یادداشتی بر نمایش «برف سرخ» به کارگردانی شقایق فتحی
مرثیهای گروتسک در رسای خودمان
ایران تئاتر:شاهد پیوند یادداشتی درباره نمایش «برف سرخ» در اختیار ایران تئاتر قرار داد در این یادداشت آمده: دیشب به تماشای نمایش «برف سرخ» نوشته ابوالفضل حاجی علی خانی به کارگردانی شقایق فتحی و با بازی این دو نفر نشستم، حیفم آمد که قلمی نزنم.
ابتدا باید عرض کنم که ابوالفضل حاجی علی خانی چنانکه در سالهای آغاز فعالیتش قلم زدم و عرض کردم درامنویسی است که کلمات در دستانش مانند موم است و گفتگو نویسی از ویژگیهای بارز جوان آن سالها بود که خوشبختانه با مرور زمان و کسب تجربیات بیشتر و بیشتر این مهم رنگ و بوی بهتری به خود گرفته است.
نمایش «برف سرخ» را میتوان یک تئاتر اجتماعی قلمداد کرد که البته بر بستر آیینها و سنن قصه خود را پیش میبرد پس میتوان آن را زیرمجموعه نوعی نمایش دانست که امروز ه به آن آیینی سنتی نیز میگویند و وااسفا که چگونه است این نمایش پس از مرحله دیدار هیئت انتخاب از رسیدن به بخش اصلی این جشنواره بازمیماند. پرداختن به گونههای نمایش آیینی و یا سنتی حتماً نباید تکرار آنها باشد که البته هیچگونه ایرادی هم ندارد که در گونههای نمایشی حتی اصل این نمایشها مشاهده شود اما به نظر میرسد برای مخاطبین امروزی برخی ازاینگونه نمایشی کمی ملالآور باشد البته مجدداً تأکید میکنم که نوع موزهای آن حتماً میبایست توسط ارگانهای دولتی حفظ شود اما نگاهی امروزی داشتن به این گونههای نمایشی و حتی کولاژ نمودن این گونهها در هم و فراتر از آن حتی هزل و هجو نمودن برخی از آنها نمیتواند به معنی استهزاء کردن اینگونه نمایشی باشد، تأکید مینمایم این اقدامات باید از کسی سر بزند که اولاً گونههای نمایش ایرانی را خوب بشناسد و دوما بداند در کجای نمایش و چگونه به این مهم دست یابد چراکه بهواقع بهمانند راه رفتن روی لبه تیغ است.
در نمایش «برف سرخ» این اقدامات بهدرستی و بجای خود استفادهشده است، متن بسیار ساده صمیمی و یکدست نگاشته شده است با محتوایی ساده که مختص اینگونه نمایشی است بازیها بسیار دقیق و حسابشده است تغییرات سوسپانس کاملاً بجا و هنرمندانه هم در متن و هم در اجرا به نحو احسن انجام میپذیرد، آنچه در متون حاجی علی خانی همواره محرز است یکی ساخت کلمات جدید و البته بسیار بانمک و کاربردی است و دیگری اشاره به موقعیتهای جنبی و حاشیهای متن است که نهتنها مخاطبین را از مسیر اصلی بازنمیدارد بلکه اتفاقاً مکملی میشود برای متن اصلی و اتفاقات نمایشی، پایان نمایش «برف سرخ» به نظر نگارنده شتابزده صورت میگیرد چراکه اگر میخواهد مرگ این دو را نشان دهد هیچ دلیل موجهی نمییابیم که به ناگاه یکی پس از دیگری نقش زمین میشوند حتی اگر در بدترین باور به خودمان بقبولانیم که خوردن چند قطره گازوییل باعث مرگ مرد میشود، دلیلی برای مرگ زن نمییابیم ایکاش مرور روزها را بهصورت سریع و حتی با شنیدن قطعه موسیقی میدیدیم و حس میکردیم اگر فرض دومی هم متصور باشیم که گویا این دو از ابتدا در دنیای مردگان قدم میزنند اما این حس به مخاطب منتقل نمیشود ایکاش در انتهای نمایش مجدداً صحنه آغازین نمایش را میدیدیم و در حین حرکات و دیالوگها صداها و نور آرام آرام فید میشد آنوقت شاید بیشتر حس میشد که این دومردهاند.
رویهمرفته این نمایش از روی نمایشنامهای کارشده است که شاید خواندن آن بهتنهایی اصلاً نتواند رضایت خواننده را در برگیرد زیرا اعتقاددارم که برخی نمایشنامهها را واقعاً نباید خواند بلکه نوشتهشدهاند که آنها را دید و از اجرایشان لذت برد البته بهشرط داشتن کارگردانی فهیم و بازیگرانی ورزیده که در این نمایش خوشبختانه این موارد رعایت شده است
تماشاگران ما که متأسفانه امروز از فقر بسیار بالایی درزمینهٔ دیدن نمایشهای شادیآور و مفرح برخوردارند و آنقدر زندگی فشار و سختی وارد میکند که در نمایش به دنبال کوچکترین بهانهای است تا قهقهه و یا لبخندی بزنند و بهاصطلاح خود را تخلیه نمایند این مهم تا جایی بیش میرود که بازیگر مرد میگوید، همیشه برات بازی کردم اما هیچوقت برات بازی درنیاوردم جملهای بسیار تأثیرگذار و قابل تعمق که دلیل قهقهههای تماشاگران را حین شنیدن این دیالوگ و دیالوگهایی مشابه را واقعاً درک ننمودم.
در پایان مجدداً تأکید میکنم بسیار کم است هنرمندانی چون ابوالفضل حاجی علی خانی که هم درامنویس و دیالوگنویسی چیرهدست است و هم بازیگری توانمند و البته کارگردانی خلاق
لطفاً در شبهای پایانی این نمایش حتماً از آن دیدن نمایید و در مرثیهای گروتسک که فیالواقع در رسای خودمان (جمع هنرمندان تئاتر) است به حال زار و نزار این روزهای تئاتر قطراتی اشک را روی گونههایمان بچکانیم. شاید سبک شویم.