در حال بارگذاری ...
...

در جلسه نقد و بررسی «کسی برای گوریل غمگین کاری نمی‌کند»‌، مطرح شد

بیشتر نمایش‌های پست‌مدرن در ایران قابل‌فهم نیست، چون جامعه هنوز مدرن نشده است

جلسه نقد نمایش «کسی برای گوریل غمگین کاری نمی‌کند»‌ به کارگردانی مجید شکری که در تالار سایه تئاتر شهر، روی صحنه است روز ۲۷ شهریورماه با حضور چهار منتقد، گروه و علاقه‌مندان برگزار شد.

به گزارش ایران تئاتر به نقل از روابط عمومی تئاتر شهر، جلسه نقد نمایش «کسی برای گوریل غمگین کاری نمی‌کند»‌ با حضور رضا آشفته، فریال آذری، سپیده اسکندرزاده و پژمان دادخواه، به‌عنوان اعضای حلقه نقد تهران مورد نقد و بررسی و واکاوی از جنبه‌های مختلف فلسفی، روان‌شناختی و ساختاری قرار گرفت.

در ابتدای جلسه، رضا آشفته درباره گروه حلقه نقد تهران توضیح داد و گفت: «این گروه از سال 98 تشکیل شد و به شکل بینارشته‌ای به نقد تئاترها می‌پردازد. تاکنون 50 نمایش رادیویی و صحنه‌ای را موردبررسی قرار داده و در کنار آن نقد فیلم به شکل تصویری یا مکتوب در مجلات تخصصی داشته است.»

مجید شکری، کارگردان و نویسنده نمایش نیز درباره تنهایی و رابطه انسان با تکنولوژی گفت: «تنهایی انسآن‌همیشه دغدغه من بوده است، هرروز به‌تنهایی انسان افزوده می‌شود. شاید ما در فضای مجازی دوستان زیادی داشته باشیم اما زمانی که به وجود آن‌ها نیاز داریم و عمیقا بودن آن‌ها را طلب می‌کنیم، شاید تعداد کمی از آن‌ها حضورداشته باشند. تکنولوژی با تمام حسن‌هایی که برای بشر داشته، فرهنگ آن رشد نکرده است. باوجود تکنولوژی، انتقال احساس حذف‌شده است. قبلاً کسانی که به دلیل کم‌مایه بودن نمی‌توانستند به رسانه دسترسی پیدا کنند، باوجود فضای مجازی، رسانه به دست آن‌ها افتاده که خوراک مسموم و غیرفرهنگی به مردم می‌رسانند اما متأسفانه عناصر نخبه گوشه‌نشین شده‌اند.»

شکری در پاسخ سؤال یکی از منتقدان مبنی بر عامدانه بودن شیوه روایی پست‌مدرن، گفت: «من همیشه دوست دارم به‌روز باشم. انتخاب شیوه روایی متناسب بود با موضوع بود. ما بدون اینکه بخواهیم، به شکل پست‌مدرن زندگی می‌کنیم، بنابراین روایت این موضوع هم خودبه‌خود به سمت پست‌مدرن رفت.»

در ادامه، فریال آذری هم در مورد انواع تنهایی گفت: «ما یک تنهایی عمیق اگزیستان داریم که فاصله عمیقی بین خود و دیگران قائلیم، حتی در میان جمع هم احساس تنهایی را با خود حمل می‌کنیم. از این جنس تنهایی در نمایش دیده می‌شود. جایی که انسان از ارتباط با خانواده و خاطرات حرف می‌زند، تنهایی اگزیستان است و نماد آن‌هم جعبه‌ای است که به آن هر چیزی را می‌شود، گفت. این تنهایی فردی گاهی به شکل ازخودبیگانگی رخ نشان می‌دهد و این گوریل‌شدگی اشاره به همین نوع تنهایی است. جایی در نمایش که یکی از شخصیت‌ها لباس خود را درمی‌آورد و دیگر نمی‌تواند بپوشد، این تنهایی را نداریم و هر دو یکی می‌شوند و چون متن، پست‌مدرن است، نمایش فرجام گریز است. شخصیت راهنما به انسانی که دنبال تحول است می‌گوید اگر از این سمت بروی گوریل می‌شوی و اگر از آن سمت بروی، معلوم نیست که چه بشود و اگر شخص می‌خواهد به فرجامی برسد باید در یک ناآگاهی به این فرجام برسد برای همین باید بخوابد که نفهمد چه می‌شود. این انسان پس از کش‌وقوس‌های زیاد و یکی شدن با مرشد (راهنما)، رفتن به بخش ضایعات را هم می‌پذیرد.»

آذری درباره یکی شدن با مرشد و راهنما و رهایی از تنهایی اگزیستان گفت: «درجایی که نقش مرشد و انسانِ تنها عوض می‌شود، انگار می‌خواهد بگوید رنج این تنهایی فقط در این شرایط فقط کم خواهد شد. همه این گوریل شدگی و مراحل تحول برای این است که انسان با خودش آشتی کند و با جهان واقعی آشتی کند، مسیر را اگر حتی ضایعات شدن باشد، بپذیرد. در جهانی که ربات دارد برای انسان تصمیم می‌‌گیرد، با تأسی از مکتب فرانکفورت باید گفت ربات‌ها به بخش ضایعات نمی‌روند، این انسان است که به بخش ضایعات می‌رود. انگار انسان در اسارت جدیدی به سر می‌برد.»

سپیده اسکندرزاده، دیگر منتقد جلسه هم با اشاره به بحث خاطره و هویت،‌ گفت: «سه نکته مهم و کلی در این نمایش وجود دارد؛ یکی خاطره است، یکی ربات است و یکی هم هویت است. خاطره و هویت خیلی باهم در ارتباط هستند. انسان در این نمایش آخرین چیزی که رها می‌کند، خاطره است و خاطره چیزی است که ما را به آینده وصل می‌کند. وقتی خاطره از بین برود، هویت انسان از بین می‌رود. انسان حاضر است گوریل بشود اما خاطره را برای خودش نگه دارد. هویت بشر دائماً در دوره تکنولوژی در حال تغییر است. بحث دیگر این است که گوریل، نماد کسانی است که مجبور به مهاجرت شده‌اند. فرودستان امروزی کسانی نیستند که سرکوب می‌شوند بلکه کسانی هستند که صدایشان دیگر شنیده نمی‌شود و این‌ها کسانی هستند که در موسسه تحول حقیقی دائماً کسانی این جمله را خطاب به آن‌ها تکرار می‌کنند که خودتان به‌اندازه کافی تلاش نکردید. پانزده دقیقه ابتدای نمایش به‌شدت نفس‌گیر است اگر بخواهیم فوکوسی نگاه کنیم به من مخاطب گفته می‌شود اگر به‌جایی نرسیدم تقصیر خودم است و تحقیر می‌شوم.»

او در ادامه با اشاره به صحبت والتر بنیامین، فیلسوف مکتب فرانکفورت گفت: «هر سندی از تمدن برابری می‌کند با سندی از بربریت. ما با سرعت نور به سمت تاریکی می‌رویم. در این نمایش وضعیتی به ما نشان داده می‌شود که ممکن است انسان به عقب برگردد و گوریل شود. همین برگشتن هم برای انسان امروزی بهتر است تا بخواهد در وضعیت بلاتکلیفی باشد؛ و بدن‌هایی که به سمت حاشیه برود.»

رضا آشفته با اشاره به آرزوی خود برای جهانی‌شدن تئاتر کشور گفت: «من دغدغه‌ام خود تئاتر و شاکله تئاتر است و آرزویی که عمرم را پای آن گذاشته‌ام، جهانی‌شدن تئاتر ماست. فهم ساختار مهم‌ترین نکته در جهانی‌شدن یا نشدن تئاتر ایران است. خیلی از کارگردان‌ها در بخش ساختار شاید پیشرو باشند اما بیشتر آن بر پایه تقلید است. هنر، با خلاقیت می‌تواند بودن خود را به نتیجه و اثبات برساند.»

او افزود: «یکی از پیشروان تئاتر ملی، بهرام بیضایی است و متأسفانه متون او کم خوانده می‌شود. او تمام شکل‌های نمایش ایرانی را در متون خود آورده و تجربه کرده است. کارگردان‌های ما در استفاده از تئاتر غرب هم ناموفق بوده‌اند. تمام کسانی که داعیه اجرای تئاتر غربی را داشته‌اند، مسیر غلطی را طی کرده‌اند؛ چون کپی بوده است و این دلیل اصلی برای این است که تئاتر ما دیده نشده است. اگر هم گاهی به تئاتر کشور ما توجه شده است، ارائه شکلی از تعزیه بوده است.»

آشفته گفت: «در نمایش مذکور اتفاقا در شاکله، یک نمایش غربی است، جه در فرم و چه در ابعاد فلسفی تماما غربگرایانه است، اما این نکته که ضعف به نظر می‌رسد، به نقطه قوت نمایش تبدیل‌شده است. نمونه این نمایش‌ها می‌تواند سرآغازجهانی‌شدن نمایش ما باشد. افلاطون 2500 سال پیش آرزویی داشت که با تقلید مخالف بود، اما درست‌تر از ارسطو داشت بیان می‌کرد چون مکاشفه انسانی برایش مهم‌تر از تقلید بود. معتقد به انتزاع از واقعیت بود. قرن 19 که بوخنر جزو اولین کسانی است که متنی را براساس تئوری افلاطون خلق می‌کند. متن «ویستک»‌که بارها در ایران اجرا شده است. واقعیت‌هایی ذهنی در نمایش خلق می‌شوند.»

او افزود: «انسان آن چیزی نیست که از بیرون می‌بینیم، ‌انسان چیزی است که از درون دیده می‌شود. آلفرد ژاری و بوریس مترلینگ و آنتوان چخوف (نه در متن‌های کوتاه) هم جزو همین دسته هنرمندان هستند. درواقع درونی بودن بشر را بیان می‌کنند. شاید دلیل آن برمی‌گردد به صنعتی‌شدن و تنها شدن بشر و اینکه انسان باید به سمت درون خودش سوق پیدا کند تا خودش را ارائه کند، اما در مورد نمایش «کسی برای گوریل غمگین کاری نمی‌کند»‌ با اینکه ماهیت ایرانی ندارد،‌ تاریخ و جغرافیا وجود ندارد اما چون نمونه خارجی آن‌هم وجود ندارد، برداشتی ایرانی می‌شود از نمایش کرد.»

آشفته ادامه داد: «چیزی که هنر را به وجود می‌آورد، رؤیا داشتن است و قابل تکثیر به دیگران نیست. ایرانی بودن در تکمیل رؤیا می‌تواند کمک زیادی به پیشبرد هنر و اصالت کند. تفاوت جغرافیا و تاریخ باعث ایجاد تازگی و شگفتی در متن و شوق مردم سایر کشورها برای خواندن متنش می‌شود. متن مجید شکری به ساموئل بکت نزدیک است اما کاملاً شبیه آن نیست و مستقل است. یا اکثر نمایش‌های پست‌مدرن در جامعه قابل‌فهم نیست چون جامعه ما هنوز مدرن نشده است؛ اما مسئله‌ای که در این نمایش مطرح می‌شود، متعلق به همه مردم جهان است. ما در دنیایی که به سمت صنعتی شدن پیش می‌رود، هرروز تنهاتر می‌شویم. انسان درگذشته رهاتر بوده است درواقع، انسان‌تر بوده است. زندگی شهری به انسان قیدوبند بیشتری داده است.»

نمایش «کسی برای یک گوریل غمگین کاری نمی‌کند»، هر شب ساعت 18 و با مدت‌زمان 90 دقیقه در تالار سایه تئاتر شهر به صحنه می‌رود.