گفتوگوی ایران تئاتر با مهران امامبخش بازیگر نمایش «دریاچه قو»
بازیگری این روزها مبنتی بر رفتارهای بدنی است
ایران تئاتر:مهران امامبخش در نمایش «دریاچه قو» با بازی در نقش یک پادشاه که درگیر گناه فرزند کشی میشود بازی اثر گذاری ارائه میکند. او که بیش از دو دهه است حضور مستمری در صحنه تئاتر دارد، در سمتهایی نظیر مدیر تولید و کارگردانی در این عرصه فعالیت داشته است.
امامبخش امسال با بازی در نقش مارلون براندو توانست به وجوه پررنگ این بازیگر ارزنده در صحنه تئاتر جان ببخشد. او از اعضا ثابت گروه تئاتری کوانتوم و فارغ التحصیل کارشناسی ارشد کارگردانی از دانشگاه هنر تهران است. او در نمایشهای متعددی از جمله «دو حکایت از چندین حکایت رحمان»"، «فرود سیاوشان»، «تعقیب سایهها»، «لیرشاه» و «حضرت والا» ایفای نقش کرده، همچنین کارگردانی نمایشهای «آنتیگون»، «بانوی سپیده دم»، «پیش از صبحانه» و «خدا را هجی کن» را نیز در کارنامه دارد. امام بخش جوایزی نیز در عرصه بازیگری کسب کرده که از آن جمله میتوان به جایزه بهترین بازیگر مرد بیست و یکمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر اشاره کرد. نقشآفرینی در نمایش «دریاچه قو» به کارگردانی رضا صابری که این روزها در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه رفته تازه ترین تجربه بازیگری او محسوب میشود. به همین بهانه با مهران امام بخش در باره بازی در این نمایش گفت وگویی انجام دادهایم.
آیا تا به حال نقش پادشاه را بازی کرده بودید ؟
نه، چنین تجربه ای نداشتم.
به نظر میرسد با توجه به دسترسی پادشاه به قدرت ایفای این نوع شخصیتها جذابیت زیادی دارد؟
واقعیتش این است که چندی قبل کتابی با عنوان «بدن شاه» خواندم که کتاب ویژه ای است. در این کتاب فیزیک و استایل شاهانه در دورههای مختلف تاریخی در گذشته و حال به طور کامل مورد بررسی قرار گرفته است و خواندن این کتاب را به دانشجویانم توصیه کردهام . نکته مهم درباره حضورم در این نمایش این بود که چون تجربه بازی در نقش شاه را نداشتم برایم فرصت مغتنمی بود این تجربه را در این اثر فاخر و خوب به دست بیاورم. من همیشه نقشهای پر تحرک بازی کرده بودم .
نکته مهم در باره شخصیت پادشاه «دریاچه قو » این است که علاقه زیادی دارد میراثش باقی بماند و پسرش با ازدواج صاحب فرزندی بشود؟
این پادشاه خطاهایی در گذشته داشته است و شاید این خطاها برای او تاوان سنگینی را در پی دارد.
یکی از این خطاها رابطه او با زن جادوگری به نام خانم روزبالث است ؟
بله، رابطه پادشاه با خانم روزبالث برایش چالشهای زیادی دارد. از طرفی او با مارتا خواهر همسرش هم رابطه داشته است .
میشود گفت معمولاً وجوه شر و بد شاهان بر وجوه خیر آنها چربش دارد؟
به هر حال قدرت وجوه مخربی دارد و روی عملکرد مثبت آدمها اثر گذار است. موقعی که قدرت در یک جا متمرکز بشود و انحصاری بشود همیشه تباهی و نابودی را به وجود خواهد آورد.
آیا این پادشاه چون با تجربه است در صحبتی که با پسرش دارد به وجوه زیانبار جنگ هم احاطه دارد و آن را مضر میداند؟
بله، او میداند که جنگ توأم با چالش ونابودی است و میخواهد از آن اجتناب کند.
بر اساس چه ویژگیهایی لباس پادشاه امروزی است و با لباس پادشاهان تاریخی تفاوت دارد؟
رضا صابری کارگردان نمایش در بحث لباسها روی این مسئله تاکید داشت که از نمادهای امروزی برخوردار باشند و ساختار لباسها مدرن و به روز باشد. در سایر لباس شخصیتها به نوعی این خصیصه دیده میشود و به نطرم کار درستی است. در بحث ادبیات گفتاری هم از ادبیات روز استفاده شده است.
جایی که پادشاه میگوید قانون من هستم ، آیا تاکید برجسته ای روی خودکامه بودن شخصیت او صورت میگیرد و یا وجوه دیگری را هم شامل میشود؟
او پادشاه مستبدی است و در طول داستان نمایش هم میبینیم حرف ، حرف خودش است و حرفش را قانون میداند که باید بدون چون و چرا اجرا شود. او معتقد است قانون را صاحبان قدرت تعیین میکنند.
با قتل ناخواسته ای که پادشاه انجام میدهد و دخترش را میکشد، این نکته گوشزد میشود که همانطور که در فرهنگ شرقیها فرزند کشی به صورت تراژیکی وجود دارد و نمونه شاخصش داستان رستم و سهراب است، در فرهنگ غرب هم چنین مسئله ای وجود دارد؟
این موضوع به خصوص در ادبیات ما که با این مقوله آشنایی داریم خیلی تراژیک است و بحث فرزند کشی تم آشنایی در ادبیات ما است. رضا صابری هم در دریاچه قو چنین رویکردی داشته است .
آیا برای طراحی جنس بازیتان در تمرینات رضا صابری از شما خواست که به نمونه خاصی رجوع داشته باشید؟
بر خلاف بازی پر تحرکم در نمایش "مارلون براندو " خواستم جنس بازیم در اینجا به لحاظ بدنی درونی و بستهتر باشد. برای من جسم بسیار مهم است و تئاتر امروز یعنی رفتار و رفتار در قالب حرکات بدنی نمود پیدا میکند . توضیحات کارگردان هم بر این سمت و سو بود که این شاه سنخیتی با شاهان کلاسیک تاریخی که میشناسیم ندارد .
این شاه در عین حال آدم آسیبپذیری هم به نظر میرسد؟
بله، او در ارتباطات عاطفی هم دچار چالشهای جدی است.
معمولاً در نمایشهای تاریخی درام در تقابل خیر و شر شکل میگیرد. اما در " دریاچه قو " هم شاه و هم خانم روزنبالث شخصیتی منفی دارند.
در درام همانطوریکه اشاره کردید تقابل خیر و شر جلب توجه میکند، اما معتقدم این تقابل را رضا صابری در نمایشش خوب از کار درآورده است. ویژگی مهم دیگری که کلیت نمایش دارد مرتبط است با ساختار کلاسیک نمایش . مسئله ای که تئاتر ما از آن فاصله گرفته؛ در حالی که تئاتر ما به اجرای این نوع نمایشهای کلاسیک و بزرگ بیشتر نیاز دارد.
در قضیه قتل ناخواسته دختر توسط پادشاه با توجه به عملکرد خبیثانه خانم روزنبالث و رفتنش در جلد آدمهای مختلف، مخاطب تا حدی به پادشاه حق میدهد. این مسئله را چگونه ارزیابی میکنید؟
اشاره منطقی است. در آثار کلاسیک بحث تقدیر همیشه مهم بوده است و از تقدیر گریزی نیست. عملکرد و خطاهای قهرمانها در تعریف کلاسیکش منجر به رخ دادن فاجعه میشود و تراژدی را به وجود میآورد.
آیا پادشاه به خانم روزنبالث فقط به عنوان یک رقیب نگاه میکند؟
همین نگاه را دارد. در شروع نمایش موقعی که خواهر همسر پادشاه میگوید « تو میتوانی برای پاسخ هر سوالی به خانم روزنبالث مراجعه کنی »، شاه با خشم با این قضیه مخالفت میکند و حتی مانع میشود که پسرش هم نزد او برود .
گفت وگو از احمد محمد اسماعیلی