خاطره بازی با تئاتر - 2
آن شر با شکوه
«خاطره بازی با تئاتر»؛ همانطور که از عنوانش میتوان فهمید ترکیبیست از حرفها و نوشتههایی از هنرمندان قدیمی و جدید تئاتر که به هزار دلیل باید آنها را خواند و شنید. نقبیست به لحظات و خاطراتی که روی هم رفته و به مرور زمان شده تاریخ تئاتر ایران. چند سطریست بابِ طبعِ نوستالژیبازان، تاریخدوستان و دوستدارانِ حکایتهایِ تلخ و شیرین، البته با طعم نابِ تئاتر.
ایران تئاتر - حسین سینجلی: قسمتی از نامه اکبر رادی به مدیر انتشارات «ادب و هنر امروز ایران» درباره مشکلات انتشار نمایشنامههای ایرانی در برابر متون خارجی در دهه ۴۰ شمسی با عنوان «آن شر باشکوه».
زمستان 1340، من نمایشنامه «روزنه آبی» را تمیز کرده بودم و مدتی بود در هوای انتشار آن، در راسته شاهآباد پرسه میزدم، که بورس ناشران تنومند تهران بود و بالاتفاق نمیدانستند نمایشنامه یک شق عمده ادبیات است که میتواند و باید چاپ هم بشود؛ بلکه به یک طرز لوکس، گمان میکردند نمایش چیزیست به شکل یک کوزه اشرافی که ارباب خانه، شب به شب توی جامعه باربد چال میکند تا ذِکر خانه آن را کشف و رو کند. خلاصه آنکه عجیب یک تصور مشهدی عبادی از تئاتر داشتند و مانده بودند به من چه بگویند.
نمایشنامه؟ - متاسفانه ما نمایش چاپ نمیکنیم.– شما هزینهاش را برعهده میگیرید؟- نخیر، نمایشنامه راه ندارد. بله - ولی باید در نوبت باشید... (اگرچه همان وقتها برخی ناشران جوان و روی دست آنها بنگاه ترجمه و نشر کتاب با چاپ آثار نمایشنامهنویسان بزرگ جهان، خودی نشان میدادند و به این وسیله تجددی میکردند...)
و ما در حاشیه خیابان شاه آباد مشغول این لیت و لعلها و چانه زدنها بودیم که الصلاه مجلهای به نام کتاب ماه بلند شد که با نظارت جلال آلاحمد به زودی منتشر میشود.
من «روزنه آبی» را به شاملو دادم؛ که نسخه دیگری از آن را در سال 39 دیده بود و مرا هم به شاهین سرکیسیان معرفی کرده بود، که در معنی معاصر کلمه، رویای تئاتر ملی در سر داشت و در به در دنبال نمایشنامه ایرانی میگشت.
شاملو این بار هم دست مرا گرفت و «روزنه آبی» را به آل احمد سپرد؛ با این تاکید که مظنه بگذارد و چنانچه مناسب دید، در کتاب ماه چاپش کند.