گفتوگوی ایران تئاتر با رضا فوادی کارگردان نمایش «دوپامین»
تلاش برای رسیدن به زبانی که مورد توجه نسل جوان باشد
ایران تئاتر: انسان بر اساس شاخصهای درونی و بیرونی خود دچار پیچیدگیها و البته فراز و نشیبهای بسیاری است. اوج و فرودهایی که قابلیت دارند تا هر چیزی در ثانیه تغییر داده و مسیری نو را نشان بدهد. حال ضمیمه این لزوم تصمیم و خواسته است که بنابر ضرورت بودن یا نبودن پیش رو قرار میگیرد که راه گریزی از آن نیست.
معضلات اجتماعی از مواردی است که در هنرهای تصویری جهت بیان اتفاقهای پیرامون اجتماعی مورد استفاده قرار میگیرد. ضرورت این پرداخت تا چه اندازه جهت آگاهی افراد جامعه صورت میگیرد؟
درباره این موضوع باید اشاره داشته باشم اکثر نمایشنامههایی که به نگارش در آمدهاند تلاش دارند از معضلات انسانی بگویند و این موضوع را مورد بررسی قرار بدهند. در حقیقت این نگاه سبب شده است تا رسالت هنر در بازتاب خود مانند آینه عمل کند که این موضوع در نتیجه باعث رشد جامعه خواهد شد تا بتواند از آن طریق خود را درمان کرده و پادزهری برای خود بسازد. البته جامعه بشری دائم درگیر معضلات اجتماعی است و در این مجال است که هنرمند میتواند با شناخت و تحلیل درست وارد عمل شده و بر اساس باورهایی که دارد نسبت به محیط اطرافش واکنش نشان بدهد.
آیا این جهت گیری در آثار نمایشی بیشتر جهت آگاهی مخاطب طراحی میشود و یا صرفا تلاش دارد تا ثمره راهی باشد که ثمره اجتماعی آن نتیجهای منفی را جهت نقد بازتاب بدهد؟
تصورم این است که جهت گیری هر اثر نمایشی صرفا جهت آگاهی جامعه تولید میشود تا آن افراد بتوانند مسائل، معضلات و البته نکات مثبت خود و سایر افراد را از بیرون مورد بررسی قرار دهند و برای تصحیح مشکلات شروع به حرکت کنند. لذا هنرمندان وظیفه دارند که با خلق آثار خود مردم را به هوشیار بودن دعوت کرده تا بتوانند مسیری رو به رشد را آگاهانه ادامه بدهند. بنابراین باید اشاره داشته باشم تولید آثار نمایشی و خلق هر اثری در شاخههای دیگر این قابلیت را خواهند داشت تا برای جامعه طراحی و برنامه ریزی شوند که ثمره آن بجز آینده روشن نخواهد بود.
حال باتوجه به اینکه معضلات اجتماعی هر روز نوع جدیدی از آن به وجود میآید. ساختار نمایش را با دیدگاهی کلی در نظر داشتهاید و یا با تکیه بر موضوعی مستند فضای اثر را شکل دادهاید؟ چگونه؟
در واقع باید بگویم از هر دو مولفه جهت شکل گیری فضای نمایش استفاده کردهام. زیرا هر یک از این عنوانها مکمل یکدیگر هستند، با این توضیح که ما در اکثر اوقات از جزئیات به کلیات رسیدهایم. حال به طور خاص باید اشاره داشته باشم که به نوعی شکل گرفتن اتفاقهای کوچک روزهای زندگی آدمی را میسازند و باعث پدید آمدن ماجراهایی میشوند. لذا بر این مبنا در نمایش «دوپامین» نیز با شرح جزئیات شروع کرده و با پیشرفت ماجراها به کلیات اشاره خواهیم کرد.
اهمیت ساختار اصلی متن بیشتر از آنکه به پیرامون شخصیت اشاره داشته باشد به جهان درون شخصیت اشاره دارد که از ابتدا آن شخصیت خود را با اتفاقهایی که برایش رخ داده معرفی میکند. آیا این روش خواسته متن بوده و یا شیوه اجرایی؟
بله، اهمیت ساختار اصلی متن تحت تاثیر از هر دو موضوع متن نمایش و شیوه اجرایی است. در واقع نگرش هر انسان به زندگی، جامعه، اطرافش و باورهایش مسیر زندگی او را خواهند ساخت. لذا اهمیت انتخابهایی که صورت میگیرد جایگاهی مشخص دارد که نشان دهنده عملکرد و پیشرفت است. بنابراین باید همیشه در نظم بخشی به هویت یک اثر با دیدگاهی روشن و باوری درست عمل کرد.
موقعیت زمانی که در نمایش «دوپامین» شاهد آن هستیم به زمان حال اشاره دارد و البته موقعیت مکانی جایی است که دلیل بزهکار شدن شخصیت را بروز میدهد. دلیل این همخوانی موقعیتها به بُعد دراماتیک آن بوده و یا ساختار اجتماعی این موضوع را میطلبید؟
درباره این موضوع باید اشاره داشته باشم برای ایجاد کردن فضای دراماتیک در یک اثر مولفه مکان و زمان باید با یکدیگر ادغام شوند تا آن اثر بتواند با رویکردی مناسب پیش روی مخاطب قرار بگیرد. حال تلفیق این دو موضوع این قابلیت را برای کارگردان پیش میآورد که اثر را با توان بیشتری رو به جلو حرکت بدهد تا از آن طریق مخاطب با نمایش همراه شود و تا انتها با جزئیات طراحی شده جلو برود.
ساختار محتوایی در اثر میکوشد تا شکل پوست اندازی شخصیت را با جزئیات به نمایش در آورد و دلایلی را جهت آگاهی به مخاطب ارائه کند. آیا این ضرورت همان ترغیب حس همذات پنداری است که باید در وجود مخاطب شکل بگیرد؟
بله. زیرا استفاده از جزئیات در جهان نمایش باعث آن خواهد شد که مخاطب با تمامی اجزا نمایش بخصوص شخصیتهای نمایش روبرو شده و تا انتها با او همراه باشد که این قابلیت از زوایه دیگر سبب میشود که جزئیات با پیشرفت نمایش به کلیت جامع که توسط کارگردان طراحی شده نیز برسد. لذا این نوع حرکت فارغ از جهان نمایش به زندگی شخصی انسانها نیز مربوط است که برای پیش آوردن اتفاقی از جز به کل میرسند.
شخصیت پردازی در این نمایش از مهمترین مواردی است که با الگو گرفتن از شخصیتهای حقیقی طراحی شده است. حال برای شخصیت ذبیح کدام مورد یا عنوانهایی را بیشتر برای معرفی او در نظر گرفتهاید؟
در ساختار اثر و خلق خصوصیات شخصیت در قسمتهایی از متن تاثیراتی را از شخصیتی واقعی در جهان متن آوردهایم و بخشی از کلام را به صورت زبان سبک رپ اضافه کردهایم. البته باید اشاره داشته باشم در این نمایش متن اثر نقش اصلی را بازی میکند که توسط نویسنده با دقت و وسواس خاصی به نگارش در آمده است. در واقع متن مانند یک شعر نوشته شده بود که در اجرا بر آن داشتیم تا به کلام آن ریتم بدهیم که خوشبختانه این موضوع برایمان روی صحنه پیش آمد.
محتوا، فرم و حتی شیوه اجرایی به نقطه و سویی رفته است که شخصیت اصلی اثر بیشتر برون ریزی میکند و هدف خود را برای ادامه زندگی شرح نمیدهد. آیا این موضوع دلیلش به اعدامی بودن او مربوط است و یا تصمیم شما این بوده که شخصیت توانایی آنکه مجدد به زندگی بازگردد را ندارد؟
بله. در واقع در تصمیم ما تعمدی وجود داشت که مخاطب نمایش به اعدامی بودن شخصیت اصلی فکر کند. در واقع علاقه به آن داشتهام که مخاطب با درگیر کردن خود با شرح اتفاقها در مسیر روایت پیش برود تا از آن طریق بتواند با کنار هم قرار دادن مسائل به نتیجه درستی دست پیدا کند. لذا بیشتر تلاشم آن بوده است که جهان نمایش را با پیش آوردن ماجراها پیش برده تا مخاطب به آهستگی از جهان اثر عبور کرده و به انتها برسد. حال باید اشاره داشته باشم برای بنده مهم اتفاقها و رخدادهایی بوده است که برای شخصیت پیش آمده و نه اعدامی بودن او.
دلیل آنکه شیوه مونولوگ را برای این نمایش در نظر گرفتهاید چیست؟ آیا تمهید به شرایط اجتماعی اثر بازمیگردد و یا قابلیت پرداخت موقعیت از طریق شخصیت بر این نکته تاکید داشته است؟
دلیل آنکه از شیوه مونولوگ در این نمایش بهره گرفتهام آن است که متن اثر درست بر اساس قابلیتهای این شیوه طراحی شده بود و بعد آنکه شخصیت با اتفاقهایی که پیرامونش رخ داده هر چقدر که تنهاتر باشد بیشتر نمود عینی برای مخاطب دارد. لذا خصوصیات این نوع شخصیتها و بازتاب آنها در جامعه که میتوان از میان آنها به تنها ماندن و دوری مردم اشاره داشت که از زوایهای باعث آن شد این شیوه تک گویی را برای این نمایش انتخاب کنم.
جهان اثر به گونهای طراحی شده است که برشهایی که به زندگی شخصیت زدهاید با نقد اجتماعی و فردی ادغام شده است. آیا کنش از سوی شما بیانگر تعریف ابتدا فرد و سپس جامعه مربوط است؟
بله. در واقع بر اساس مطالعات اجتماعی و دستاوردهای تحقیقاتی باید بگویم که همه اتفاقها، تصمیمها و... در ابتدا از کانون کوچک خانواده آغاز میشود. حرکتی از که از فرد و خانواده عبور کرده و در نهایت به جامعه ختم میشود که هر کدام از مقاطع میتوانند در مسیر زندگی هر شخص تاثرگذار باشند. زیرا انسانها با ارتباطی که به طور متقابل بین آنها شکل میگیرد و اثرگذار است.
دیالوگهای نمایش با شکل اجتماعی به نگارش در آمده ساختاری اعتراضی دارد که از فضای موسیقی «رپ» گرفته شده است. دلیل این تصمیم چیست؟ آیا این امکان وجود نداشت که از زبان شخصیت حرفهایی را بشنویم که حرفهای کوچه بازاری معروف است؟
تلاش ما بر این بوده است که در نمایش «دوپامین» به زبانی برسیم که در این روزها بسیار مورد توجه نسل جوان قرار گرفته است. لذا یکی از دلایل این کارکرد آن بوده که بتوانیم از این طریق شخصیت اثر به مخاطب نزدیک شود و ارتباط بهتری را برقرار کند. البته این نوع از حرف زدن هم بخشی از داشتههای شخصیت اصلی بوده که در ساختار متن پر رنگ شده تا مخاطب متوجه شود که اعتراض به صورت شعر هم میتواند پیش بیاید تا شرح حال شخصیت از این طریق نیز بازگو شود.
تلفیق موقعیت و شخصیت محور بودن در این نمایش چه مزایایی را برای بازتاب دیدگاه خودتان به مخاطب فراهم آورده است؟ آیا باید مخاطب در مقام شاهد این کنش را توامان از زاویه اجتماعی و فردی با خود مرور کند؟
باور دارم که مخاطب با دیدن نمایش که درباره شخصیت، جهان پیرامون او و البته خودش که این اثر را میبیند در مقام قضاوت بر آید. در واقع ما تلاش کردهایم این بستر از طریق شرح حال و اتفاقهای شخصیت به شکلی هدایت کنیم تا قضاوت به نوع درست خود انجام پذیرد و بر اساس این موارد و مسائلی در که حتی در پیرامون خود دیده حکم بدهد.
در مقام کارگردان مهمترین نکتهای که برایتان در این اثر حائز اهمیت بوده چیست؟
در واقع کوشش ما بر این موضوع بوده است که با روی صحنه آوردن نمایش «دوپامین» این نکته را بازگو کنیم که هر اتفاق و یا هر شخصی میتواند در زندگی تاثیرگذار باشد به طوری که یا ما را به قله موفقیت برساند و یا اینکه ما به پرتگاهی اندازد. بنابراین انتخاب نقش مهمی در این موضوع دارد. البته به نظر بنده مقوله جبر نیزهم نقش خودش را در زندگی بازی میکند.
گفتوگو از کیارش وفایی