ایران تئاتر بهمناسبت روز کارگر بررسی میکند
تئاتر کارگری همچنان مهجور و کم فروغ
ایران تئاتر- علی رحیمی: تئاتر کارگری از آن دست گونههایی است که گرچه همزمان با سایر سبکهای تئاتری در ایران نمایان شد اما همگام با آنها رشد نکرد و همواره کم فروغ بوده و هست.
تئاتر به مثابه رسانهای فاخر، از دیرباز زبان گویای مردم معرفی شده و نقش بسزایی در اطلاع رسانی، ایجاد انسجام و تعلق اجتماعی، نظارت بر عملکرد ساختار قدرت و فراهم آوردن زمینههای مشارکت عمومی و نظارت همگانی در نظام اجتماعی داشته و دارد.
تئاتر این توانایی را دارد که با نگاهی ژرف به جامعه، معضلات، آسیبها، کاستیها، محدودیتها، دغدغهها و ... را به چالش کشد و به عنوان یک هنر جریان ساز، در هدایت و آموزش افکار، آگاهی بخشی، نظارت و تجمیع خواستههای عمومی در مسیر ارتقای سطح پاسخگویی دولتمردان نقش آفرین باشد.
در بستر همین تفکر، سبکهای مختلف تئاتری یکی پس از دیگر زاییده شدند.
تئاتر کارگری نیز از همین اسلوب پیروی میکند. جنبشی که از نیمه قرن نوزدهم به عنوان گریزی از تئاتر مجلل بورژوازی، بنا نهاده شد و تمام تلاش خود را دغدغهها و مسائل معیشتی و صنفی کارگران و جبران کمبودهای دانش کارگران بر حق و حقوق بکار بست.
تئاتر کارگری در ایران
با وجودی که تئاتر کارگری در بسیاری از کشورها، به عنوان یک سبک تاثیرگذار در تحولات اجتماعی مورد توجه اهالی هنر است،اما در ایران همواره به عنوان یکی از کم فروغ ترین سبک های تئاتری -چه از منظر فعالیت تئاتری و چه از پژوهش- مطرح بوده است.
بسیاری آغاز تئاتر کارگری در ایران را از سال 1300 و همزمان با انقلاب مشروطه و شکل گیری نخستین اتحادیه کارگری –اتحادیه کارگری مطابع- میدانند. اتحادیهای که در اعتراض به عدم اجرای 8 ساعت کار در روز، تصویب پرداخت اضافه کار، عقد قرارداد جمعی و اخراجهای بی رویه فعالیتش را از سال 1284 آغاز کرد.
در آن دوران روشنفکران تئاتر را عامل بیداری و تربیت مردم میدانستند و غالباً نمایشنامههای سیاسی ـ انتقادی را بر صحنه میبردند. همین تفکر در میان سردمداران اتحادیه کارگران نیز که تمام تمرکزشان را بر ارتقای دانش کارگران برای آشنایی با حقوق خود معطوف کرده بودند، وجود داشت.در این دوره مهمترین گروه تئاتری کارگران در ایران برای «اتحادیه کارگران مطابع» بود که همه اعضای گروهش را از میان کارگران چاپخانههای تهران برمیگزید. کار این گروه از سال ۱۳۰۰ خورشیدی آغاز شد اما اجراهایشان مداوم نبود، گهگاه و در روزهای پایان هفته به اجرای نمایش میپرداختند. مکان اجرای این گروه، یا تالار گراند هتل بود و یا طبقه بالایی چاپخانه فاروس (از نخستین چاپخانههای ایران که به چاپ مداوم نمایشنامه پرداخت) که هر دو در خیابان لالهزار و روبهروی هم بودند.
اجرای این نمایشها و نمایشهای مشابهی که به ویژه در روز کارگر در شهرهای مختلف انجام میگرفت آغاز تئاتر کارگری در ایران را نوید می داد، هرچند با آغاز حکومت پهلوی اول و سرکوب گسترده اتحادیههای کارگری از یکسو و تعطیلی تماشاخانهها از سوی دیگر، به طور کامل از رونق افتاد.
با پایان جنگ جهانی دوم و خروج رضاشاه، دوران شکوفایی اتحادیههای کارگری نیز فرا رسید.دهه ۱۳۲۰ تا 1332 اوج دوران فعالیت این اتحادیه ها بود. در این سال ها ابتدا اتحادیههای مختلف کارگری و سندیکاها شکل گرفتند و از اتحاد آنها شورای مرکزی اتحادیه کارگران ایران با ۳۰ هزار عضو در ۱۳۲۱ پا به عرصه وجود گذاشت.
با فعالیت سندیکاهای کارگری از یکسو و احیای تئاتر از دیگر سو، توجه به تئاتر کارگری نیز باردیگر به عنوان یک اولویت مطرح شد.
در آن دوره، هریک از تماشاخانههای تهران زیر سیطره و نفوذ گروه یا حزبی به فعالیت میپرداختند. گروههای تئاتری با گرایشهای چپ که بیش از سایرین به طبقه کارگر مرتبط می شدند، در سه تئاتر فرهنگ، فردوسی و بعدها سعدی فعالیت میکردند.هر سه تئاتر را عبدالحسین نوشین از اعضای کادر رهبری حزب توده اداره و به عنوان کارگردان در آنها فعالیت میکرد.
نویشن آثار بسیار خوبی را در این تماشاخانهها به روی صحنه برد. این آثار گرچه رنگ و بوی کارگری نداشتند اما حزب توده بدان به عنوان راهی برای ارتقای دانش کارگران می نگریستند و کارگران حزبی به صورت مجانی از آنها استفاده میکردند.
با رفتن نوشین از ایران، همکاران وی همچون حسین خیرخواه، مهدی امینی و حسن خاشع یک بار دیگر گرد هم آمدند و با راه اندازی تئاتر سعدی دیگر بار شیوۀ نوشین را در اجرای تئاتر تداوم بخشیدند و توانستند عموم روشنفکران و حتی توده های مردم را مجدداً به سالنهای نمایش بکشانند.
هم زمان با تهران در سایر شهرهای کشور از جمله رشت، مشهد، تبریز و ... نیز تئاترهایی با مضامین کارگری به روی صحنه رفت که از آن جمله می توان به نمایش «جوانان بدبخت» عینالله خاکپاکی در 20مرداد 1322 در سالن شیر و خورشید سرخ تبریز اشاره کرد.
جوانان بدبخت 2پرده درام، یک پرده کمدی و حتی یک پرده سخنرانی در موضوع تشریح حال کارگر داشت. نمایش به نفع کارگران نانواییهای تبریز به صحنه رفت و روی پوستر تبلیغاتی آن نوشته شده بودند: «اشخاصی که در اثر تأثیرات ارتشاء از ثمره زحمات خود در گذشته محروم شدهاند و کارگران و رنجبرانی که هنوز به زخمهای استثماری آنها مرهمی نهاده نشده است و روشنفکرانی که زیر چنگال ارتجاع فرسوده گشتهاند از دیدن این نمایش غفلت نفرمایند».
پس از کودتای سیاه و سقوط مصدق، کورسوهای تئاتر کارگری بار دیگر کاهش قدرت اتحادیه های کارگری رو به افول نهاد.
تئاتر کارگری پس از انقلاب
در سالهای آغازین انقلاب که برآمده از طبقه کارگر بود، تئاتر کارگری بار دیگر مورد توجه قرار گرفت و برخی هنرمندان تمرکز خود را بر اجرای این گونه نمایشی معطوف کردند. هرچند اینبار نیز موفقیت آمیز نبود و بجز چند نمایش مثل «عباس آقا کارگر ایران ناسیونال»، «پتک» و «معدن» آثار قابل تاملی به چشم نخورد. با این وجود هم مسئولان تئاتری و هم هنرمندان در تلاش برای ارتقای این سبک راههای مختلفی را آزمودند.
جشنواره های تئاتر کارگری: برگزاری جشنواره های تئاتر ویژه هنرمندان کارگر یکی از اقدامات بسیار خوب پس از انقلاب در مسیر رشد و ارتقای تئاتر کارگری بود. جشنواره های سراسری تئاتر کارگران ایران از نیمه دهه شصت آغاز شد. جشنوارهای که در آن فقط هنرمندان تئاتر گروههای کارگری اجازه حضور داشتند.
جشنواره سراسری تئاتر کارگری هفت دوره اجرا شد و با پایان هفتمین دوره در شهریور سال 1370، این جشنواره دیگر اجرا نشد.
در کنار این جشنواره، مسئولان خانه کارگر، در سال 1369، جشنواره دیگری تحت عنوان «جشنواره فرهنگی و هنری کار و کارگر» را برگزار شد. در این جشنواره نیز هنرمندان تئاتر کارگری استقبال خوبی داشتند. این جشنواره نیز همان سال اجرا و خاتمه یافت.
اختصاص بودجه برای تئاتر کارگری: یک دیگر از اقداماتی که به منظور حمایت از تئاتر کارگری –کارگر برای کارگر- انجام گرفت اختصاص بودجه ای خاص به این سبک بود.
در سال 1379، بودجه ای به میزان 46 میلیون و 375 هزار تومان با عنوان «ارتقای کمی و کیفی تئاتر در بخش های کارگری و دانش آموزی » به بودجه تئاتر افزوده شد. در سال 1380 این بودجه به 50 میلیون افزایش یافت. اما از سال 1381 با تغییر عنوان و ردیف بودجه تئاتر کشور به «گسترش تئاتر ملی» با شماره طبقه بندی 30223، بودجه ارتقای کمی و کیفی تئاتر در بخش های کارگری و دانش آموزی از کتاب بودجه حذف گردید(منبع: خبرگزاری مهر 8خرداد 1383).
تئاتر کارگری همچنان کم فروغ
تئاتر کارگری با وجود همه تلاشهایی که برای ارتقای آن، به ویژه پس از انقلاب صورت گرفت آنگونه که باید مورد توجه هنرمندان واقع نشد تئاتر ایران جسته و گریخته شاهد اجراهای کاگری بود. مثلا در سال 1394 گروه نانودراما با نمایش خیابانی « نوازش جوجه تیغی» به نویسندگی علی محمد رادمنش و کارگردانی فاطمه رادمنش در سی و چهارمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر مدعی احیای تئاتر کارگری شد.
یا روزبه کاظمی با اجرای نمایش «کارگران مشغول کارند در بیست و یکمین جشنواره تئاتر دانشجویی روی صحنه برد. نمایشی که در اجراهای عمومی نیز با استقبال روبرو بود.
با اینحال بی گمان لیلی عاج، تنها نامی است که در سالهای اخیر و شاید در طول تاریخ تئاتر کارگری ایران، به این سبک وفادار است و همواره تلاش میکند آثارش را در این گونه به روی صحنه ببرد.
این هنرمند تئاتری که مدتها در حوزه فیلمسازی فعال بود، در سال 1395، با خواب زمستانی بار دیگر به صحنه تئاتر بازگشت.
نمایشی اپیزودیک که در پایان هر اپیزود آن یک شخصیت زن میمیرد و در اپیزود دیگر مشخص میشود که چرا او مرده است.عاج در این نمایش مخاطب را با موضوع مرگ و اقتصاد روبهرو می کرد و نشان می داد که یک اقتصاد بد چگونه یک فرد را به زانو در می آورد.
وی پس از اجرای موفق این نمایش، نمایش قند خون را به روی صحنه برد. نمایشی در حمایت از کارگران کارخانه قند ورامین، که به دلیل استقبال سه بار (یکبار در تئاتر شهر و دوبار در باران) در سال 1396به روی صحنه رفت.
روزمرگی یکی دیگر از آثار این هنرمند تئاتری است که در ال 97 در خانه نمایش مهرگان اجرا شد. روزمرگی نیز بسان سایر آثار عاج، در حوزه تئاتر کارگری بود و کاراکترهای نمایش ۴ زن طبقه کارگر بودند که هرکدامشان به نوعی مشکلات معیشتی دارند و سرنوشتشان به شکلی به هم گره خورده است.
وی در ادامه آثار کارگری خود، کمیته نان را در سالن 98 در سالن قشقایی در معرض دید عموم قرار داد. نمایشی که در فضایی پر تنش به مساله کولبرها پرداخته و وضعیت زندگیهای سخت طبقه کارگر را روایت می کند.
در کمیته نان مشکل ۲ خانواده مطرح میشود که یکی از آنها از قشر کارگر ساکن تهران هستند و دیگری خانواده کرد کولبری هستند که بای حل مشکلاتشان به تهران آمدهاند و یک دادخواهی از نماینده شهرشان در تهران دارند.
عاج در ادامه نایب سرخی ها را ساخت. نمایشی درباره یک کارگر که هنگام گودبرداری پاساژ نایب سرخی کشته میشود و حالا بعد از سال ها، خون خواهی او پرده از زمین خواری خانواده نایب سرخی بر می دارد. نمایشی که مورد اسقبال بسیاری از مختطب قرار گرفت.
«کجایی ابراهیم» آخرین اثر عاج، نیز گرچه در ژانر دفاع مقدس است اما همچنان با تمرکز بر مقوله تئاتر کارگری به روی صحنه رفت. در این نمایش که در خصوص ابراهیم هادی یکی از شهدای نامی گردان کمیل است، او به این موضوع می پردازد که اگر شهدای گردان کمیل مانند ابراهیم هادی در شرایط امروز جامعه هنوز زنده بودند در مواجهه با آسیبهایی چون حقوق کارگران، مدارس مناطق محروم و دیگر آسیبهایی که جامعه امروز با آن دست به گریبان است چه واکنشی نشان میدادند.
لیلی عاج در این سالها تمام تمرکزش را بر تئاتر کارگری گذاشت تا به تنهایی پرچمدار این سبک نمایشی باشد. سبکی که به نظر می رسد نیاز به توجه بیشتر سایر هنرمندان دارد.