در حال بارگذاری ...

نگاهی به هنر عروسکی و نمایش در بیمارستان

نوشته: هلن هاگل/ ترجمه: فریده شیرژیان برای کودکان، بیمارستان می تواند محیطی ناآشنا و ترسناکی باشد. تختخواب ها غیرمعمول و وسایل و تجهیزات عجیب اند؛ وسایلی که چسبناک اند و تقریبا همه، دستکش های پلاستیکی به دست دارند.

تاثیرات بستری شدن در بیمارستان روی کودکان شامل ترس، نگرانی، اضطراب و آسیب به تکامل آینده کودک است. در میان عناصری که موجب اضطراب و درد برای کودکان می شود، جدایی از خانواده و دوستان و در نهایت این جنبه که دوست دارم روی آن تمرکز کنم، محیط غریب یا "ندانستن درباره فضایشان" است. هم نمایش در بیمارستان و هم هنرهایی که در خدمت بهداشت و درمان است، جداگانه برای کم کردن اثرات محیط عجیب بیمارستان برای کودکان استفاده می شوند. نمایش با پیشنهاد دادن تجربه ای آشنا و روزمره در جهانی ناآشنا کمک می کند محیط را عادی و معمولی جلوه دهد؛ همانگونه که ریچارد لنسدان در کتاب بچه ها در بیمارستان1 (1996م،ص 65) و سنیور و کروال در کتاب کمک کردن به شفا بخشیدن: هنرها در خدمت بهداشت و درمان2 (1993م،ص 4) توضیح داده اند" ارتقاء کیفیت محیط درمان از طریق پیوند با هنر، معماری و طراحی داخلی در هر فرصتی".
چطور هنرمند می تواند کمک کند و نقش نمایش در بیمارستان را در آماده کردن سلامتی کامل کودکان تعریف کند؟ همه بیمارستان ها و بیشتر بخش های درمانی کودکان در ایرلند نقش و وظایفی را برای متخصصان نمایش در بیمارستان در نظر گرفته اند. متخصصان نمایش در بیمارستان حمایت های چندگانه ای را برای کودک بستری شده و خانواده اش فراهم می کنند. در میان وظایف متعددشان، آن ها تلاش می کنند محیطی امن، مناسب و کودک پسند پدیدآورند که در آن کودک می تواند "شناختن محیط و فضایش" را بیاموزد. این نکته اشاره به این مطلب دارد که اگرچه نقش هنرها در خدمت بهداشت و درمان و نقش نمایش در بیمارستان بسیار متفاوت اند؛ آن ها هر دو ابزاری قدرتمند با اهدافی مشترک هستند. متخصصان نمایش در بیمارستان  هم با استفاده از هنرهای خلاق و هم هنرهای اجرایی در فعالیت هایشان شناخته می شوند و هنرمند تلاش می کند  محیط بیمارستان را کودک پسندتر کند و نیز کودک را به لحاظ خلاقیت و تخیل رشد دهد.
از سوی یک متخصص ارشد نمایش بیمارستان اهل بریتانیا پیشنهاد شده است که نمایش زبان کودک است. از طریق نمایش،کودکان جهان اطرافشان را کشف می کنند؛ یاد می گیرند اشیاء، روابط، محیط و خودشان را بفهمند و همینطور قادر می شوند احساساتشان را بیان کنند و عقایدشان را بسازند. اگر نمایش به عنوان زبان کودک پذیرفته شود، پس هنرمندان می توانند با فهمیدن اهمیت نمایش، نقش متخصص نمایش بیمارستان را بیاموزند و صحبت کردن به زبان کودکان را یاد بگیرند.
پروژه
من تصمیم گرفتم از زبان نمایش تخیلی، که با هنر عروسکی ترکیب شده، استفاده کنم و توانایی و بالقوگی هایش را در زمینه بیمارستان کودکان کشف کنم. هم نمایش تخیلی و هم هنر عروسکی ابزارهای بسیار قدرتمندی اند.گاهی نمایش تخیلی به عنوان نمایش فانتزی، نمایش سمبلیک، نمایشی مبتنی بر وانمود کردن (با استفاده از شیوه ایفای نقش) شناخته می شود که نتیجه طبیعی رشد مغز است که در آن کودک، از طریق اشیاء، حرکات و تدریجا زبان در ارائه و اجرا کردن چیزی(سمبلی)به دیگری، توانا می شود. این است آنچه کودک را قادر می کند شیئی را به عنوان چیزی دیگر، غیر از آنچه هست، ببیند و بفهمد.
هنر عروسکی هم فواید هنرهای خلاق و هم فواید هنرهای نمایشی را درهم می آمیزد و به خصوص توانایی بی نظیری برای تغییر دادن ادراکات از اشیاء روزمره دارد. این گاهی تئاتر شی نامیده می شود. قدرت دگرگون ساز نمایش تخیلی و هنر عروسکی تمرکز این فعالیت در این پروژه شد.
معرفی استلا
استلا ممکن است کمی آشنا به نظر برسد. او یک گوشی طبی است؛ اما استلا فقط یک گوشی طبی نیست؛ او راه می رود، حرف می زند، می خواند، البته با کمک.
جهت
استلا، خودم و دیگر دوستان، شبیه فردی و بییییییپ آرزو داشتیم بچه ها را توانمند کنیم، از طریق هنرعروسکی و نمایش، محیط کلینیک و بیمارستان را تغییر دهیم. ما وسایل بیمارستان را جان بخشیدیم. تختخواب را به عنوان فضای نمایش یافتیم و همچنین با عروسک هایی، که از وسایل پزشکی ساخته شدند، بازی کردیم و نمایش دادیم.
هدف
هدف ما آشناتر یا مانوس تر کردن  و شاد کردن محیط بیمارستان بود؛ به گونه ای که کودک در آن احساس مالکیت و مهتری کند.
مکان یا موقعیت
اقامت در بیمارستان 19جلسه، هفته ای یکبار، یکساعت بود. به دلیل روالی که بستری شدن دارد، شرایط حضور، طیف سنی و نیازها، چگونگی جلسات، متفاوت و غیرقابل پیش بینی بود. بنابراین، جلسات طلب می کرد که برای طیف وسیعی از شرکت کنندگان، منعطف، جدا و قابل تغییر باشند. اندازه گروه ها، از چهار تا ده کودک شامل خواهرها و برادرها به اضافه والدین و پرسنل مرکز درمانی، متفاوت بود.
نتیجه مجموعه ای شد از آنچه من جلسات نمایش می نامم که تلاش می کرد از زبان نمایش برای توسعه مهارت های خلاقانه استفاده کند. اینگونه که این جلسات، کنجکاوی، واکنش های خود به خودی، اکتشاف، کاوش و برتری بر اشیاء و محیط را تشویق می کردند. به طور کلی، آن ها طراحی می شوند تا کودک را در تغییر دادن محیطشان قدرت ببخشند. تمامی این جلسات  تلاش می کنند اجرا، ساخت عروسک و مهارت های داستانگویی ام را به عنوان یک عروسک گردان پیش ببرند که در آن ها عروسک هایی شبیه استلا و فردی با من برای ایجاد تسهیل در اجرا، همکاری می کنند. بیشتر جلسات براساس چارچوب یک داستان خیالی و قابل تغییر ساختاربندی می شود که فعالیت را معرفی و همچنین تشویق می کند و زمان و مکانی می سازد، برای  اینکه نمایشی آزاد و خودجوش و فی البداهه رخ دهد. چارچوب داستان قابل تغییر است و به ایده های خلاقانه گروه اجازه می دهد بر فعالیت در کارگاه آموزشی مستقیما تاثیر بگذارند. این به ترتیب محیط خلاقانه و دوستانه را تشویق می کند که محرک (انگیزه دهنده) است، مبتنی بر پیروزی و موفقیت نیست (اشاره به فعالیت هایی دارد که پروسه محورند نه هدف محور و لذت انجام آن ها در بردن و باختن، پیروزی و شکست نیست، بلکه مشارکت در انجام آن هاست) و من اعتقاد دارم به فرایند شفا بخشی کمک می کند.
هفت کارگاه آموزشی شامل:
1.جعبه اسباب بازی جادویی: جان بخشی(زنده شدن و واجد خصوصیاتی انسانی شدن) وسایل بیمارستان
2.رفقای بانداژ یا نوار زخم بندی: ساختن عروسک های جورابی از وسایل بیمارستان (استفاده کردن از نوار زخم بندی یا بانداژ به جای جوراب)
3.تختخواب: استفاده کردن از عروسک های ترکیبی ساده و هماهنگ  برای تبدیل کردن تختخواب به یک فضای نمایش خیالی
4.فردی کیست؟ ساختن عروسک ها از اتصال گره ها (چیزهای کوچکی به شکل T که به لوله پلاستیکی وصل می شوند) و دادن شخصیت به آن ها (اختیاری: ساختن خانه ای برای فردی)
5.مردان اشعه ایکس: ساختن عروسک های سایه ای از صفحات اشعه ایکس قدیمی؛ همچنین استفاده کردن از جعبه نوری برای آزمودن آن ها
6.ساختن و بازی کردن با عروسک های انگشتی، ساخته شده از وسایل بیمارستان(شامل سرنگ ها)
7.بییییییپ: تبدیل دستگاه ها به شخصیت های عروسکی. دوست دارم با جزئیات بیشتری در سه جلسه از هفت جلسه نمایش توضیح دهم.
جعبه اسباب بازی جادویی: جان بخشیدن به وسایل بیمارستان
بعد از اینکه گروه، جعبه اسباب بازی جادویی را یافت و کشف کرد، که باعث می شود هرچه در آن بیفتد، زنده شود؛ استلا، گوشی طبی از درون آن ظاهر می شود و با بچه ها بازی می کند و ایده جان بخشی وسایل را به بچه ها معرفی می کند. بچه ها سپس تشویق می شوند بیابند چه کس دیگری داخل جعبه اسباب بازی جادویی بیفتد. آن وسیله به لحاظ فیزیکی متغیر می شود با استفاده از مجموعه ای از چشم های ریز و درشت و موهایی که بچه ها می توانند به وسیله انتخاب شده وصل کنند، هرجا که آن ها انتخاب کنند. بعد ما با دادن صدا، اسم، شخصیت و هویت خلاقانه بازی می کنیم. این جلسه را با نگاه ثابت هر وسیله روی برنامه گفت و گوی دوستانه استلا پایان می دهیم.
یک ماسک اکسیژن قبل از جلسه نمایش حالا از سوی یک بیمار ماسکی نامیده می شود که قبلا با استفاده از آن مورد درمان قرارگرفته بود. یک وسیله کمک تنفسی، تمساح می شود. یک شیشه مندرج (میکروست) به اژدهایی بدل می شود که در اسکاتلند در رودخانه شکلات زندگی می کرده است. به طرز جالبی فهمیدم که هر بچه وسیله ای را انتخاب می کرد که قبلا با آن تجربه درمانی داشت.
فردی(Freddie)کیست؟ ساختن عروسک هایی از اتصال کنندگانT و دادن شخصیت به آن ها
نام فردی به عنوان اصطلاحی کودک پسند برای لوله های پلاستیکی، آنژوکت ها و وصل کردن اتصال گره های T استفاده می شود که معمولاً داخل رگ می شود، به این منظور که دسترسی آسان و کمتر بیمار برای دارو، خون و غذای مایع (سرم) را مهیا کند. این نام، از سوی یک مشاور امراض کودکان انتخاب شد و حالا در سرتاسر ایرلند پیچیده و توسط بیشتر کارمندان بیمارستان که با کودکان کار می کنند، استفاده می شود. دریافت کردن  لوله ای پلاستیکی می تواند تجربه ترسناک برای بعضی کودکان باشد و متخصصان نمایش بیمارستان از طریق نمایش، درباره عملکرد این وسیله بچه ها را آماده می کنند و آموزش می دهند. من فرصت را مهیا دیدم که هم از نام مستعار فردی و هم  برای آشنا کردن روش متخصصان نمایش بیمارستان استفاده کنم.
در طول این جلسه نمایش، بچه ها، عروسک فردی بسیار خجالتی و کمرو را ملاقات می کنند که در پاکتش پنهان می شود. بچه ها او را نوازش می کنند که بیرون بیاید. آن ها می فهمند که فردی گم شده و نمی تواند به یاد آورد کیست و کجا زندگی می کند. بچه ها به فردی برای به دست آوردن حافظه اش کمک می کنند و بعد عروسک فردی خودشان را با اتصال کنندگان T (با اختیار ساختن خانه فردی) می سازند. بچه ها به این کارگاه آموزشی عموما خیلی مثبت پاسخ دادند و دوباره، این به تجربه خودشان از دریافت لوله پلاستیکی مربوط می شود.
بییییییپ(Beeeeeep)
ما از مونیتور دستگاه فشار خون، عروسکی ساختیم. بییییییپ یک دستگاه بیمارستانی است که من روی آن دهان متحرکی (که امکان باز و بسته شدن دارد) را وصل کردم. این دهان برای اینکه قابل توجه نباشد، طراحی شد تا بییییییپ در شروع جلسه نمایش صاحب صدا شود. وقتی بچه ها وارد اتاق نمایش شدند، کنجکاو بودند چرا این دستگاه آنجاست. بعد آن ها وقتی این دستگاه شروع به صحبت کردن کرد، متعجب شدند. بچه ها این دستگاه را با اضافه کردن چشم ها، مو، بینی و ویژگی های شخصیتی تغییر دادند. بعد با بییییییپ بازی کردیم. این بازی ها بچه ها را تشویق کرد بر این وسیله بزرگ بیمارستان  به روشی بازیگوشانه و شاد تسلط یابند و بر آن، که به طور طبیعی غیرقابل دسترس است، کنترل داشته باشند.
نتیجه
به طور کلی حاصل  این پروژه چه بود؟ بچه ها درجه بالایی از همکاری، مالکیت و مهتری بر محیطشان را نشان دادند. شرایطی وجود داشت که در آن ها تغییری در درک از محیط بیمارستان ثبت شد که در آن، بچه ها دیده شدند و شنیده شدند، برای اینکه بیشتر با فضایشان آشنا شوند و آن را بشناسند. برای مجسم کردن این نکته، دوست دارم تعدادی داستان مثالی ارائه دهم.
داستان تغییری در درک (طراحی بییییییپ)
در پایان اولین کارگاه آموزشی بییییییپ، متخصص نمایش بیمارستان، کودکانش را به بخش برمی گرداند. در طول مسیر، از یک بخش به بخش دیگر، بچه ها با بازی هایی که انجام داده بودند، سرگرم و دلمشغول بودند. "نگاه کن یه بییییییپ"."نگاه کن یه بییییییپ دیگه" و آنجا، دوباره بییییییپ وجود داره! حتی بدون موهای ژولیده و دماغ قرمزش، تصویر بییییییپ، دستگاه بیمارستانی که راه می رود و حرف می زند، در تخیلات کودکان روشن و واضح بود.
داستان همکاری و مالکیت
در شروع جلسه نمایش فردی کیست، در حالی که بچه ها در یک دایره عروسک فردی را پاس کاری می کردند؛ یک پسر پنج ساله با لوله پلاستیکی، که به دستش وصل بود شروع به صحبت کرد و جای او هم جواب می داد. او مغرورانه گفت:"نگاه کنید، من هم یه فردی دارم"!"سلام فردی"؛ بعد ما دریافتیم که فردی او، خواهر عروسک فردی من است. در طول دومین جلسه نمایش فردی کیست، بچه دیگری با هیجان فریاد زد"نگاه کنید؛ من فردی دارم، اما بدون مو".
و سرانجام
بعد از جلسه جعبه اسباب بازی جادویی، از پسر بچه ای حدودا هشت ساله شنیدم که اتاق بازی را ترک کرد تا به مادرش بگوید او چه ساخته است. او به مادر گفت:"هرچیزی می تونه عروسک باشه، می دونستی".
درمیان این نتایج، دیگر فوایدی که آشکار شد عبارت اند از:
*عزت نفس و اعتماد به نفس رشد یافته
*ابراز عقاید و احساسات و ارتباط
*اجتماعی شدن
*عروسک ها فرصتی را برای بچه ها فراهم کردند تا با  کارمندان و بزرگسالان( به طور کلی) سرخوشانه تعامل داشته باشند.
توصیه ها
این اقامت هنرمند در بیمارستان نه تنها به نظر می رسید به شرکت کنندگان و کارمندان که در این فعالیت همکاری کرده اند، سود می رساند، بلکه به میزان بالایی مفید و رضایت بخش، ارتقاء دهنده و الهام بخش برای خود من به عنوان هنرمند بود. من، مشتاقم توسعه دادن این نوع فعالیت دگرگون ساز را ادامه دهم و همچنین فرصت های بیشتری را برای همکاری بین نمایش و هنرهای مربوط به درمان را جستجو کنم.
با نگاهی پیش رو به آینده، توصیه ای را پیشنهاد می کنم. این توصیه بر اساس تجربه خودم از اقامتم در بیمارستان و به موازات آن آموزشم در حوزه نمایش بیمارستان است.
آموزش. اولا، آموزش باید برای هنرمندانی که آرزو می کنند با کودکان در بیمارستان کار کنند، در دسترس باشد. فکر می کنم این نکته، بر اساس تجربه ام، بسیار مهم است. این تجربه به من، درباره اثرات بستری شدن بر بچه ها، اهمیت نمایش و نقش متخصص نمایش بیمارستان، بینش عمیقی داد. به من یاد داد چطور بر اساس مشاهداتم، اظهارنظر و فعالیتم را بررسی و ارزیابی کنم. از فعالیت های بیمارستان و رشد کودکان آگاه شدم؛ فعالیتم را بسیار واضح و قابل شناخت کرد، روابط مرا با کارمندان بیمارستان شکل داد و مرا از سلامت و ایمنی آگاه کرد و بیشتر از همه مرا در موقعیت همدردی با کودک بستری شده قرار داد.
به خصوص، این تجربه فهم مرا از قدرت تخیل کودک تقویت کرد؛ چطور بر بالقوگی کودک تمرکز کنم؛ چطور از آسیب رساندن از طریق حقایق گیج کننده و داستان های خیالی دوری کنم؛ این نکته بسیار مهم در ارتباط با تغییر دادن وسایل بیمارستان است.
دوما، آموزش برای متخصصان نمایش بیمارستان می تواند شامل اهمیت هنر و درمان باشد. در اینجا، دانشجویان می توانند بر نقش هنر و سلامت در بیمارستان های کودکان تامل و تفکر کنند. همچنین می توانند درباره هنر، هنرمندان و سازمان های هنر و درمان  به عنوان منبعی برای به کار گرفتن نقش متخصص نمایش بیمارستان در کاهش اثرات بستری شدن  و در به وجود آوردن محیطی کودک پسندتر استفاده کنند. زمان برای تشویق کردن این موضوع در آموزش متخصص نمایش بیمارستان مناسب است.
از طریق آموزش و آگاهی، هنرمند و متخصص نمایش بیمارستان، می توانند یاد بگیرند، چطور به بهترین شکل با یکدیگر کار کنند. این، فرصت هایی را برای همکاری و به وجود آوردن پروژه هایی فراهم می کند که هم نمایش بیمارستان و هم هنرها در خدمت سلامت و درمان را تقویت می کند و تاثیر و فوایدشان را برای کودک افزایش می دهد؛ هر دو به یک زبان، زبان کودک، زبان نمایش صحبت می کنند.
1. Lansdown, R. (1996). Children in hospital. Oxford: Oxford University Press.
2. Senior, P. & Croall, J. (1993). Helping to Heal: The arts in health care. London: Calouste Gulbenkian Foundation
منبع:
FREDDIE AND FRIENDS: PUPPERTY AND PLAY IN THE HOSPITA by Helene Hugel, page 147-153(Book: PUPPETRY in EDUCATION and THERAPY, Unlocking Doors to the Mind and Heart, edited by Matthew Bernier and Judith O'hare, 2005)
  معرفی سه لینک
Society for the Arts in Healthcare (http://www.thesah.org/template/index.cfm)
http://www.helium.ie/helene.html
 Bernard, the Hospital Puppet (http://www.hospitalpuppet.com/)
برنارد، عروسک بیمارستان
پیوست:
تئاتردارویی برای زندگی (Theatre: Medicine for Life) موضوع اصلی جشنواره کیجیمونای ژاپن بود که در مردادماه1391  هـ . ش در شهر اوکیناوا برگزار شد. البته این جشنواره و مجله سال 2012 اسیتژ بین الملل محدوده عملکرد خود را از مقاله مطرح شده بالا  گسترده تر کرده و تلاش کرده اند نقش هنر و هنرمند را در موقعیت های بحرانی و  بلایای طبیعی (به دلیل سونامی رخ داده در ژاپن) جستجو کنند. مجموعه مقالات این مجله پاسخی هستند به این دو سوال: در این شرایط، هنر چه نقشی می تواند ایفا کند و هنرمند چه می تواند انجام دهد؟
برای مثال یکی از موارد چاپ شده در این مجله، آلبوم عکسی درباره تئاتر در بیمارستان است با نوشته ای از شرکت Titiribióticos که درباره فعالیتش در آرژانتین صحبت می کند.
نشانی مجله آنلاین اسیتژ بین الملل در جشنواره "کیجیمونای ژاپن": http://issuu.com/assitej/docs/assitej_magazine_2012