در حال بارگذاری ...
علیرضا حنیفی بازیگر نمایش «هجده»:

این بود زندگی؟

ایران تئاتر: نمایش «هجده» نوشته‌ی محسن عظیمی با کارگردانی مسعود ترابی این روزها در سالن انتظامی خانه هنرمندان اجرا می‌رود. به همین بهانه با علیرضا حنیفی با نقش پدر خانواده که حضوری افتخاری در این نمایش دارد گفتگویی کوتاه انجام‌شده است.

فعالیت تئاتری علیرضا حنیفی از سال ۱۳۵۳ که وارد دانشسرای هنر شد آغاز شد. او تحصیلات خود را در رشته هنرهای تجسمی، موسیقی و سایر رشته‌های مرتبط شروع کرد و با بازی در نمایش «سگی در خرمن‌جا» نوشته نصرت اله نویدی در این مسیر گام نهاد.
حنیفی درباره اینکه کدام‌یک از نمایشنامه‌هایی که نوشته، یا کارگردانی و یا بازی کرده را بیشتر می‌پسنددگفت: نوشتن بیش از ششصد نمایشنامه رادیویی، حدود پنجاه نمایشنامه صحنه‌ای و چند فیلمنامه و سریال و چهارده نمایشنامه منتشر شده کمی انتخاب را مشکل می‌کند؛ اما دوستان هنوز هم مرا اول با بازی و نوشتن نمایشنامه پیراهن هزار یوسف و قطار جنوب که تندیس و جایزه کتاب سال دفاع مقدس را به خود اختصاص داد، می‌شناسند.
این بازیگر درباره اینکه نمایشنامه هجده چه مولفه‌هایی داشت که باعث شد بازی در آن را بپذیرد افزود: ‎وقتی بازی در این نمایشنامه به بنده ارائه شد، سخت از نامگذاری آن هم متعجب شدم هم دل زده به خاطر کلمه هجده بود که از آن در جامعه و شبکه‌های مجازی تعبیر دیگری می‌شود‌؛ اما وقتی کلیت قصه را فهمیدم بیشتر متعحب شدم که برای دیدن یک کلمه هجده چندین عنصر می‌تواند وجود داشته باشد. به همین دلیل پذیرفتم.
حنیفی در پاسخ به این سوال که شیوه بازی شما در هجده با تمام بازیگران متفاوت است و دلیل انتخاب چنین شیوه‌ای چه بود؟ گفت: نمایشنامه نقش پدر را نداشت. با نویسنده و کارگردان صحبت شد، چون ابتدا قرار بود به عنوان مشاور، دوستانه کنار گروه باشم. این خانواده تنها یک خانواده نیست، بلکه معضل کل جامعه است و بنیان اصلی یک خانواده را پدر و مادر می‌نهند. هر یک از این دوشاخه در عین نبودشان (طلاق یا مرگ) باز سایه آنها دیده می‌شود. در این نمایشنامه پدر کاملا حضور دارد و با چند دیالوگ مختصر، بیان می‌کند که دنبال یک لقمه حلال بوده اما دست تقدیر آنها را به این راه کشانده. روح پدر جاری‌ست اما همیشه یک فرزند بیشتر مورد توجه است (یعقوب در یوسف) که در این نمایشنامه یوسف پدر، دخترش سوری است که در خانه مردم کار می‌کند. رنج می‌کشد تا آرامش را به خانه بیاورد. سعی کردم در بازی، کمی به نقش سوری نزدیک شوم. از لابه‌لای دیوارها بیرون می‌آیم چون این خانه را من بنا کرده‌ام. همه این تحلیل‌ها مرا به این شیوه بازی رهنمون کردند و از همه شعرهای پسر معتادم تنها عبارت «این بود زندگی؟» فلسفه من است؛ یعنی حالا که نیستم، هستم و می‌دانم زندگی هیچ است.

 




مطالب مرتبط

گلایه عضو هیئت داوران جشنواره نمایش‌های آیینی و سنتی

علیرضا حنیفی: به داستان‌ها و شخصیت‌های کهن ایرانی کم‌توجهیم
گلایه عضو هیئت داوران جشنواره نمایش‌های آیینی و سنتی

علیرضا حنیفی: به داستان‌ها و شخصیت‌های کهن ایرانی کم‌توجهیم

علیرضا حنیفی، معتقد است شخصیت‌های بیگانه جایگزین اساطیر کهن ایرانی در نمایشنامه‌نویسی کشورمان شده‌اند و همچون گیاهی بیگانه هستند که در خاکی که برای آنها نیست گذاشته شده و هم خاک را آلوده می‌کنند و هم بار نمی‌دهند.

|

نظرات کاربران