در حال بارگذاری ...
پژوهشی بر جنبه‌های نمایشی در قرآن (بخش اول)

نقشه داستانی در قرآن کریم

ایران تئاتر- احسان مقدسی: متن حاضر بخش اول از مقاله ای مفصل با عنوان «جنبه‌های نمایشی در قرآن» است که در کتاب مجموعه پژوهش‌های تئاتر دینی ـ ۱ به مناسبت برگزاری جشنواره تئاتر رضوی توسط انتشارات نمایش منتشر کرده است. «نقشه داستانی» عنوان این بخش از مقاله است.

دین، هنر نمایش و شبیه در طول دوره‌های مختلف تاریخی زندگی بشر با هم ارتباط نزدیکی داشته‌اند. ارتباطی که گاه ارتباطی جوهری (در آیین‌های اساطیری چون آیین قربانی، طلب باران و...) و گاه رابطه‌ای صوری بوده است. در اندیشه اساطیری، انسان با آیین، زمان خطی را می شکست و با باز تولید و شبیه سازی اعمال خدایان (که اغلب با اعمال نمایشی همراه بوده است)، با آنها در زمان ازلی و خاستگاهی هم‌عصر شده، فارغ از زمان نامقدس حال، به سر منشا کاینات می‌پیوست.

قرآن کریم سرآغاز و مطلع ادبیات و تحقیقات ادبی، دینی ـ اسلامی است. در سال‌های اخیر به ویژه در قرن بیستم، بررسی مولفه‌های هنری و ادبی این کتاب آسمانی در حوزۀ تفسیر و دیگر حوزه‌ها مورد توجه هر چه بیشتر متفکران قرار گرفته است. این بررسی‌ها راه شناخت بیشتر قرآن و آشکار شدن جنبه‌های پنهان ادبی آن را که هم راهنمایی است برای فعالان هنر و ادبیات در حوزه‌های تخصصی مختلف و هم راهی برای شناخت بیشتر این معجزۀ الهی تمامی اعصار، برای دوستداران چشمه بیکران علوم قرآنی فراهم کرده است.

قرآن، نقطه اشتراک تمامی مذاهب اسلامی، هم در شیوۀ بیانی خود (در قصص) و هم در فضاسازی‌ها و تصویرسازی‌های خود، زبان و شیوۀ بیان دراماتیک را به خدمت می‌گیرد. شیوۀ بیانی که در بسیاری موارد فراتر از زبان معمول، قدرت نفوذ و تاثیر گذاری زیادی روی مخاطب و دعوت او به سوی خدا دارد. متاسفانه تاکنون در این حوزه (بررسی جنبه‌های نمایشی قرآن) چه در ایران و چه در دیگر ممالک اسلامی کاری جدی صورت نگرفته است. شاید این تفکر که نمایش و سینما هنری غربی بوده و اسلامی نیستند تاثیر بسزایی در کم توجهی به این موضوع از سوی متفکران مسلمان داشته است. در حالی که قرآن و هنرهای نمایشی می توانند ارتباطی دو سویه با هم داشته باشند. هنر هم می تواند در خدمت بیان مضامین قرآنی و الهی قرار گیرد و هم از منبع بی پایان ادبی و هنری قرآن، خود را غنی سازد.

هر کثرتی، چه کثرت متناهی باشد، چه غیرمتناهی، از وحدت (ساختمایه) آغاز می‌گردد و اگر تماشاگان (تئاتر به معنای نمایشنامه و نمایش) کثرت (سیستم) انگاشته شوند، چنین به اصطلاح ـ «کثرتی» از وحدت آغاز می گردد و «وحدت»، به تاویل نگارنده در مناسبت با نمایشنامه و نمایش، چیزی چون ساختمایه (عنصر تشکیل دهنده) است.»

بررسی و واکاوی ساختمایه‌های هنر نمایش، اولین بار در سدۀ چهارم پیش از میلاد و در «نظریه ادبی» (بوطیقای) ارسطو صورت گرفت. ارسطو ساختمایه‌های هنر نمایش را به شش دسته تقسیم بندی کرد: «در هر تراژدی، صحنه‌آرایی، اخلاق (شخصیت)، داستان، گفتار، آواز و فکر (اندیشه) موجود است.» این تقسیم بندی تا سالیان طولانی در نقد ادبی و نمایش مورد استفاده بوده است. نظریه‌پردازان حوزۀ نمایش، ساختمایه‌های نمایش و نمایشنامه را در دسته‌بندی‌های متفاوتی تقسیم بندی کرده‌اند. «بنتلی» (1967م) ساختمایه‌های نمایشنامه را در 5 دسته تقسیم بندی می‌کند: نقشه داستانی، شخصیت، گفتاشنود، بن‌اندیشه و ویژگی‌های نمایشی. «استییان» (1960م) دیگر محقق تئاتر، تعداد این ساختمایه‌ها را در 3 دسته خلاصه می‌کند: گفتا شنود، معنی‌آفرینی و تاثیرگذاری‌های متغیر. «ناظرزاده» نیز در تقسیم بندی خود هنر نمایش را دارای 8 ساختمایه اصلی می‌داند: نهاد مایه، بن اندیشه، نقشه داستانی، شخصیت پردازی، گفتاشنود، زمان ـ مکان، فضا ـ حالت و قراردادهای تماشاگانی.

در این کتاب از بین تمام تقسیم بندی‌هایِ ساختمایه‌های هنر نمایش (از میان آرای مختلف نظریه‌پردازان، از ارسطو تا به امروز) پنج ساختمایه یعنی: نقشه داستانی، شخصیت پردازی، گفتاشنود، بن اندیشه و فضا ـ حالت مورد بررسی قرار گرفته است.

در فصل اول (نقشه داستانِ) پس از بررسی اهمیت قصه در قرآن و اهداف قرآن از قصه گویی، ساختار‌های مختلف نقشه داستانی در قرآن کریم با ساختارهای داستان در هنرهای نمایشی (ساختار اوجگاهی، اپیزودیک و نه ـ روالی) مورد مقایسه تطبیقی قرار گرفته و یک روش شناسی علمی هر چند کوتاه در بررسی تطبیقی قصص قرآنی و هنرهای نمایشی ارایه می شود.

در بخش دیگر، شخصیت و چگونگی شخصیت پردازی اشخاص مختلف در قرآن بررسی شده که در طبقه بندی‌های مختلف شخصیت (اصلی، فرعی، تماتیک...) با درام مقایسه می‌گردند. در این بخش به این سوال که شخصیت‌های قرآنی می‌توانند دراماتیک باشند یا نه نیز پرداخته می‌شود. مسأله کار پرداخت شخصیت که از مسایل مهم در یک متن دراماتیک است از دیگر موضوعات پرداخته شده در این قسمت است.

در فصل گفتاشنود که بر پایه نظریات محقق برجسته قرآنی «مستمصر میر» در کنار آرای نویسنده شکل گرفته است، چگونگی مکالمه شخصیت‌ها، گونه‌های مختلف گفتگو در قرآن و درام، شخصیت‌پردازی افراد در گفتگوهای قرآنی، ساختار مکالمات قرآنی و... مورد بحث قرار می‌گیرد.

آیات قرآن از چنان غنای معنایی برخوردارند که حتی بزرگترین تفاسیر نیز در مقابل آنها قطره ای از دریا نیستند. فصل‌ بن‌اندیشه به دنبال معرفی تفاسیر گرانسنگ مختلفی است که راه را برای نمایشنامه نویس، فیلمنامه نویس و... در جهت درک بهتر آیات قرآنی که مورد اقتباس برای اثر هنری قرار می‌گیرند، هموارتر می‌کنند.

در بخش پایانی، فضا ـ حالت، چگونگی تصویر سازی و فضاسازی‌های صورت گرفته در بخشی از آیات قرآنی بررسی می‌شود. مثال‌های آمده در این فصل تنها بخش کوچکی از فضا سازی‌های بی پایان تصویر و نقاشی در آیات قرآنی را در بر می‌گیرد. از آنجایی که فضا و حالت در آثار هنری، بیشتر از ذهن خلاق هنرمند بر می‌خیزند این فصل بیشتر به دنبال دادن و معرفی ایده بوده است تا ارایه یک روش شناسی علمی.

در نوشتن این کتاب کمک بسیاری از کتب استاد عزیزم «دکتر فرهاد ناظرزاده کرمانی» و نوشته‌های پژوهشگران ارجمند:، «سعید شاپوری» و «ابوالفضل حری» گرفته‌ام و در بسیاری از بخش‌ها بیشتر در مقام مولف بوده‌ام تا نویسنده. این کتاب و چاپ آن مدیون اساتید محترمم جناب آقای دکتر سرسنگی و خانم دکتر ثمینی است. که کمال تشکر را از ایشان دارم.

اما این نوشتار جایگاه خود را در مقابل معارف بی‌پایان قرآنی نیک می‌داند و آن اینکه در مقابل منبع بی کران معارف الهی و قرآنی هیچ نیست...

و بر آنان بخوان قصص پیشینیان را...

نقشه داستانی

ارسطو در رساله فن شعر خود، نقشه داستانی (میتوس) را مهمترین جزء درام به شمار می‌آورد. مترجمان عرب این اصطلاح را به «الخرافه»، «المثل» و «القول الخرافی» ترجمه کرده اند. در دیدگاه ارسطو، ساختار روایت، سازنده اصلی میتوس است و افسانه مضمون یا معنا پردازی‌های نویسنده، میتوس را نمی‌سازند.

«ترکیب وقایع (ساماندهی رویدادها) مهم‌ترین جزء از اجزای ششگانه درام است. تراژدی در اصل تقلید آدمیان نیست، بلکه تقلید اعمال (کار پرداخت‌ها) است.» هر علتی در نمایشنامه، محصول علل و رویدادهای پیشین و سازنده علل بعدی است. ناظر زاده در مورد نقشه داستانی می نویسد: «نقشه داستانی فرآوردۀ کار پرداخت‌ها و تکاپوهای شخصیت‌هایی است که به روال «ستیزه و تنش» آنها فرا گرفته است. هنگامی که شخصیت‌های نمایشی به کار پرداخت دست می‌یازند، رویداد نمایشی پدید می‌آید.» «پنیستر» روال داستانی در نمایشنامه را دارای سه شناساگر می داند:

1- دارای دست کم یک شخصیت انسانی و یا جانور و چیزی که تشخص انسانی یافته باشد.

2-دارای «ژرف پهنا» یا بعد زمانی باشد.

3-دارای ژرف پهنای مکانی باشد.

نقشه داستانی، دیگر ساختمایه های نمایشی مانند فضا ـ حالت، شخصیت و... را در بر می گیرد و بنیادی زیبا شناسیک است که در بستر آن با منطق داستانی هر کار پرداخت، کار پرداخت بعدی را تولید می‌کند و داستان را به جلو می‌برد.


اهمیت قصه (داستان) در قرآن

داستان پردازی در کلام خداوند دارای اهمیت فراوان است (کلمه «قصص» در عربی بر وزن «عسس» که واژۀ «قصه» از آن گرفته شده بیشتر به روایت یا رویدادی واقعی در زمان گذشته دلالت دارد.) اهمیت قصه در قرآن به اندازه‌ای است که خداوند در بیش از 6/1 آیات قرآن به بیان قصه می پردازد.


اهداف قرآن از قصه گویی

مهمترین غرض از روایت در قرآن دعوت انسان به سوی خداوند است. روایت در قرآن به شیوه‌های مختلف در خدمت هدف اصلی دین که همان دعوت انسانها به سوی خدا و رستگاری انسان‌ها است، قرار می‌گیرد. یک متفکر و مفسر مصری در ر کتاب خود «التصویر الفنی فی القرآن» اهداف قرآن از قصه گویی را به شرح زیر طبقه بندی می‌نماید:

1- اثبات وحی بودن قرآن: محمد (ص) خواندن و نوشتن نمی دانست و با دانشمندان یهودی و مسیحی نیز همنشین نبوده، بیان احوال و قصص انبیا و امت‌های پیشین، خود دلیلی است بر حقانیت قرآن و وحی بودن آن. در سورۀ یوسف آیه 3 می-آید: «ما نیکوترین سرگذشت را به موجب این قرآن به تو وحی کردیم و بر تو حکایت می کنیم و تو قطعاً پیش از آن از بی خبران بودی.» در سورۀ هود آیه 49 نیز می آید: «این از خبرهای غیب است که آن را به تو وحی می کنیم. پیش از این نه تو آن را می دانستی و نه قوم تو. پس شکیبا باش که فرجام نیک از آن تقواپیشگان است.» این تذکر به وحی بودن قرآن در بیشتر مواقع در اول قصه (مانند آیه 44 سورۀ آل عمران) یا در پایان آن (مانند آیه 50 سورۀ هود) ذکر می‌شود و گویی با این پیام به خواننده یا شنونده تأکید می شود که به داستان پیش رو مثل داستان‌های معمولی ساخته انسان ننگرند و سعی در دریافت معنای درونی کلام الهی داشته باشند.

2- تمامی ادیان منبع الهی دارند: داستان‌های قرآن اغلب، روایت پیامبران قبل از محمد (ص) هستند. در هنگام روایت قصص انبیا در پایان، میان یا ابتدای قصه همواره به این مهم تأکید می شود که ادیان پیشین و دین اسلام همگی ادیان توحیدی و از جانب خداوند هستند. به این ترتیب قصه های پیامبران گذشته با این نگرۀ قرآنی به نحو بسیار زیبایی با سرگذشت محمد (ص) گره زده شده و پیام وحدت تمام ادیان توحیدی به نحوی در پس‌زمینه داستان به خواننده منتقل می گردد: «و در حقیقت موسی و ‌هارون را فرقان دادیم و این برای تقواطلبان روشنایی و نوراندازی است. همان کسانی که از پروردگارشان در نهان می ترسند و از ساعت [قیامت] هراس کنند و این کتاب یاد کردی خجسته است که آن را نازل کردیم، آیا باز آن را انکار می کنید»

3- تاکید بر یگانگی ادیان و الوهیت خداوند: این موضوع مکررا در قصص انبیا در قرآن تکرار می‌شود: «ما در حقیقت نوح را به سوی قومش فرستادیم. پس او گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید که شما را جز او معبودی نیست.» یا در آیه 65 همان سوره، خداوند می‌فرماید: «و به سوی قوم عاد، هود، برادرشان را فرستادیم. گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید که شما را جز او معبودی نیست.» و در ادامه و در آیه 73 از همان سوره خداوند می فرماید: «و به سوی قوم ثمود، برادرشان صالح را فرستادیم. گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید که شما را جز او معبودی نیست.» در ادامه همین سوره و در آیه 85 دوباره می‌آید: «و به [شهر] مدین برادرشان شعیب را فرستادیم. گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که شما را جز او معبودی نباشد.» که همگی در پی اثبات وحدت و یگانگی ادیان توحیدی است.

4- تأکید بر چگونگی دعوت پیامبران و برخورد قوم آنها با فرستادگان خدا: روند داستانی قصص انبیا در قرآن به طور کلی این گونه است: دعوت پیامبران، تکذیب آنان از سوی قوم و در نهایت نازل شدن عذاب الهی بر قوم. در جای جای قصص قرآن به این پیام الهی که پیامبران هم سرگذشت، و هم پیام واحدی داشتند، بر می خوریم. در آیه 101 از سورۀ اعراف به همین روند دعوت، تکذیب و عذاب به روشنی اشاره می شود: «این روایت شهرها است که برخی از آنها را بر تو نقل می کنیم. در حقیقت پیامبرانشان دلایل روشن برایشان آوردند. اما آنان به آنچه قبلاً تکذیب کرده بودند [باز] ایمان نمی آورند و این گونه خدا بر دلهای کافران مهر می‌نهد.»

5- بیان مشترک بودن دین محمد (ص) و دین ابراهیم بر طور خاص و دیگر ادیان به طور عام: اغلب به این هدف از قصه گویی در اثنای قصه تأکید نمی شود. اما در جاهای مختلف قرآن، خداوند یکی از اهداف قصص انبیا را همین ریشه های مشترک میان ادیان توحیدی بر می‌شمرد: «آیین پدر شما ابراهیم، همان کس که از پیش شما را مسلمان نامید.» در آیه 48 سورۀ مائده خداوند دوباره اینگونه بر اصل مشترک دین ابراهیم و محمد (ص) تأکید می فرمایند: «و قرآن را به حق مؤید آنچه از کتاب پیش از آن است و نگهبان بر آن بر تو فرستادیم.»

6- وعدۀ پیروزی نهانی پیامبران و هلاک منکران: یکی از اهداف اصلی قرآن اطمینان قلبی دادن به رسول اکرم در به انجام رساندن رسالت خویش است و در قصص قرآن به این مهم به کرّات اشاره می گردد: «و هر یک از سرگذشتهای پیامبران [خود] را که بر تو حکایت می کنیم، چیزی است که دلت را بدان استوار می‌گردانیم و در اینها حقیقت برای تو آمده و برای مؤمنان اندرز و تذکری است.»

7- هشدار و بشارت: روند دعوت از سوی پیامبران، تکذیب قوم و در نهایت هلاک منکران که پیشتر از آن به عنوان یکی از ساختارهای قصص قرآن اشاره شد، در بطن خود حامل پیام دیگری برای خوانندگان قصه های انبیا است: می توانند با پذیرش دعوت الهی از مؤمنین و نجات یافتگان و با رد آن از منکران و هلاک شوندگان باشند. مانند اشاره ای که در آیه 136 از سورۀ نحل به این مهم می شود: «و در حقیقت در میان هر امتی فرستاده ای برانگیختیم [تا بگوید:] خدا را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید. پس از ایشان کسی که خدا [او را] هدایت کرده، و از ایشان کسی است که گمراهی بر او سزاوار است. بنابراین در زمین بگردید و ببینید فرجام تکذیب کنندگان چگونه بوده است.»

8- نشان دادن نعمات الهی بر انبیا و مؤمنان: قصه تولد حضرت یحیی در آیات 2 تا 15 سورۀ مریم، آیات 16 تا 32 همین سوره دربارۀ تولد حضرت عیسی (ع)‌، قصه آموختن فن زره سازی به حضرت داوود و رام کردن باد برای حضرت سلیمان در آیات 78 تا 82 سورۀ انبیا ... بر همین مضمون اشاره دارند.

9- پرهیز از فریب خوردن توسط شیطان: در قصه حضرت آدم و دیگر قصص قرآن پیوسته به انسان‌ها هشدار داده می شود که از فریب خوردن توسط شیطان بر حذر باشند. در داستان حضرت آدم در سورۀ اعراف به این موضوع اشاره شده است.

10- تأکید بر توانایی خداوند برای انجام کارهای خارق‌العاده: در برخی قصص قرآن بر توانایی خداوند بر انجام اعمال مافوق بشری صحه گذارده می‌شود. قصه خلق آدم، قصه ابراهیم و چهار پرنده در آیه 260 سورۀ بقره، قصه تولد عیسی (ع) و رفتن او نزد خداوند در آیات 45 تا 55 سورۀ آل عمران، قصه اصحاب کهف در سورۀ کهف و... از این جمله‌اند


منابع و مأخذ:

- ارسطو، هنر شاعری (پئوتیکا)، ترجمه فتح‌الله مجتبایی، بنگاه نشر اندیشه، تهران، 1337.

- بستانی، محمود، پژوهشی در جلوه‌های هنری داستانهای قرآن، ترجمه محمد حسن جعفرزاده، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، 1371.

- حری، ابوالفضل، کنکاشی در سوره والعادیات، مرکز مطالعات و تحقیقات هنری، زیباشناخت، شماره 5،1380.

- شاپوری میاندوآب، سعید، جلوه دراماتیک قرآن با تکیه بر احسن القصص، (پایانامه کارشناسی ارشد)، دانشگاه تهران، 1379.

- طباطبایی، تفسیرالمیزان، انتشارات قرآن، 1375.

- عبدل حیم، ام.آ.اس، بافت و مناسبات بینامتنی: راهگشای تفسیر قرآن، ترجمه ابوالفضل حری، مرکز مطالعات و تحقیقات هنری، زیباشناخت شماره 4، 1380.

- قطب، سید، آفرینش هنری در قرآن، ترجمه محمدمهدی فولادوند، بنیاد قرآنی، 1359.

- میر، مستمصر: سوره به منزله کلیت، سیری در تفسیر قرآن در قرن بیستم، ترجمه ابوالفضل حری، مرکز مطالعات و تحقیقات هنری، زیباشناخت، شماره 8، 1382.

- میر، مستمصر، گفتگو در قرآن. ترجمه ابوالفضل حری، مرکز مطالعات و تحقیقات هنری، زیباشناخت، شماره 9، 1382.

- ناظرزاده کرمانی، فرهاد، درآمدی به نمایشنامه‌شناسی، انتشارات سمت، تهران، 1383.

- نیوورث، آنجلیکا، تصاویر و استعارات در آیات آغازین سور مکی، ترجمه ابوالفضل حری، مرکز مطالعات و تحقیقات هنری، زیبا شناخت شماره 7، 1381.




نظرات کاربران