در حال بارگذاری ...
یادداشت یک پرستار و بازیگر تئاتر

ما باور داریم بهار بازم میاد

ایران تئاتر: فاطمه شمس که از اواخر دهه هشتاد کار بازیگری تئاتر را آغاز کرده پرستار هم هست. او که این روزها در خط مقدم مبارزه با کرونا قرار دارد در یادداشتی حال و روز این روزهای بازیگری تئاتر و پرستاری اش را بازگو کرده است.

فاطمه شمس بیش از 15 اثر نمایشی در کارنامه خود دارد و عمده این آثار در بابل و قائمشهر به صحنه رفته است. اجرای نمایشنامه خوانی «هملت در جزیره» به کارگردانی سعید پرسا در تماشاخانه شانو از جمله تجربیات بازیگری شمس است؛ اما او تخصص دیگری نیز دارد و آن پرستاری است. این روزها که دنیای نمایش تعطیل شده؛ شمس در دنیای پرستاری فضای متفاوتی را تجربه می کند. او پرستار بیماران کرونایی است. فاطمه شمس این تجربه رادر قالب یادداشتی در اختیار ایران تئاتر گذاشته است . در ادامه بخوانید : 
سال‌هاست که عاشق شدم و این روزها معشوق من مبارزانی هستن که در میان دم و بازدم، زندگی رو جستجو میکنن...
در سال‌هایی که برای بازیگر شدن در کنار پرستار شدن تلاش می‌کردم اعتقاد داشتم که در هر دو لذتی وصف ناپذیر از رنج و زندگی وجود داره...
ولی این روزها احساس عجیبی دارم حس می‌کنم هرچقدر هم اگر بازیگر باشم شاید نتونم لحظه ای از رنج یک پرستار رو در مواجهه با یک بیمار مبتلا به کرونا رو بازی کنم...
آخه حرف این روزها فقط پرستاری نیست، حرفِ قرنطینه‌های اجباریه! حرف رنج و تنهایی انسان‌هایی که چشمشون به در دوخته شده برای دیدن فرزند و همسر، برای راه رفتن‌های بدون درد قفسه سینه، برای خندیدن های بدون سرفه...
این روزها از همیشه عاشق ترم...
از همیشه پرستار تر...
این روزها احساس بازیگری رو دارم که روی صحنه تئاتر، تمام توانش خندوندن تماشاچیان است و بس... هرچند که تماشاگران ما گاهی توان تشویق هم ندارن ولی نگاهشون یه شاخه گل جدا از بوته زیباس که نیمه شب مابین خستگی‌ها و بی رمقی های پرستاری تقدیمت میشه!
این روزها وقتی پا توی بیمارستان میذارم حس مسافری و دارم که با ذوق داره میره به سمت در خروجی فرودگاه... انگار قراره پشت در کلی آدم منتظرت باشن که تو از دیدنشون دلت ضعف میره... مهربونی این روزا فرق داره انگارخودمو همکارامو‌ و تمام مردممو بیشتر از قبل دوست دارم چون شبیه یه لشکر متحد ولی با بضاعت کمیم که یاد گرفتیم خوب بجنگیم...
این روزها برای به آغوش کشیدن بیمار مبتلا به کرونا هراسی ندارم هراسم ناامیدیه...هراسم نبودن هاس... هراسم رفتن های ناگهانیه...
لبخند بزنید هزاران بار لبخند بزنید چون ما با جانمون شما رو دوست داریم ما باور داریم که بهار بازم میاد و شکوفا میشیم از عطر زندگی...
ارادتمند و خدمتگزار
فاطمهِ پرستارِ بازیگر




مطالب مرتبط

نظرات کاربران