در حال بارگذاری ...
...

گزارشی از کارگاه آموزشی اقتباس از قصه‌های هزار و یک شب با راهنمایی نغمه ثمینی

هدف از این کارگاه بررسی یکی از قصه‌های هزار و یک شب و اقتباس از آن بود. به گفته نغمه ثمینی در آغاز جلسه، یک بازی و اتود روی هزار و یک شب در این کارگاه صورت خواهد گرفت. بنابراین دانشجویان نباید انتظار رد و بدل شدن اطلاعات و توقع آموختن نمایشنامه‌نویسی را داشته باشند.

رضا آشفته:
کارگاه آموزشی اقتباس از قصه‌های هزار و یک شب با حضور نغمه ثمینی در تالار صمیمی‌مفخم دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران برگزار شد.
هدف از این کارگاه بررسی یکی از قصه‌های هزار و یک شب و اقتباس از آن بود. به گفته نغمه ثمینی در آغاز جلسه، یک بازی و اتود روی هزار و یک شب در این کارگاه صورت خواهد گرفت. بنابراین دانشجویان نباید انتظار رد و بدل شدن اطلاعات و توقع آموختن نمایشنامه‌نویسی را داشته باشند.
در ابتدای کارگاه دانشجویان خود را به نغمه ثمینی معرفی کردند تا در یک دایره مشترک و صمیمی قصه"حکایت دو عاشق ماهرو" قرائت شود. هر یک از دانشجویان یکی از بخش‌های قصه را می‌خواندند که در آن یک موقعیت مهم و چند خرده موقعیت کوچک‌تر شکل می‌گرفت و همه این موارد روی پلاکاردهای سفید نصب شده بر دیوار سالن تمرین نوشته می‌شد. بنابراین به نوعی موقعیت‌های جدی، مؤثر و مهم این قصه شناسایی می‌شد تا در زمان اقتباس از آن به عنوان یک نمایشنامه مستقل به کار گرفته شوند.
نغمه ثمینی همچنین مقایسه‌ای بین ساختار قصه‌های هزار و یک شب و ساختار قصه‌های غربی انجام داد و گفت:«ساختار داستان گویی هزار و یک شب یکی از عجیب‌ترین و خاص‌ترین شیوه‌هاست. یک الگوی شرقی که شکل مارپیچی دارد و در آن حرکت از کل به جز یا بالعکس صورت می‌گیرد. به عبارت دیگر همیشه یک نقطه مرکزی در بطن اثر وجود دارد که حرکت به شکل مارپیچ به سمت مرکز است و یا از مرکز به سمت بیرون این حرکات مارپیچ شکل می‌گیرد. اما روایت‌های غربی ساختار خطی دارند و از یک نقطه تا نقطه بعدی مسیر مشخص طی خواهد شد.»
وی افزود:« "هزار و یک شب" مؤلف ندارد و به تمام مشرق زمین متعلق است، چون در آن انواع اقوام شرقی مانند هندی‌ها، ایرانی‌ها، عرب‌ها و مصری‌ها حضور دارند و در لحظاتی از آن نیز تأثیرات یونانی‌ها و چینی‌ها نیز به چشم می‌آید. بنابراین در این کتاب جادویی جغرافیایی خاصی نیز مد نظر نیست و ساختار آن یکی از عجیب‌ترین ساختارهای روایی موجود در دنیاست.»
این استاد دانشگاه در ادامه با اشاره به جادویی بودن قدرت و افسون کنندگی هزار و یک شب گفت:«اگر دچار افسون این کتاب شوید، سخت از آن رها می‌شوید. جلال ستاری در این باره کتاب"افسون شهرزاد" را نوشته است و در این باره است که می‌تواند ما را افسون کند. این کتاب نه جنبه رسمی دارد و نه هیچ حکومتی آن را از زیر تیغ سانسور گذرانده است.»
برای آن که روند کلاس آموزشی با هدف و نتیجه روبه‌رو شود، در تقسیم‌بندی بخش‌های مختلف این قصه از هزار و یک شب علائم و نشانه‌هایی به عنوان کدهای لازم به کار گرفته شده که عبارت بود از:
* تکرار قصه
 هشدار برای پرهیز از کشته شدن
 سفر
 گره افکنی
و در ادامه مراحل مختلف قصه"حکایت دو عاشق ماهرو" به لحاظ ساختاری در طول قرائت این قصه مشخص شد که در زیر آورده شده است.
1- ملکزاده در بند تصویر دختر را می‌بیند. ()
2- ملکزاده عاشق تصویر دختر می‌شود.
الف: ملکزاده دوباره به کتاب فروشی مراجعه می‌کند تا نشانی صورتگر آن تصویر را پیدا کند.
3- ملکزاده به سفر می‌رود برای پیدا کردن صورتگر()
الف: برخورد با بدوی
4- یافتن کسی که احتمالاً صورتگر در محلی مجلل است
5- ملکزاده(ابراهیم) با شیخ بازی می‌کند، متوجه گم شدن انبان خود می‌شود
الف: ماجرای دزدیدن انبان(خرده قصه)
ب: داستان با دور تند از زبان ابراهیم(ملکزاده) تکرار می‌شود(*)
6- شیخ ابوالقاسم صندلانی خود اوست.
7- شیخ دختر را معرفی می‌کند: جمیله دختر حاکم بصره()
الف: دختر به شدت از مردان بی‌زار است(‌)
ب: شیخ عاشق دختر است و به همین دلیل صورت او را کشیده
ج: شیخ می‌خواهد عاشق(ابراهیم) با دختر جمع آید و یک نظر دختر را به او نشان دهد
8- ابراهیم(عاشق) با کشتی شیخ به بصره سفر می‌کند()
الف: برخورد با دربان، ضیافت و مستی
ب: تعریف قصه برای یک بار دیگر(*)
9- دربان می‌پذیرد که به ابراهیم(عاشق) کمک کند(‌)
الف: تکرار قصه به شکل گوناگون(*)
ب: گفتن این که ابراز عشق خیلی خطرناک است
10- برخورد با خیاط گوژپشت که خیاط جمیله است
الف: تعریف قصه(*)
ب: خیاط می‌پذیرد به عاشق کمک کند(‌)
11- سفر با ملاح به باغ جمیله به واسطه ملاح(‌)
12- برخورد با باغبان(‌)
13- ابراهیم به مخفیگاه می‌رود تا آمدن دختر(‌)
الف: دیدن دختر و حیرت عاشق(ابراهیم)
14- دختر جوان عاشق را می‌بیند()
الف: برخورد عاشق و جمیله
ب: تعریف قصه از زبان هر دو(*)
15- دختر از عشقی همانند می‌گوید و از انتظار
الف: وصال اولیه
16- دختر با عاشق قرار پنهانی می‌گذارد برای فرار()
17- پسر شروع می‌کند به دروغ گفتن به باغبان و دیگران()
18- بازی جمیله
الف: جمیله با پسر همراه می‌شود،‌ آغاز سفر دیگر()
19- دیدار دوباره با ابوالقاسم صندلانی صورتگر
الف: صندلانی حلواهای آمیخته به بنگ را به آن‌ها هدیه می‌کند
ب: داستان جمیله درباره پسر عمو بودن و خواستگاری کردن صندلانی(*)
20- ابراهیم(عاشق، ملکزاده) چشم باز می‌کند، بنگ زده در خرابه‌ای افتاده
21- عاشق در گرمابه، متهم به قتل دختری می‌شود
الف: تکرار قصه
22- والی گردن زدن عاشق را فرمان می‌دهد
23- آمدن ناجی‌ها
الف: داستان موازی جست‌وجوی پسر(ابراهیم) توسط پدرش(*)
ب: نجات ابراهیم از دست والی
24- برخورد ابراهیم با هارون الرشید
الف: گفتن دوباره قصه(*)
25- کشف جمیله از خانه ابوالقاسم صندلانی به هنگام نفس‌های آخر
26- به دار آویختن صندلانی و بخشش مال و ثروت او به ابراهیم
27- آمدن پدر جمیله و رضایت دادن به ازدواج آن دو
28- وصال نهایی
در این کارگاه دانشجویان و نغمه ثمینی این ایده‌های فرعی را در قصه"حکایت دو عاشق ماهرو" شناسایی کردند:
1- مردان مخنث و ناقص العضو به جمیله نزدیک هستند
2- عاشق‌ها با بازی و پول همه را جذب می‌کنند
3- معکوس مسیر هبوط در کلیت اثر اتفاق می‌افتد(عروج)
4- از شماره 13 و 14 راوی به خود عاشق برمی‌گردد
5- توازی عشق جمیله و ابراهیم
همچنین نغمه ثمینی بر این نکته تأکید کرد که آنتاگونیستی در این قصه وجود ‌ندارد، بلکه سختی دیدار دو عاشق با توجه به مشقات سفر و انتظار می‌تواند نوعی آنتاگونیست تلقی شود. در لحظه دیدار ابراهیم با جمیله برخلاف میل و ادعای دیگران هیچ واکنش تندی از سوی جمیله به وقوع نمی‌پیوندد، بلکه او هم به نوعی منتظر وقوع چنین لحظه باشکوهی بوده است.
وی همچنین در ادامه به صندلانی به عنوان یکی از مهمترین شخصیت‌های این قصه پرداخت که به عنوان فردی بیمار و عاشق سرخورده به تمامی اتفاقات سمت و سو می‌دهد. ابوالقاسم صندلانی زیرک‌ترین فرد قصه است که از ابراهیم و جمیله بیزار است و در صدد برمی‌آید که از آن‌ها انتقام بگیرد.
همچنین در این کارگاه دانشجویان موفق شدند شخصیت‌های اصلی و فرعی را با بارزترین نکات رفتاری آنان مشخص کنند که از این قرار است:
الف: شخصیت‌های اصلی
1- شیخ: اهل بازی، رند، عاشق، انتقام‌جو، خودآزار و دیگر آزار
2- ابراهیم: به شدت عاشق، خوب‌رو، بخشنده و کریم، متواضع و ملکزاده
3- جمیله: بسیار زیبا، متنفر از مردان، ملکزاده، سنگدل و بی‌رخم، خوشگذران
ب: شخصیت‌های فرعی
1- کتاب فروش: تصویر را به ابراهیم نشان می‌دهد
2- بدوی: ابراهیم را به بغداد می‌رساند
3- دربان و زنش: معرفی خیاط به ابراهیم
4- خیاط گوژپشت: نشان دادن راه باغ به ابراهیم
5- ملاح: بردن ابراهیم به باغ
6- باغبان: مهیا کردن دیدار ابراهیم و دختر
7- عجوز رقاص
8- کنیزکان
9- والی
10- سیاف(جلال 1 و 2)
11- حاجب
12- هارون الرشید
بعد از آن که مواد اطلاعاتی این قصه از هزار و یک شب پیش روی دانشجویان قرار گرفت، نغمه ثمینی از میان دانشجویان چهار گروه تشکیل داد تا هر گروه یکی از بخش‌های قصه را به عنوان مواد قابل اقتباس مورد استفاده قرار دهند. دانشجویان ‌به گفت‌وگو پرداختند برای آن که بتوانند به بهترین وجه ممکن اقتباس خود را انجام دهند.
این کارگاه آموزشی راه و روش تجزیه و تحلیل یک داستان را برای تبدیل شدن به نمایشنامه برای دانشجویان مشخص کرد. مطمئناً این شیوه برای هر نوع داستان‌ قابل اجرا خواهد بود، مشروط بر آن که اطلاعات لازم در حد کافی و لازم الاجرا شناسایی و به کار گرفته شود.
این گروه از دانشجویان در هفته‌های بعد، پازل‌های اقتباسی را در اختیار همدیگر قرار می‌دهند و هر یک از آن‌ها‌ می‌تواند براساس این پاز‌ل‌ها و ایجاد یک هماهنگی و روتوش نهایی اقتباس شخصی خود را از این اثر ارائه کند.