در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «لَچک» به کارگردانی امیر ابراهیم‌زاده

دچار بودن، اوج نیاز یک انسان معاصر است

ایران تئاتر، کیارش وفایی: شرایط زندگی انسان‌ها گاهی در ازای نیازها و دغدغه‌ها مسیرهای گوناگونی را فراهم می‌آورند تا سیر اتفاق‌ها و رویدادها به سویی هدایت شوند که تاثیرگذار جلوه کنند. حال این رویکرد در زمانی می‌تواند موثر در پیشرفت و رشد باشد و در اوقاتی به سوی تباهی و نیستی پیش برود. بنابراین انسان در این میان بعنوان موجودی کنش‌گر عمل می‌کند با این دانسته که در چه هنگامی قادر خواهد بود حیات خود را به آنچه که می‌خواهد بدل کند. البته گاهی همخوان و یا ناهمخوان بودن نیاز این دیدگاه را معین می‌کند.

اجتماع بعنوان کانون نیاز انسان‌ها در هر جغرافیایی تابع قوانین و آدابی است که باید آنها را در نظر گرفت تا تاثیرات پیش آمده از آن را مشاهده کرد. حال لازمه این موضوع سبب می‌شود که دیدگاه‌های مختلفی از سوی هر انسان به مثابه زاویه ذهنی او تعریف شود که با شرایطی می‌تواند کمال ذهنی و درونی خود را بیرونی کرده و در ازای نیازهایی که طلب می‌کند به زندگی خود ادامه بدهد. لذا در این قاعده نیز هر عنوان در جایگاه حکم و اصل است که هویت بشر را طبقه‌بندی کرده و آن را در رفتار و کنش هر فرد مورد توجه قرار می‌دهد. اصولا ذات بشر با این خواسته خود را تعریف می‌دهد که عرضه در مقابل تقاضا و عمل در ازای عکس‌العمل به وجود می‌آید. بنابراین انسان‌ها با تبادل نظر و کشف و شهودهایی که از جهان درون و دنیای پیرامون خود به دست می‌آورند قادر خواهند بود جوامع بشری را از هر نگاه و منظری تامین کرده و در راستای اهمیت ساحت وجودی گام بردارند. حال در این میان رجوع به تجربه‌ها، باورها و آنچه در تخیل انسان شکل می‌گیرد به یقین هر کدام تاثیرگذاری‌هایی را برای حیات بشر فراهم خواهند کرد. البته در دوران کنونی که جهان به سوی مدرنیته و هوش مصنوعی رفته و پیشرفت‌های چشم‌گیری داشته است تغییرات قابل توجه‌ای در زمینه‌های به وجود آمده که ورود به آن و بسط دادنش به شرایط زمان حال انسان‌ها در این مجال نمی‌گنجد. در کل باید گفت که انسان بنابر خواسته و نیاز خود در عصر حیاتش می‌کوشد تا دیدگاهی متفاوت را برای نشان دادن توانایی‌هایش بروز بدهد که این موضوع گاهی در خیال و زمانی در واقعیت نمایان می‌شود.

نمایش «لَچک» با رویکرد خود به جامعه اکنون سعی دارد با پیش آوردن اتفاق‌ها و باورهای درونی و بیرونی شخصیت‌ها جهان اثر را به سوی هدایت کند که بتواند از دغدغه‌ آنها حرف بزند. البته در این راستا جهان متن با حذف مقدمه‌های معمول و گاهی بی‌هدف به اصل مطلب اشاره می‌کند که این تصمیم از جانب نویسنده راهکاری موثر در پیش آوردن اتفاق‌های این نمایش در فرمولی مینی‌مال گونه درست و کارساز به حساب می‌آید. زیرا از ابتدا شخصیت‌ها می‌توانند با قرار گرفتن در شرایطی مشخص به شرح حال خود نسبت به جهانی که در آن قرار گرفته‌اند واکنش نشان داده و عملی را در ازای خواسته جهان متن برون‌ریزی کنند. لذا به صورت خودآگاه فضایی دراماتیک در بستر روایت پیش می‌آید که منطق و تفسیری قابل ارائه را رقم می‌زند تا اهمیت محتوا در اثر برای مخاطب قابل درک و باور باشد. استفاده از تصاویر پخش شده در عمق صحنه از دیگر اهرم‌های روایی است که فضای ذهنی هر شخصیت را بنابر لزوم تفسیرهایی که از خود بیان می‌کند شرح می‌دهد تا همخوان بودن کلام و تصویر به شکلی هم‌راستا جهان متن و اثر را پیش برده و شرایط را برای نمایان کردن هدف و اهمیت آن مسجل کند. شاید بتوان گفت که این رویکرد در شیوه اجرایی تمام آن چیزی است که نویسنده و همچنین کارگردان این نمایش به آن نیاز دارند تا مخاطب را به جهان اثر وارد کرده و در تمام لحظات او را در مقام شاهد سیال کنند. در واقع این عملکرد بیان‌گر آن است که حس همذات‌پنداری با ترکیب باورهای درونی و تخیل شخصیت‌ها این مجال را فراهم می‌کند تا محتوا که همان حرف‌های هر شخصیت‌ است از زاویه درونی وجود به بیرون و در زمانی دیگر از تاثیرات جهان پیرامون به باور و تخیل جهان درونی آنها رفت و آمد کند.

جهان اثر با این دانسته که مرز بین واقعیت و خیال را به تصویر می‌کشد سعی دارد شخصیت‌ها را بعنوان راوی معرفی کند. زیرا آنها با استفاده از تصویرسازی‌ها می‌کوشند تا موقعیت مکانی نمایش را به جایی مابین خانه‌ای در واقعیت و مکانی در تخیل تعریف بدهند. استفاده از مولفه مونولوگ یکی از کارسازترین شیوه‌ها برای بیان چنین تصمیمی است. دلیل این ادعا هم آن است که شخصیت‌ها در این نمایش با نفوذ به باورهای درونی و جاری کردن کلام در ذات اثر مخاطب را ترغیب می‌کنند تا شرایط و داشته‌های آنها را شنیده و با تصویرهایی که می‌بیند آنها را بشناسد. اصولا درام در این نوع نمایش‌ها که ساختاری از دغدغه‌های انسانی را مورد توجه قرار داده وابستگی کامل به کاربرد موازی محتوا و فرم دارد که این موضوع در اثر به شکل نمایانی رعایت شده است. لذا از این جهت عمل و عکس‌العمل شخصیت‌ها در ازای برون‌ریزی درونی و خاطراتی که بیان و تصویر می‌شود امری لازم تلقی خواهد شد. موقعیت محور بودن این اثر از نگاه دیگر نمایان‌گر شرح واگویه شخصیت مردی است که باورهای درونی خود را همراه با تاثیرات جهان پیرامونش در هم آمیخته و دو شخصیت زن و مرد که همراه او در این روایت حضور دارند بعنوان راوی‌های تخیلش ماجراهایی از زندگی این شخصیت را با رفتارها و واکنش‌های خود نسبت به حرف‌های  او تصویر می‌کنند.

استفاده هم‌زمان از بدن و بیان جهت شرح واگویه‌ها از جانب شخصیت‌ها این اجازه را به مخاطب می‌دهد که آنها را با تمام داشته‌ها و نداشته‌ها و البته دغدغه‌هایشان مورد تحلیل و بررسی قرار بدهد. محتوای مونولوگ‌های شخصیت مرد کاملا از دوران معاصر و زمان حال زندگی او نشات می‌گیرد. لذا این بی‌پیرایه بودن روایت خود به نوعی یکی از جزئیات اثرگذار است که قاعده بی‌پروایی کلام را تشریح کرده و آن را در ازای شرح آشفتگی‌های ذهنی و دغدغه‌هایش نمایان می‌کند. در واقع شخصیت مرد اول یا همان شخصیت اصلی اثر نمونه ما به ازایی از فردی در جامعه اکنون است که در وجود خود حرف‌های ناگفته و رازهای سر به مُهر دارد که آنها را تلاش دارد با استفاده از موقعیتی برون‌ریزی کند. عنصر ارتباط را می‌توان بعنوان قوه محرک این نمایش به شمار آورد، زیرا سبب می‌شود شخصیت‌ها با وام گرفتن از رویدادهای واقعی و بارگذاری آنها در خیال، جهان اثر را به جایی شبیه یک دادگاه تبدیل کنند که در آن شخصیت مرد لب به اعتراف و اعتراض می‌گشاید. حال در این راستا طراحی صحنه اثر با استفاده از مولفه نمادگرایی داده‌های جهان نمایش را به گونه‌ای تشبیه می‌کند که در این موضوع نیز مرز بین واقعیت و خیال حالتی عینی به خود می‌گیرد.

عنصر تجربه‌گرایی در ساختار کلی نمایش «لَچک» کاربردی‌ترین عنصری است که تمامی جزئیات آن از شخصیت‌ها تا طراحی‌ها و حتی جهان متن را تحت تاثیر خود قرار داده است. بنابراین وجود چنین تمهیدی فضایی را ایجاد می‌کند تا اوج و فرودهای روایت که در ازای موقعیت‌های نمایشی شکل می‌گیرند از جانب مخاطب این نمایش اثری تجربی و قابل توجه تلقی شود. حال در این میان میزانسن‌های طراحی شده اثر بسیار به جهان متن و البته درک شخصیت‌ها از فضای نمایش وابسته است، زیرا تاثیرات پیش آمده از این طراحی بعنوان راهکاری موثر برای عیان کردن نیاز آنها در جهان اثر قلمداد می‌شود.

   




نظرات کاربران