در حال بارگذاری ...
رضا بهرامی در گفت‌وگو با ایران‌تئاتر عنوان کرد

رسالت اصلی هنرمند بازتاب شرایط جامعه است

ایران‌تئاتر: یک فضای برزخ گونه و حضور شخصیتی به ظاهر لوده اما تلخ اندیش و ژرف نگر به نام کریم شیره ای که به زعم عده ای از تاثیرگذارترین افراد دربار ناصر شاهی بود؛ ساختار نمایش مونولوگ کریملوژی را شکل می دهد. فضای این اثر کلاژی از گونه‌های مختلف نمایش ایرانی است و به نظر میرسد کارگردان با این کارش قصد احیای این گونه‌ ژانر را دارد و به نوعی تلنگری به مخاطب است که به این گونه‌های مهجور مانده در نمایشنامه‌نویسی، کارگردانی، طراحی و بازیگری ایرانی ضمن به روز رسانی توجه بیشتری داشته باشند.

رضا بهرامی کارگردان جوان نمایش به خوبی توانسته فضای برزخ گونه و واگویه های درونی این شخصیت را در قالب مونولوگ به مخاظب عرضه کند. 20 متری جوادیه، زندگی برای زندگی، عکس خانوادگی و همین حوالی از جمله آثار مهم کارنامه کاری بهرامی هستند. نمایش کریملوژی نوشته مهران رنج‌بر با طراحی و کارگردانی رضا بهرامی  شهریور و مهر ماه ساعت 20:30 در سالن سایه مجموعه تئاترشهر روی صحنه است  با رضا بهرامی درباره اجرای نمایشش گفت وگویی انجام داده ایم.

 

آیا براساس طرح اولیه‌ای که کهبد تاراج به شما ارائه کرد؛ تصمیم گرفتید بر اساس زندگی کریم شیره‌ای، دلقک معروف ناصر الدین شاه نمایش کریملوژی را روی صحنه ببرید؟

داستان نمایش کریملوژی قصه زندگی کریم شیره‌ای تلخک دربار ناصرالدین شاه است که لقب دوشاب الملک را داشت و برای ناصرالدین شاه آنقدر عزیز بود که زمانی که فوت کرد ناصرالدین شاه سه روز عزای عمومی اعلام کرد. اما در حال حاضر هیچ نشانی از قبر کریم شیره‌ای نیست و کسی نمی‌داند قبر او کجاست. در مورد سوال شما هم اولین تلنگر ذهنی که باعث روی صحنه آمدن نمایش شد، طرح سه روز عزای عمومی نوشته کهبد تاراج بود که سه سال پیش آن را در کافه تئاتر نزدیک به صورت محیطی اجرایش کردم. برایم جذاب بود که کریم شیره ای با اینکه بسیار محبوب شاه بوده و برای مرگش سه روز عزای عمومی اعلام می شود؛ اما مکان قبرش مشخص نیست.

 

آیا می توان با دیدن نمایش کریملوژی جدا از بحثی که اشاره کردید؛ مروری باشد به شرایط زیست هنرمندان در ادوار مختلف تاریخی؟

بله شاید به نوعی او نماد تمام هنرمندانی است که در این سرزمین سالیان سال زحمت کشیده اند و کار کرده اند و بعد از مرگشان رد و نشانی از ادامه تفکرشان باقی نمانده است.

 

آیا به این دلیل شیوه نمایشی مونولوگ را انتخاب کردید که قصد روایت زندگی تک شخصیت را در اجرایتان داشتید؟

به نمایش ایرانی علاقه خاصی دارم و از دوران کودکی تعزیه و معرکه گیری را می‌بینم و این شیوه برایم جذابیت دارد. موقع مهیا شدن اجرای نمایش در ابتدا به حضور دو شخصیت در نمایش فکر می کردم تا بتوانیم بده و بستان بهتری در فضای اجرایی داشته باشیم؛ اما در ادامه به این فکر افتادم که از شیوه نقالی و پرده خوانی در قالب نمایش مونولوگ و تک نفره گرته برداری کنم و به نظرم شیوه مناسب تری است.

 

علت انتخاب نام کریملوژی برای نمایش چه بود؟

می خواستم تفکر این آدم و آدم های نوعی را نشان بدهم و بنابراین از کلمه ایدئولوژی در پس نام کریم استفاده کردم.

 

آیا شما کریم شیره ای را آدم متفکری و صاحب ایدئولوژی می دانید؟

نمی توانیم عنوان کنیم که آدم متفکری نبوده.

 

آیا می توانیم کریم را یک بهلول عصر قجری بدانیم که تفکرش را پشت لودگی مخفی میکرده است؟

تا حدی با این به کارگیری این واژه موافقم؛ زیرا در روایت‌ها و تنها کتابی که در مورد زندگی کریم شیره ای باقی مانده است؛ تاکید روی هوش و زیرکی او وجود دارد. به همین دلیل ناصر الدین شاه او را مامور می کرده تا برود به مهمانی‌های درباری تا پته بدخواهان را روی آب بریزد. نکته مهم درباره کریم سر و زبانش بوده که در مقابل هیچ کسی کم نمی  آورده و اغلب درباریان از نیش زبانش فراری بودند و به همین این اصطلاح باب شد که باید خر کریم را نعل کنیم و به تعبیری به او باج می دادند تا کریم جلوی جمع درباریان آبروی طرف را نبرد. بنابراین نمی شود تفکر و هوش کریم را نفی کرد.

 

در نگاه اغلب مردم کریم چون یک دلقک بوده نماد شادی و بذله گویی است؛ اما شما در نمایش فقط روی تلخ و جدی کریم را نشان می دهید. دلیل این رویکرد چیست؟

در کتاب خاطرات کریم شیره ای که می خواندم متوجه شدم علی رغم طنازیش به شدت آدم تنهایی بوده و شاید یکی از دلائل مهم تنهایی و بدبختیش این است که در فقر و بدبختی کامل از اصفهان به تهران می آید تا بتواند لقمه نانی دربیاورد و ذهنیتش هم این نبوده که برود دلقک و تلخک دربار ناصری بشود و فقط به فکر سیر کردن شکم زن و بچه اش بوده است؛ خود این قضیه تلخ است.

 

در طول تاریخ هم آدم های دلقک و طناز تنها هستند. نکته ای که چارلی چاپلین کمدین بزرگ تاریخ در فیلم لایم لایتش اشاره تلویحی به آن دارد؟

اشاره درستی است. در هر صورت من کریم شیره ای را آدم سر خوش و علی بی غمی ندیدم. در نمایش هم تلاش کردم در صحنه هایی که کریم با جملاتش تلاش می کند مخاطب را بخنداند در انتهای صحنه بغضش غلیان می کند و جایی هم می گوید کاشکی به تهران نمی آمده و در اصفهان زیر پل خواجه کاسه گدایی دستش می گرفته است. نکته قابل اشاره دیگر این است که کریم شیره ای معتقد است که توانسته با زبان هنرش مشکلات جامعه اش را در دربار مطرح کند و شاه هم متوجه می شده است. متاسفانه امروز در جامعه ما چنین اتفاقی نمی افتد.

 

بنابراین شما فضای نمایش را تسری دادید به زمان حال جامعه؟

بله و اینکه یکی از رسالت های اصلی هر هنرمندی این است که شرایط جامعه اش را در اثر و هنرش بازتاب بدهد.

 

حرف پایانی ؟

از مجید رحمتی به خاطر وقت و انرژی که برای اجرای شایسته نقش کریم از خودش بروز داد متشکرم. پگاه ترکی  روز اولی که سر تمرینات آمد چون کار پراکنده بود و متوجه شرایط کار نشد؛ اما با طی شدن مراحل مختلف تمرینات متوجه فضای کار شد و به او گفتم دنبال کولاژ می‌گردم و خیلی خوب طراحی لباس را برای من انجام داد و طراحیش بسیار کاربردی است. از طرف دیگر ماریا حاجیها به عنوان طراح گریم هم کارش عالی بود و عکسی قدیمی که منتسب به کریم شیره ای بود نشانش دادم و او خیلی درست و سنجیده از توضیحات من متوجه خواسته ام از گریم شد. رضا خضرایی به عنوان طراح نور نمایش کارش بسیار متناسب با خواسته من و در خدمت درست تر شدن اجرا بود و درک ل از همه اعضا گروه تشکر می کنم.

 

 

گفت  و گو از احمد محمد اسماعیلی

 

  




نظرات کاربران