در حال بارگذاری ...
...

نقدی برنمایش همشهری به کارگردانی مازیار ملکی

مهارت سختی با عنوان خنداندن مردم

ایران تئاتر – بهنام حبیبی: پسر جوانی که در رابطه‌ی عشقی با دختری است، برای رسیدن به عشقش و ازدواج با او به پیشنهاد دختر پاسخ مثبت می‌دهد و در اجرای این پیشنهاد با مشکلات عجیبی روبرو می‌شود.

پسر جوانی که البته شناسنامه‌ی فردی و اجتماعی چندانی ندارد، چند سالی است که با دختری رابطه‌ی عشقی برقرار کرده است و پس از این سال‌ها، آن دو تصمیم به ازدواج می‌گیرند ولی پسر هیچ کار و درآمدی برای گذران زندگی ندارد. دختر به او پیشنهاد می‌کند تا از توانایی کمیک خود بهره گیرد و به صورت تلفنی مردم را بخنداند و از این راه اندک پولی از مشتریان تلفنی خود دریافت نماید تا از این راه شغلی برای خود دست و پا کرده باشد. برای این منظور، پسر جوان، آگهی کارش را در روزنامه چاپ می‌کند و سپس مشتریان با او تماس می‌گیرند تا پسر آنها را بخنداند ولی هر کدام از تماس‌ها، خود به مشکلی جدید و طنزآمیز برای پسر تبدیل می‌شود.

"همشهری"، متنی است که بر پایه‌ی تم تنهایی، با پلات ارتباط و با در برگیری موضوعات بیکاری، تنهایی، و افسردگی، در ژانر ملودرام و در ساختاری رئالیستی، گروتسکی ساده و روان را با دیالوگ‌هایی محاوره‌ای و روزمره، از زیربافت جامعه‌ی امروز کشورمان روایت می‌کند. متن در عین سادگی و روانی، با زیرکی و خونسردی خود، به مشکلات و درگیری‌های فکری و ارتباطی بین افراد گروه‌ها و لایه‌های گوناگون جامعه‌ی امروز ایران می‌پردازد و با احتیاط، تا مرز تنش‌های لفظی و گفتاری بین آنها پیش می‌رود. نمایشنامه، روشی ابزرد را برای رسیدن به معنای مورد نظرش در پیش می‌گیرد و از تنوع و گوناگونی رویدادی، کارکتری، و موضوعی دوری می‌کند. نویسنده، با تأکید ویژه‌اش بر تنها محور رویدادی داستان، یعنی ارتباطات تلفنی مردم با پسر جوان و وابستگی این رویداد با دختر، از بازگویی و معرفی بیشتر کارکترها، زمان، مکان، و فضای پیرامونی این افراد خودداری می‌کند تا ذهن مخاطب را درگیر اطلاعات پیرامونی بی‌فایده نکند که این خود از امتیازات این نمایشنامه است.

کارگردان نمایشنامه که آفرینش نمایشنامه‌ی خود را بر صحنه به عهده دارد، بیشترین تأکید را در دراماتورژی بازیگر و طراحی میزانسن های وابسته به او از خود نشان می‌دهد و در طراحی و دراماتورژی صحنه و دکور و اکسسوار و افکت‌های دیداری و شنیداری، اصرار چندانی نمی‌ورزد. کارگردانی "همشهری" با بیشترین تأکید بر ایجاد فضای طنز و نشاندن خنده به لب‌های تماشاگرانش، هدایت خوبی از کارگردان را برای کارگردانی اثری گروتسک و اجتماعی، نشان می‌دهد. "همشهری" دارای دراماتورژی و طراحی موومانی خوبی برای بازیگری است اما در بهره‌گیری از دکور و اکسسوار از طراحی چندانی بهره نمی‌گیرد.

بازیگر "همشهری"، که ایفای مونولوگی طنز را بر عهده دارد، مهارت خود را در ایفای نقش کمدی – اجتماعی‌اش به خوبی نشان می‌دهد. دراماتورژی بازیگری، اگرچه بر محور مونولوگی  می‌چرخد اما همچنان می‌توانست بهره بیشتری از موومان ها و گوناگونی میزانسن های صحنه‌ای برای تک بازیگرش در بر داشته باشد اما بیشترین دراماتورژی بر محور میزانسن های گفتاری و دیالوگی بازیگر انجام شده است. در این باره می‌توان به بهره‌گیری اندک بازیگر با دکور و اکسسوار صحنه و ارتباط کم او با دکور و اکسسوار صحنه اشاره داشت.

دکور و اکسسوار "همشهری"، در نگاهی اکسپرسیونیستی و با طراحی مینی مالیستی، به خوبی فضای ابزرد و گروتسک نمایشنامه را پشتیبانی می‌کند. طراحی و اجرای دکور و اکسسوار، فضای مضحک و ناتوان زندگی جوان را به صحنه می‌آورد ولی در اجرای اکسسوارهای آویخته از سقف، تا اندازه‌ای از فضای اجرای رئالیستی کار منحرف می‌شود و ذهن تماشاگرش را به سورئالیسم هدایت می‌کند. "همشهری" از دراماتورژی نور و افکت ساده‌ای بهره می‌گیرد و پیچیدگی چندانی در طراحی نور و موسیقی و افکت‌های دیداری و شنیداری نشان نمی‌دهد. همه‌ی تماس‌های تلفنی مردم با پسر جوان که در قالب صداهای صحنه ارائه می‌شوند به سادگی و بی‌پیرایه انجام می‌شود و جایی برای کارکترهای پنهان نمایش باز می‌کنند.

"همشهری"، روایت جامعه‌ای است که مردمش گذشته از درگیری‌ها و مشکلات مادی خود، دارای مشکلات روانی و درونی بسیاری‌اند. مردمی که در گام اول، نیازمند شنیده شدن هستند و نه خنداندن، و برای ایجاد ارتباط با یکدیگر و حتی برای خندیدن، به سادگی، دریچه‌های ارتباطی خود را نمی‌گشایند و به یکدیگر اجازه‌ی ورود نمی‌دهند. "همشهری" گروتسک تراژدی طنزآمیز مردم تنهایی است که در بیکاری، تنهایی و افسردگی خود، برای ایجاد ارتباط با یکدیگر، برای خندیدن، و برای رسیدن به عشق، در کوچه‌های تنگ و تاریک جامعه‌ی مدرن امروز به بن‌بست‌های فردی و سنتی خود می‌رسند و در آن جا محبوس می‌شوند.