مروری بر یک غفلت بزرگ به بهانه روز پزشک
صحنه برای زندگی شیخالرئیس هنوز تاریک است
ایران تئاتر- سید رضا حسینی: سالها است که روز اول شهریور ماه در ایران به عنوان روز پزشک شناخته میشود. دلیل این نامگذاری زادروز حکیم ابن سینا است و این روز هم مانند بسیاری از روزهای مناسبتی مشابه معمولا از تعدادی کلمهی قرمز رنگ که حکم خال کوچکی را بر چهره خیره و مات تقویم دارد، فراتر نمیرود.
ابوعلی حسین بن عبدالله بن حسن بن علی بن سینا، مشهور به ابوعلیِ سینا، ابن سینا، پورسینا و شیخ الرئیس ، نه تنها در ایران که در سراسر جهان به عنوان یک شخصیت علمی جریانساز و تاثیرگذار شناخته میشود؛ تا جایی که که پس از بقراط همواره نام او به عنوان نخستین پرچمداران علم پزشکی مطرح است. از همینرو نامگذاری روزی از روزهای سال در تقویم جلالی به افتخار ابن سینا کمترین کاری است که مردمان سرزمین این شخصیت تاریخی برجسته میتوانند در حق او انجام دهند. اما چرا هموطنان شیخالرئیس همواره به کم بسنده میکنند و دستشان به زیاد نمیرود؟ چرا سهم مشهورترین حکیم تاریخ ایران از عصر حاضر تنها برگزاری یک دو جین سمینار بیثمر و ملالآور در زادروزش و تعدادی تبریک خشک و خالی است که برخی از پزشکان هموطن در همین روز تحویل یکدیگر میدهند؟
در روزگاری که تمام حرف و سخنها در تصاویر متحرک مدیوم های مختلف ارتباط جمعی خلاصه میشود و حتی هواداران اشرار و اوباش هم کرکریهای آنها با رقیبانشان را با ذوق و شوق در فضای مجازی به اشتراک میگذارند و با افتخار قربان صدقهشان میروند تا یاد آنها را در خاطر دیگران حفظ کنند، چرا ابن سینا و بزرگانی چون او هیچ جایگاهی در هنرهای نمایشی سرزمین خود ندارند و آنچنان که انتظار می رود تصاویر قابل و پرشماری بر اساس شخصیت آنها در دست نیست؟ نگارنده که علاقمند هنرهای نمایشی است هیچ تصویر قابل اعتنایی از شیخ الرئیس بر صحنه نمایش ندارد .
شیخالرئیس در آینه تصویر
برای شمردن تعداد دفعات حضور ابن سینا بر پردهی نقرهای تنها وجود انگشتان یک دست کفایت میکند. بر اساس ماجراهای زندگی او فیلمهای سینمایی انگشتشماری ساخته شده و جالب اینجا است که هیچکدام از آنها محصول ایران نیست. افزون بر آن فیلمهای قدیمی ساخته شده از حکیم ایرانی محصولات بسیار کمیابی به شمار میرود و یافتن آنها کار بسیار دشواری است.
برای نخستین بار این اتحاد جماهیر شوروی بود که در سال ۱۹۵۷ میلادی (مصادف با ۱۳۳۵ خورشیدی) با ساخت فیلم «ابن سینا» (Авице́нна) پای شیخالرئیس را به پردهی نقرهای باز کرد. فیلم ابن سینا توسط «کمیل یارماتف» کارگردانی شد و اکثر عوامل تولید آن مانند خود او تاجیک بودند. در واقع باید این فیلم را محصول سینمای تاجیکستان قلمداد کرد.
در یکی از سکانسهای فیلم یاد شده ابوعلی سینا به صاحب منصبان پیشنهاد میکند که برای مقابله با بیماری وبا شهر را قرنطینه کرده و بازار و مساجد را برای مدتی به حالت تعطیل در بیاورند. او همچنین تاکید میکند که نخستین قدم برای شکست دادن این بیماری ناشناخته نترسیدن از آن است. مشاهدهی سکانس مذکور پس از ۶۴ سال آن هم در روزهایی که مردم جهان با یک بیماری واگیردار جدید و ویروس سختجانی به نام کرونا دست و پنجه نرم میکنند، جای خالی شیخالرئیس بر پردهی نقرهای را بیش از پیش برجسته میسازد. به طور حتم مشاهدهی او در شمایل تازه و با رنگ و جلای امروزی میتوانست در این شرایط تلخ و نا امید کننده بسیار جالب و تسکین دهنده باشد.
پس از اتحاد جماهیر شوروی نوبت به آلمان شرقی رسید تا شرایط را برای ساخت فیلم جدیدی از ابن سینا فراهم کند. این بار عوامل تولید فیلم به طور عمده اهل ازبکستان بودند و در سال ۱۹۸۴ میلادی (مصادف با ۱۳۶۲ خورشیدی) اثری به نام «جوان نابغه» (Юность гения) را به کارگردانی «الیور ایشمحمدف» روانهی پردهی سینما کردند. تمرکز اصلی این فیلم بر به تصویر کشیدن دوران جوانی ابن سینا قرار داشت و تنها بخشی از زندگی او را روایت میکرد. متاسفانه هر دو فیلم یاد شده حکم سوزن در انبار کاه را دارند و نه تنها یافتن آنها برای افراد عادی کار سادهای نیست بلکه اطلاعات موجود از آنها نیز به قدری اندک است که گویی اصلا وجود خارجی ندارند.
تنها فیلم سینمایی ساخته شده بر مبنای شخصیت ابن سینا که در حال حاضر برای مخاطب عام قابل دسترس است «طبیب» (The Physician) نام دارد که هفت سال قبل در سینماهای جهان اکران شد. فیلم طبیب به همت کشور آلمان ساخته شده است و علیرغم آنکه فیلیپ اشتولتزل آلمانی کارگردانی آن را بر عهده داشت اکثر بازیگران نقشهای کلیدی این فیلم نظیر بن کینگزلی، که در قامت ابن سینا ظاهر شد، اهل انگلستان بودند. البته فیلم مذکور بر اساس رمانی به همین نام اثر «نوح گوردون» خلق شده است. بنابراین بسیاری از جزئیات آن نه بر اساس واقعیت و رویدادهای تاریخی که بر اساس تخیل نویسنده تحریف شده است. به عنوان مثال میتوان به فرجام کار ابوعلی سینا در این فیلم اشاره کرد که با واقعیت تضاد آشکار دارد. ضمن آنکه ابن سینا در این فیلم نقش مرشد و استاد شخصیت اصلی داستان که یک جوان انگلیسی مشتاق علم به به نام «راب کول» است را ایفا میکند و خود یک شخصیت محوری به شمار نمیرود.
با این توضیحات اگر مخاطب بخواهد اثر قابل دسترس و شسته رفتهای را با محوریت شخصیت ابن سینا در دنیای سینما بیابد تقریبا به بنبست میخورد. در این میان سهم ما ایرانیان از شناساندن مشهورترین حکیم ایرانی به مردم دنیا، البته نه دنیا که به هموطنان خود، تنها ساخت یک سریال تلویزیونی بوده است. محصولی که به همت مرحوم کیهان رهگذار و منوچهر محمدی در نیمه نخست دهه شصت خورشیدی تهیه شد و از زمان تولید آن اکنون بیش از سیو پنج سال میگذرد. سریال «بوعلی سینا» اگرچه در زمان پخش اثر مقبولی به شمار میرفت اما چندان هم خالی از ایراد نبود.
بسیاری از وقایع تاریخی دوران زندگی ابوعلی سینا در این سریال بازتاب نیافتهاند و برخی از آنها نیز با یکدیگر ترکیب شدهاند. به عنوان مشتی از خروار میتوان به ماجراهایی اشاره کرد که ابن سینا با دربار سامانیان و زیاریان داشت. این ماجراها در سریال بوعلی سینا از یکدیگر تفکیک نشده و کاملاً در هم آمیختهاند. به طور کل در سریال مذکور تمام اتفاقات زندگی ابن سینا در ماجراهای مشترک او با نوح بن منصور سامانی و محمود غزنوی خلاصه شده و به سایر صاحب منصبان و فرمانروایانی که او در طول دوران حیات خود به شکل خواسته یا ناخواسته با آنها درگیر یا در ارتباط بود اشارهی چندانی صورت نگرفته است. در مجموع دوری از جزئیات مهم زندگی ابن سینا در این سریال به وفور مشاهده میشود.
روزگار نابهسامان شیخالرئیس در خانه و سوزه های نمایش
در دوران زندگی ابن سینا مناطق مختلف ایران بین حکمرانان گوناگون تقسیم شده بود و گاه با جنگ و خونریزی یا دسیسه میان آنها دست به دست میشد. بسیاری از خاندانهای صاحب نفوذ که هر کدام بخشهایی از خاک ایران را در اختیار داشتند با شنیدن نام و آوازهی ابن سینا و آگاهی از هوش سرشار او در صدد به خدمت گرفتن شیخالرئیس و سوءاستفاده از او بر میآمدند. این موضوع تا حدی موجب به هم ریختن اوضاع و احوال ابوعلی سینا شد و او را به فردی خانه به دوش تبدیل کرد. در عمل بخشی از زندگی این حکیم پرآوازه به فرار از دست حکمرانان ریز و درشت سپری شد و حتی پارهای از عمر او در زندان گذشت.
این وضعیت نابهسامان حتی امروز یعنی قرنها پس از مرگ ابن سینا همچنان وجود دارد و دست از سر او بر نداشته است. بنا به ادعای استاد فلسفه «غلامرضا اعوانی» حدود چهل درصد از آثار ابن سینا که به طور عمده مباحث فلسفی را در بر میگیرد هنوز در ایران به چاپ نرسیده و بسیاری از آثار چاپ شدهی موجود نیز غیر علمی است. همتای او «نجفقلی حبیبی» هم معتقد است در کشور ایتالیا تنها برای تصحیح الهیات ابن سینا، و نه آثار دیگر او، رقمی حدود دو میلیون دلار هزینه شده است. این در حالی است که تلاشهای سالهای اخیر حبیبی برای تصحیح آثار ابن سینا در موسسه حکمت و فلسفه ایران به جایی نرسید و هیچ حمایتی از سوی مدیران وقت از او صورت نگرفت.
هنگامی که به وضعیت ترجمه کتابهای مشهور ابن سینا در ایران نظر میافکنیم اوضاع حتی از این هم عجیبتر و وخیمتر جلوه میکند. کتاب «قانون طب» که به اختصار با نام «قانون» شناخته میشود یکی از مهمترین آثار ابن سینا به شمار میرود که در فاصلهی سالهای ۳۹۴ تا ۴۰۶ خورشیدی توسط او به نگارش در آمد. از آنجا که در دوران حیات ابن سینا اکثر آثار علمی اندیشمندان ایرانی به زبان عربی نوشته میشد او هم این کتاب را به همین زبان نوشت. این کتاب برای نخستین بار در سال ۶۲۱ خورشیدی به زبان لاتین ترجمه شد و حدود سه قرن بعد نیز ترجمهی عبری آن در اختیار دانشپژوهان نقاط مختلف جهان قرار گرفت.
با این حال حدود ۹ قرن طول کشید تا مشهورترین کتاب حکیم ایرانی که سالها به عنوان مرجع پزشکی در اروپا مورد استفاده قرار میگرفت به زبان مادری او یعنی فارسی ترجمه شود. این کار در سال ۱۳۰۶ خورشیدی به همت ملا فتحالله فخرالدین شیرازی که خود یک پزشک مقیم «هند» بود صورت گرفت. اما مشکلاتی از قبیل انتشار نسخهی فارسی کتاب قانون در شهر لکنو هند در کنار مبهم و نامفهوم بودن ترجمهی فارسی ملا فتحالله موجب شد که اثر شاخص ابوعلی سینا همچنان در زادگاه او مهجور باقی بماند؛ تا اینکه بیش از نیم قرن بعد یعنی در سال ۱۳۶۰ خورشیدی این کتاب به همت عبدالرحمان شرافکندی به فارسی سلیس ترجمه شد. ترجمهی این کتاب را میتوان حاصل زحمات بیست ساله «ههژار»دانست. همین معجزه ترجمه کتاب « قانون » سوژه ای شگفت برای خلق آثار نمایشی است.
با اینکه فرایند تالیف و ترجمهی کتاب نسبت به تولید فیلم و سریال تا حدی سادهتر و کم هزینهتر است اما همچنان شاهد کمکاری مسئولان امر و مدیران فرهنگی در پرداختن به شخصیت شیخالرئیس در خانهی مادری او هستیم. با این اوصاف حتی باید خوشحال باشیم و کلاهمان را بالا بیاندازیم که در این وضعیت نابهسامان حداقل یک سریال تلویزیونی ایرانی بر اساس زندگی او ساخته شده است. در غیر این صورت ابن سینا هم به لیست بلندبالای آن دسته از مشاهیر ایرانی میپیوست که هیچ جایگاهی در هنرهای نمایشی سرزمین خود ندارند و حتی یک میان پرده پنج دقیقهای هم در مورد آنها ساخته نشده است!
جزئیات مغفول مانده در زندگی شیخالرئیس
در حال حاضر ابن سینا بیشتر به عنوان یک پزشک شناخته میشود. این در حالی است که او غیر از پزشکی به علوم دیگر نیز علاقه داشت و در اکثر آنها صاحبنظر بود. ابن سینا در روزگاری میزیست که علوم مختلف هنوز به شکل تخصصی دنبال نمیشد و انسانهای متفکر و هوشمندی مانند او نقشی چند وجهی داشتند. برخلاف تصور بسیاری از مردم او تمام زندگی خود را صرف آموختن دانش پزشکی نکرد. پزشکی حوزهای بود که در آن مهارت فراوانی داشت اما حوزههای دیگری مانند فلسفه و ریاضیات چالش بیشتری را پیش روی او قرار میداد. او حتی برای یافتن پاسخ پرسشهای خود به سراغ متافیزیک و ماوراءالطبیعه رفت و سعی کرد کنجکاویها و ابهامات خود را از طریق پیشرفت در حوزههای متفاوت رفع کند.
در آثار تصویری ساخته شده بر اساس زندگی ابن سینا نکات یاد شده چندان مورد توجه قرار نگرفته است. اگر قرار است اثر نمایشی جدیدی با محوریت این حکیم شهیر بخارایی ساخته شود بهتر است به جای تکرار مکررات نوری تازه به گوشههای تاریک و روایت نشدهی زندگی او بتاباند. به عنوان مثال میتوان سراغ علایق او به زمینشناسی و دیرینهشناسی رفت و به جای ابن سینای پزشک یک ابن سینای نترس و ماجراجوی محقق یا به عبارتی یک ایندیانا جونز واقعی ایرانی را به تصویر کشید. امری که چندان هم با شخصیت واقعی او در تضاد نیست.
کلیشهی رایجی که به طور همزمان در معدود فیلمهای خارجی و سریال ایرانی ساخته شده بر اساس زندگی ابن سینا مشاهده میشود به تصویر کشیدن او در قامت انسانی آرام و عارف مسلک است. در حالی که او با وجود علاقهی فراوانی که به عرفان داشت انسان پر شر و شوری بود و در طول زندگی نه چندان طولانی خود ماجراهای فراوانی را از سر گذراند.
سوای ماجراجوییهای فراوان علمی و سیاسی، زندگی شخصی ابن سینا نیز سرشار از ماجرا بود و روابط عاطفی او از جمله رویدادهایی به شمار میرود که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. یکی از شاگردان وفادار ابن سینا به نام ابو عبید عبدالواحد جوزجانی در کتابی که به عنوان شرح زندگانی استاد خود به رشته تحریر در آورده مدعی شده است که ابوعلی سینا در مقطعی از زندگی خود با دختری به نام یاسمین که کنیز خلیفهی بغداد بود ارتباط عاطفی برقرار میکند. رابطهای که مانند بسیاری از داستانهای عاشقانه کهن ایرانی در نهایت به فرجام روشنی ختم نمیشود. این ماجرا به تنهایی میتواند موضوع ساخت یک نمایش پرمخاطب باشد. این روزها بسیاری انمایشنامه نویسان ایرانی دنیا و مافیها را رها کردهاند و مدام به دنبال یافتن مثلثها، مربعها و ذوزنقههای عاشقانه میگردند. شاید اگر آنها کوشش و تحقیق و خلاقیت بیشتری به خرج دهند موفق به کشف چندین مثلث و مستطیل عاشقانه در زندگی ابن سینا شوند. تا چه زمان مخاطبان باید شاهد داستان های قشری خیانت از طبقه شبهه روشنفکر باشند؟ بد نیست برای تنوع هم که شده حداقل یک بار از عصر حاضر و بخش شمالی پایتخت دل کند به دل تاریخ رفت.
گذشته از مواردی که به آن اشاره شد علم پزشکی تنها به درمان بیماریهای جسمانی خلاصه نمیشود و معالجهی امراض روحی را نیز در بر میگیرد. دست بر قضا ابن سینا در این حوزه هم دستی بر آتش داشت و برای درمان بیماران اعصاب و روان به دنبال استفاده از ابتکارهای تازه میگشت. بنابراین میتوان با محوریت حکیم تیزهوش بخارایی علاوه بر نمایش های صحنه ای سریالی شبیه به «دکتر هاوس» (House M.D.) ساخت که رویدادهای آن در ایران قدیم رخ دهد.
ماجرای سوختن کتابخانهی سلطنتی سامانی و دوختن پاپوش برای ابن سینا نیز میتواند زمینهساز تولید یک اثر نمایشی گیرا با تم کارآگاهی باشد. با همین سبک و سیاق میتوان سوژههای جذاب فراوانی را از دل زندگی ابن سینا بیرون کشید و بر اساس آنها داستانهای درگیر کننده و پر مخاطب خلق کرد.
به عمل کار بر آید به سخندانی نیست
اگر دوست داریم مشاهیر سرزمین مان را آنگونه که میخواهیم و میپسندیم برصحنه ببینیم باید از نق زدن و بهانه گرفتن دست بکشیم و آستینهایمان را بالا بزنیم تا خود در بکر ترین مدیوم دنیا یعنی عرصه هنرهای نمایشی قدمی برای انجام این کار برداریم. مردم دنیا هیچ دینی به ما ندارند که بخواهند آن را ادا کنند.صحنه برای زندگی شیخالرئیس هنوز تاریک است بیایید برای تقویت اعتماد به نفس ملی و امید برای نسل های نو به گوشه ای از نور بتابانیم .