در حال بارگذاری ...
نقد نمایش شهر بد اجرا شده در سی و هشتمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر:

انسان،اسیر در چنگال صاحبان صنایع و سرمایه

ابران تئاتر-سید علی تدین صدوقی: نمایش شهر بد حکایت قرن ماست؛ قرنی که با انقلاب صنعتی و رشد لجام گسیخته کارخانه ها همراه گشته و بع سرعت معیارهای جدیدی را جایگزین فرهنگ، سنت و ارزش های گذشته نموده است.

عصر صنعت و پیشرفت علمی و صنعتی در همه زمینه ها انسانی جدید را با دیدگاه هایی تازه خلق کرده است. رشد سرمایه داری و کاپتالیسم نوعی برده داری تازه را احیا کرده که نامش کار در کار خانه ها و بهره کشی هرچه بیشتر از نیروی تولید یعنی کارگران است. این برده داری رفته رفته به بهره کشی جسمی و برده داری جنسی نیز گسترش پیدا می کند. نوعی تجارت پرسود که جسم، تن و روح انسان ها در آن به فروش می رسد و از این طریق مطامع و شهوات صاحبان قدرت و زر و زور برآورده می شود. در این میان تبعا نحله های فکری و فلسفی  جدیدی نیز رشد می کنند . تفکرات مارکسیستب و نظرات مارکس در خصوص کار و نیروی تولید و سرمایه، تفکرات سوسیالیستی وکمونیستی که در نهایت به نوعی فاشیست ختم می گردد، ایجاد سندیکاهای کارگری که عمدتا پیرو افکار چپگرا هستند؛ سندیکاهایی که حقوق بیشتر، ساعات کار مناسب و مرخصی های به موقع، مزایا و حمایت های کارگری را از کار فرمایان و سرمایه داران طلب می کنند.

در نهایت، این جنگ نابرابر قدرت و سرمایه در مقابل کارگران و نیروی کار ادامه می یابد و در اکثر مواقع به پیروزی کارفرمایان و سرمایه دارن و صاحبان صنایع و کارخانه داران منجر می گردد.

نمایش شهر بد حکایت همه شهرهایی است که در اوایل قرن گذشته اینگونه بوده و رشد یافته اند. در نهایت قدرت طلبی و انباشت سرمایه و پیشرفت لجام گسیخته صنعت وعلم منجر به جنگ های جهانی اول و دوم می گردد.

نمایش شهربد در قالب پرفورمنس سعی دارد این روند را نشان دهد. نمایشی که سعی دارد با تلفیقی از تصویرسازی، حرکت و تصاویر گرافیکی موضوع خود را مطرح و منظور خویش را القا نموده و ارتباط پویایی را از این راستا با مخاطبان برقرار نماید. نمایش می خواهد نقدی باشد بر تمامی این مسایلی که از ابتدای قرن گذشته شروع شده است و به نوعی تا اکنون نیز ادامه دارد. اما نمی تواند همه اینها را در سطحی مطلوب و دراماتیک ارائه دهد؛ زیرا اولین مشکل آن تعدد موضوع در تاریخ معاصر است.

اجرا ابتدا با حرکاتی که از شیوه بیومکانیک وام گرفته است شروع شده و ادامه پیدا می کند؛ هرچند که در درون خود تبدیل به تکرار و کلیشه می گردد. شاید منظور کارگردان از تکرار کردن همان تکرار و روزمرگی باشد؛ اما نشان دادن تکرار و تاثیرات نامطلوب و گاه مخرب آن با مدام تکرار نمودن چیزی یا مفهومی یا حرکتی که قصد نمایاندن آن را داریم  متفاوت است. به دیگر سخن تکرار و روزمرگی ناشی از آن را نمی توان با مدام تکرار نمودن موضع یا هدف مد نظر نشان داد. شاید به همین دلایل نمایش در سطح می ماند و پایش را از یک تئاتر دانشجویی فراتر نمی گذارد؛ اجرایی  دانشجویی و تجربی که در حد و اندازه های جشنواره بین لمللی تئاتر فجر نیست. زیرا نمونه های قویتر آن را در جشنواره سالیان قبل در بخش بین الملل و حتی در جشنواره دانشجویی خودمان شاهد بوده ایم. کوتاه آنکه باید گفت بخش بین الملل با چه معیارهای تکنیکی، دراماتیک، محتوایی و اجرایی دست به انتخاب آثار خارجی می زند.   

 




نظرات کاربران