در حال بارگذاری ...
...

واکنش هنرمندان تئاتر به شهادت محسن حججی

نگاهت شرح نمی‌خواهد

اتفاق آنقدر نکان دهنده و دردناک بود که کمتر کسی می‌توانست در برابر آن سکوت کند؛ چه برسد به هنرمندان تئاتر که حساسیت‌شان زبانزد است. بعضی با چند کلمه و بعضی دیگر بیشتر؛ اما هر چه بود از دل بود و سرشار از عزت، افتخار و وطن‌دوستی.

به گزارش ایران تئاتر شهادت مظلومانه محسن حججی به دست داعشیان غاصب بعد از اسارت، آنقدر غیرانسانی بود که زبان از شرح آن قاصر است. پس از انتشار تصاویر اسارت و به شهادت رساندن این جوان غیور توسط داعشیان سفاک در اینترنت، اگرچه دل تمام ایرانیان را به درد آورد و اشک‌ها را جاری کرد اما آرامشی که در نگاه شهیدمحسن بود نه تنها تحسین همگان را برانگیخت که لازم است همگی در مقابل شجاعت وصف نشدنی او سر تعظیم فرو آوریم.

تنها دقایقی پس از انتشار عکس سر بریده شهید محسن توسط داعش، جامعه تئاتر ایران نیز همچون سایر اقشار جامعه نسبت به این اقدام رذیلانه واکنش نشان داده و چنانکه آبی بر آتش داغ دلی ریخته شده باشد هر کس به گونه‌ای درباره شهید محسن حججی نوشت.

 

حسین مسافرآستانه (کارگردان و مدیر تئاتر): آرامش نگاه تو، لبخند زیبای تو، عزم راسخ تو ای سیوش زمانه، ای پیرو راه آقا اباعبدالله الحسین(ع)، برای ما سبکباران ساحل‌ها، حرف‌ها دارد اگر بدانیم. ای اسوه غیرت و دلاوری، ای اسطوره زمان، تو هرگز نمی‌میری که در قامت شهادت جاویدی. تاریخ با تو زنده است که آرام نگرفتی تا آرامش را به ما هدیه کنی. و ما مردگانیم، مردگانیم اگر آسودگی پیشه کنیم و موج‌های خروشانی چون تو را فراموش کنیم. مرگ ما فراموشی شمایان است،

 

نادر برهانی مرند (نویسنده و کارگردان مطرح تئاتر) : «ما زنده به آنیم که آرام نگیریم، موجیم که آسودگی ما عدم ماست». واژه‌ها کفایت نمی‌کنند در وصف رقص زیبایتان قهرمان جان.... ما گر زسر بریده می‌ترسیدیم در محفل عاشقان...

 

علی سرابی (بازیگر و کارگردان): صدای خون در آواز تذرو است/ دلا این یادگار خون سرو است

 

پرویز پرستویی (بازیگر): داعش از کتاب‌های دیرینه‌شناسی بیرون پریدهاند، با مغزهای تکامل نیافته و ریش انبوهی

که تا نافشان را فرش کرده است. کاریکاتور ترسناک و تروریستهای فیلمهای هالیوودی طاعونوار منتشر می‌شوند تا جهان را به جهنم بدل کنند و ما را به بهشت اجباری خود بفرستند.

بیژن بنفشه‌خواه: طفلک تنها فرزند کوچیکشون......همسرشون....... چی میکشن و چه حالی دارن؟ پدرشون مادرشون، خدا صبر بده بهشون. قاتل چاقو به دست چقدر قیافهاش شیطانی و مضطرب و حالش خرابه و در مقابل نگاه هموطنمون.

 

حمید فرخ‌نژاد (بازیگر): من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلیّ دیته و من علیّ دیته فانا دیته / آن کس که مرا طلب کند، من را می‌یابد و آن کس که مرا یافت، من را می‌شناسد و آن کس که مرا شناخت، من را دوست می‌دارد و آن کس که مرا دوست داشت، به من عشق می‌ورزد و آن کس که به من عشق ورزید، من نیز به او عشق می‌ورزم و آن کس که من به او عشق ورزیدم، او را می‌کشم و آن کس را که من بکشم، خون‌بهای او بر من واجب است و آن کس که خون‌بهایش بر من واجب شد، پس خود من خون‌بهای او هستم.

 

امیر کربلایی‌زاده (بازیگر و کمدین): نگاهش را می‌بینی، این فرزند ایران است بدون ذره‌ای ترس، پر از صلابت و شرف و غیرت.... جسم‌اش را شاید بگیری با یاد و نام و غرش صدای وطنش که هر روز مثل خوره بر جانت خواهد بود چه می‌کنی؟

 

چیستا یثربی (نویسنده و کارگردان): داشتم پست می‌گذاشتم که این تصویر را دیدم... مرا یاد خیلی چیزها انداخت؛ یاد چیزهای مبارک فراموش شده... شهادت یک سعادت است... دست کم از دید من... اما با قاتلانی، چنین سافل و دور از شان بشریت؟ و کوچی چنین سلحشورانه؛ در اوج جوانی؟! نمی‌دانم چه بگویم جز اینکه؛ هر کسی ویران می‌شود، وقتی این عکس‌ها را می‌بیند!

خودت بی‌باک‌، سربلند و قویدل به خالقت، چون سرو... با آن نگاه قاطع آخر، مصمم در طلوع عزم خداوند... همچون تمام اسوه‌هایت در زندگی... خانوادهات چه می‌کشند اما؟!  مردم سرزمینت؟! باید نگاه تو را در کوچه باغ‌های این سرزمین منتشر کرد. باید نگاهت را به جوانانمان یادگاری داد... باید به یادت ماند؛ باید تو را در کتاب‌های درسی خواند. باید نگاه تو را... قلمم؛ قاصر است... تو نور می‌شوی، تو دور می‌شوی، تو جاودان و جاودان، پیش خدا بمان... دعایمان کن! که از یاد برده‌ایم امثال تو را.... شهید محسن حججی. برادر از دست رفته همه‌ی ما.

 

شهره سلطانی (بازیگر): نام و لبخندت تا ابد جاودان قهرمان... دلاور محسن حججی.

 

محمد بحرانی (بازیگر و صداپیشه): نگاهت شرح نمی‌خواهد عزیز.

 

میرمهدی ژوله (نویسنده و بازیگر): محسن جان! جواب همسر و فرزندت رو چی بدیم؟ بگیم وقتی بعد از دو روز تشنگی سرت رو بیخ تا بیخ می‌بریدند ما کجا بودیم؟ ما چیکار می‌کردیم؟ وقتی سر به آسمان می‌ساییدی، ما شنگول و منگول توی کدام باتلاق کجای زمین دون در گل مانده بودیم؟


امین زندگانی (بازیگر): بنازم آن قامتت را، بنازم آن غیرتت را، تو آن صیدی که صیادت را اسیر مردانگیت کردی، تو آن کوهی که فاتحت را مغلوب صلابتت کردی، تو آن فرزند خلف این خاکی که لایق ایرانی، تو نه آن ناخلف فرزندان ایرانی که وطن‌شان جیب‌شان و کارشان به توبره کشیدن ثروت ایران و ریشخند بر تو و من و ماست و قامت زشت‌شان، خاریست بر صورت آبروی ایران، تو آن ژن خوبی، تو شور رقص پرچم ایرانی در آسمان لایتناهی تاریخ ایران محسن حججی، تو آبروی ایرانی.

 

نوید محمدزاده (بازیگر): #انسانم_آرزوست. یه نگاه‌هایی هست که تا ابد تو ذهن آدم می‌مونه.

 

الهام پاوه‌نژاد (بازیگر): یاران چه غریبانه، رفتند از این خانه.

 

مهدی سلطانی سروستانی (بازیگر): این چه دینی‌ست؟! چه مذهبی‌ست؟! چه خدای‌ست!؟ که برای رفتن به بهشت‌اش باید سری را برید؟!

 

سیما تیرانداز (بازیگر): قهرمان تویی برادر.

 

شبنم مقدمی (بازیگر): ما، بی چرا زندگانیم...آنان، به چرا مرگ خود آگاهانند... (ا. بامداد) محسن حججی را دست یزیدیان زمان پرپر کرد.

 

احمد ایراندوست (بازیگر): برای شهید مظلوم محسن حججی (شهید بی سر مدافع حرم)؛ محسن جان، ما رو هم شفاعت کن.

 

صابر ابر (بازیگر): جایت خالیست در خانه آقا محسن... اما سرت بلند است و نامت تا ابد جاودان.

 

لادن طباطبایی (بازیگر): آرامشی عمیق؛ صلابتی مردانه.... شهد شیرین شهادت گوارای وجودت قهرمان.

 

بهاره کیان افشار (بازیگر): سلام هموطن! ببخشید میخواستم بگم شما رو میشناسم، چهرهات برایم آشناست.... آهان یادم اومد به شما «مرد» میگن. همون که شریف و شجاعه و دلش به وسعت بیکران دریاست. از هموطن بودن باهاتون خیلى حس غرور دارم، آخه اینروزها مرد کم می‌بینم.

 

امیر جعفری (بازیگر): سلطان

 

باران کوثری (بازیگر): «شجاعت. [ ش/ ش/ ش ُ ع ] (از ع، امص) (ماخوذ از شجاعه عربی) دلیر شدن در کارزار. صفتی است از صفات اربعه جمیله که حد وسط است بین تهور و جبن. دلاوری. دل‌داری. دلیری. (یادداشت مؤلف). قوتی است متوسط میان جبن و تهور. (غیاث‌اللغات). بهادری و دلاوری. جرات. دلیری. پردلی. (ناظم الاطباء). در تداول علمای اخلاق قوه‌ای که میان جبن و تهور است. (از فرهنگ نظام). نیرویی است خشمی که نفس بدوی برتری جوید بر آنکه با وی دشمنی سازد. (نوروزنامه). یکی از کیفیات نفسانیه است و از اقسام خلق است. ملاصدرا در تعریف آن گوید: شجاعت خلقی است که افعال میان تهور و جبن دو طرف افراط و تفریط آنند و از رذائلند. خواجه طوسی گوید: شجاعت آن است که نفس غضبی نفس ناطقه را انقیاد نماید تا در امور هولناک مضطرب نشود و اقدام بر حسب رای او کند تا هم فعلی که کند جمیل شود و هم صبری که نماید محمود باشد و بالاخره حد اعتدال غضب را شجاعت گویند».

 

اشکان خطیبی (بازیگر): من با سر بریده‌ات حرف‌ها دارم... من با سر بریده‌ات....من با سر....من با.....من....