در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «اتاق ورونیکا» به کارگردانی کورش ولیدی

ماشین زمان در اتاق زیر شیروانی نیست

ایران تئاتر، کیارش وفایی: ذهن انسان بی اغراق پیچیده ترین عنصری است که در جهان هستی وجود دارد. عنصری که می‌تواند در لحظه به چند چیز فکر کند، تصمیم بگیرد و در نهایت گزینه‌ای را برای انجام فرمان دهد.

قدرت ذهن بشر فرمانروایی است که همه انسان‌ها بر اساس آن طول و عرض گیتی را تغییر می‌دهند تا دلخواه خود را در مسیر زندگی تجربه کنند. حال این امر شایع در میان نویسندگان برتر جهان وجود که در آینده نزدیکی بعد از خلق اثر، کارگردان‌ها و دیگر هنرمندان از روی آن سیاه مشق کرده و خواهند کرد.مقوله سیال ذهن، همیشه کاربردی خاص و قابل توجه برای نویسندگان داشته است. زیرا آن‌ها با توجه به این مقوله می‌توانند همه چیز را در اختیار بگیرند و داستان خود پیش ببرند. در واقع آن‌ها تلاش وافری می‌کنند تا واقعیت‌ها با رنگ و لعابی تازه و جذاب پیش روی مخاطب قرار بگیرد تا باورپذیری آن بیشتر از قبل احساس شود. البته این راه کنش‌هایی را پیش می‌آورد که مخاطب در مواقعی با تجربه‌ زندگی خود در راستای موضوع مطرح شده برخورد می‌کند و در مواقعی خلاقیت و تصویرسازی راه حلی برای او خواهد شد. بالاخره جادوی سیال ذهن جزو مهمترین کنش‌هایی است که آدمی را از مرز واقعیت عبور داده و جهان گسترده را پیش رویش باز می‌کند. شاید بتوان کاربردی بودن این موضوع را در سایر هنرهای تصویری هم دید اما این عنصر هیجان انگیز در دنیای نمایش، اکسیری گران‌بها است زیرا ارتباط مستقیم نویسنده، کارگردان و مخاطب تداعی کننده شعبدهای تمام عیار است که آنها را در سه ضلع مثلثی قرار می‌دهد تا برای دقایقی جهان در محدوده‌ای مشخص شکل دیگر به خود بگیرد. اصولا زمانی که خواننده اثری با این سبک و سیاق از نویسندهای می‌خواند بی درنگ شروع به تحول می‌کند، خود را به جای شخصیتی قرار می‌دهد، جای او زندگی می‌کند و حتی در دنیای واقعیت مسیر زندگی‌اش را کمی به سوی آن دیدگاه می‌برد.

نمایشنامه «اتاق ورونیکا» به قلم آیرا لوین نوشته‌ای است که باید از آن به عنوان متنی قابل توجه یاد کرد، زیرا در پوسته و هسته خود قوانین و داشته‌هایی را فراهم آورده است که مخاطب در نقش خواننده لذت کافی ببرد. اما همان طور که اشاره شد پدید آوردن جهان نمایش با چنین مختصاتی به طور حتم می‌تواند از گیرایی قابل توجه‌ای برخوردار باشد.

«اتاق ورونیکا» اثری است که باتوجه به قابلیت‌های متن این امکان را برای کارگردان اثر پیش آورده است تا با وسواس خاصی متن نمایشنامه را با آگاهی به کارکردهای صحنه‌ای آن دراماتورژی کند. تمهیدی که به نوعی باید آن را کلید طلایی برای ارائه این نمایش به روی صحنه دانست. البته این رویکرد مناسب تا زمانی قابل پرداخت است که همه چیز در خدمت این مقوله قرار داشته باشد. حال باتوجه به این موضوع باید اشاره داشت که مخاطب در این اثر با فضاسازی مناسب و چند لایه‌ای رو به رو است، جایگاهی که در آن او می‌تواند از راز و رمزهایی با خبر شود که در لحظه پیش می‌آیند و در لحظه بعد واکنشی دیگر جای آن را می‌گیرد. در واقع ریتم تند و اتفاق‌هایی که در این اثر شاهد هستیم پیامد فضایی روانشناختی و درامی با پیکره‌ای واحد است. پیکره‌ای که در آن همه چیز مانند یک خانه تمیز و روشن، نظم خاصی دارد. شخصیت‌ها بر اساس اولویت حضور معرفی می‌شوند، اتفاق‌ها با خواسته و کنش‌ها هدف مشترک دارند و طراحی‌ها در این هدف مشترک با کلیت اثر هم مسیر هستند. البته باید این نکته را یادآور شد که در این اثر تنها با سبک نمایشی همچون رئالیسم جادویی رو به رو نیستیم، زیرا کارگردان کوشیده است تا با وام گرفتن از تمام داشته‌های جذاب جهان متن و نمایش فضایی را برای مخاطب فراهم سازد تا او برای ساعتی در دنیای خیال خود قرار غرق کند و این احساس آن را برایش پیش آورد که به خوابی عمیق رفته است.

شخصیت پردازی‌های این نمایش جزو نکاتی است که بسیار به کارکردهای مورد توجه خالق اثر (کارگردان) یاری رسانده است. زیرا با طراحی‌هایی که برای هرکدام از شخصیت‌ها صورت گرفته می‌توان شاهد دنیایی متفاوت و نگاهی متمایز بود. در واقع با این فرمول هیچ کدام از نقش‌ها بیرون از محدوده‌ای که برایشان معین شده است نمی‌آیند، بلکه بیشتر تلاش می‌کنند تا در کنار یکدیگر پازل نمایش را کامل کنند. متن چند لایه، میزانسن‌های جسورانه، طراحی‌های هوشمندانه در کل ثمره یک انتخاب درست و به جا از یک گروه نمایشی است. لازم به ذکر است که در چنین اثری که پیکره واحدی دارد تنها کارگردان را نمی‌توان عنصر تعیین کننده قرار داد، زیرا هماهنگی و انسجام یک گروه سبب شده است تا شاکله‌ای واحد شکل بگیرد.

جهان نمایش «اتاق ورونیکا» جهان برون ریزی است. جهانی که در آن همه چیز تحت شعاع اخلاق و ضداخلاق‌هایی قرار دارد که می‌تواند چند نسل قبل و چند نسل بعد از فرد مورد نظر به کام خود بکشد. حال باید از نگاه دیگری اهمیت چند لایه بودن این متن و اثر نمایشی را به هویتی که بازیگرها به شخصیت‌ها بخشیده‌اند، فرم‌های تصویری و البته موسیقی مرتبط ساخت.

در پایان شاید بتوان گفت اهمیت متن و نگاه کارگردان اگر در جادوی سیال ذهن ضرب شوند می‌توانند اثری را خلق کنند که تا سال‌های سال مخاطب به آن فکر کند و لذت ببرد.




نظرات کاربران