نقد نمایش «گلهای دستساز» به کارگردانی «زیریار داداسیان»از ارمنستان حاضر درجشنواره فجر
در باب فرهنگ و زبان ارمنی
ایران تئاتر - محمد حسن خدایی : در باب فهم مخاطبان از اجرا با آنکه ارمنستان را میتوان در حوزه مشترک فرهنگی با تمدن ایرانی فرض گرفت، اما کمابیش با نوعی اختلال و گاه نامفهمومی در رابطه با این نمایش روبرو هستیم. موانعی چون زبان و تاریخ بر این گسستگی سایه افکنده و فهم اجرای نمادین گروه ارمنی را مشکل میکند.
«زیریار داداسیان» با نمایش «گلهای دستساز» به جشنواره تئاتر فجر آمده و با شیوه اجرایی «مایمو دراما» تلاش دارد در باب داستان آفرینش و پیدایش زبان ارمنی و حروفی که نوشتن و خواندن این زبان باستانی را ممکن کرده، نظرگاه دراماتیک خویش را به اجرا درآورد. گروه ارمنستانی با رویکردی نمادگرایانه و به میانجی تلفیق پانتومیم و کرئوگرافی، روایتی اساطیری از آفرینش به نمایش گذاشته که مبتنی بر طبیعتگرایی و الهیاتباوری است. چهار عنصر انسان، شیر، قوچ و عقاب با ژستهایی بدنی و رقصهایی که به اجرا درمیآورند، گویی سرآغاز شکلیابی زبان ارمنی هستند. زیست آزادانه و اساطیری این عناصر، در نسبت با خویشتن، با یکدیگر و همچنین با طبیعتی که در آن روزگار میگذرانند، امکانی برای معنادهی به جهان و نامیدن اشیا است. اجراگران هر چهار عنصر نمایش، زنان جوانی هستند که در یک هماهنگی قابل قبول، ژستهای آفرینش جهان و خلق حروف الفبا را بازنمایی میکنند. آنان همچون عناصر طبیعت، رها، خرامان و در حرکتاند. لباسهایی که بر تن دارند، نقش و نگارهایی را به نمایش گذاشته که تقریبا شبیه یکدیگر است. استعارهای از بنیادهای مشترک و آرمانهای جمعی که در نهایت حافظه جمعی یک سرزمین را شکل داده و زبان را ممکن ساخته است. با فرض اینکه زبان یک سویه الهیاتی دارد و اشیا بنابر یک ضرورت متافریکی، خطاب شده و نامیده میشوند، نمایش «گلهای دستساز» را میتوان رویتپذیر کردن این تمنا و مداخله ماورایی دانست.
در باب فهم مخاطبان از اجرا با آنکه ارمنستان را میتوان در حوزه مشترک فرهنگی با تمدن ایرانی فرض گرفت، اما کمابیش با نوعی اختلال و گاه نامفهمومی در رابطه با این نمایش روبرو هستیم. موانعی چون زبان و تاریخ بر این گسستگی سایه افکنده و فهم اجرای نمادین گروه ارمنی را مشکل میکند. حتی توضیح کارگردان قبل از شروع نمایش در رابطه با کلیت اجرا، به تمامی، موجب آشکارشدگی زوایای پیدا و پنهان ماجرا نشده و کار به حدس و گمان تماشاگران واگذار می شود. اما از منظر مواجهه بیواسطه با خود اجرا، فارغ از تمامی مولفههای تاریخی، ارجاعات الهیاتی و فیگورهای اسطورهای، به نظر میآید شیوه مایمو-درامای گروه ارمنستانی، موفق عمل میکند و توان سرگرمیسازی تماشاگران را تا حد زیادی دارد. اما به هر حال، این وظیفه برگزارکنندگان جشنواره است که اطلاعات بیشتری در رابطه با موضوع این قبیل آثار تدارک بینند که راهگشا باشد و باب گفتگوی بیافرهنگی دو ملت را مهیا کند.
به لحاظ اجرایی صحنه چنان طراحی شده تا تعین تاریخی نیابد و در فضای نمادین و اسطورهای باقی بماند. چهار مکعب که گویی یادآور کتیبههای باستانی هستند، در صحنه مشاهده میشوند که هر کدام قرار است یادآور چهار عنصر شیر، قوچ، عقاب و انسان باشند. بر یک سوی این کتیبهها همان شکلهای هندسی نقش بسته که بر پیراهن اجراگران دیده میشود. در سوی دیگر کتیبهها، کلمات و حروف ارمنی نگاشته شده و به نظر اشارهای در باب داستان آفرینش است. اجرا با نمایشی از تصاویر مکانهای تاریخی، کتابهای مقدس مسیحیت ارتدوکس و همچنین شخصیتهای اسطورهای ارمنی، به پایان میرسد.
«گلهای دستساز» را میتوان ذیل تئاترهایی صورتبندی کرد که از تاریخی شدن فاصله گرفته و همچنان در جهان اسطوره و نمادگرایی به سر میبرند. اجرایی که تمنای روایت کردن داستان آفرینش را از منظر پیدایش خط و زبان ارمنی جستجو کرده و میتوان آن را نوعی تاسیسگرایی زبانشناسانه دانست. برای مخاطب این روزهای تئاتر ما، شاید این فرم روایی و زیباشناختی، ملالآور و بیش از اندازه گنگ و تاویلپذیرانه باشد و مواجهه با تئاتر دیگر کشورها را چندان وسعت نبخشد. این البته با مسائل پیشآمده در ماههای اخیر کشورارتباط دارد. میتوان ردپای محدودیت مالی در انتخاب و دعوت از گروههای خارجی را از همین منظر به نظاره نشست و براساس آن نبودن کاستلوچی و باربا را توضیح داد. هر چه هست اجرای گروه ارمنستانی، که گویی بنابر مصلحت با حذفیاتی همراه شده، بضاعت این روزهای تئاتر کشور در دعوت از مهمانان خارجی است. مهمانانی چون «زیریار داداسیان» که قبل از این به ایران آمده، در جزیره کیش مهمان بوده و علاوه بر لذت شنا کردن، لابد تاملی هم در داستان آفرینش داشته و همانطور که در سواحل زیبای خلیج فارس قدم میزده، در باب انسان معاصر امروزی و مصائب بیپایانش تفکر کرده است.
* کارگروه نقد آثار سی و هشتمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر