک اپیک هیچ لزومی ندارد که میان پرده‌ها با محتوا و مضمون نمایش در ارتباط باشند. من می‌توانستم به جای این میان‌پرده‌ها قطعه موسیقی پخش کنم. میان پرده‌ها در حقیقت وظیفه ایجاد فاصله میان مخاطب و پرده‌های مختلف نمایش را دارد. در این نمایش ما تلاش کردیم از ملودی‌ها، شعرها و داستان‌هایی استفاده کنیم که به نوعی در نوستالژی تماشاگران وجود داشته باشد. اشعار و ملودی‌هایی که در میان پرده‌ها به کار گرفته‌ایم با ادبیات و زبان فارسی روایت می‌شود، اما به لحاظ جهانی بودن، به نوعی این اشعار، نوستالژی کودک هستند، منتها در شرایط دخل و تصرف قرار گرفته‌ و فقط تداعی‌گر دوران کودکی نیستند. به نظر من لزومی ندارد که عیناً منطبق با نمایشنامه باشد. میان‌پرده‌ها می‌تواند ماهیتی جدا داشته باشد، اما با وجود این در میان پرده‌های نمایش"آدم، آدم است" پیوندهایی هم وجود دارد.
فکر نمی‌کنید استفاده از این نوع روایت در میان پرده‌ها به کلیت اثر لطمه وارد کرده باشد؟
در شیوه برشت میان پرده‌ها فقط فاصله ایجاد می‌کنند و لطمه‌ای به نمایش نمی‌زنند. در حقیقت این فاصله‌ها باید وجود داشته باشد تا مخاطب دچار پیوستگی موضوع به معنای باور کردن شرایط نشود. در شیوه اپیک هر لحظه باید"قرارداد" ایجاد شود. قرارداد مبنای اصلی این شیوه است.
در حقیقت تلاش کرده‌اید در اجرای این نمایش به نوعی، تحلیل خود را وارد اثر کرده و در زمینه فرم و محتوا تغییرات جدیدی حاصل کنید.
تلاش کردیم در راستای شیوه اپیک نوآوری ایجاد کنیم. تحلیل جدیدی در نمایش وارد نکرده‌ایم و در مفهوم و مضمون نمایش هم دست نبرده‌ایم.
دست بردن در آثاری چون نمایشنامه‌های برشت که برای بسیاری شناخته شده است، کار آسانی نیست و همواره این خطر احساس می‌شود که تماشاگر به دلیل پس زمینه‌های ذهنی که نسبت به این آثار دارد، در مقابله با هر گونه نوآوری و خلاقیت ایستادگی ‌‌کند. معمولاً تماشاگری به تماشای این دست نمایش‌ها می‌آید که انتظار برآورده شدن ذهنیات خود را دارد. با توجه به این تفاسیر، نسبت به انجام چنین اقدامی هراس نداشتید و آیا به نظر خودتان در ایجاد فضای باورپذیر برای مخاطبانی از این دست، موفق بوده‌اید؟
من معتقد نیسم که برشت شناخته شده است. اتفاقاً معقتدم برشت در ایران در حد یک تئوری مانده.
چرا فکر می‌کنید که برشت در ایران ناشناخته مانده است؟
برای این که در ایران از آثار برشت چندان اجراهایی صورت نگرفته.
اما حمید سمندریان و آزیتا حاجیان و... نمایش‌هایی چون"دایره گچی قفقازی" و"زن نیک ایالت سچوان" را روی صحنه برده‌اند و اتفاقاً تماشاگران هم استقبال خوبی از این نمایش‌ها کرده‌اند.
در تمام اجراهای نمایشنامه‌های برشت، شیوه‌های کارگردان تأثیرگذار بوده است. حمید سمندریان در اجرای نمایش"دایره گچی قفقازی" شیوه خاص خود را به کار برد. به نظر من تعداد مبناهایی که باعث شناخت شیوه روایی یا اپیک شود، محدود است. در حقیقت در این راستا تنها یکسری دانش تئوریک وجود دارد و لزوماً قرار نیست این شیوه نعل به نعل در صحنه اجرا شود. ما هم در اجرای نمایش"آدم، آدم است" تلاش کردیم تا کاربردهای آن شیوه را استخراج کرده و در اجرا به کار بگیریم. همچنین سرگرمی، علاوه بر انتقال تمام مفاهیم مورد نظر، یکی دیگر از ویژگی‌های آثار برشت است که ما هم در اجرا این مورد را مد نظر قرار دادیم. به نظر من به لحاظ اجرایی، مستندات زیادی وجود ندارد و در نتیجه دانش تئوریک، ما را ملزم به ایجاد نوآوری می‌کند.
بهترین شیوه فاصله‌گذاری، در تعزیه ـ که یک نمایش اصیل ایرانی است ـ وجود دارد. شما هم در نمایش‌تان از اشعار و داستان‌های ایرانی استفاده کرده‌اید. در حقیقت به نوعی تلاش کرده‌اید تا نمایش را برای مخاطب ایرانی باورپذیر و قابل فهم کنید. چرا برای انطباق بیشترِ فرم و محتوا از قواعد و قراردادهای تعزیه استفاده نکردید؟
من با این عنوان که تعزیه را در اپیک ببینیم، خیلی موافق نیستم. تعزیه یکی از عناصر اپیک است و یکسری از قراردادهایش را به شیوه اپیک امانت داده است. تئاتر اپیک برگرفته از تئاتر شرق است. شیوه اپیک متأثر از کابوکی است. هنگامی که گروه بازیگران ما دور صحنه می‌گردند و قرارداد می‌گذارند که مسافتی را طی کرده‌اند در حقیقت از قواعد تعزیه پیرو‌ی کرده‌اند. نمی‌خواستم تام و تمام در اختیار شیوه اجرایی تعزیه باشم، بلکه تلاش کردم از عناصر و موتیف‌های شرقی استفاده کنم و به نظر خودم بسته به فراخور شرایط و شیوه اجرایی نمایش از آن‌ها استفاده کرده‌ام.
به نظر شما فرم و محتوای نمایش‌تان با هم‌ همخوانی دارد؟
قرار نیست فرم و محتوای نمایش با هم همخوانی داشته باشد. تلاش کردم که میانْ پرده‌های نمایش، محتوا داشته باشد و این اتفاق هم رخ داده است.