در حال بارگذاری ...
بررسی دبستان بازیگری علی رفیعی، نسل دوم دهه 70 و 80 (بخش دوم)

ققنوس وار از خاکسترشان برخاسته اند

ایران تئاتر- رضا آشفته: علی رفیعی از سال ۶۹ با ورود دوباره به ایران و تدریس در دانشکدۀ سینماتئاتر دانشگاه هنر تهران توانست پرورش نسل دوم بازیگرانش را ممکن سازد.

رفیعی بسیاری را در این مسیر به شکوفایی رسانده اما در این بین هنرمندانی مانند محمدحسن معجونی و سیامک صفری در دانشکده و برخی مانند شبنم طلوعی، ستاره اسکندری و رویا تیموریان، در ضمن تمرین ها و اجراهای دهۀ 70 و 80 اش توانسته اند برخوردار از رویکرد تکنیکی برای انجام و اجرای درست بازیگری شوند.

علی رفیعی به شیوه های شاعرانه تر بازیگری اهمیت می دهد و در این راه طبق آنچه در قسمت اول این جُستار به آن پرداخته ایم متاثر از شیوۀ میرهولد و ژاک لوکوک است. در این شیوه بدن ملاک و معیاری برای رشد کردن و برخورداری از تکنیک های درست بازیگری است و در آن بیان بدنی تقویت شده و بازیگر بدون بدن خلاق از عهدۀ فنون بازی برنخواهد آمد.

 

داستان رفتن

در یکى از روزهاى اسفند ۵۶، درست هنگامى که رفیعى پس از استعفایش از مدیریت تئاتر شهر تهران، مشغول بستن چمدان ها و بازگشت به فرانسه است این بار نوبت یک پیشنهاد تازه است که ریاست دانشکده هنرهاى دراماتیک را براى او به همراه دارد. این بار هم رفیعى طرح تازه اى را پیش مى کشد. طرحى که به قول خودش آنقدر دست بالا پى ریزى شده بود که بى درنگ مخالفت مسئولان وقت را برانگیزد. اما این اتفاق نیفتاد:« طرح من ساختن یک دانشکده واقعى بود با مجموعه کارگاه هایى در اطرافش که در واقع کلاس هاى درس بودند و ۳ سالن تئاتر تا دانشجویان در آن کار کنند. بودجه مورد نیاز گرفته شد و زمین را هم خریدند. در این بین من کادر دانشکده را هم به کلى عوض کردم و به جاى آنها از بهترین اساتیدى که آن زمان در ایران بودند دعوت کردم تا براى تدریس به دانشکده بیایند

روز کنکور ورودى این دانشکده اما در تاریخ معاصر ایران ثبت شده است. روزى که رفیعى آن را خوب به خاطر دارد. روز کنکور، درست ۱۷شهریور بود. یعنى درست زمانى که دانشجوها مشغول پاسخ دادن به سئوالات بودند تانک ها از بهارستان به سوى میدان ژاله راه افتاده بودند. حال خیلى از بچه ها بد شد و بسیارى از آنها با ماشین اساتید یا دیگران از محل دور شدند. عده اى هم به جمعیت پیوستند اما چون این اتفاق در اواخر زمان کنکور افتاده بود، خوشبختانه مى شد به پاسخنامه ها استناد کرد.» رفیعى یک بار دیگر با دستور اخراج روبه رو مى شود. این بار در زمان حکومت ازهارى و هنگامى که دستور داده شده بود تمام دانشکده هاى وابسته به وزارت فرهنگ و هنر تعطیل شوند:« اما من نه تنها این کار را نکردم بلکه به آشپزخانه دانشکده دستور دادم چند برابر بیشتر غذا بپزد تا دانشجویان دانشکده هاى دیگر هم به دانشکده ما بیایند. در کنار آن غرفه هاى کتاب را هم راه انداختیم و در واقع جشن انقلاب را به نوعى اینچنین برگزار کردیم. همین کارها باعث شد که دوباره مرا اخراج کنند

اما طومارى که از سوى دانشجویان و اساتید تهیه شد باعث مى شود تا رفیعى دوباره بازگردد و تا زمان انقلاب فرهنگى همچنان در سمت خود باقى بماند و بعد به لهستان و سپس فرانسه مهاجرت کند تا در مرکز تحقیقات فرانسه مشغول به کار شود. ولى این بار برخلاف دفعه پیش نوستالژى بازگشت دست از سر رفیعى برنمى دارد. او گرچه بارهاى قبل با اکراه به ایران آمده بود اما این بار هواى بازگشت لحظه اى او را آرام نمى گذاشت:« هر سال به ایران مى آمدم ولى نمى گذاشتند کار کنم. تا اینکه بالاخره سال ۶۹ به قصد ماندن آمدم چون دیگر اصلاً نمى توانستم بمانم. بار اولى که به فرانسه رفته بودم با عشق و میل رفته بودم ولى این بار یک جور تبعید ناخواسته بود. اگر چه همان وقت هم اجازه کار کردن نداشتم ولى گفتم مهم نیست. مى خواهم بمانم.

و ماندم تا اینکه دعوت به تدریس شدم. در همان دانشکده اى که روزى رئیس آن بودم و حالا شده بود دانشکده سینماتئاتر.» مقایسه وضعیت دانشکده با آنچه که قبلاً بود، رفیعى را بهت زده مى کند وضعیتى که سرانجام به انصراف او از تدریس مى انجامد. این بار هم رفیعى باز استعدادهاى تازه را کشف کرد. دانشجویانى که جنم تئاتر را مى شد در وجودشان دید و به آن دل بست:« به آنها گفتم شما مى توانید در هفته دو روز به خانه من بیایید تا در آنجا کلاس دایر کنیم. آنها آمدند و من از طریق اسلاید و فیلم و گفت وگو مباحث روز تئاتر جهان را به آنها آموختم.» حسن معجونى، سیامک صفرى، مهرداد ضیایى، جمشید بهمنى، مجید گیاهچى، محمد امیرى و... جزء این شاگردان بودند. اما در این مدت رفت و آمد مدام به مرکز هنرهاى نمایشی و شنیدن حرف هاى فقط امیدوار کننده ادامه داشت:« آنها فقط قول هاى توخالى مى دادند یا مثلاً موافقت مى کردند و ما شروع به تمرین مى کردیم ولى در نهایت کار ما اجرا نمى شد. در زمان هیچ یک از روساى مرکز طى آن سال ها من موفق نشدم نمایشى را اجرا کنم.» و سرانجام یک نفر پیدا شد که امکان حضور رفیعى را بر روى صحنه فراهم ساخت.

 

دورۀ دوم دبستان

او پس از بازگشت دوباره به ایران نزدیک به سی سال، نمایش های «یادگار سال های شن»، « یک روز خاطره انگیز برای دانشمند بزرگ وو»، «عروسی خون»، «رومئو و ژولیت»، «شازده احتجاب»، «کلفت ها»، «در مصر برف می بارد»، «شکار روباه»، «یرما» و ««خاطرات و کابوس های یک جامه دار از زندگی و قتل میرزا تقی خان فراهانی» و «خانۀ برناردا آلبا» را به صحنه می برد. در این میان تله تئاتر «خسیس» را نیز کار کرده و فیلم های سینمایی «ماهی ها عاشق می شوند» و «آقا یوسف» را نیز می سازد.

اما دوره دوم دبستان شامل آثاری می شود که در دهه 70 و 80 یا به صحنه آورده یا برای سینما و تلویزیون کار کرده است.

 

یادگار سال­های شن

در سال 71 اجرای نمایش «یادگار سال‌های شن» در تالار وحدت تهران اتفاق افتاد که به دلیل بازگشت دوباره علی رفیعی در صحنه می تواند یک اتفاق ناب برای آشتی دوباره اش با تئاتر ایرانی و گسترانیدن تاثیرات مطلوب در زمینه رشد و تعالی تئاتر مسکوت ماندۀ ما تلقی شود.

رفیعی درباره این روزها می گوید:« من اولین گروهم را از میان دانشجویان دانشکده سینما، تئاتر تشکیل دادم. آنان فارغ التحصیلانی بودند که سال 69 یک ترم برایشان تدریس کرده بودم. به این تعداد از دانشجویان با استعداد درس خصوصی می دادم و با همدیگر کار کردیم. تا اینکه چند سال راجع به تئاتر جلسات بحث و گفت وگو داشتیم.»

اما در آن روزها مدیری عامل اساسی این اتفاق بوده که رفیعی درباره اش می گوید:« آقاى لاهوتى مرد بزرگ و با شهامتى بود که آن زمان مدیریت تالار وحدت را بر عهده داشت. او نوشته اى در مورد واقعه کربلا را به من پیشنهاد داد تا روى آن کار کنم ولى نوشته بسیار ضعیف بود و من نپذیرفتم. لاهوتى از من پرسید واقعاً چون متن ضعیف است قبول نمى کنى یا چون مربوط به واقعه کربلا است؟ و من او را قانع کردم که فقط ضعف متن باعث انصراف من شده است. اما بالاخره با اصرار رضا کیانیان که این موقعیت را تنها فرصت حضور من بر روى صحنه مى دانست تصمیم گرفتم متن را دوباره بازنویسى کنم.»

نمایش تحت عنوان «یادگار سال هاى شن» در سال ۷۱ با همت لاهوتى در تالار وحدت به روى صحنه مى رود ولى این بار هم اتفاق تلخى افتاد:« آقاى لاهوتى با مسئولیت خودش این نمایش را به روى صحنه برد ولى مرکز هنرهای نمایشى بدون اجازه من و بازیگران که صاحبان اصلى کار بودیم، آن را ضبط کرد و به تلویزیون فروخت، در این میان آنچه که البته به جایى نرسید فریاد اعتراض ما بود.» مهم تر آنکه بعد از «یادگار سال هاى شن» رفیعى دوباره فرصت اجراى نمایش تازه وى را نمى یابد.

 

یک روز خاطره انگیز دانشمند وو

در سال 76 با اجرای نمایش «یک روز خاطره‌انگیز برای دانشمند بزرگ وو» در تالار وحدت تهران بازهم رفیعی شگفتی ساز شد چون این بار توانست شیوه بازیگری مرتبط با شرق دور را با تمام ظرافت های موجود به صحنه بیاورد و باز هم تاکید بیشتری بر بدن های آماده کند که در لحظه لحظه اجرایش حضور شاعرانه داشته باشند و تالی بازی هایشان یک شعر بلند به هم پیوسته تلقی شود.

رفیعی می گوید:« و دانشمندوو وقتی که آمد، یک جوری زبان حال خودمان بود و سرنوشت خودمان بود. دانشمندوو سرنوشت یک هنرمند ـ دانشمندی است که برای تأمین زندگی اش و برای عرضه هنر خودش در یک جامعه فئودال چینی، ناگزیر به دریوزگی است. ناگزیر به این است که مجیز این را بگوید برای یک صبحانه و مجیز آن دیگری را برای یک ناهار بگوید و پشت در بماند و آخر هم برای شام می رود، سگ پاچه اش را می گیرد و با تنها کسی که می تواند ۴ کلمه حرف بزند، همان سگ است!! او به سگ می گوید: چرا پاچه مرا می گیری؟ من و تو یکی هستیم، من هم مثل تو یک زندگی سگی دارم. این نمایش نامه یکی از زیباترین آثاری است که من در زندگی ام خوانده ام. یک شعر بزرگ است. من این را سالهای پیش ترجمه کرده بودم، یک جوری حس کردم که زبان حالم است. در این نمایش رضا کیانیان که حرفه بازیگری اش را همزمان با فعالیت های تئاتری من در ایران آغاز کرده است، و تعدادی از دانشجویان تئاتر بازی کردند. البته این نمایش در اجرا خیلی ناکام شد برای اینکه فصلی بنابود بیاید که نیامد، در ماه اسفند اجرایی را حذف کرده بودند و به من اطلاع دادند که فوراً بیایید تا سالن خالی است نمایشتان را اجرا کنید… این اثر اینگونه مرد و فنا شد. هم کار بازیگرها وهم خود اثر زیبا بود.»

 

چند نمایش دیگر

حالا با تحولات سیاسی فضای فرهنگی هم با گشایش هایی مواجه می شود که در آن شاهد حضور خلاقانۀ هنرمندان بسیاری هستیم؛ چه آنهایی که سابقه دارند و چه آنهای که در آغاز راهند و فرصت مطرح شدن می یابند. رفیعی در سال 77 و 78 موفق به اجرای نمایش «عروسی خون» در تالار وحدت شد و این را بر مبنای قول و قراری بود که با مرکز هنرهای نمایشی در زمان مدیریت حسین سلیمی نهاده شده بود. وقتی به او پیشنهاد خوبی می دهند اما رقم بالا برای رفیعی که عاشق تئاتر و تشنه حضور خلاقه است وسوسه نمی کند بلکه قرار می گذارند به ازای آن رقم بالا سه نمایش در خور تامل به صحنه بیاورد.

اولی آن "عروسی خون" بود که بازیگران حرفه‌ای تئاتر مثل گوهر خیراندیش، رویا تیموریان و شبنم طلوعی در آن بازی می‌کردند.

سال 79 اجرای نمایش «رومئو و ژولیت» در تالار وحدت تهران و سال 80 اجرای نمایش «شازده احتجاب» در تالار وحدت تهران ممکن شد.

اما پس از آن نیز در سال 81 شاهد اجرای نمایش «کلفت‌ها» در سالن چهارسو تئاترشهر تهران و در سال 82 اجرای نمایش «در مصر برف نمی‌بارد» در سالن اصلی تئاترشهر تهران بودیم. به گونه ای رفیعی می خواست از تالار وحدت دور شود و در تالارهای دیگر نیز توان اجرایی و تعامل با بازیگرانش را ارائه کند.

علی رفیعی، کارگردان و طراح صحنه تئاتر در بیست و یکمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر با نمایش در مصر برف نمی بارد حضور داشت. این نمایش نگاه تازه ای به قصه یوسف و زلیخاست که در آن اصلا یوسفی رویت نمی شود، در حالی که زنان مصر در کوچه ها و خانه ها به دنبال یوسف زیبا هستند و... زلیخا وقتی به دریافت عظمت و زیبایی یوسف پی می برد، عاشق می شود و حالا می تواند راه تعالی را بپیماید. در مصر برف نمی بارد با قلم محمد چرمشیر و بازی گلاب آدینه، مهرانه مهین ترابی، حسن معجونی، سیامک صفری، احمد ساعتچیان، ستاره اسکندری، شبنم مقدمی، محمد جوزی، و... در تابستان ۸۲ طبق برنامه مرکز هنرهای نمایشی در تالار وحدت اجرا شد.

 

شکار روباه

سال 87 اجرای نمایش «شکار روباه» در تالار وحدت تهران که در میان اجراهای رفیعی یک اتفاق بود، باعث شگفتی مخاطبانش می شد. این نمایش شاید به گونه ای شاهکار اجرایی رفیعی باشد که با زیبایی و تاثیر مطلوب­تری به صحنه آمده است.  

سیامک صفری، هومن برق‌نورد، محسن تنابنده، شهرام عبدلی، افشین هاشمی، هدایت هاشمی، داریوش موفق، سهیلا رضوی، پانته آبهرام، ستاره اسکندری، مینا خسروانی، محمود راسخ‌فر و ... بازیگرانی هستند که در اجرای این اثر علی رفیعی را همراهی می‌کردند.

 

سیامک صفری                                                                      

سیامک صفری (1343، تهران) بازیگر تئاتر و تلویزیون است که در کارهای علی رفیعی صاحب رتبۀ ممتازی بازیگری شده و بازی اش در شکار روباه

باعث شد به عنوان ستارۀ بی بدیل تئاتر ایران شناسانده شود.

اسمش دلیل موجهی برای تماشای تئاترهاست. سیامک صفری بعد از سه دهه حضور در تئاتر و روی صحنه نمایش، حالا خودش به یک برند تبدیل شده است. اما در سینما دست به عصا راه می رود.

 هر نقشی را قبول نمی‌کند و اگر به انتخاب هایش نگاه کنیم می‌بینیم که انگار دارد هدف مشخصی را دنبال می‌کند.  

او دارای مدرک کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر است و بیشتر در زمینه تئاتر فعالیت دارد. صفری افزون بر دو دهه فعالیت در سطح اول بازیگری تئاتر، به تدریس بازیگری تئاتر در کلاس‌های آموزشی نیز می‌پردازد.

سیامک صفری همان بازیگر نقش سهند در سریال آنام هست که به خوبی از عهده نقش خود برآمد. از جمله فیلم های این بازیگر می توان آینه بغل، استیگمات، بمب، انزوا، آنام، آب، پریا و… را نام برد.

سیامک صفری کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد برای "اعترافات ذهن خطرناک من" به کارگردانی هومن سیدی در سی و سومین جشنواره فیلم فجر در سال 1393 بوده است. همچنین در این دوره سعید آقاخانی به خاطر بازی بی نظیر در فیلم خداحافظی طولانی به کارگردانی فرزاد مؤتمن نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگری بود که در نهایت هیات داوران این جایزه را به سعید آقاخانی اهدا کرد.

او در نمایش‌های "آنها زنده‌اند"، "مکبرد"، "پایان و آغاز"، "پیک نیک در میدان جنگ"، "یادگار سال‌های شن"، "حساب پرداخت نمی‌شه"، "مهر تقلبی"، "مایا"، "یک روز خاطره انگیز از زندگی دانشمند وو"، "شبهای آوینیون"، "عروسی خون"، "والس مرده‌شوران"، "مکبث"، "تولد"، "دیر راهبان"، "روز رستاخیز"، "چه کسی داستان‌ها را به یاد می‌آورد"، "در مصر برف نمی‌بارد"، "درد دل با سگ"، "بحرالغرائب"، "سی‌ویک، شیش... "، "تکیه ملت"، "تهران زیر بال فرشتگان"، "دن کامیلو"، "دشمن مردم"، "وزیر خان لنکران"، "سمفونی درد"، "مرگ فروشنده"، "شوایک"، "همسایه آقا"، "آنتیگونه در نیویورک"، "تولد"، "تئاتر بی‌حیوان"، "ماکاندو"، "هتل پلازا"، "پسر طلاها"، "شکار روباه"، "اهل قبور"، " رمولوس کبیر"، "حضرت والا"، "منهای دو"، "جن گیر"، "آقای اشمیت کیه؟"، "گاهی آدم باید چشماشو ببنده"، "مشروطه بانو"، "تبار شناسی دروغ و تنهایی"، "صدسال پیش از تنهایی ما" و "بام طهران" ایفای نقش کرده است.

سیامک صفری همچنین در مجموعه های تلویزیونی مانند "خسیس"، "گاو صندوق"، "مرد ناتمام"، "شیفت شب" و "روزی که مینا گم شد" و نیز فیلم های سینمایی "ماهی‌ها عاشق می‌شوند" و "اشکان و انگشتر متبرک" حضور فعال داشته‌است.

مرثیه ای برای یک دراکولا، علی رزازیان، پردیس شهرزاد، (۱۳۹۶) لامبورگینی(۱۳۹۶) می‌سی‌سی‌پی نشسته می‌میرد (۱۳۹۵) خاطرات و کابوس‌های یک جامه دار از زندگی و قتل میرزا تقی خان فراهانی(۱۳۹۴) دژاوو (اردیبهشت و خرداد ۱۳۹۴)(به کارگردانی مسعود دلخواه) مردی برای تمام فصول (۱۳۹۳) دون کامیلو (اردیبهشت و خرداد ۱۳۹۳) (به کارگردانی کوروش نریمانی) از جملۀ آخرین کارهای اوست.

سیامک صفری در ارائه نقش آغامحمدخان در شکار روباه کار رفیعی (تالار وحدت، 1387) توانست در دل بازی در سکوت و مکث‌های مکرر این سیاستمدار بزرگ و بی‌رحم را به درستی جان‌بخشی کند. مردی که در سکوت می‌اندیشد که چگونه از پس خلع سلاح کردن دیگران برآید و آنها را در بازی بدون مقدمه مهار کند. این هوشمندی باید در بازی هم القا می‌شد. سیامک صفری بخوبی توانسته بود با این سکوت در جهت برچیدن توطئه برادران بکوشد. او حتی دشمنانش را با همین سکوت‌های موذیانه و رذیلانه از پای درمی‌آورد. بنابراین سکوت را باید به فال نیک گرفت و این خود تکنیکی قابل ملاحظه و چشمگیر برای یافتن نقش و در زمان اجرا برای ارائه آن به کار گرفته می‌شود. شقاوتی که در سکوت جان می‌گیرد؛ رفیعی توانست این لحظات را به تصاویری جانکاه تبدیل سازد. شاید اگر تصویر چشم درآوردن آغامحمدخان از لطفعلی‌خان زند به نمایش درنمی‌آمد، شکار روباه یک عامل بنیادینش را از دست می‌داد. سیامک صفری روی میز با آن هیبت تکیده و صورت استخوانی و بدن نحیف و لباس سفید دست پیش می‌برد، دو انگشتش به سوی صورت و چشمان لطفعلی خان پیش می‌رود. او بیرون آوردن چشم‌ها را به زیبایی تداعی می‌بخشد. عقب کشیدن هر دو و جیغ لطفعلی خان در تثبیت این صحنه و تصویر و ارائه یک فضای بی‌رحم بسیار تأثیرگذار است؛ تصویر ماندگاری که دامنه ماندگاری این نمایش را بلندمدت می‌گرداند، چون رؤیای انتقام با این تصویر تعبیر می‌شود.

صفری دربارۀ شیوۀ کار کردنش در عرصۀ بازیگری می گوید: با این حال من به عنوان بازیگری که درس این کار را خوانده‌ام و 20 سال تجربه دارم، شاید در بعضی کار‌ها بیش از حد در شکل گیری نقش دخالت داشته‌ام که به نظرم در بیشتر جا‌ها ضروری بوده است. با این حال بیشتر به مشورت و بده بستان‌های هنری با کارگردان اعتقاد دارم تا تک روی.

او همچنین درباره کارگردان‌های تئاتر معتقد است که نمی شود با همه اینها ارتباط هنری برقرار کرد. و می گوید: ما در تئا‌تر ایران، کارگردان‌ها‌ی زیادی که کاملاً به ابزار کارشان مسلط باشند، نداریم. در واقع این گونه نیست که همیشه شاهد وقوع اتفاقات مهم تئاتری باشیم. این شرایط ایده‌آل برای یک بازیگر نیست.

به گفتۀ سیامک صفری، با اشاره به اینکه حرف اول و آخر را بازیگر می زند، بازیگر را ملزم دانست که بسته به شرایط هم قابله باشد و هم حامله و این امر تنها در صورتی رخ می دهد که بازیگر ابزار کار خود را به خوبی بشناسد. تئاتر چاره ای جز متوسل شدن به بازیگر ندارد هرچند بازیگر خود دچار مشکل می شود.

 

محمدحسن معجونی

محمد حسن معجونی از اواسط دهه ۷۰ بود که با بازی در نمایش هایی همچون عروسی خون به کارگردانی علی رفیعی و شبهای آوینیون به کارگردانی کورش نریمانی بعنوان بازیگری مستعد مطرح شد. البته او هم دانش آموختۀ دانشکده سینماتئاتر ودبستان علی رفیعی است.

معجونی در سال 88 با سریال مسافران به کارگردانی رامبد جوان وارد قاب تلویزیون شد و به شهرت رسید، دومین تجربه او در سریال شمعدونی نیز دیده شد، او در سال 86 با فیلم همیشه پای یک زن در میان است وارد سینما شد.

حسن معجونی (۱۳٤٧، زنجان) فارغ‌التحصیل رشته «ادبیات نمایشی» از دانشکدۀ سینماتئاتر هست بی آنکه تاکنون متنی از او به صحنه آمده باشد. حسن معجونی همچنین سرپرست گروه تئاتر لیو است.

او برای بازی در فیلم «خوک» به کارگردانی مانی حقیقی٬ نامزد تندیس زرین بهترین بازیگر نقش اول مرد از بیستمین دوره جشن بزرگ سینمای ایران شد.

افزون بر آثار رفیعی باید بهترین بازی هایش را در همکاری با امیررضا کوهستانی سراغ گرفت. او بازیگر نمایش های راه رفتن روی ابرها (تالار قشقایی،1384)، کوارتت (تالار مولوی، 1386)، ایوانف (تماشاخانه ایرانشهر یک،1390 و 1395)، سالگشتگی (ایوان شمس، 1392 و تالار مستقل، 1397) بازی کرده که در کل جهان متفاوتی از بازیگری با دبستان علی رفیعی است. کوهستانی به کمترین حرکات و احساسات ضمن تاکید بر طبیعی شدن رفتارها بها می دهد که رفیعی در تضاد با او به حرکات بسیار و در عین حال شاعرانگی بدن بر پایه ترسیم درست رفتارهای محرک و تا حدودی غیر عادی تاکید می ورزد. حالا اینکه معجونی در هر دو زمینه موفق است، این توش و توان او را در مقام یک بازیگر خلاق می رساند که در مواجهه با دو کارگردان مولف به برازندگی های وجودی اش در مقام یک بازیگر تاکید خواهد کرد. معجونی هم از رفیعی دور شده هر چند نمود کارهایش در مقام کارگردان بیشتر متاثر از دریافت هایش در دبستان علی رفیعی است و او هم یکی از بهترین های این دبستان در دوره دوم است.

 

شبنم طلوعی

با آنکه شبنم طلوعی (1350، تهران) پیش از پیوستن به گروه علی رفیعی بازی کرده بود و تقریبا هم حرفه ای شده بود اما در مواجهه با این کارگردان هست که به درجۀ قابل پذیرش تری در عرصه بازیگری پا می گذارد. او در چهار نمایش رفیعی ایفای نقش کرد. عروسی خون، رومئو و ژولیت، شازده احتجاب و کلفت ها از جملۀ این بازی های به یادماندنی است.

جایزه اول بازیگری زن و جایزه دوم نویسندگی متن برای نمایش فردا در جشنواره چهاردهم تئاتر فجر، جایزه دوم بازیگری زن برای نمایش مراد درجشنواره پانزدهم تئاتر فجر و جایزه اول بازیگری زن برای نمایش می‌بوسمت و اشک در جشنواره بیست و دوم تئاتر فجر از جملۀ جایزه های بازیگری اوست که بعد از آن دیگر با رفتن اش به فرانسه و اقامت در پاریس طور دیگری رقم خورده است.

 

ستاره اسکندری

ستاره اسکندری (زاده ۲۵ خرداد ۱۳۵۳ در تربت حیدریه) بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون با آنکه در دانشگاه تحصیلکرده اما در گروه رفیعی خود را یافته است و بازیگری را در نزد این معلم هوشیار به سرانجام رسانده است.

شهرت اسکندری بیشتر به خاطر بازی در مجموعه‌های تلویزیونی است که آن را از سال ۱۳۷۳ شروع کرده، مخصوصاً مجموعه نرگس که بعد از درگذشت پوپک گلدره نقش نرگس را در آن بازی می‌کرد. او برنده جایزه بهترین بازیگر زن در جشنواره تئاتر فجر ۱۳۷۹ برای بازی در نمایش «سعادت لرزان مردمان تیره‌روز» شده ‌است.

ستاره اسکندری که نزدیک به 2 دهه به عنوان بازیگر با دکتر علی رفیعی همکاری داشته است، تهیه کنندگی نمایش «خانه برناردا آلبا» را عهده دار شد.

ستاره اسکندری از جمله بازیگران با سابقه تئاتر است که در نمایش‌های «در مصر برف نمی بارد»، «رومئو و ژولیت»، «شازده احتجاب» و «شکار روباه» به کارگردانی دکتر علی رفیعی به ایفای نقش پرداخته بود.

ستاره اسکندری کار کردن با علی رفیعی را بسیار مثبت و با ارزش می داند و معتقد است: دکتر رفیعی این قدرت را به ما می دهد که همه داشته­ها و عادت­هایمان را فراموش کنیم و شهامت این را پیدا کنیم که ققنوس وار از خاکستر خود زاده شویم. آنچه از بازیگر مؤلف می شناسم در کار با دکتر رفیعی اتفاق می افتد.

اسکندری در جدیدترین اثر رفیعی با عنوان «خانه برناردا آلبا» (1397) در مقام تهیه کننده حضور داشت. به هر روی او پس از چند بار شاگردی، برای بزرگداشت این استادی، در کنارش قرار گرفت و تهیه کننده کارش شد که رفیعی با آسودگی خاطر کارگردانی کند و چند نسل از بازیگرانش را در این مواجهه تازه هدایت کند.  

 

رویا تیموریان

در پاییز و زمستان سال 97 هم انگار همای سعادت با رویا تیموریان (1338، تهران) یار بوده است که پس از سال‌ها بازیگری حالا یکی از مقتدرترین بازی‌هایش را در نمایش "خانه برناردا آلبا" از شاهکارهای نمایشی فدریکو گارسیا لورکا با ترجمه احمد شاملو و کار علی رفیعی اجرا کند.

بازی رویا تیموریان در نقش برنارداآلبا موید یک بازی قابل تامل و چشمگیر است که شاید برای این بازیگر یک نقطه اوج باشد و انگار که این بازیگر دارد در آستانه استانداردهای جهانی ما را شگفت‌زده می‌کند.

تیموریان در سال 78 در نمایش "عروسی خون" علی رفیعی بازی کرد و این خود شد سرآغاز حضوری متفاوت در صحنه و شاید سرآغازی برای حضور در تالارهای بزرگی چون تالار وحدت که کار هر بازیگری نیست که بخواهد در این ابعاد بزرگ و گسترده خودی نشان دهد و به همین دلیل این بازیگر درباره حضورش در کارهای رفیعی گفته است: "اولین همکاری من با دکتر رفیعی به 18-19 سال پیش برمی‌گردد که تجربه و افتخار همکاری با ایشان در "عروسی خون" را داشتم. آنجا هم تقریباً صحنه خالی و فقط شامل یک میز، صندلی و یک اسکوپ در انتهای صحنه بود. راستش فکر کنم مقوله بازی در صحنه‌هایی که برای تئاتر نیستند و برای اپرا ساخته شده‌اند این مسأله را دارند. سقف بلند و عمق و وسعتی که دارند باعث می‌شود تا بازیگران با انرژی بیشتر و تمرکزی بالا روی صحنه حاضر باشند و چنین کاری بسیار سخت است. راستش را بخواهید من اصلاً به این موضوع فکر نکردم. در "عروسی خون" هم بهش فکر نکردم. فقط سعی کردم راهنمایی‌های دکتر را درست به‌کار بگیرم. تجربه‌ای که طی این‌همه سال و کار کردن در کنار بزرگانی چون رکن‌الدین خسروی و علی رفیعی، کسب کردم باعث شده تا دیگر تمرکزم را بر نکته‌های دیگری بگذارم. من به کارگردانی که دارم مطمئنم و می‌دانم بازیگر را در بهترین جای قابی که در ذهن دارند جای می‌دهد. همه این‌ها را وقتی در ذهن مرور می‌کنیم یک وجه دیگر هم به ذهن‌مان می‌آید و آن طراحی‌ صحنه‌های مینی‌مال دکتر رفیعی است که کار را سخت می‌کند. یکی از خصوصیات دکتر رفیعی این است که با تمام این ویژگی‌ها که کار را ممکن است سخت کند اما از طرف دیگر ایشان به بازیگرش بسیار اهمیت می‌دهد و تمام تلاشش بر این است تا طوری صحنه‌گردانی کند که بهترین جاها مشخص شود؛ آن‌هم به کمک خود بازیگر. این بازیگران چندین ماه تمرین کرده‌اند و درست هدایت شده‌اند و چنین پروسه‌ای قطعاً باید نتیجه‌ خوبی داشته باشد

 

جمع بندی یا تداوم یک راه

بازیگران نسل دوم دبستان علی رفیعی با دشواری های بسیار مواجه بوده اند و در روزگاری که تئاتر تق و لق بوده به دنبال حضور و اثبات خود برآمده اند، به عبارت بهتر؛ شناگران خوبی که آب برای شنا نداشته اند و همین که امکان حضور در صحنه را یافته اند، خودی نشان داده و سری در میان سرها درآورده اند. بنابراین تئاتر ایران باید قدردان ایشان باشد که چراغ تئاتر را در سخت ترین شرایط هم روشن نگه داشته اند اما برخی به ناچار در ادامه مسیر از اصل و اساس خویش دور افتاده یا انحرافی هم داشته اند اما به هر روی همان بهتر که شیوه بازیگری علی رفیعی تداوم داشته باشد. چنانچه برخی از این شاگردان ضمن کارگردانی به آموزش بازیگران و هنرجویان جوان مشغول اند.

 

                                                                                  منابع:

آشفته، رضا، امپراتوری بازیگران، روزنامه ایران، 5 خرداد 95.

آشفته، رضا، بررسی بازی رویا تیموریان در "خانه برناردا آلبا، هنرآنلاین، 1 بهمن 97.

خسروی یگانه، الهه، گفتگو با علی رفیعی، ایران تئاتر، شنبه ۲۸ آذر ۱۳۸۳.

یاورمنش مهدی، بازیگری که بار‌ها از خستگی بی‌هوش شده است، خبرآنلاین، 6 اسفند 90.

گفتگو با رویا تیموریان، روزنامه جام جم، دوشنبه 28 مرداد 80.

گفت وگو با رؤیا تیموریان؛ بازیگر نقش برناردا آلبا؛ روزنامه ایران، 11 دی 97.

نشست بازیگری، با حضور رفیعی، آدینه، صفری و اسکندری، خبرگزاری مهر، آذر 88.




مطالب مرتبط

گفت‌وگو با آتیه جاوید، بازیگر و کارگردان تئاتر

زندگی‌ام را برای بازیگری گذاشته‌ام
گفت‌وگو با آتیه جاوید، بازیگر و کارگردان تئاتر

زندگی‌ام را برای بازیگری گذاشته‌ام

آتیه جاوید، بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون با بیان اینکه تئاتر چیزی جدا از من نیست، می‌گوید که زندگی‌اش را برای بازی گذاشته و اگر نمایشنامه او را برای آمدن روی صحنه ترغیب کند، با تمام وجود به تئاتر بازمی‌گردد.

|

نظرات کاربران