در حال بارگذاری ...
جُستاری بر زندگی هنری نصرت کریمی

کمتر کسی دل به چنین سرنوشت بادوامی می سپرد

ایران تئاتر- رضا آشفته: نصرت کریمی هنرمندی چند جانبه بود و بر هنرهای گوناگون تسلط و اشراف داشت و همه را می توانست تحت تاثیر هنرش قرار دهد و هیچگاه برای آشکار کردن هنرهایش کم نمی آورد و همواره می توانست ما را دچار شگفتی کند؛

نصرت کریمی این هنرمندی را از کودکی داشت و با رسیدن به سنین نوجوانی با خنداندن همکلاسی ها به شکل بارزتری خط و خطوط معین تری را برای حضور در عالم هنر فراهم کرد. فردی که اشتباهی به هنرستان صنعتی رفته بود اما باید در هنرستان هنرپیشگی سردرمی آورد.

به هر تقدیر، سرنوشت هم چنین خواست که او در ایران و بعدها در ایتالیا و چک به دنبال هنرجویی هایش باشد و همین زمینه ساز حرفه ای تر و بالنده تر شدن استعدادهای هنری اش بشود.

سه دیدار

نصرت کریمی را با فیلم هایش می شناختم اما هیچگاه فرصتی نبود که از نزدیک ببینمش تا اینکه در دهه 70 و پایان نامه دخترش ماندانا کریمی، در دانشکده سینما تئاتر این فرصت را به وجود آورد که او پا به این مراسم بگذارد و ما بچه های دانشکده خرسند از اینکه یکی از آدمهای تاثیرگذار در عرصه هنرهای نمایشی (سینما، تئاتر، تجسمی و پویانمایی) را از نزدیک ملاقات کنیم.

 با آنکه پس از مشکلاتی که سر یک فیلمش به وجود آمده بود، بعدها بخشیده شده بود و برای تدریس هم جذب همین دانشکده سینماتئاتر شده بود اما متاسفانه با تعویض مدیران، یکی دیگر از مدیران گروه به شیوه غیر مرسومی او را از دانشکده بیرون رانده بود و ما صد افسوس می خوردیم که مردی با این همه وسعت دید چرا نباید علم و آگاهی و هنرش را در اختیار دانشجویان هنر بگذارد که در آن سالها با فقدان منابع مکتوب و حضور استادان به نام و کاربلد در سر کلاس ها همراه بود. او با توجه به جامع الاطراف بودنش می توانست دهها درس را به راحتی و میزان کارآمدی بسیار بالا درس بدهد. می توانست استاد کارگردانی سینما، فیلمانه نویسب، بازیگری فیلم و تئاتر، صداپیشگی، گریم، ماسک سازی، پویانمایی و انیماتور، طراحی و عروسک سازی و عروسک گردانی و مانند اینها باشد. ما هنرمندی به این وسعت نداشته ایم که خیلی با شناخت جامع بتواند با هنرهای مختلف آشنا باشد و در همه آنها نیز با استادی تمام بتواند دیگران را تحت تاثیر قرار دهد. به همین دلیل نبودنش در آن دانشکده یا هر دانشکده هنری  دیگری یک فقدان بزرگ بود و جبران ناپذیر که در آن شرایط و اوضاع و احوال کمتر به این نکته های بارز فرهگی و هنری مدیران توجه نشان می دادند که این غفلت ریشه در کم دانشی و بی تدبیری آنان داشت.

دومین درنگ و تامل از نزدیک و غبطه خوردن به حال و هوای این همه هنرمندی در میانۀ دهه 80 بود که برای دیدن نمایش معلولان کهریزک به بیمارستان روزبه رفته بودیم. در آنجا معلولان حرکتی برای بیماران روانی تحت درمان در روزبه نمایشی را بازی می کردند که هر دو سوی صحنه تماشایی بود. هم بازیگران کهریزک که از بی حرکتی محض به حرکت های پویا و خلاقه رسیده بودند و می توانستند جهان موثری را برای تماشاگران نقش آفرینی کنند و از این سو نیز بیماران روانی که یاد مادرهایشان می افتادند یا زار می زدند و یا از شدت شور و نشاط موزون وار خود را به چرخش وامی داشتند. درواقع هم فال بود و هم تماشا و تماشاگران عادی نیز در این بازی دو سر جالب و تماشایی سرشار از حال خوش و گاهی نیز با چشم های گریان این بازی های بداهه و چندین ماه به میزانسن رسیده را تماشا می کردند. نصرت کریمی و عباس جوانمردی نیز  دو بزرگمردی بودند که در این روز برای تشویق و تحسین میرکمال میرنصیری  کارگردان آمده بودند. میرنصیری داشت زندگی اش را وقف این معلولان می کرد که پیامدش زندگی تازه و لبریز از انرژی برای کسانی باشد که در گوشه ای از دنیا به فراموشی و اغمای اجباری سپرده شده اند. او به اینها زندگی داده بودند و به دارندگان زندگی نیز امید دو چندان می بخشید که در اوج سلامت نباید دمی دلتنگی و خستگی و واماندگی بیش از حد مانع از زندگی رو به پیش شان باشد. نصرت کریمی و عباس جوانمرد نیز هم نظر بودند از اینکه به چنین مراسم و آیینی دعوت شده اند که در آن تئاتر دارد معجزه آسا همه را تحت درمان گری و شفا قرار می دهد. یادم می آید پس از پایان اجرا در فضای بیرونی بیمارستان دقایق زیادی درباره کار گپ و گفت کردیم و البته من هم توانستم در آن زمان گزارش تحلیلی مناسبی را در یکی از روزنامه ها منعکس کنم. البته میرنصیری همین روال را ادامه داده است که از دو سال پیش بازنمود پیگیری هایش شده نمایشی به نام رستم و سهراب که بارها در تالار وحدت برای مخاطبان تئاتر شگفتی ساز شده است.

سومین دیدار که هرگز میسر نشد قرار بود در روزهای نوروزی یکی از همین سالهای نود به همراه عباس جوانمرد برای دید و بازدید نوروزی نزد نصرت کریمی برویم که نشد و حسرتش به دل ماند و ماند...

هنرستان هنرپیشگی

به هر روی می دانیم که روزگاری در همین تهران، نصرت کریمی در هنرستان صنعتی آلمانی ها به سر می برده که اتفاقا در آنجا عزت الله انتظامی هم درس می خواند و خوش مزگی هایش باعث می شود که ناظم مدرسه از سر کنف کردن و توهین وصلش کند به هنرستان هنرپیشگی که در آن سالها تازه راه افتاده بود. او می گوید:« در مدرسه ی صنعتی در کارخانه که کار می کردیم، میزهای بلند، با گیره‌های بزرگ و میزهای کوچک با گیره‌های کوچک بود. دَم آن میزهای بلند، یک پیت بنزین می‌گذاشتم زیر پایم و وقتی می‌خواستم سوهان کاری بکنم، سوهان موازی چشمم بود. این اوضاع و احوال، باعث می شد بچه‌ها بخندند.

یک روز که بچه‌ها داشتند می‌خندیدند، دیدم خنده روی صورت این ها ماسید. نگاه کردم،  فهمیدم آقای  میرلوحی، معلمم از دفتر دارد به سوی من می‌آید. از ترس اینکه نکند پس گردنم بزند و دندان‌هایم به گیره بخورد و بشکند و لبم خونین و مالین بشود، این گیره را سفت بغل کردم. یک وقت دیدم یواش یواش بچه ها شروع کردند به خندیدن، بعد میرلوحی، دور زد، آمد جلوی من و با لبخند برای این که من را تنبیه بکند، گفت: «بخندید به او، بخندید. آقا جان، جای تو در مدرسه ی صنعتی نیست، می‌دانی جایت کجاست؟ اول لاله زار یک کوچه هست که روی یک پلاک برنجی نوشته: هنرستان هنرپیشگی. تو باید بروی آن جا، نه هنرستان صنعتی». درواقع، خواست من را جلوی بچه  ها تحقیر و کنفت بکند. او، ناخواسته من را در جهتی راهنمائی کرد که در تمام طول عمرم رستگار شدم.  من همان روز رفتم هنرستان هنرپیشگی اسم نوشتم.»

کریمی نیز این شوخی را بسیار جدی می گیرد و در هنرستان هنرپیشگی ثبت نام می کند و این سرآغازی می شود برای تغیر عمده در زندگی هنرمندی که از بچگی دلبسته تئاتر و بازیگری و گریم است چنانچه از همان ده سالگی با پنبه و سریش برای خود ریش و سبیل و ابروهای یک پیرمرد را می سازد و اتفاقا برادرش که دست به دوربین بوده، از این لحظه عکس می گیرد. او که علاوه بر بازیگری و طنز از دید تجسمی قابل تاملی برخوردار بوده، در همان هنرستان هنرپیشگی در پی اجراهای نمایشی این هنرستان به دنبال فراگیری گریم از تنها گریمور آنجا به نام آقای کنعانی برمی آید و بعدها خودش گریمور می شود. درواقع این هنرستان او را به غلامحسین نوشین پیوند می زند که او در آن روزگار یکی از بزرگان تئاتر بوده و دانش تئاتری اش را از فرانسه و روسیه به ایران آورده و در این هنرستان و گروه اجرایی اش در اختیار نسل جوانتر از خودش می گذارد و این خود سرآغاز شکل گرفتن جدی ترین گروههای تئاتری در ایران به معنای دقیق کلمه است. نصرت الله کریمی طی‌سال های ۱۳۱۷ تا ۱۳۲۰ در زمینه هنرهای نمایشی، چهره پردازی و طراحی صحنه، در تنها آموزشگاه تئاتر در تهران زیر نظر نوشین آموزش دید. کریمی درباره نخستین درآمد تئاتری اش و نخستتین گانهای حرفه ای شدنی در تئاتر گفته است:« در سال ۱۳۲۱ که تئاتر کشور در سالن تابستانی، در کوچه برلن، توسط چند نفر از بازیگران به طور تعاونی، به سرپرستی زنده یاد تفرشی آزاد افتتاح شد، اولین قرارداد بازیگری و گریموری به مبلغ ۱۵۰ تومان ماهیانه با من منعقد کردند. در همان سال ۱۳۲۱ روزنامه یزدان به سردبیری منصور جعفریان، طی مصاحبه‌ای عکس مرا منتشر کرد که برای اولین بار به عنوان هنرمند جوان، بازیگر و گریمور به افکار عمومی معرفی شدم.»

نصرت کریمی در نهایت در سال ۱۳۲۳ به گروه تئاتر نوشین پیوست و در قالب گریمور و طــراح صحنه قدم به تماشاخانه‌های تهران گذاشت و در نمایشنامه‌ های مختلفی مثل “دختر شـکلات فروش” و “اوژنی گرانده” هم ایفای نقش کرد. کریمی درباره این سالها معتقد است:« دکوراتور و گریمور تئاتر فرهنگ، ناپلئون سروری بود و من به عنوان بازیگر و دستیار ناپلئون با حقوق ماهیانه دویست تومان استخدام شدم. ناپلئون به اتفاق برادرش سروری، نقاشی و دکورسازی تئاتر را در مسکو آموخته بودند. به خاطر دارم که وقتی در جامعه باربد، نمایشنامه ( توران دخت) اثر شیلر روی صحنه آمد،‌ در شب افتتاح، تماشاگران به محض بالا رفتن پرده برای شکوه دکوری که ناپلئون سروری ساخته بود،‌ با شور و هیجان کف زدند. من که دستیار ناپلئون بودم، ماسک‌های کاریکاتوری قضات دادگاه را با ابعاد ۴۰×۶۰ سانتی‌متر با پاپیه ماشه ساختم. در تئاتر فرهنگ هم که ناپلئون دکوراتور و گریمور بود. من دستیاری او را برعهده داشتم.

باید اقرار کنم که بعد از نوشین که در فن بیان، میزانسن و بازیگری بهترین استاد ایرانی من بود، در زمینه دکورسازی و گریم از ناپلئون سروری بسیار آموختم. تئاتر فرهنگ در اردیبهشت ۱۳۲۳ با نمایشنامه‌ و این اثر بن جان سون افتتاح شد و مورد استقبال پرشور مردم به ویژه روشنفکران قرار گرفت.»

او پیشرفت خود را مدیون نوشین است و از او خاطرۀ زیبایی دارد:« در چند شب اجرای ولپن، ناپلئون نقش‌های اول را گریم می‌کرد و گریم نقش‌های کوچک‌تر بعهده من بود. زنده یاد نوشین که برای اعتلای هنر نمایش اعتقاد داشت که به جوانان بااستعداد باید میدان داد، وقتی کار مرا مشاهده کرد در شب سوم اجرا، در حضور همه به من گفت: امشب تو مرا گریم کن. اعضای گروه که به استاد اعتقاد مراد و مریدی داشتند، از شب بعد همه داوطلب شدند که من آنها را گریم کنم و از آن پس من شدم گریمور گروه نوشین.»

او در همین مکتب نوشین تئاتر را به درستی می آموزد و چه بسا بعدها از همین آموزه ها در کارگردانی آثار سینمایی اش بهره مند می شود. او هنرمند خلاق و پر تکاپویی است و دلش نمی خواهد در جایی خود را محدود کند برای همین سر از ایتالیا و چک درمی آورد در آنجا با کارگردان های به نامی چون ویتوریو دسیکا آشنا می شود و بعد سر از کالج فیلمسازی چک درآورد و تا مقطع فوق لیسانس درسش را در زمینه کارگردانی سینما، تلویزیون  و پویانمایی ادامه می دهد.

و بعد به دلیل ترس از اینکه چک کشور کمونیستی بوده، پیش از ورود دوباره به تهران به ایتالیا برمی گردد و در آنجا به فن صداپیشگی مشغول می شود. بعدها که حس می کند زمان مناسبی هست به تهران می آید و در تهران در ابتدا به فیلمسازی و بعدها تولید انیمشین می پردازد. بعد از چند سال کار تئاتر و صداپیشگی فیلم‌های خارجی به همراه حسین سرشار و فهیمه راستکار اردیبهشت ۱۳۴۳ بــه ایــران برگشت و مسئولیت کارگاه نقاشی متحرک را به‌عهده گرفت و طی مدت حضورش در این سمت فیلم های زیادی با تکنیک های انیمیشن و عروسکی ساخت.

این آثار عبارتند از: دل موش پوست پلنگ، شکار ماه، باباکرم، تعصب، سلسله مراتب، خروس بی محل، آدم شاخ درمیاره، پیدایش آتش، آقای شاکی. از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۴۸ نیز با ساخت سریال در تلویزیون مشغول به کار بود و بعد به ساخت فیلم سینمائی روی آورد و با فیلم‌ های درشکه چی و محلل وارد عرصهٔ سینمای ایران شد.

عمدهٔ شهرت نصرت کریمی به‌ دلیل بازی در سریال دایی‌ جان ناپلئون به کارگردانی ناصر تقوایی در نقش «آقاجان» است و نیز آثار سینمایی خودش که با سه عنوان نویسنده، کارگردان و بازیگر در آن‌ها حضور داشته‌ است.

پس از انقلاب

سپس انقلاب می شود و او سر یک فیلم که پیش از انقلاب ساخته، بدشانسی می آورد و سر از زندان و ممنوعیت کاری درمی آورد... اما پس از بخشیده شدن، در ابتدا برای تامین مخارج به پروش کاکتوس می پردازد و بعد تمام رویاهایش را در قالب صورتک ها و مجسمه های کوچک خالی می کند و نشان می دهد که علم و آگاهی ناخواسته نسبت به روان شناسی آدمها دارد و در کنارش به شکل حرفه ای به دستیاری و مدیر تولیدی فیلم مشغول می شود. او یک دقیقه هم نباید بیکار بماند و دلش هم نمی خواهد در بیهودگی زمان فرصت ها را از دست بدهد. بنابراین دست به هر کاری می زند، آن کار می ماند و ماندگار می شود. الان همین مجسمه ها و صورتک هایش بی مانند و بارها در نمایشگاههای مختلف مطرح شده اند و بیانگر هنر و ذوق توصیف ناپذیر یک هنرمند چندگانه هستند. وی قبل از انقلاب، ۶۰ مجسمه ساخته‌ بود، ولی پس از انقلاب که فرصت بیشتری داشت، ۵۰۰ مجسمه و صورتک ساخت. کریمی دربارۀ این تجربه ماندگار بر این باور هست:« «اگر چه بیش از نیم قرن است که در هنر گریموری فعال نیستم ولی آتش عشق به این هنر هنوز در درونم شعله می‌کشد و حاصل این عشق آتشین مجسمه‌هایی است که از کاراکترهای گوناگون ساختم و نام ”صورتک”‌ بر آنها نهاده‌ام. از سال ۱۳۵۷ تاکنون دوازده نمایشگاه از این صورتک‌ها برگزار کردم. در حدود پانصد صورتک ساختم که حدود دویست اثر به فروش رفته و بقیه در آتلیه شخصی موجود است و هنوز به این کار که دنباله هنر گریم است بها می‌دهم.»

تدریس و کتاب

کریمی هم مرد تدریس و هم مرد نوشتن است و می تواند آموخته هایش را که حالا به مرحله استادی رسانیده در اختیار هنرجویان جوانتر قرار دهد. او در مکتب نوشین آموخته است که باید هر چه دارد در طبق اخلاص بگذارد و بی دریغ به نسل های پز از خودش واگذار کند. بنابراین نصرت گاهی با حضور در کلاس ها و گاهی نیز با نوشتن کتاب به دنبال القای منویات و آموزه های درونی اش برمی آید. از جمله کتاب‌هایی که این نویسنده و کارگردان نوشته است می‌توان به کتاب «درون و برون: انعکاس خصوصیات اخلاقی در چهره آدمی» اشاره کرد. این کتاب با موضوع قیافه‌شناسی یکبار سال 1368 با تیراژ 5000 نسخه و بار دیگر در سال 1387 با 1000 نسخه از سوی انتشارات مرکب سپید منتشر شد. نصرت کریمی در این کتاب چگونگی انعکاس اخلاق و روحیه آدمی در چهره را با شیوه علمی و به همراه تصاویر گویا نشان می‌دهد. درباره کتاب درون و برون باید گفت:« از میان عضلات چهره که با فرمان مغز موظف‌اند حالات روحی را منعکس کنند بخش‌های متحرک چهره کاربرد بیش‌تری دارند. عمده‌ترین بخش‌های متحرک چهره، فک زیرین، گونه‌ها و ابروان‌اند. البته چشم‌ها، پره‌ها، بینی و حتی گوش‌ها هم گاه حرکت می‌کنند حتی پوست صورت با تغییر رنگ و لرزش، حالات روحی را منعکس می‌کنند؛ برق نگاه، عمیق‌ترین تمنیات درونی را عیان می‌سازد. اما فک زیرین، گونه‌ها و ابروان، کارسازترین ابزار گوش به فرمان کامپیوتر مغزند. به ویژه ‌ابروان و فک زیرین در انعکاس خصوصیات اخلاقی و روحی نقش عمده دارند. عامل دیگری که در نشان دادن خلق و خو و منش انسانی، نقش عمده دارد فواصل بخش‌های مختلف چهره ‌است. این فواصل مربوط به شکل جمجمه‌ است. شکل جمجمه در ارتباط با وراثت ژنتیک است. ژن‌ها نه تنها از والدین و اجداد و پدر و مادر بلکه حتی ممکن است از اجداد حیوانی میلیون‌ها سال پیش به‌ انسان منتقل شود. نگارنده در این کتاب، چگونگی انعکاس اخلاق و روحیۀ آدمی در چهره را در شیوۀ علمی و به همراه تصاویر گویا نشان می‌دهد.»

او همچنین طی سال‌های 44 - 59 به تدریس کارگردانی فیلم‌های انیمیشن، بیان، بازیگری، گریم و تئاتر عروسکی در دانشکده‌ی هنرهای دراماتیک و در سال‌های 48 - 52 به تدریس مبانی گریم در دانشکده هنرهای زیبا، در سال 52 تدریس درام نویسی در دانشکده روزنامه‌نگاران کیهان می‌پردازد، همچنین در کلاس‌های خصوصی به آموزش شناخت و روتوش چهره، مجسمه سازی و فن بیان می‌پردازد. همچنین از جمله فعالیت‌های کریمی طی سال 44 تا 80 ، طراحی و ساخت آگهی‌های تلویزیونی با شیوه عروسکی از جمله آلودگی هوا، فلج اطفال ، صرفه جویی آب ، بوده است.

یکی از کتاب های ماندگار کریمی که در واقع ادای دینی به استاد خویش عبدالحسین نوشین است و درباره زندگی هنری این بزرگمرد هست، در انتشارات بدرقه جاویدان منتشر شده است؛ بازیگر «حکیم‌باشی» زندگی‌نامه بنیانگذار تئاتر علمی در ایران، عبدالحسین نوشین، را نوشته است و در کتابی با عنوان «یادنامه عبدالحسین نوشین» منتشر کرده است. کریمی در این کتاب به بیان سرگذشت زندگی نوشین، نامه‌ها و یادبودها، خاطرات دوستانش و سخنان برخی کارگزاران، تهیه‌کنندگان و بازیگران تئاتر ایران درباره او می‌پردازد. برخی از این افراد عبارت‌اند از: محمود دولت‌آبادی، نصرت کریمی، هما روستا، علی نصیریان، داوود رشیدی، صادق شباویز، توران مهرزاد و عزت‌الله انتظامی.

نوشین پس از تحصیل در رشته هنرهای دراماتیک در فرانسه، سال 1311 هـ . ش به ایران بازگشت و با همکاری همسرش ـ بانو لرتا که از هنرمندان معروف تئاتر بود ـ تحولی بنیادین را در تئاتر ایران ایجاد کرد. نوشین برای اولین‌بار در ایران اقدام به تاسیس کلاسی کرد که در آن هنرمندان با اصول و مفاهیم علمی بازیگری و تئاتر آشنا می‌شدند. سپس با همین گروه، تئاتر فردوسی را بنا نهاد که توانست دست به اجرای نمایش‌های بی‌نظیری هم‌طراز تئاترهای بزرگ اروپایی بزند.

پیامد حضور

نصرت اله کریمی در هنر ایران زمین هنرمندی  است که از هر چیزی می تابد با درنگ خلاقه هنر و زیبایی قابل تامل و چشمگیری را بیرون بیاورد که همه بزرگان سینما، ادبیات، تئاتر و تجسمی درباره اش نظرات قابل پذیرشی ارائه کنند. مردی که به درستی هنرهای سینما، تئاتر و پویانمایی و مجسمه سازی را درک کرده و با نمونه های کارهایش در این هنرها اسم و رسم قابل اعتنایی یافته است. او همچنین فیلم‌ نامه برخی از آثار قبلی‌ اش مانند درشکه‌ چی را منتشر کرده‌ است. مراسم تجلیل از وی در سال ۱۳۸۶ در خانه هنرمندان ایران برگزار شد. فرزند او بابک کریمی در فیلم جدایی نادر از سیمین به ایفای نقش پرداخته است.

«16 نمایشنامه تلویزیونی» و «پیوند» نیز دیگر کتاب‌های این نویسنده به شمار می‌روند. همچنین نصرت کریمی سال 1383 فیلمنامه فیلم «درشکه‌چی» که خود آن را نوشت و کارگردانی کرد را در قالب کتابی با همین نام منتشر کرد.

بنابراین در کل می توان گفت نصرت کریمی، از 95 سال زیست زیبایش بر زمین، نزدیک به هشتاد سال را به آفرینشگری هنر و ادبیات می پردازد که هر یک به گونه ای گرانقدر برای فرهنگ ایرانی چون گنجینه ای بی بدیل باقی می ماند و رمز و راز جاودانی بشر هم در همین راه دشواری است که با بی پروایی و سماجت بر هر کسی می تواند هموار شود که شوربختانه کمتر کسی دل به چنین سرنوشت بادوامی می سپرد.

 

منابع:

جشن پر حاشیه کانون کارگردانان سینما، ایران آرت، 16 اسفند 97.

یاد کودکی 4- خاطره ی آقای نصرت الله کریمی، تاریخ شفاهی ایران، تاریخ مصاحبه:  2/3/1374.

بازخوانی یک گفت‌وگو پس از ۱۶ سال / نصرت کریمی و «صورتک‌»هایش»، ایسنا، 12 آذرماه 98.

کریمی، نصرت، درون و برون، تهران، شرکت انتشاراتی مرکب سپیدزبان، 1387.

کریمی، نصرت، یادنامه عبدالحسین نوشین، انتشارات جاودان،

مروری بر کتاب‌های آقاجان «دایی جان ناپلئون»، ایبنا، 12 آذرماه.




نظرات کاربران