نخستین حاشیههای مردادی حواشی الدوله
از لامبورگینی سواری تا بلیط یک میلیون تومانی تئاتر و الخ
ایران تئاتر- حسین سینجلی: کوچ ستارهها از پرده به صحنه، فروش یک میلیون تومانی بلیط «اعتراف» و چشمهای گشاد شده تئاتریها، لامبورگینی سواری با موزیک زیرزمینی، توقیف تک اجرایی یک نمایش، زنده شدن خاطره با انتشار یک پوستر از جمله آخرین عناوینی است که حواشیالدوله در روزهای آغاز مردادماه راپورت آنها را داده است.
گرمای هوا این روزها بهانه خوبی شده برای حواشیالدوله که سن و سال بالا را دستاویزی کند برای آنکه زودتر از ساعت پنج عصر از خانه بیرون نزند. از طرفی کثرت اتفاقهای قابل توجه تئاتری که حاشیههایی نیز به همراه داشته اجازه نفس کشیدن را به این رفیق ما نمیدهد؛ به همین خاطر دیروز بعد از کلی کلنجار بالاخره تسلیم شدم و بعد از ساعت کاری با گرفتن یک دربستی (میهمان حواشیالدوله) برای گرفتن آخرین حاشیههای رصد شده تا ناکجاآباد رفتم و برگشتم. آنچه در ادامه میخوانید مرقومات حواشیالدوله است بیهیچ کم و کاست.
کوچ ستارهها از پرده به صحنه
تا یک دهه پیش دیدن بازیگران محبوب بر پرده سینما آنقدر جذاب بود که وقتی فیلمی با بازی یکی از ستارههای سینما اکران میشد طرفداران اون بازیگر به عشق دیدن چهره معشوق شان ساعت ها مشقت ایستادن در صفهای طولانی بلیط را به جان میخریدند تا بلکه یک سانس هم که شده آخرین هنرنمایی ستاره محبوبشان را بر پرده نقرهای ببینند. در چند سال اخیر با مُد شدن برگزاری فرش قرمز و اکرانهای خصوصی با حضور بازیگران و کارگردانها، دسترسی به ستارهها کمی آسانتر شد. اونهایی که کمی زرنگتر بودند این شانس را داشتند که فیلمهای جدید را در کنار ستاره محبوبشان تماشا کنند و حتی یک عکس یادگاری مزین به امضاء معشوق را به یادگار با خود به خانه ببرند. اما این روزها با این اشتیاقی که کارگردانهای تئاتر برای استفاده از بازیگران سینما در نمایشهای خود دارند به نظر میرسد طرفداران دو آتشه ستارههای سینما دیگر نیازی نیست برای دیدن محبوبشان زیاد منتظر بمانند. همین که خبری از نمایشهای روی صحنه داشته باشند به احتمال زیاد خیلی زودتر از قبل میتوانند بازیگر محبوب خود را از فاصلهای خیلی نزدیکتر از فرش قرمزها ببینند . در واقع کوچ ستارهها از پرده سینما به صحنه تئاتر (صرفهنظر از اینکه چه مزایا و معایبی دارد) از این منظر برای بسیاری از طرفداران این هنرمندان خوب شده. شاهد این مدعا هم اجرای نمایش «اعتراف» و حضور کم سابقه تماشاگران برای تماشای این نمایش است که بیتردید بخش زیادی از آنها تنها برای دیدن ستاره محبوبشان پایشان به تئاترشهر باز شده است. تا یادم نرفته اینو هم بگم که علاوه بر شهاب حسینی همین روزا بازیگران پرطرفدار دیگری نیز همچون؛ حامد بهداد، بهرام رادان، صابر ابر، سحر دولتشاهی،لادن مستوفی، بهنوش طباطبایی و حبیب رضایی، فرهاد آئیش، پانتهآ بهرام، مهدی پاکدل، سیما تیرانداز، هومن برقنورد و... هم هر یک با نمایشی در یکی از سالنهای پایتخت روی صحنه میروند.
*پی نوشت: اسامی بازیگرانی فوقالذکر تنها از این جهت که جزو چهرههای شناخته شده دنیای بازیگری هستند به میان آمده. نگارنده نسبت به این موضوع که بسیاری از این عزیزان سالها در تئاتر تجربه داشتند مطلع است.
فروش یک میلیون تومانی بلیت «اعتراف» و چشمهای گشاد شده تئاتریها
راستش بعد از اینکه مطمئن شدم خبر به فروش گذاشتن دو عدد بلیط نمایش «اعتراف» شهاب خان حسینی به قیمت یک میلون تومان (بدون تخفیف و یک کلام) واقعیت داره چشم من هم مثل چشم خیلیهای دیگه از تعجب گشاد شد. حتی ظاهرا بلیت های کمی ارزانتربا قیمتهای هفتصد هزار تومان و هشتصد هزار تومان هم برای ردیفهای کمی عقبتر موجود بود!
البته وجود بازارسیاه بلیط برای اونایی که اهل کنسرت رفتن و پایه ثابت تئاتر و سینما هستن به هیچ وجه پدیده عجیبی نیست و پیش از این هم برای خیلی از کارهای پرطرفدار اتفاق افتاده. اما تنها نکته ای که این بار کمی تعجب همه را بیشتر برانگیخت رقمی فروش بلیت آن هم برای یک نمایش بود. تعارف که نداریم همه میدونن بین کنسرت موسیقی، سینما و تئاتر، همیشه بازارسیاه کنسرتها به لحاظ قیمت رده نخست را داشتند، مقام دوم در اختیار یکسری فیلمهای سینمایی به خصوص در زمان جشنواره فیلم فجر بود و رده سوم با فاصله زیادی (اون هم برای بعضی نمایشها در زمان جشنواره فجر و نه در اجرای عموم) در اختیار تئاتر قرار داشت. در واقع تا اونجاییکه من یادمه حتی در پرطرفدارترین کنسرتهایی هم که در این سالها برگزار شده رقم بازارسیاه به این حدود نرسیده و به نوعی میشه گفت شهابخان حسینی در این زمینه رکوردزنی کرده. اما نکتههایی در اینباره به نظر میرسه که لازم دیدم با شما درمیون بذارم. اول اینکه بعضیا میگن این یه حرکت تبلیغاتی بوده و باور ندارن که کسی حاضره این رقم رو برای دیدن یه نمایش پرداخت کنه. واقعیت اینه که اگه هدف از تبلیغ، فروش بیشتر یه اثر نمایشی باشه که خُب نمایش «اعتراف» تا یک ماه آینده تمام بلیطهاش فروخته شده و این کار تاثیری در بیشتر شدن فروش نمیتونه داشته باشه. این هم که این یه حرکت تبلیغی بوده برای اینکه به نوعی تا سالها نام این نمایش سر زبانها باشه، چیزیه که باید سال ها بگذره بعد بتونیم راجع به اون قضاوت کنیم.
نکته بعدی اینکه بارها مشاهده شده که در فضای مجازی به اشکال مختلف و به ویژه برنامههایی که مورد استقبال قرار گرفته با ترفندهای عجیب و غریب از مردم کلاهبرداری کردند. مثلا همین یکی دو روز پیش پلیس فتا فردی را که از همدانشگاهیهایش بابت دادن سوالهای امتحان کلاهبرداری کرده بود را دستگیر کرد. این متهم بابت سوالهای امتحانی که اصلا در اختیار نداشته از هر نفر تقاضای پنجاه هزار تومان کرده بوده و خیلیها هم این رقم را به حسابش واریز کرده بودند. حالا در مورد این تئاتر و استقبالی که از آن شده هم لازم است دوستداران نمایش و به ویژه علاقهمندان شهاب خان حسینی دقت کنند که مبادا کسانی خدای ناکرده از علاقه آنها سوءاستفاده کنند و به بهانه داشتن بلیط این نمایش بدون هیچ اعتمادی به حساب کسی که نمیشناسند پول واریز کنند. بعد هم اینکه در بلیطی که عکس آن منتشر شده عنوان شده که بلیط مقابل تئاترشهر تحویل داده میشود ولی ظاهرا پول باید قبل از آن واریز شود. حالا چه تضمینی هست که فرد مدعی پس از واریز پول بلیطها را بیاورد نکتهای است که باید به آن توجه داشت. در انتها بین خودمون باشه اگر این اتفاق واقعا بیافته و پولش بره توجیب خانواده تئاتر از دو نظر خوبه یکی اینکه حق به حقدار رسیده دوم اینکه تبلیغ خوبیه برای نشان دادن رونق هنرتئاتر . رونقی که خیلی از کشورهای دنیا خوابش رو هم نمی تونن ببینند.
لامبورگینی سواری با خواننده زیرزمینی
در بین سالنهای خصوصی تئاتر در تهران بیاغراق پردیس تئاتر شهرزاد جزو بهترین مجموعههایی است که توسط بخش خصوصی در این سالها ساخته شده. یعنی از اون سالنهایی هست که هم کارگردانها دوست دارند که در آنجا کار کنند و هم تماشاگران. در واقع به نظر میرسه که برای جذب مخاطب نیازی به استفاده از بعضی ترفندهایی که ممکن است دیگرانی استفاده کنند ندارد. البته این به معنای آن نیست که اجرای نمایش «لامبورگینی» و حواشی ایجاد شده برای آن جزو ترفندهای تبلیغاتی بوده این پردیس بوده اما به هر روی ممکنه بعضیا چنین تصور کنن.
از این که بگذریم، از همان روزی که خبر اجرای نمایش «لامبورگینی» توسط اشکان خان خطیبی با انتشار فیلمی که در آن قسمتی از یکی آهنگهای هیچکس را خواند و بعد هم کامنتهایی که بین او و هیچکس رد و بدل شد، میشد پیشبینی کرد که این کار با حاشیههای زیادی همراه خواهد بود. و اینطور هم شد. اندکی بعد از این اتفاق، خبر حضور حمید صفت و اینکه قرار است در این نمایش بخواند کافی بود که تمام نگاهها متوجه این نمایش بشود. در واقع با اینکه موضوع خود نمایش قابلیت فراوانی برای بحثهای جدی داشت و میتوانست از دل آن نتایج مفیدی بدست آورد متاسفانه و در عمل با این اتفاق، کاملا آنچه که مهم بود تحت شعاع قرار گرفت و دیگر کسی به موضوع اصلی نمایش و پرداخت به مسئله گورخوابها در تئاتر توجهی نکرد.
حالا کاری نداریم که در روز اول اجرا برق سالن قطع شد و نمایش با نور موبایل تماشاگران ادامه پیدا کرد و بقیه قضایا. اما به نظر میرسه تنها اتفاق مفیدی که از این لامبورگینی سواری بدست آمد این بود که معاون هنری اعلام کرد «شاید به این نتیجه برسیم که شورایی مشترک داشته باشیم تا این شورا با تسلط بر هر دو فضا بتواند مجوزهای لازم را در این زمینه صادر کند» و بدین ترتیب پیش از اینکه مسائل به این سطح برسد حل شده باشد.
حاشیه سازی یک نمایش اجتماعی
معمولا طبق یه عادت قدیمی سعی میکنم تا جاییکه ممکنه نمایشهای رو در همون روزای اول یا دومشون ببینم. بر همین اساس چند روز پیش برای تماشای نمایش «یک دقیقه و سیزده ثانیه» جدیدترین کار شهرام خان گیلآبادی که روایتی است از زندگی چهار زن کارتن خواب به تماشاخانه ایرانشهر رفتم. راستش روز دوم اجرا بود و متوجه شدم که گویا کار توقیف شده. اتفاق به نظرم به قدری عجیب بود که نمیشد بهش اشاره نکنم.
در بخشی از این نمایش یکی از شخصیت ها که زنی کارتن خواب است لابلای حرفهایش مبتنی بر خواستگاه اجتماعی خود درباره زندگی و گذشتهاش اشارهای به ترانه شش و هشتی معروف یکی از خوانندههای لسآنجلسی میکند و قسمتی از آن را هم میخواند. از طرفی دیگه ظاهرا جناب کارگردان بیخبر از همه جا !دقیقا همین چند دقیقه را در اینستاگرامش به صورت لایو پخش میکند !...و همین باعث دردسر میشود. همین چند دقیقه لایو را فردی ضبط میکند و با یک تیتر جنجالی منتشر میکند. عجیبتر اینکه این خبر به قدری سریع در همه جا پخش میشود که باروکردنی نیست !
نهایتا بازبینها مجددا کار را بازبینی میکنند وپس از گذشت دقایقی در حالیکه تماشاگران اجرای دوم هم بلیط به دست به جمع تماشاگران اجرای اول اضافه شده بودند خبر میرسد که مشکل برطرف شده و در نهایت نمایش در حالی که در سالن دو برابر ظرفیت تماشاگر بودند اجرا میشود.
نکته اینجاست که این روزها چشم شیطان " کر" تئاتر با وجود وسعت و تعدد و تنوع اجراها با کمترین حاشیه همراه است اما در حواشی همین هفته به نظرمی رسه نوعی پوست خربزه سواری برای تبلیغات و شهرت و جنجال رقم خورده ! رخدادی که شاید برای یک اجرا یا یک گروه و یک شخص مفید به نظر برسه ولی به کلیت تئاترخسارت می زنه.
زنده شدن خاطره با انتشار یک پوستر
چند روز پیش خیلی اتفاقی رفته بودم نقاشیهای یکی از بروبچههای فعال در عرصه هنرهای تجسمی رو ببینم که در ورودی اون گالری چشمم به پوستر بیست وچهارمین جشنواره ملی هنرهای تجسمی جوانان روشن شد! راستش بنا به دلائل زیادی این پوستر خیلی جلب توجه کرد و البته وقتی شنیدم که استاد"قباد شیوا" یکی از هنرمندان قدیمی و پیشکسوت این عرصه طراح پوستر است تعجبم بیشتر هم شد!
درواقع یاد روز رونمایی پوستر سیوپنجمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر افتادم که طراح پوستر به رسم ادب از این استاد پیشکسوت دعوت کرده بود که پوستر را رونمایی کند. کاری نداریم که پوستر جشنواره تئاتر فجر چقدر خلاقانه بعد سال ها باعث شد علاقمندان تئاتر اون را بازنشر بدن و به دیوار اتاق و دفتر کارشون بچسبونن و چه استقبال شگفتی از آن شد ولی استاد ما اون روز با ایراد به استفاده از رنگ فیروزه ای به جای اینکه مشوق طراح جوان آن پوستر باشه، برعکس عمل کرد و برای بعضی از رسانهها تیتر درست کرد!
ولی وقتی پوستر جشنواره ملی هنرهای تجسمی جوانان رو دیدم، یاد حرف یکی از دوستانم افتادم که میگفت بعضی هنرمندان باسابقه بدون اینکه انرژی چندانی برای کاری بزارن، نون اسمشون رو میخورن. زیاد هم با جوونایی که بیان و کار جدیدی ارائه کنن آبشون تو یه جوی نمیره. چون احساس میکنن این جوونا ممکنه کارشون رو از رونق بندازن. خلاصه که "پوستر بیست وچهارمین جشنواره ملی هنرهای تجسمی جوانان "خیلی مسائل رو برای من روشن کرد .