در حال بارگذاری ...
...

سیاستگذاران جشنواره آئینی ـ سنتی باید نگاهی فراتر از آئین و سنت در نمایش‌ها داشته باشند، البته دانشی دوباره و دو پاره می‌خواهد، هم شناخت فرهنگ مردمی، هم شناخت تئاتر. تئاتر به عنوان هنر خلاق و پویا و رسم‌ها و آئین‌ها به عنوان جغرافیای فرهنگی یک ملت.

سیاستگذاران جشنواره آئینی ـ سنتی باید نگاهی فراتر از آئین و سنت در نمایش‌ها داشته باشند، البته دانشی دوباره و دو پاره می‌خواهد، هم شناخت فرهنگ مردمی، هم شناخت تئاتر. تئاتر به عنوان هنر خلاق و پویا و رسم‌ها و آئین‌ها به عنوان جغرافیای فرهنگی یک ملت.

آئین و سنت اگر یک جا بماند، ظرف سفالین موزه‌ای می‌شود و ما تنها آن‌ها را حفاظت کرده‌ایم؛ اما اگر جسارت کنیم و در آن‌ها تصرف کنیم یا به روزش درآوریم، می‌تواند سرمایه شود؛ سرمایه ملی که حرف جهانی و بشری دارد و از پیله اقلیمی بیرون می‌آید و همه گیر می‌شود. مثل نمایش"عروس گنگ" که اگر بخواهیم رسم کوچ، بی‌رحمی کوچ یا هجرت را نمایش دهیم، فقط از این آئین و رسم، عکسی یادگاری به جای نهاده‌ایم، نه اثری هنری، پویا و زنده و دردناک. "تلخ" مثل حقیقت. اما هنرمند کارش در تئاتر گزارش رسم و آئین و سنت‌ها نیست؛ خلق ا‌ثری است، متأثر از آئین‌ها.
کاری که موزه‌ها و تاریخ فرهنگ مردمی می‌کنند، ضبط و ثبت است. اما تئاتر هنر خلق و آفرینش است. به همین دلیل شگفتی می‌آفریند از تکه‌ای از فرهنگ یک ملت. می‌خواهد آن را از مرز اقلیمی‌اش به در آورد و گسترش‌اش دهد تا همه گیر و بشری شود. مثل تعزیه، نمایش‌های روحوضی و... و... و... که اگر همان طور در شکل موزه‌ای بماند و تئاترش هم تکرار آن باشد، در فصلی معین و محدوده‌ای مشخص قابل دیدن است!‌
اما تئاتر نه فصل معین و نه محدوده‌ای مشخص می‌شناسد. همه وقت و همه جا می‌شود آن را دید.
سیاستگذاران جشنواره آئینی ـ سنتی باید نگاهی فراتر از آئین و سنت در نمایش‌ها داشته باشند، البته دانشی دوباره و دو پاره می‌خواهد، هم شناخت فرهنگ مردمی، هم شناخت تئاتر. تئاتر به عنوان هنر خلاق و پویا و رسم‌ها و آئین‌ها به عنوان جغرافیای فرهنگی یک ملت.
این مهم انجام نمی‌گیرد مگر این که در طول سال پایگاه و محل و اعتبارش را محدود به چند روز جشنواره نکنیم و موضوعش محدود به نمایش گونه‌ها نشود. مثلاً"رسم سقایی" در ادبیات اعتقادی ما پایگاهی تاریخی و طول و درازای عمرش به تاریخ همزیستی اجتماعی ملت ایران می‌رسد.
یا"رسم همنشینی" در فصل‌های سال و مراسم دیداری و آئینی و مهمانداری(میزبانی) و بسیاری از آئین‌های بشری هم در فرهنگ ما قابلیت حضور در تئاتر را دارد.
اما در سال‌های گذشته خیلی‌ها که اتفاقاً مسئول و متولی برپایی جشنواره‌ها بودند، حول چند موضوع مثل تعزیه و تخت حوضی و... خود را و جشنواره را محدود و محصور کرده‌اند که معناپذیری تئاتر آئینی را محدود کرده است. وقتی تیتر و عنوان یا به قول خودم سرگاهی جشنواره"آئینی ـ سنتی" است؛ یعنی حضور آئینی ـ سنت در ادبیات و رفتار نمایشی؛ یعنی نگاه تئاتر یا نگاه نمایشی به فرهنگ مردمی؛ یعنی کشف قابلیت‌ها در فرهنگ و آداب و همزیستی یک ملت.
آداب و سنت‌های زیادی داریم که می‌تواند تاریخ فرهنگ مردمی را از دیگر ملل سرآمد کند، مثلاً در شاهنامه فردوسی"سیاوش" فرهنگ پیمانداری و نگهبانی از ارزش‌های خانوادگی را در پیمان انسان ـ الهی‌اش را انسان خدایی‌اش تا آخرین لحظه حیات زمینی‌اش حفظ کرده است. آداب عاشقی در قصه"بیژن و منیژه"،‌ آداب پدرخواهی(یابی) یعنی کانون خانواده را سر و سروری داشتن یعنی واحد خانواده را برای ارزش‌های واحد اجتماعی و بزرگتر و ملی، نگه داشتن.
این‌ها آئین است. سنت است. فرهنگ است و آداب زیستن با هم و کنار هم است. در جشنواره آئینی ـ سنتی، پرداختن به این همه، قدرت می‌خواهد. توان و دانش می‌خواهد وگرنه جشنواره در آخرین روزش آماری می‌دهد بی‌آرمان.