در حال بارگذاری ...
مروری بر کارنامه صدیقۀ کیانفر به بهانه هفتمین روز درگذشت هنرمند

حضوری عاشقانه و درخشان

ایران تئاتر- رضا آشفته: شاید برای آخرین بار حضور صدیقه کیانفر را در نمایش «داری داری داری داری یا نداری؟» در سال ۹۷ به کارگردانی سوسن پرور بخاطر سپرده باشیم؛ حضوری که تقریبا دلالت بر ناتوانی جسمانی می کرد و بارها بازیگرانی را با چنین نمایش های پایانی پیش روی داشته ایم.

نمایش شهود به کارگردانی فاطمه نقوی نیز آخرین حضور جمیله شیخی را بر ما یادآوری می کند و مثالهایی که شاید یادآوری شان دردآور باشد اما در حقیقت انسان در مسیر مرگ قرار دارد و برای هر یک از ما روزی اتفاق خواهد افتاد و باید که با جان و دل پذیرایش باشیم و البته که تا پیش از وقوع آن، باید برای زندگی جنگیده باشیم چنانچه صدیقه کیانفر هم مدام در مصاحبه هایش با خبرنگارها از بیکاری و خانه نشینی گلایه مند بود اینکه چرا همکاران سینمایی، تلویزیونی و حتی رادیویی اش یادی از او نمی کنند و همین گلایه ها منجر به دو اجرا شد که هر دو به کارگردانی سوسن پرور بود.

کیانفر در زندگی هنری اش هم این تلاش دو چندان را بارها اثبات کرده بود و بازی او در بیش از یکصد سریال تلویزیونی، فیلم سینمایی و نمایش گویای چنین مطلبی است که ما را به هنرش همراه می کرد و فرقی هم نداشت که در چه مدیوم و قالب و ژانری بازی کند، او می توانست این حضور را هنرمندانه ارائه کند.

نگارنده ندید اما خواند و شنید که در سال 98 بازی هنرمندانه و پراحساس صدیقه کیانفر در سن 87 سالگی در مونولوگ 30 دقیقه ای «پیرننا» در بیست و دومین جشنواره فتح خرمشهر، پر سر و صدا شد و به همین مناسبت نیز از او در شهر و دیار خودش آبادان و خرمشهر تقدیر و تجلیلی در خور برگزار شد.

بنابراین او تا دقایق آخر به عنوان یک فعال هنری پر تلاش بود و در این باره خودش با این عنوان کلیدی بر آن تاکید داشت:« من به کارم عشق می ورزم. چون  این عشق است که آدم را وا می دارد کاری که مورد تایید طرف مقابل است انجام دهد».

همچنین بازی او در نمایش و برنامه های رادیویی به ویژه حضورش در رادیو نمایش زبانزد بود؛ چنانچه فریدون محرابی بازیگر و کارگردان نمایش های رادیویی درباره اش گفته است:« تسلط بر دیالوگ، متن، انرژی و عشقی که صدیقه کیانفرهمچنان پس از سال ها به بازیگری دارد موجب شده تا همچنان اجرای درخشانی را از ایشان شاهد باشیم.»

فریدون محرابی کارگردان نمایش رادیویی «مردم درباره همه چیز حرف می زنند ، دل درد»  می افزاید:« زمانی که تمرین این کار را آغاز کردم از خانم کیانفر برای یکی از نقش های اصلی دعوت کردم و در نقشی که به ایشان محول شد در سن ۸۸ سالگی با حافظه ای قدرتمند، حضور درخشانی داشتند.»

از زبان کیانفر بخوانیم درباره آخرین کارش بر صحنه که گفته است:« یکی از استعدادهای ذاتی حفظ متن است و اکثر کارگردانان سینما و تئاتر این موضوع را می دانند. حتی در برخی کارهای سینمایی من متن را قبل از بازی حفظ می کنم و روبروی دوربین می ایستم. نمی دانم تجربه است یا عشق. اما احتمالا عشق است. چون این عشق است که آدم را وا می دارد کاری که مورد تایید طرف مقابل است انجام دهد.

این نمایش حدود 8 صفحه کار بود که حفظ کردم. آقای قهرمانی لطف می کردند هفته ای یکبار به منزل ما می آمدند و تمرین می کردیم. حدود 7-8 جلسه ای با راهنمایی های ایشان کار را پیش بردیم و توانستم در دو سانس در آبادان آن را روی صحنه ببرم.»

سرآغاز در رادیو

صدیقه کیانفر، گوینده و بازیگر باسابقه، خاطره اولین حضورش در رادیو و مسیری را که او را به این نقطه رسانده است، این‌گونه شرح داد:« از سال ۱۳۳۶ فعالیتم در رادیو را شروع کردم. در آبادان استادی داشتم به نام خسرو کسروی که استاد هنر بودند و من پیش ایشان نمایش و فن‌بیان کار می‌کردم. روزی به من گفتند صدایت خیلی خوب است موافقی برویم‌ رادیو؟ گفتم: من می‌ترسم اصلا نمی‌دانم رادیو چی هست، فقط گوش می‌دهم. استادم گفتند: نگران نباش و یک روز جمعه با هم به رادیو نفت ملی رفتیم. متنی را جلوی من گذاشتند که از کتاب «سه قطره خون» صادق هدایت بود. گفتم حفظ نکرده ام، نمی‌توانم بخوانم. گفتند از رو بخوان. در کارم با ایشان حتی نیم تپق هم نزدم و با تمام وجودم فکرم را گذاشتم‌ روی متن. از رادیو خوشم آمد، از میکروفون و حالتی که آنجا داشت خوشم آمد و ماندنی شدم. سپس سال ۱۳۳۸ به رادیو ارتش رفتم و دو سال آنجا بودم. بعد دوباره رفتم دنبال تئاتر و از باشگاه جوانان شروع کردم و کارم را ادامه دادم.

تئاتر

کیانفر چندسال در رادیو ارتش گویندگی را ادامه داد تا اینکه پایش به تهران باز شد. او دراین باره گفته:« وقتی به تهران آمدم مدتی نگذشته بود که تازه متوجه شدم اداره‌ی تئاترکجاست، باشگاه جوانان کجاست.

حرف از باشگاه جوانان که به میان آمد خاطرات شیرینی برای کیانفر دوباره زنده شد، از آشنایی‌اش با خسرو شکیبایی، فنی‌زاده و خیلی‌های دیگر. روزهایی که درکنار بهروز خاقانی مشق هنر آموخت؛ مردی که او را استاد عبدی می‌خواندند و استاد تئاتر باشگاه جوانان در دهه ۳۰ و 40 بود.»

کیانفر همچنین گفت:« در سال 1340 وارد عرصه تئاتر شدم البته پیش‌تر در آبادان کار تئاتر انجام داده بودم و آن را یاد گرفته بودم اما به شکل رسمی در این زمینه فعالیتم را پیگیری کردم و به مرور زمان پیشنهاد بازی در تئاترهای مختلف برای من زیاد شد و در این راستا چند سال هم در دانشکده هنرهای زیبا با استادان بسیار خوبی کار کردم.

من در سال 48-49 در نمایشی با عنوان «دشمن مردم» بازی کردم و با آنکه دو ماه از تمرین ها می گذشت که به جمع اضافه شدم، من ظرف 20 روز دیالوگ ها را حفظ کردم. کارگردان باورش نمی شد. 4ساعت دیالوگ بود. بعدها به من گفت هیچ کس تاکنون چنین اجرایی نداشته است. چون من با عشق کار می کنم و تمام تلاشم این است که کوچکترین اشتباهی از من سرنزد که مخاطب آزرده شود. او آمده تا من برایش لحظات خوش آیندی ایجاد کنم. اینها تعریف باید شود. جوان ما هنوز نمی داند وقتی بازی می کند باید از خودش بیرون بیاید و شخصیت دیگری شود. صدیقه کیانفر وقتی بازی می کند پیرنناست با همه ویژگی های شخصیتی اش. باید کیانفر را در صحنه فراموش کند وگرنه نمی تواند بازی خوبی داشته باشد. به عقیده من نمی شود از جوانان ایراد گرفت اینها موضوعاتی است که به مرور یاد می گیرند.»

کیانفر گفت:« سال 1340 بود که به باشگاه جوانان رفتم. استاد عبدی مرد با محبت و کاربلدی بود. خیلی از چهره‌های معروف در دنیای بازیگری از او مشق هنر آموختند. بهترین دوران زندگی هنری‌ام بدون شک همان روزهایی بود که درکنار استاد عبدی پشت سرگذاشتم.»

او خاطره‌ای از خسرو شکیبایی برایمان بازگو می‌کند:« یک بار به خاطر دارم مرحوم خسرو شکیبایی به باشگاه مراجعه کرد. خسرو جوان با انگیزه‌ای بود و علاقه‌ی زیادی به بازی در تئاتر داشت. اما آن روزها قانون بود که پسرها باید سربازی می‌رفتند و بعد وارد کار تئاتر می‌شدند. استاد عبدی به خسرو گفت برو سربازی و بعد بیا تئاتر. چند روز بعد بود که شکیبایی با سری تراشیده وارد باشگاه شد و به استاد گفت سرباز هستم و حالا دوست دارم به کار تئاتر بپردازم.»

این بازیگر زمانی که می خواست در نمایش هایلایت به کارگردانی سوسن پرور بازی کند، یادآور شد:« من از ۱۸ سالگی و سال ۳۸ وارد عرصه تئاتر شدم و حالا بار دیگر در سال ۹۶ و در سن ۸۵ سالگی می‌خواهم تئاتر بازی کنم. شما فکر می‌کنید چه احساسی باید داشته باشم؟ این روزها بهترین احساس جهان را دارم. نمی‌دانم چند سال دیگر زنده‌ام اما می‌خواهم در همین باقی مانده عمر تمام انرژی خود را صرف بازیگری کنم.»

وی حضور در تمرینات تئاتر را روحیه بخش خواند و تاکید کرد:« در زندگی خیلی تنها هستم. در خانه بزرگ زندگی می‌کنم و هیچ کس را ندارم تا کنارم باشد. روزها در رادیو و کنار بچه‌های رادیو خوشحالم و حالا عصرها در کنار جوانانی که با عشق تئاتر کار می‌کنند احساس سرزندگی می‌کنم.»

بازیگر پیشکسوت سینما مضمون نمایش هایلایت را اینگونه توصیف کرد:« هایلایت کمدی بسیار جذابی است که برای من نشاط می‌آورد. سر تمرینات آنقدر می‌خندم که قلبم درد می‌گیرد. این شادی باعث می‌شود تا افسرده نشوم و کارم به خانه سالمندان کشیده نشود.» 

حضور او در نمایش‌های«ماضی‌استمراری» به کارگردانی ندا هنگامی، «دریاچه پنهان» کار مسعود دلخواه و «هایلایت» سوسن‌پرور از جمله تجربیات تئاتری زنده یاد کیانفر بودند.

مشکلات یک بازیگر

بازیگران و البته اکثریت هنرمندان به دلیل برخوردار نبودن از یک سازمان و تشکیلات درست و درمان صنفی همواره با مششکلات عدیده ای در زمان حیات و به ویژه دوران سالمندی برخوردار می شوند. شاید مرور مشکلات صدیقه کیانفر این هشدر را به جامعه ما بدهد که باید همچنان اصرار بر عملیاتی شدن فکر اساسی برای حمایت از هنرمندان در کل ایران شد.

تیرماه 96: صدیقه کیانفر مدتی پیش به علت خونریزی معده در بیمارستان بستری شده بود و گلایه مندبود که هیچ یک از همکارانش به ملاقاتش نیامده اند.

این بازیگر پیشکسوت سینما درخصوص دلیل اصلی خانه نشینی خود طی هفته‌های گذشته اعلام کرد: واقعیت امر سال‌ها پیش در سریالی به کارگردانی امیر قهرایی مرا از یک درخت آویزان کردند و همین باعث شد که کتف و دستانم آسیب شدید ببیند و از همان سال این مشکل ادامه دارد.

وی در همین رابطه ادامه داد: بعد از آن هم در یک تئاتر باید سی شب متوالی به زمین پرت می شدم و کمردرد و سیاتیکم هم از همان اجرا آغاز شد و همین باعث شد که به سختی راه بروم.

او در جایی دیگر به مشکلی دیگر می پردازد:« من متولد ۲۰ بهمن ۱۳۱۱ هستم و از سال ۱۳۳۶ سابقه فعالیت مستمر هنری دارم، اما ۳ سال قبل زمانی که برای تمدید کارت رادیو به امور اداری مراجعه نمودم، کارمند آنجا گویی که اصلا من را نمی‌شناسد گفت باید بروید و گزینش شوید. آدم کجا می‌تواند این درد را بازگو کند؟ من و گویا ۲۰۰ نفر دیگر هنرمندان پیشکسوت از خرداد ماه سال قبل درخواست عضویت در موسسه هنرمندان پیشکسوت را داده‌ایم اما هربار می‌گویند منتظر پاسخ شورای ارزشیابی هنرمندان و نویسندگان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای تعیین مدرک درجه یک هنری شما خواهیم بود. عمر نوح که ندارم چرا پس از ۵۸ سال فعالیت هنری باید گزینش شوم؟ یا در ۸۳ سالگی مدرک هنری بگیرم تا به عضویت موسسه درآیم؟»

هنرمندان همواره به دلیل نداشتن بیمۀ درمانی و بیمۀ عمر و همچنین مواجهه با بحران ها و بیکاری ها نیازمند حمایت اساسی و برنامه ریزی شده بوده اند که هنوز هم در این باره، اقدامات فراگیر و کاربردی در سراسر کشورمان صورت نگرفته و نمونه هایی از این دست به ما یادآوری می کند که باید فکر چاره بود و نگذاشت مظلومیت هنرمندان همواره برای آنان دست و پاگیر شود.

کارنامه

بازیگر سینما و تلویزیون صدیقه کیانفر در تاریخ ۲۰ بهمن ماه سال ۱۳۱۱ در شهر آبادان خوزستان چشم به جهان گشود. تحصیلات او تا دیپلم منشیگرى بوده است. صدیقه کیانفر ابتدا کار هنری خود را در رادیو و در سال ۱۳۳۶ با گویندگی و اجرای نمایش در رادیو نفت شهر آبادان شروع کرد. وی بازیگری در سینما را در سال ۱۳۶۶ در فیلم بحران آغاز کرد. همچنین بازیگری در تلویزیون را در سال ۱۳۵۳ با بازی در سریال تلخ و شیرین شروع کرد. اما فعالیت در تلویزیون، با شروع بازیگرى در فیلم کوتاه قربانى (1367) بود و مهمترین فیلمهایش عبارتند از: هامون (1368)، آپارتمان شماره 13(1369)، مجنون (1369)، پرنده‏ى آهنین (1370)، دو نفر و نصفى (1370)، دلاوران کوچه دلگشا (1371)، ماموریت آقاى شادى (1371)، یک مرد و یک خرس (1371)، زیر سایه کنار (1372)، سه مرد عامى (1372)، من زمین را دوست دارم (1372)، پنجاه روز در التهاب (1372)، لژیون (1373)، عصیان (1373).

در تلویزیون هم از کیانفر سریال های «گمگشته» رامبد جوان، «بچه‌های کوچه دوستی» هنگامه مفید، «همه بچه‌های من» مرضیه برومند، «بی‌گناهان» احمد امینی، «میوه ممنوعه» و «شب دهم» حسن فتحی و «رسم عاشقی» سعید سلطانی به یادگار مانده است.

منابع:

در دیدار با صدیقه کیانفر، جعفر پاکزاد، ایلنا، 15 تیر 96.

صدیقه کیانفر همچنان درخشان و شگفت انگیز است، معاونت صدا، 23 مهر 98.

صدیقه کیانفر به «هایلایت» پیوست، ایران تئاتر، 23 آبان 96.

صدیقه کیانفر با تجربه ترین بازیگر جشنواره فتح خرمشهر، ایران تئاتر، 19 آبان 98.




نظرات کاربران