در حال بارگذاری ...
...

سجاد مقصودی کارگردان نمایش «تبار خون»:

حس می‌کنم تئاتر صدای فریاد من است

سجاد مقصودی کارگردان نمایش «تبار خون»:

حس می‌کنم تئاتر صدای فریاد من است

سجاد مقصودی می گوید «تبار خون» بیش از آن‌که انتخابی هنری باشد، یک دعوت درونی بود؛ دعوتی برای گفت‌وگو با گذشته، با میراث تئاتری‌مان، و با ذهن پرشکوه زنده‌یاد آتیلا پسیانی و تجربه‌ی کار با اساتید بزرگ، تمرین‌های طولانی، و سال‌ها خواندن درباره‌ی تئاتر، مرا کم‌کم به جایی رساند که حس کردم می‌توانم صدای خودم را، به زبان تئاتر، فریاد بزنم.

به گزارش خبرنگار ایران تئاتر در گیلان، این روزها در رشت نمایش «تبار خون» نوشته آتیلا پسیانی، به کارگردانی  سجاد مقصودی روی صحنه است. به همین بهانه با کارگردان این نمایش به گفتگو نشستیم.

سجاد مقصودی ابتدا خود را اینگونه معرفی کرد: آغاز مسیر من در هنر نمایش، نه از جایی مشخص، که از نیازی درونی آغاز شد؛ نیازی به بیان، به ساختن جهان‌هایی که شاید در بیرون یافت نمی‌شوند. سال‌هاست که در عرصه‌ی تئاتر، هم روی صحنه و هم در پس‌پرده، زندگی کرده‌ام. تجربه‌ی کار با اساتید بزرگ، تمرین‌های طولانی، و سال‌ها خواندن درباره‌ی تئاتر، مرا کم‌کم به جایی رساند که حس کردم می‌توانم صدای خودم را، به زبان تئاتر، فریاد بزنم.

او درباره انگیزه‌اش از  انتخاب متن نمایش نامه «تبار خون» توضیح داد: بیش از آن‌که انتخابی هنری باشد، یک دعوت درونی بود؛ دعوتی برای گفت‌وگو با گذشته، با میراث تئاتری‌مان، و با ذهن پرشکوه زنده‌یاد آتیلا پسیانی. مواجهه‌ی نخست با متن، احساسی از ضرورت در من برانگیخت؛ ضرورتی برای زنده نگه داشتن آن‌چه صادقانه، شریف و ایرانی‌ست. انتخاب این نمایشنامه، ادای دینی‌ست به هنرمندی که جهانش پر از صداقت و جسارت بود.

این هنرمند در ادامه افزود: چالش‌ها، همواره بخشی جدایی‌ناپذیر از آفرینش هنری‌اند؛ به‌ویژه وقتی با بازیگرانی تازه‌نفس، اما پرانگیزه کار می‌کنی. شکل‌دادن به شخصیت‌ها از دلِ بداهه، ساختن ریتمی تند و نفس‌گیر، هماهنگی با موسیقی زنده، و رسیدن به فرمی که در عین سادگی، بار دراماتیک را به دوش بکشد، همگی مسیرهایی بودند پر از تردید، اما درخشان. و البته، آن‌چه همیشه چالش می‌ماند، وفادار ماندن به صداقت اجراست؛ با هر بار تمرین، از نو.

مقصودی  بر این باوراست که تماشاگر، اگر صدای راستین از صحنه بشنود، اگر با قصه‌ای زنده و اجراگری بی‌تظاهر روبه‌رو شود، بی‌هیچ تردیدی دوباره به سالن بازمی‌گردد.

او گفت: «تبار خون» تلاشی‌ست برای پیوند دوباره‌ی مخاطب با تئاتر، بی‌واسطه، بی‌زرق‌وبرق، و بر پایه‌ی جانِ بازیگر. اگر تماشاگر، حین تماشا نفسش بند بیاید، اگر اندک تکانی در جانش بیفتد، ما رسالت‌مان را انجام داده‌ایم. اوامید دارد در شب های آینده بتواند به این مهم نیز دست یابد.

مقصودی در پاسخ به این سوال که در «تبار خون»، با وجود استفاده از دکور مینیمال، چگونه توانستید فضاهای متعدد و متنوع نمایشی را خلق و به‌تصویر بکشید گفت: دکور در «تبار خون» نه ابژه‌ای ایستا، بلکه عنصری زنده و دگرگون‌شونده است. ما با طراحی یک سازه‌ی چندمنظوره، تلاش کردیم تا اشیای صحنه، کارکردی شاعرانه پیدا کنند و در هم‌نشینی با بدن بازیگر، جهان‌های متفاوتی بیافرینند. این سازه، گاه کشتی‌ست، گاه تخت شاهی، گاه سنگی سترگ یا تپه‌ای نفرین‌شده؛ معنایش را از کنش بازیگر می‌گیرد، نه از بازنمایی واقع‌گرایانه. مخاطب، به یاری تخیل خود، در این سفر تصویری با ما همراه می‌شود و صحنه، بی‌نیاز از وفور جزئیات، جان می‌گیرد.

این کارگردان درباره چگونگی دستیابی به تاثیر ریتم نفس‌گیر و پرشتاب نمایش بر ساختار دراماتیک و تجربه‌ی احساسی تماشاگری توضیح داد: ریتم در «تبار خون» همچون نبضی است که تماشاگر را در تمام مدت در تنش نگه می‌دارد؛ مجالی برای آسودگی نمی‌دهد، چون داستان، مجال آسودگی ندارد. از آغاز تمرینات، تلاش کردیم با حذف سکون‌های بی‌ضرورت، بازی‌هایی دینامیک، و تداوم انرژی میان صحنه‌ها، ضرباهنگی یک‌پارچه و پرشتاب خلق کنیم. این ریتم نه تنها در بازیگری، بلکه در نور، موسیقی، و حتی سکوت‌ها جریان دارد. نتیجه آن است که تماشاگر، نه تماشاگر که همراهی مضطرب و درگیر است؛ و این، همان تجربه‌ای‌ست که ما در جست‌وجوی آن بودیم: مشارکت احساسی بی‌وقفه.

 

گفتگو :محمد رضا جعفری لفوت