نگاهی به نمایش «بوف نهچندان کور» به نویسندگی و کارگردانی محمدعلی سجادی
بازسازی اوقات ازدسترفته برای زندگی عاری از پوچی

بوف نه چندان کور

بوف نه چندان کور
ایران تئاتر، کیارش وفایی: نمایش «بوف نهچندان کور» با نگاه نویسنده و کارگردان این اثر از «بوف کور» نوشته صادق هدایت که تاکنون باگذشت هشتاد سال از سوی مخاطبان حوزه ادبیات و دیگر جریانات هنری بسیار مورد استقبال قرارگرفته به روی صحنه رفته که اثری تأملبرانگیز و همراه باذکاوتی خاص است.
اهمیت نگاه آزاد به آثار ادبی از سوی نویسندگان و کارگردانان در مدیومهای مختلف تصویری سبب خواهد شد تا فرد با نگرشی متفاوت نسبت به جهانبینی و اتفاقات پیرامون در زمان حال بپردازد و آن اثر را با داشتههایی نو به دید مخاطب برساند. نگاهی که در خود از تعریفی واقعگرا به فضایی غیرواقعی سوق پیدا میکند و یا به تعریف دیگری رهسپار میشود. استفاده از زبان متن نیز گزینه دیگری است که میتواند در لحن کاراکترها و نوع کنش آنها تصمیمی اتخاذ کند تا جهت روایت در صراحت لهجه مؤثر واقع شود. حال این اهمیت از سوی پردازشگران که همان نویسندگان و کارگردانان هستند بسیار مورد استقبال قرار خواهد گرفت زیرا در کنار معرفی جهان متن به معرفی دیدگاههای خود پرداخته و گاهی جهانی نو را با توجه به ریشه و اصل متن به تصویر میکشند که این ارتباط و تصمیم سبب رخ دادن اتفاقی نو در معرفی اثر خواهد شد.
در نمایش «بوف نهچندان کور» به نویسندگی و کارگردانی محمدعلی سجادی که تجربیات بسیاری را درزمینه سینما، نقاشی و نوشتن دارد با نگاه شخصی وی بهعنوان نویسنده و کارگردان، اثر را دنبال میکنیم که با وفاداری به درونمایه و شکل اصلی کتاب «بوف کور» به اهمیت داشتن این متن پرداخته و جهانبینی خود را با در نظر گرفتن شرایط موجود به چالش کشیده است. چالشی که در آن بهصورت آگاهانه تلفیقی از ادبیات، سینما و نقاشی بهره برده است. حال از نکات قابلتوجه برای خوانا بودن این اثر در ذهن مخاطب آن است که کارگردان با تحلیلی هوشمندانه لحن و زبان متن را از فضای امروزی وام گرفته تا بیشتر بتواند معنا و مفهوم دیدگاه خود را به نمایش بگذارد که این منطق ازنظر مناسبات زمانی نیز تصمیمی درست تلقی میشود. در این نمایش استفاده از صحنه دوسویه و آینههای قدی در دو سوی صحنه و مقابل هم در طراحی صحنه این مزیت را دارد که مخاطب در جایگاه نشستن خود بتواند بهراحتی روایت قصه را دنبال کرده و هیچچیز را از دست ندهد که دلیل این مهم مجدد به اهمیت داشتن متن بازمیگردد. البته آینههای قدی از طرفی در فضای نمایش جایگاهی برای ورود و خروج بازیگران در نظر گرفتهشده که مزیت این تصمیم آن است که از مقطع شدن صحنهها با رفتوآمد نور اجتناب کنند. با توجه به این خاصیت، در نمایش کوشیده شده است که درصحنه از آکسسوارهای بزرگ و حجیم استفاده نشود و تنها باوجود یک ویدئو پروجکشن برای تصاویر مرتبط با متن نمایشنامه و مینیمال بودن آکسسوار، روایت اثرگذاری بیشتری را بر عهده داشته باشد تا قصه در چارچوب معین و در مسیر خود هدایت شود. ازجمله نکاتی که در نمایش «بوف نهچندان کور» بسیار مورد توجه قرارگرفته انتخاب و هدایت بازیگران این نمایش است که با توجه به وجود استفاده از ادبیات در متن و شخصیتپردازیها از اهمیت خاصی برخوردار است؛ زیرا که حواس بازیگری در بیان اتفاقات این متن و مسائل موجود نقش بسزایی را ایفا میکند که در این موارد هدایت کارگردان و ریزبینیهای وی با توجه به تسلط و کنکاش شانزدهسالهاش برای رسیدن به متن با نگاهی از درون خود خالی از لطف نیست. در شخصیتپردازیهای این نمایش تعاریف درستی از شخصیتهای نمایش ارائه و میزانسنهای دقیقی طراحیشده که این تمهید در ازای نقش ادبیات در سیطره روایت، روانی بازی بازیگران و انس گرفتن آنها با نمایشنامه مرتبط است. به این ترتیب باید متوجه بود که این تصمیم و نگاه تا چه اندازه در استفاده درست از شاخصههای ادبی و دیگر مدیومهای موجود در متن نمایشنامه جهت رونق یک اثر و خاطر انگیز بودن آن مهم جلوه کرده است.
همچنین در تکمیل این تعریف میتوان گفت از تعاملی که بین دیدگاه کارگردان و بازیگران درصحنه به وجود آمده است مخاطب میتواند شاهد روایتی روان، عاری از روشنفکریهای بی تعریف، قصهای یکدست همراه با تلاطمهایی قائمبهذات در متن باشد. البته از دیگر اهرمهایی که در این نمایش برای تقویت بُعد تصویری نمایش از آن استفادهشده، گروه فُرمی است که برای فضاسازی وقایع نمایش توسط چند نفر تشکیل میشود که در کنار این موضوع، مسئولیت تعویض صحنهها را با میزانسنی نمایشی بر عهده دارند. در ادامه از دیگر مسائلی که در جریان نمایش به آن پرداختهشده است باید به معرفی کتاب «بوف کور» در میان دیالوگ بازیگران و نیز بیان دلیل اهمیت خواندن این کتاب از سوی شخصیتها اشاره داشت. در این نمایش خیالات، بخش اعظمی از زندگی شخصیت مرد نقاش است که باعث ورود و خروج سایر شخصیتها به دنیای او که همان صحنه نمایش است میشود و جریانهای موجود در سیر روایت در مسیر اطلاعرسانی و آگاهی مخاطب سوق پیدا میکند. بهطور مثال در نمایش، صحنهای وجود دارد که شخصیت مرد نقاش با خواسته مرد گالری دار به صادق هدایت مبدل میشود و در جواب دختر خبرنگاری از مسائل و اتفاقات حقیقی زندگی صادق هدایت میگوید و در ادامه آن صحنه با خروج شخصیت مرد نقاش، مرد گالری دار به بیان سایر مستندات زندگی هدایت جهت آگاهی مخاطبانی که از نگاه این نویسنده بیاطلاع هستند میپردازد.
درواقع نمایش «بوف نهچندان کور»، اثری قابلاتکا به آمیختههای متن اصلی، ضرورت شخصی نگاه کارگردان بر اساس تحلیل و پژوهش، قراردادهای صحنهای با رویکرد آگاهیرسانی به مخاطب و همچنین بر پایه سه ضلع ادبیات، سینما و نقاشی استوار است که میتواند ذائقه هر مخاطبی را برای مدتی تأمین میکند.