گفتوگوی ایران تئاتر با علی مرادی کارگردان نمایش «تکرار»
مدال طلا تا ابد به قهرمانهای واقعی کشورمان اختصاص دارد
ایران تئاتر: جنگ، بعنوان پدیدهای جهانشمول در بین جوامع بشری تعریف شده است. عنوانی که در ذات خود سرشار از لحظات مختلف است.
انسان برای دفاع از میهن، دفاع از داشتههای مردم کشور خود و البته حق طلبی که در آن واقعیت معنا شده است در مقابل ظلم میایستد. همچون اَبر قهرمانهای کشورمان ایران که برای خاک وطن جان خود را هدیه کردند تا ذرهای از این سرزمین را هیچ بیگانهای تصاحب نکند. حال باید به احترام آنها تا ابد کلاه از سر برداشت و یادشان را گرامی داشت.
علی مرادی یکی از کارگردانهای جوان است که هرگز دوران جنگ و لحظاتی که در آن زمان گذشته را تجربه نکرده است. اما سعی کرده است با تولید اثری نمایشی دغدغه و ارادت خود را به شهدای جنگ هشت ساله به دید مخاطب رساند. او کوشیده است تا با نگاهی متمایز به شهدای غواص ادای احترام کند و با شرح روایتی از آن زمان مخاطب امروز را متوجه قهرمانهایی کند که بی ادا و با خلوص نیت برای حفظ این آب و خاک جان به جان آفرین تقدیم کردهاند. لذا اهمیت این کنش از سوی یک جوان میتواند راهکاری باشد که در آیندهای نزدیک از سوی سایر جوانان کشور شاهد آثاری قابل توجه و در خور شهدای جنگ باشیم که این اتفاق جای بسی خرسندی خواهد داشت. حال به بهانه دهه مبارک فجر، ادای احترام به شهدای جنگ هشت ساله و اجرای نمایش «تکرار» که این روزها در تماشاخانه ایران تماشا در ساعت 18:15 روی صحنه میرود با این کارگردان درباره نگاهش به مقوله جنگ هشت ساله به گفتوگو نشستهایم که در ادامه میخوانید
معنای جنگ به طور حتم برای مردم کشورمان با سایر کشورها تفاوتهایی دارد. علت آنکه تصمیم به تولید اثری با این مضمون داشتهاید چه بوده است؟ آیا این موضوع تنها به باورهای درونی و خاک وطن ارتباط دارد؟
درباره این موضوع باید بگویم که اشاره به مقوله جنگ برای من هم بعنوان یک ایرانی معنای دیگری دارد. با این توضیح که جنگ هشت ساله به معنای دفاع مقدس بود. لذا این جنگ برای ما در خود نشان از دفاع حق علیه باطل، دفاع در مقابل تجاوز به خاک معنا پیدا میکند. حال در این موضوع همیشه برایم سخن گفتن از انسانهای بزرگ و به تصویر کشیدن آنها بعد از جنگ یکی از دغدغههایم به شمار میآید. جنگ با تمام فضای خشن در خود لحظاتی را جای داده است که آموزنده و زیبا بوده است. معتقد هستم اکثر نمایشهایی که درباره این موضوع تولید شدهاند در راستای ذات خود جنگ و دفاع مقدس بوده است. اما نمایش «تکرار» مربوط به زمان دوران بعد از جنگ است که نسل امروز اتفاقهای آن را نسبتا درک میکنند. حال بنابر بر علاقه و دین خاصی که نسبت به جنگ و شهدا دارم این اثر را روی صحنه آوردهام تا بتوانم فاصله دیدگاه بین نسل امروز و نسل جنگ را نشان بدهم.
اهمیت و عملکرد غرور آفرین شهدای جنگ هشت ساله شرایطی را فراهم آورده تا هنرمندان زیادی در عرصههای مختلف آثاری را برای نشان دادن وجوه انسانیت این افراد به نمایش بگذارند. اهمیت این رویکرد بیشتر متوجه چه مسائل اجتماعی و انسانی است؟ آیا آنها تنها از این منظر تنها افرادی قهرمان و فداکار هستند؟
گذشتن از جان برای هر انسانی در بالاترین مرتبه قرار دارد و کسی که جان خود را همچون شهدای جنگ فدا میکند به طور حتم درجه والا و محترمی برای مردم این کشور دارد. حال کاملا نمیتوان گفت که با وجود این مسئله تنها به قهرمان بود و فداکاری شهدا اشاره داشته باشیم. البته که شهدای کشورمان فداکار و قهرمان بودهاند، اما این مسئله و از دست دادن چنین انسانهایی برای ما بسیار نارحت کننده است. حال اگر بخواهیم این موضوع را از زاویه دیگر مورد بررسی قرار بدهیم اتفاق جنگ یک روایت دراماتیک و زیبا است به شکلی که در آثار نمایشی میتوان از آن برای نشان دادن اهمیت وجودی این افراد استفاده کرد.
موقعیت مکانی اثر به نوعی محل و کانون شکلگیری جهان متن و داشتههای آن است که شخصیت را هدایت میکند. آیا این تصمیم سبب نمیشود که از ابتدا مسیر آن مشخص باشد و مخاطب دست از کشف بردارد؟ در شکل گرفتن این تصمیم تعمدی به کار گرفته شده است؟
تا اندازهای میتوان گفت ما با ارائه اطلاعاتی که در اختیار داشتهایم قصد آن را داریم فضایی قابل لمس را به مخاطب انتقال بدهیم. با این توضیح زمانی که مخاطب وارد سالن میشود از دادههایی چون شخصیت جانباز و آسایشگاه بیمارانی که دچار مشکلات روانی شدهاند مطلع است. حال به این دلیل بنده کمی از متن فاصله گرفته و در اجرای نمایش به سوی ساختار شکنی رفتهایم نه از نگاه مضمونی بلکه از جنبه طراحی صحنه و فضاسازی اثر تغییراتی را انجام دادهایم تا درک متمایزی را شکل بدهیم. زیرا قصد آن را داشتهایم که با فضای ذهنی شخصیت «خالد» مخاطب آشنا شود. لذا با طراحی صحنه در نیمه ابتدایی نمایش یعنی آسایشگاه و در نیمه دوم نمایش به نوعی وارد فضای ذهنی شخصیت اصلی میشویم که هم مخاطب از نظر ذهنی و بصری خسته نشود و هم اینکه ساختار اصلی به سوی کلیشه سوق پیدا نکند.
در نمایش «تکرار» عناصر به کار گرفته شده به اتفاقهایی اشاره دارد که تا اندازهای مخاطب از آنها اطلاع داشته و حتی در دهه شصت عدهای جنگ و حواشی آن را تجربه کردهاند. تمایزهایی که در این اثر میتواند باعث آگاهی بیشتر شود متوجه چه عنوانهایی است؟
دلیل آنکه این متن را برای اجرای صحنهای انتخاب کردهام آن بوده است که مستقیم به ژانر دفاع مقدس پرداخت نمیشود. لذا سعی شده است که نگاهی نو را برای بیان دیدگاه خود مورد استفاده قرار بدهیم. بنابراین اثر را از زمان بعد از جنگ آغاز کردهایم که روایت آن از طریق شخصیت اصلی نمایش بعنوان راوی بیان میشود. تصور میکنم که شیوه اجرایی این نمایش به نوعی تمایز آن با سایر نمایشهایی از این نوع است.
شخصیت «خالد» یکی از بازماندههای دوران جنگ است که گذشته خود را در زمان حال دائم تکرار میکند و اتفاقهای پیش آمده را در وضعیتی که در آن قرار گرفته شرح میدهد. علت این برونریزیها بیشتر در جهت واکنش به شرایط اکنون است یا بازگشت به گذشته خود؟
شخصیت «خالد» مختص نمیتوان گفت که در گذشته خود زندگی میکند و یا کاملا در زمان حال گذران عمر میکند، زیرا او در هر دو این زمانها مشکلاتی دارد. در واقع این شخصیت در گذشته به دلیل فشارهایی که متحمل شده و دیدن دوستان هم رزمهایش و زنده ماندن خودش به تنهایی که تا حدودی نشان از آن دارد که شخصیت «خالد» فرد آنچنان که شجاعی نبوده است که به تنهایی زنده مانده است. حال این مسئله از نگاهی باعث عذاب وجدان و نیز فشار روحی از گذشتهای که داشته شده است. در زمان حال درگیری این شخصیت آن است که او در یک محیط بسیار آرام و مناسب زندگی کرده و حال با قرار گرفتن در آسایشگاه از نظر باور، درک و ارتباط با پیرامون خود دچار تناقض شده است.
عنصر روایت گزینهای مناسب است تا شخصیت اصلی بتواند از طریق خرده پیرنگها در موقعیتهای نمایشی جهان درون خود را شرح بدهد. آیا ضرورت این تصمیم به سبب آن است که کنش و واکنشها برآیندی از واکاوی مشاهدات او از لحظاتی باشد که در آنها حضور داشته است؟
لازم است درباره این موضوع توضیح بدهم که در مقوله مونولوگ، روایت مهمترین شاخص به شمار میآید که در سبکهای مختلفی اجرا میشود. حال دلیل انتخاب این نمایشنامه با این ساختاری به دلیل آن بوده است که با یک مسئله دردناک و واقعی روبرو خواهیم شد که تنها برشی را جهت پرداخت انتخاب و لحنی نو را اتخاذ کردهایم. حال در این نمایش کوشیدهایم از دو منظر این تمایز را در بیان و اجرا نشان بدهیم. لذا در بیان و روایت، مخاطب با حجم واقعیت بیشتری روبرو خواهد شد، دلیل این موضوع نیز به همذاتپنداری با شخصیتی است که حقیقتی که آن را تجربه کرده با عدهای او را به تماشا نشستهاند تقسیم میکند.
جهان این اثر نمایشی تا چه اندازه معرف زاویه نگاه شخصت اصلی است؟ آیا اینکه شخصیت «خالد» به تنهایی زندگی خود و افرادی در گذشته کنارش بودهاند را روایت میکند نشان از نوعی شرح فراق دارد یا تجربه دوباره لحظاتی که در آنها زندگی کرده است؟
باید بگویم دلیل روایت شخصیت «خالد» مربوط به از دست دادن دوستان، هم رزمها و کسانی است که در جنگ همراه او بودهاند پیش میرود که بیانگر همان شرح فراق و دوری از آنها است. حال این موضوع سبب شده است که او دچار بیماری اعصاب شده است که نه میتوان کاملا این اتفاق از فراق و دوری است و یا موجهای انفجار مسبب قرار گرفتن در آسایشگاه است. البته تا حدودی میتوان گفت بستری شدن در این مکان برگرفته از هر دو موضوع است.
آشفتگی و برونریزی شخصیت اصلی در این نمایش بعنوان قوه محرک شناخته میشود که موقعیتهای اثر را با استفاده از واقعگرایی در فرم با ظاهر یک روای به مخاطب معرفی میکند. آیا این طراحی جهت شناساندن افراد حقیقی جنگ است و یا نمونهای ما به ازا که درک و باورپذیری را فراهم آورد؟
شخصیت «خالد» بعنوان یک شخصیت واقعی در جنگ نبوده و اطلاعات تاریخی ثبت شدهای از او در واقعیت وجود ندارد. در واقع ما میتوانیم این شخصیت را بعنوان نزدیکترین نمونه انتخاب کردهایم از اشخاصی که در واقعیت لحظاتی که این شخصیت در اثر تجربه میکند را دیده و درک کردهاند. حال با پر رنگ کردن مسائلی قصد آن را داشتهایم آگاهی رسانی صورت بگیرد که افراد مختلفی با تواناییهای متغیر در میدان جنگ حضور داشتهاند که این روایت توسط شخصیت «خالد» گفته میشود.
عنوان «بازی در بازی» در این نمایش یکی از راهکارهایی است که شخصیت اصلی جهت پیشبرد روایت و موقعیت از آن بهره گرفته است. دلیل این تصمیم بیشتر به حفظ ریتم اثر باز میگردد یا نشان دادن ارزشهای کسانی که فضا و اتفاقهای دوران جنگ را تجربه کردهاند؟
یکی از بهترین کارکردهایی که میتوان در یک اثر نمایشی از آن بهره گرفت عنوان «بازی در بازی» است که سبب میشود از طریق آن توانایی یک گروه نمایشی بخصوص بازیگر را نشان داد. بنابراین فضاسازی اثر یکی از مهمترین موضوعهایی است که باید در این شیوه از آن بهره گرفت زیرا روایت تحت تاثیر این مقوله است. لذا باید اشاره داشته باشم که شخصیت اصلی این نمایش دو زمان زندگی را تجربه کرده است که بیشتر درگیری او در زمان اول زندگی است که از کودکی تا رفتن به جنگ. در واقع میتوان گفت شخصیت «خالد» یک مرتبه میمیرد و مجدد زنده میشود که به شکل دیگری ادامه پیدا میکند که هرگز از آن زندگی رضایت ندارد.
ضرورت آنکه در این اثر به طور مستقیم به شهدای غواص پرداخته شده نشان از چیست؟ جهان متن و اثر تا چه اندازه توانسته است این دیدگاه جهت درک و باور مخاطب که آن لحظات را تجربه نکردهاند موثر عمل کند؟
بنده به شخصه ارادت خاصی به تمامی شهدای جنگ هشت ساله دارم. اما از نظر بنده نسبت به شهدای غواص و عملیات کربلای چهار تا اندازهای کم لطفی شده است. این عملیات واقعا جزو سختترین عملیاتهای جنگ بوده و کسانی که در آن حضور داشتهاند جزو شجاعترین انسانهایی بودهاند که شاید تاکنون روی کره زمین آمدهاند. لذا در این نمایش بازسازی وقایع در طراحی صحنه و بازی بازیگر که تلاش کردهایم در بهترین شکل ارائه شود به دلیل ایجاد فضاسازی و ارتباط مخاطب بوده است تا بتوانیم از این طریق قدردانی از شهدای غواص داشته باشیم.
پایانبندی نمایش «تکرار» به تصاویری مستند از زمان جنگ و شهدای غواص مربوط است که تاییدی بر گفتههای شخصیت «خالد» دارد. آیا این تاکید هم جهت تکرار و یادآوری مسائلی است که بخشی از آن در روایت این اثر آمده است؟
نام نمایش «تکرار» است. مخاطب از زمانی که وارد فضای نمایش میشود شاهد آن است که مسائلی در این اثر تکرار خواهد شد. حال این رویکرد یک فضای دوگانهای را پیش میآورد که تکرار در زمان حال مهم است که نام نمایش این عنوان است و یا تکرار مسائل ذهنی شخصیت «خالد» است که این نام برای نمایشنامه انتخاب شده است. در واقع متن نمایشنامه گویای هر دو موضوع بوده است، اما در این نمایش با پخش تصاویر مستندی که در بخش پایانی نمایش از آنها استفاده شده است تا نشان بدهیم منظور ما از نام تکرار، تکرار درگیری و خلل و جدل این شخصیت با اعصاب و روان خودش است. البته یکی از دلایل اصلی که باعث آن شد که مستند پخش شود این بوده است که مخاطبهای دهه هفتاد و هشتاد هستند که به نوعی کمتر از مسائل جنگ و دفاع مقدس بودهاند. لذا در این نمایش ما تا اندازهای کوشیدهایم تا با فضاسازیهای اثر درک بهتری را برای این گونه از مخاطبها فراهم آوریم تا یاد شهدا همیشه در جریان باشد. بنابراین طراحی این عنوانها به نوعی هم همذاتپنداری مخاطب را پیش آوردهایم و نیز واقعیت را به آنها نشان میدهیم.
شما از کارگردانهای نسل دهه هفتاد هستید که دوران جنگ را در دهه شصت تجربه نکردهاید. دلیل آنکه در نمایش به قهرمانها و زمان جنگ پرداختهاید چیست؟ علت این پرداخت تنها به باور درونی شما ارتباط دارد و یا اینکه نیاز جامعه به دانستن درباره این افراد را ضروری دانستهاید؟
درباره این نکته باید بگویم از نظر بنده، شهیدان این مرز و بوم همچون فرشتههایی بودهاند که ما شاید نتوانیم در هیچ زمانی مشابه آنها را به چشم ببینیم. حال تفاوتهایی بین جنگ هشت ساله با سایر جنگهایی که در جهان رخ داده وجود دارد و به طور حتم هر کشوری که وارد جنگ شود از خاک خود دفاع خواهد کرد. اما دلیل این جنگ را دفاع مقدس را نامگذاری کردهایم دو دلیل دارد. دلیل اول آن بوده است که دفاع ما، تنها دفاع از خاک و شرف نبوده و تا حدی دفاع از دین نیز بوده است. دلیل دوم اینکه ما در زمان جنگ هشت ساله تنها با یک کشور در جنگ نبودهایم، بلکه ما با حدود ده کشور در جنگ مواجه بودهایم. در واقع دفاع از کشور در آن زمان به یقین یک مسئله و مفهوم مقدس بوده است. لذا در هنر و مدیوم تئاتر عنوان جنگ یک مسئله دراماتیک و زیبا است که میتواند یک کارگردان از آن برای تولید یک اثر بهره بگیرد.
گفتوگو از کیارش وفایی