نگاهی به نمایش «صبح یک روز لعنتی»
پیروزی تاسفبار حاشیه بر متن
ایران تئاتر-مسعود موسوی:نمایش «صبح یه روز لعنتی» به نویسندگی و کارگردانی حسن باستانی این روزها در سالن سایه اجرا میشود ، این نمایش داستان تجاوز به حریم شخصی یک پیرزن در دوران جنگ است.
ایران تئاتر-مسعود موسوی:صبح یه روز لعنتی نام تازهترین اثر نمایشی حسن باستانی هنرمند خوب تئاتر کشورمان است که بهتازگی به نویسندگی و کارگردانی وی در سالن سایه تئاتر شهر به اجرا درآمده است .
داستان از موقعیتی دراماتیک حکایت میکند که در راس و نقطه عطف ان یک مادربزرگ قرار دارد و بخشی از محل سکونت وی که از جنبههایی برای وی حالت نوستالژیک دارد بهوسیله دشمن غصب شده و حال وی میخواهد که این مکان شخصی را از دست دشمن درآورده و مجدداً به مالکیت خود درآورد. دراینبین کدخدا و مشاورش که از روستای محل اقامت مادربزرگ و نیروهای بهاصطلاح خودی محسوب میشوند از یکسو و سرجوخه و سرباز بهعنوان نمادی از نیروهای دشمن از سوی دیگر، بهشدت با مادربزرگ درگیر میشوند تا از حداقلترین مکان شخصی و ملکی متعلق به او که از آن برای قضای حاجت استفاده میکند چشم پوشیده و بهاصطلاح مکان نمادین سرزمینی خود را ترک گوید که این امر با مخالفت شدید مادربزرگ روبرو شده و وی درنهایت با خون خود این سند مالکیت را برای همیشه امضا کرده وبهای هنگفتی را برای دفاع از حق نمادین خودپرداخت میکند .
متن در نگاه اولیه ظاهری ضد جنگ دارد اما استفاده از توالت بهعنوان نمادی از یک وطن و سرزمین اولین اشتباهی است که در متن وجود دارد انتخاب این نماد و تلاش برای نگاهداشتن ان ،نهتنها ازنظر محتوایی بهشدت به متن صدمه میزند بلکه زمینهای را فراهم میکند که تمامی جملات جهانشمول متن در قالبی از شوخیهای سطحی و مبتذل و چندشآور گمشده و همهچیز در اجرا درنهایت به شکست بینجامد.
در شخصیتهای مطروحه در متن نمایشی صبح یه روز لعنتی ،اصولاً هویتی واقعی وجود ندارد به این معنا که مردان نمادین متن یا مقطوعالنسل شدهاند یا احمق ، سفیه و ترسو نشان میدهند وزنان نیز از قابلیتهای واقعی زنانه خود فاصله گرفته و تبدیل به مردانی شدهاند که هیچ ویژگی متمایزی نداشته و از آن برخوردار نیستند . به همین دلیل و ظاهراً تنها شخصیت واقعی و قابلاعتماد این متن مادربزرگ هست که وی نیز در وضعیتی رقتآور و تأسفبار که هیچ نشانهای از شهامت و مبارزه دران دیده نمیشود ، کشتهشده و هیچ خط و یا ردی برای امید به آینده و رسیدن شخصیتهای اجرا و بالطبع مخاطبین به آرمانها و ارزشهایشان در بیرون و درون سالن اجرا دیده نشده و باقی نمیماند .محور قرار گرفتن توالت بهعنوان مکانی برای درگیری دو کشور نمادین علیرغم اینکه بر جنگی احمقانه و ابلهانه تأکید دارد ، .
اما پافشاری و اصرار مداوم بر ادای جملات رکیک ، مستهجن ، زننده ، ایجاد افکتهای خارج از ادب صحنهای ، استفاده از شوخیهای مبتذل و اروتیک و تأکید مداوم و ناشایست و بیمنطق بر مقطوعالنسل بودن یک مرد و بهرهبرداری غیر هنرمندانه از آنکه از فرط تکرار موجب چندش انسان میشود، همگی و همگی دستبهدست هم داده و بستری را فراهم میکنند که متنی با ظاهری ضد جنگ و مدرن که میتوانست حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشد تبدیل به طنزی لوده و بهشدت سطحی شده و بسیاری امتیازهای این متن و اجرا از دست برود .
بکار بردن بیش از پنجاه بار کلمه توالت در یک اجرا آنهم بهصورت عوامانه ان!،تأکید بیش از بیست باربر مشکل جسمی و جنسی شخصیت مرد ان هم بدون دلیلی دراماتیک ، عشق سرجوخه زن دشمن به مردی که مقطوعالنسل! است و علاقهمند شدن کدخدای زن شل روستا به سرباز عقبمانده دشمن و یکسری زیاد از این اتفاقات غیر دراماتیک در متن و بالطبع اجرا تنها نمونههایی از صدها جملات و کلمههایی هستند که ظاهراً قرار بوده است مخاطبین را به تفکر وادار کرده و آنها را به محتوایی جهانی و انسانی متن و اجرا راهنمایی کنند .
در این میانان چیزی که بهنوعی دیگر به اجرای جدید حسن باستانی صدمه میزند اشعار و آهنگهایی است که ظاهراً اعتراضی بوده و در فواصل صحنههای نمایش خوانده میشوند .خواننده این اشعار در فاصلهای نیم متری با تماشاگران انچنان فریادهایی دلخراش از ته دل برآورده و اشعاری نچسب با اجرا را به سر تماشاگر فریاد میکشد که نهتنها کسی با وی ارتباط برقرار نکرده و از اینهمه هنرنمایی و تلاش وی لذتی نمیبرد بلکه این نحوه اجرا همه را عصبی کرده و آنها را کلافه میکند.هر بار حضور خواننده موردنظر فقط و فقط عصبیت، خستگی و بیحوصلگی را برای تماشاگران باقی گذاشته و انرژی وی را برای دیدن ادامه اجرا کاهش میدهد .درحالیکه همین شخص با انتخاب بلندی صدایی هماندازه با سالن اجرایی و فاصلهاش با تماشاگر، میتوانست موجب شود آنها حداقل به اشعار وی گوشداده و از تبحر وی درزمینهٔ نواختن گیتار لذت ببرند و نکته تعجببرانگیز دراینارتباط این است که چرا حسن باستانی بهعنوان کارگردان برای کنترل صدای این هنرمند گامی برنداشته و ترفندی نیندیشیده است ؟؟ مگر نه اینکه به قول هنرمندان پیشکسوت ما ،حتی منطقیترین و قشنگترین و پرمحتواترین دیالوگهای نمایشی را اگر بخواهیم به کسی با فریاد و عربده یادآوری کنیم مخاطب قطعاً در برابران جبهه گرفته و از صحنه گفتمان نمایشی ما خواهد گریخت ؟ در این اوصاف ، بازی پرقدرت، عالی ،تکنیکی و جذاب رویا افشار بازیگر قدیمی و باتجربه کشورمان و تا حدودی مارال فرجاد از نکات مثبتی هستند که در این نمایش و اجرا وجود دارند .
رویا افشار با بازی بسیار حساب شده و درک و ارائه تمامی ویژگیهای نقش مادربزرگ موجب میشود همگان لب به تحسین وی گشوده و وی را در پایان نمایش بهشدت تشویق نمایند .اما دیگر بازیگران علیرغم تمامی تلاش خود به دلیل درگیر و سردرگم بودن بین ارائه تیپ و یا شخصیت، هیچگاه نمیتوانند از پس نقش خود برآمده و علیرغم تلاشهای خود ، متأسفانه در جلبتوجه مخاطبین موفق نبوده و ناکام میمانند ،طراحی صحنه اجرا نیز با توجه به وضعیت سالن سایه و محدودیتهای آن، از دیگر شاخصههای موفق و کارآمد اجرا محسوب میشود و میثم نوبریان طراح صحنه این نمایش بهخوبی موفق شده است امتیازی بر امتیازهای مثبت اجرا بیفزاید .در پایان این مکتوب ذکر دو مسئله حائز اهمیت مینمایاند اول اینکه در بسیاری از آثار مطرح نمایشی جهان شاهد نگاههای گروتسک به مقوله جنگ بودهایم که تماشاگران هم خندیدهاند و هم از اجرای این آثار بهره بسیاری هم بردهاند که نمایشنامه پیکنیک در میدان جنگ اثر قابلتوجه ارابال از این دسته آثار است و حسن باستانی میتوانست از این متن و اجرا بهره لازم را برای نمایش بهتر اثر نمایشی خود ببرد و دوم اینکه اهالی هنر تئاتر قطعاً همانند اینجانب بارها و بارها شاهد اجرای آثار نمایشی قوی و بسیار شایستهای از دوست و هنرمند خوب کشورمان حسن باستانی بوده و وی همواره موفق شده است تا حرکت رو به رشد خود را درصحنه تئاتر کشور بهبود بخشد اما متأسفانه میبایست براین نکته اذعان کرد که اثر نمایشی جدید وی ان چنانکه انتظار میرود شاخص نبوده و انتظار مخاطبین آثار وی را برآورده نمیکند . در پایان امیدواریم که در آینده کماکان شاهد تداوم اجراهایی خوب و ارزنده از این هنرمند عزیز و صمیمی و خوب تئاتر کشورمان باشیم .