در حال بارگذاری ...
سالگرد شهادت استاد آیت الله مرتضی مطهری و یک سوال

مرگِ چنین خواجه نه کاری است خُرد

ایران تئاتر-سعید مستغاثی : اعتماد امام به استاد مطهری آنچنان بود که در اوج نهضت، تشکیل شورای انقلاب اسلامی و انتخاب اعضا و همچنین ریاست آن را برعهده استاد گذاردند که تا پیروزی کامل انقلاب و پس از آن تا استقرار نظام جدید، نهضت و کشور را مدیریت کند.

احسان طبری (یکی از چند نظریه‌پرداز بلند آوازه مارکسیسم، از اعضای مرکزیت حزب توده و عضو برجسته آکادمی علمی شوروی که شهرتی جهانی داشت)، با قاطعیت ‌گفته که ترور استاد مطهری نمی‌تواند کار یک گروه بی‌شعور نظیر گروه فرقان باشد. طبری به‌جدّ معتقد بود (و برای این اعتقاد خود نیز دلایل و شواهد فراوانی می‌آورد) که ترور استاد مطهری، طرح و برنامه سازمان سیا و موساد بوده و صرفاً با هدف خشک کردن یکی از چشمه‌های جوشان معارف اسلامی صورت پذیرفته است. او می‌گفت که آکادمی علوم شوروی نیز به‌اندازه آمریکایی‌ها از تولید فکر شهید مطهری نگران بود.

طبری می‌گفت: «من و دوستانم در حزب توده و نیز در آکادمی علوم شوروی از آثار استاد مطهری استفاده فراوانی می‌کردیم»

از طرف دیگر شخصیت استاد مطهری آنچنان بود که مرحوم علامه محمد تقی جعفری اوایل دهه 50، درباره اش در یکی از جلسات درس خود خطاب به حاضران فرمود:

«... ایشان استوانه اسلام است. مبادا فیض حضور در جلسات او را از دست بدهید. هنوز خیلی مانده است که مردم شخصیت برجسته آقای مطهری را بشناسند. آقایان! به امید اینکه بعدها سخنرانی‌های ایشان به کتاب تبدیل شود، خود را از حضور در جلسات درس استاد محروم نکنید. در محفل درس و کلام آقای مطهری، نوری وجود دارد که نباید آن را از دست بدهید.»

مگر استاد شهید مطهری چه ویژگی های علمی و اخلاقی و شخصیتی داشت که اینچنین مورد تحسین و تجلیل محافل دشمنان و دوستان واقع می گردید؟

کسانى که از نزدیک با استاد مطهری محشور بوده و خدمات علمى گسترده او را دیده و به شخصیت علمى و روحیات معنوى وى آشنایى داشته‌اند، او را به صفاتى چون «جامعیت علمی، نشر آثار گسترده و ابداع در تدوین، نثر روان، روح لطیف و شعر شناس، اهتمام فراوان به قرآن و نهج‌البلاغه، شناخت دقیق سیره نبوى، اطلاع از احوال عالمان پیشین، شناخت تحلیلى از تاریخ اسلام، خوى علمى، عبادت و تهجّد، حریّت فکرى و شناخت مباحث اقتصادى زمان ستوده‌اند.

بروز شخصیت علمى او به گونه‌اى بود که در یکى از معدود ملاقاتهایش با آیت‌اللّه‌ خویى، ایشان، او را بحر موّاج نامید و از او چنین یاد کردند:

"مطهرى از دور به منطق شبیه بود (خیلى آهنین) از میانه راه به فلسفه و حکمت شبیه مى‌شد و اما از نزدیک عین عرفان بود"

استاد مطهری ورای فراگیری دروس مختلف حوزه در محضر اساتید آن، اساس شخصیت علمی و اخلاقی و دینی خود را از محضر استاد محبوبش، حضرت امام به دست آورد. او در مورد درس اخلاق امام می گفت:

"... درس اخلاقى که شخصیت محبوبم هر پنج‌شنبه و جمعه مى‌گفت و در حقیقت درس معارف و سیر و سلوک بود، نه اخلاق به مفهوم خشک علمى، مرا سرمست مى‌کرد. بدون اغراق و مبالغه‌اى، این درس آن چنان مرا به وجد و شوق مى‌آورد که تا دوشنبه و سه‌شنبه هفته بعد، خودم را به شدت تحت‌تأثیر آن مى‌یافتم. بخش مهمى از شخصیت فکرى و روحى من، در آن درس و سپس درسهاى دیگرى که طى دوازده سال از آن استاد الهى فرا گرفتم، ساخته شد و من همواره خود را مدیون او دانسته و مى‌دانم، راستى که او روح قدس الهى بود"

از محضر امام به غیر از درس اخلاق، فلسفه ملاصدرا و عرفان را نیز فرا گرفت و در درس منظومه او نیز شرکت مى‌کرد و اسفار را نیز به‌طرز خصوصى از ایشان می آموخت و افزون برآنها یک دوره خارج اصول را هم از محضر ایشان بهره‌مند شد. شهید مطهرى از حضور خود به درس حکمت‌الهى در محضر امام خمینى چنین یادکرده است:

«آن ایام، تازه با حکمت الهى اسلامى آشنا شده بودم و آن را نزد استادى که... الهیات اسلامى را واقعا چشیده و عمیق‌ترین اندیشه‌هاى آن را دریافته بود و با شیرین‌ترین بیان آنها را بازگو مى‌کرد، مى‌آموختم. لذت آن روزها و مخصوصا بیانات عمیق و لطیف و شیرین استاد از خاطره‌هاى فراموش ناشدنى عمر من است.»

مطالعه عمیق نهج البلاغه و مانوس بودن با آن، گستره وسیع مطالعات استاد مطهری که اغلب کتب ارزشمند فکری و فلسفی را شامل می گردید و ... عمق علمی استاد مطهری را افزون و افزون تر کرد.

دقّت و هوش شهید مطهری در مجالس فلسفی علامه طباطبایی نه تنها حاضران را به وجد و حال مى‌آورد بلکه خود استاد علامه و آن نابغه عظیم را آن چنان بر سر شوق مى‌آورد که مى‌گفت:

"... (مطهری) علاوه بر مسأله تقوا و انسانیت و جهات اخلاقى (که انصافا داشت) یک هوش فراوانى هم داشت... بنده وقتى که ایشان به درسم مى‌آمدند حالت رقص پیدا مى‌کردم از شوق و شعف...»

بار علمی فوق العاده ای که استاد مطهری پیدا کرده بود، او را به ورطه تدریس و آموزش و سخنرانی و نوشتن و گفتن کشانید. خودش می گفت:

".... این بنده از حدود بیست سال پیش [1332 شمسى] که قلم به دست گرفته، مقاله یا کتاب نوشته‌ام، تنها چیزى که در همه نوشته‌هایم آن را هدف قرار داده‌ام حل مشکلات و پاسخگویى به سؤالاتى است که در زمینه مسائل اسلامى در عصر ما مطرح است. نوشته‌هاى این بنده، برخى فلسفى، برخى اجتماعى، برخى اخلاقى، برخى فقهى و برخى تاریخى است. بااینکه موضوعات این نوشته‌ها کاملاً با یکدیگر مغایر است، هدف کلى از همه اینها یک چیز بوده و بس."

از این رو می توان استاد شهید مطهری را تدوین کننده ایدئولوژی انقلاب و مدرس آن برای جوانان و سایر مردم دانست.

تعداد 1052 نوار کاست باقیمانده از سخنرانی ها استاد در مساجد و حسینیه ها همچون حسینیه ارشاد (که خود پایه گذارش بود) و مسجد الجواد و جاوید و هدایت و ... و کلاس های دانشگاه و جلسات هفتگی در مراکز علمی همچون انجمن اسلامی پزشکان و مهندسین و دانشجویان، حاصل 64 جلد کتاب در معرفی ابعاد مختلف اسلام که بعضا دو جلدی و سه جلدی هستند، مقالات ارزشمند و مستدل در نشریات علمی و آکادمیک و ... از جمله همین جهاد علمی استاد شهید مطهری بود که طی سالهای حیات پربرکتش و از طریق همان کتاب ها و فایل های صوتی سخنرانی تا به امروز استمرار داشته است.

هوشمندی شهید مطهری آنجا بود که در کنار این جهاد علمی گسترده، همواره در سطوح بالای نهضت امام و انقلاب فعالیت داشت اما کمتر کسی از آن آگاهی داشت. چنانچه بسیاری از انقلابیون براین باور بودند که استاد مطهری تنها به تدریس و سخنرانی و کلاس های دانشگاه سرگرم است و به اصطلاح کاری با سیاست ندارد.

شاید تا سال ها بعد، هیچکس متوجه نشد، استاد مطهری آرام و سر به کار درس و دانشگاه، عضو شورای روحانیت هیئت های موتلفه اسلامی بود، از سال 1347 وکیل تام الاختیار امام تبعیدی امت در ایران و رابط اصلی ایشان با مردم در داخل کشور بود.

اگرچه در برخی موارد هم، استاد مطهری این فعالیت ها (همچون کمک به فلسطینی ها) را علنی کرد تا حدی که شک و تردید های ساواک در مورد ابعاد مبارزاتی اش به یقین مبدل گشت. چنانچه در اسناد متعددی از ساواک به این ابعاد اشاره شده و اینکه در موارد بسیار تحت نظر قرار داشته، اغلب سخنرانی ها و کتاب هایش به عنوان مدرکی در جهت مخالفت با رژیم پهلوی و طرفداری اش از امام تلقی گردید، ممنوع المنبر و ممنوع التدریس شد، چندین بار دستگیر و به زندان رفت و عاقبت، از سوی ساواک صلاحیتش برای ادامه تدریس در دانشگاه رد شد.

در سالهایی که نهضت امام اوج می گرفت و مردم مسلمان و جوانان و دانشجویان براثر روشنگری ها و آموزش های امثال استاد مطهری به اهداف و آرمان های اسلام و نهضت آشنایی پیدا کرده بودند، شهید مطهری به همراه روحانیون مبارزی مانند شهید بهشتی، جامعه روحانیت مبارز را سازماندهی کرد که در واقع هدایت گر مبارزات و اعتصابات و تظاهرات سالهای 56 و 57 در داخل کشور بود.

اعتماد امام به استاد مطهری آنچنان بود که در اوج نهضت، تشکیل شورای انقلاب اسلامی و انتخاب اعضا و همچنین ریاست آن را برعهده استاد گذاردند که تا پیروزی کامل انقلاب و پس از آن تا استقرار نظام جدید، نهضت و کشور را مدیریت کند.

اما چنین شخصیت عظیمی که امام در سوگش گریستند، او را حاصل عمرشان دانسته و فرمودند که با رفتن او ثلمه ای به اسلام وارد آمد که هیچ چیز جایگزین آن نیست، در ساعت 23 یازدهمین روز از اردیبهشت 1358 در حالی که فقط دو ماه و 20 روز از پیروزی انقلاب می گذشت، با گلوله ای از اسلحه استعمار و به دست خوارج روزگار بر خاک افتاد.

معصومه ابتکار، یکی از دانشجویانی بود که در زمان تسخیر لانه جاسوسی حضور داشت. او در مورد وابستگی گروه فرقان به آمریکا در کتابش می نویسد:

"... تکان دهندهترین اسناد درباره گروهی به نام فرقان بود.. مردم معتقد بودند که گروه فرقان را عناصر خارجی حمایت و هدایت میکنند. اسنادی که در سفارت به دست آمد، درستی گمان مردم را ثابت کرد. این اسناد نشان میداد آمریکا از طریق اشخاص ثالث با گروه فرقان تماس گرفته بود.»

یکی از آن اسناد که در تاریخ 12 اسفند 1358 افشاء گردید، دلالت کافی بر ارتباط وثیق دستگاه سیاست خارجی آمریکا با این گروه داشت:

«محرمانه

از سفارت آمریکا در تهران

به وزارت امور خارجه و فوری

یکی از دوستان قدیمی دفتر سیاسی که یک طلبه قدیمی است و سال گذشته مرکز بحثهای ایدئولوژیک برای شاگردانش بود... (می گوید) یازده نفر از شاگردان قدیمی این شخص عضو گروه فرقان در تهران هستند... یکی از اعضای فرقان افتخار میکرد که آنها در نظر دارند خرابکاری را با ترور هفتهای یک روحانی شروع کنند و تا رسیدن به موفقیت ادامه دهند...منبع بیان داشت اعضای گروه فرقان که با آنها در تماس است توجهشان را به اهداف داخلی معطوف کردهاند."

پیوند و ارتباط گروه فرقان با سفارت آمریکا از طریق «ویکتور تامست» برقرار میشد که از فعالان جاسوسی در ایران بود و در آن زمان یکی از حلقههای ارتباط سیا و آمریکا با گروه فرقان بهشمار میرفت.

ساعت 2 نیمه شب 12 اردیبهشت 1358، در حالی دو سه ساعتی از شهادت استاد مطهری می گذشت، مثل همیشه، ساعت کوکی اتاقش به صدا در آمد تا استاد را به مانند هر شب برای نماز و تهجّد بیدار کند، غافل از آنکه دیگر روح مرتضی مطهری خود به پرواز درآمد بود تا برِ دوست.

مرگ چنین خواجه نه کاری است خُرد

 کاه نبود او که به بادی پرید

آب نبود او که به سرما فسرد

شانه نبود او که به مویی شکست

دانه نبود او که زمینش فشرد

گنج زری بود در این خاکدان

کو دو جهان را بجوی می‌شمرد




نظرات کاربران