در حال بارگذاری ...
نگاهی به سی و هشتمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر -بخش اول

بروز جلوه های تئاتر اجتماعی

ایران تئاتر- رضا آشفته: تئاتر اجتماعی یکی از بارزترین و متمایزترین نشانگان و هدف‌مندی های دوره سی و هشتمین جشنوارۀ بین المللی تئاتر فجر است، تئاتری که نزدیک به یک دهه همواره مورد غفلت واقع می شد و با لبریز شدن جشنواره از نمایش های فرم زده و نه فرم گرا همواره دچار رکود در تئاتر می شدیم.

این همان نکتۀ اساسی در ریزش مخاطبان در این سالها موثر بود و اگر جاذبه ای هم در تئاترهای بخش خصوصی و جذب مخاطبان دیده می شد .تئاتر اجتماعی چه در محتوا که مهمترین انگیزه پیدایشش نیز در ارجاع به مسائل اجتماعی مردمان روزگار است و چه در قالب که شکل های پیشنهادی اش برگرفته از همین شرایط و مراسم و آیین ها و نمودار شیوه و سبک زندگی مردم است، به دنبال نزدیک شدن به آنان است. تماشاگران به تئاتر می روند که خود را در صحنه به شکل آشکار و بارزی تماشا کنند و هدف و انگیزۀ اصلی از این نمایان شدن زندگی با تمام مشکلات و مصائب مبتلا به، برطرف کردن این موانع بازدارنده در گونه های تراژدی، کمدی و ملودرام است. انسان سرشار از خطا و اشتباهست  و در تئاتر متوجۀ گوشه هایی از این معضلات خواهد شد.

اگر به فهرست آثار اجرا شده در این دوره بیندازیم در می یابیم که مثالهای تنوعی از تئاتر فجر در دو بخش مسابقه و غیر رقابتی اجرا شده اند که اجرای عمومی شان می تواند مردم را با مسائل حاد و بحرانی شان آشنا کند و این خود یکی از بهترین نمونه ها و گونه های تئاتری است که می تواند مخاطبان را دگرگون کند. درواقع کشورهای در حال توسعه برای گذر از مشکلات به ناچار باید به لحاظ فرهنگی خود را آماده گردانند که ضمن شناسایی این مشکلات، مقدمه ای باشند برای حل و فصل شدن آنها چون افراد نخبه و فرهیخته در دیدن این نوع تئاترها هوشیارتر از پیش به دنبال ارائه راه حل های بهتر برای گذر از مشکلات برخواهند آمد. یعنی تئاتر اجتماعی محل طرح پرسش است و نه نسخه پیچاندن که راه حل ارائه کردن به متخصصان انواع معضلات برمی گردد و باید در این زمینه ها اقدامات لازم را انجام دهند.

حالا در ادامۀ این جُستار به دنبال بیان چند و چون نمونه هایی از آثار ارائه شده در جشنوارۀ تئاتر فجر برخواهم آمد تا که ضمن مرور به ارزشمندی این آثار نیز تاکیدی بشود.

نمونه های برجسته

برگشتن نوشته خیرالله تقیانی پور و کار حسین مسافرآستانه به خرمشهر و مردمان آنجا می پردازد که پس از پایان سی سالۀ جنگ هنوز هم در روابط اجتماعی و آسیب های ناشی از آن دچار مشکلاتی هستند و حالا در این نمایش مسائل به درستی دارد بیان می شود که چرا باید بخش هایی از ویرانه های خرمشهر زمان جنگ باید به شکل موزه ای نگهداری شود و چرا در برابر آن گروهی دیگر به دنبال بازسازی آن به شکل پاساژ و محل تفریح و سرگرمی هستند؟! همچنین مردی که با زن برادرش که در جنگ گم شده است ازدواج کرده و حالا مانده با دختر بزرگ شده اش آن امر پنهان را چگونه آشکار کنند؟ و اینها مسائلی است که ریشه می گیرد به جنگ و از آنجا سراغ مادرانی می رویم که هنوز به هوای پسرانشان دارند نفس می کشند. همین طور تمثیل وار دردها و تراژدی ها در هم گره خورده اند و این نمایش ما را در برابر آنها به نوعی تکسین خواهد داد.

تالاب هشیلان نوشته و کار نوشین تبریزی به پیامدهای ماندگار جنگ می پردازد. اینکه حمید در جنگ جراحت پیدا کرده و دچار ناتوانی چنسی است اما نمی تواند به دختر خاله اش این موضوع را بگوید و این دختر به ناچار تن به ازدواجی می دهد که پایانش معلولیت جسمانی است! به هر روی روابط اجتماعی و خانوادگی و تعصبات و باورهای درونی گاهی دست و پاگیرند و آدمها را دچار تنش های بزرگی خواهند کرد.

کمیته نان نوشته و کار لیلی عاج به معضل کارگران مهاجر کردستانی می پردازد که در تهران در میدان تره بار مشغول به کارند و در عین حال حضور برخی از آنان در دانشگاهها گاهی سوءتفاهماتی را به دنبال داشته است و این خود دلیلی است برای درگیری هایی که در این نمایش پیش آمده است. همین مساله با آنکه بسیار هم در لفافه مطرح می شود اما به گونه ای ربط پیدا می کند به بیکاری و کولبری در کردستان که مطرح کردنشان بازهم در آگاهی بخشی اجتماعی بسیار موثر هست.

حتی از شهرستان ها نمونه های در خور تاملی به جشنوارۀ تئاتر فجر رسیده است. دو نمونه اش از متون رضا گشتاسب است که یکی نمایش کوچۀ مختار بود و... کار جواد صداقت و الهام ابنی از بوشهر است که به موضوع معلمی می پردازد که بد اخلاقی هاش خاطرات تلخ و تراژیکی را هم برای بچه های کوچه و هم مدرسه ایجاد کرده و حالا در عالم برزخ با مختاری روبرو می شود که برای مشق ننوشتن و کتک های بی مورد این معلم پردۀ یک گوشش پاره شده و او در واقعه هواپیمای ایرباسی که به دست نیروهای آمریکایی در خلیج فارس در سال 67 متلاشی شده، کشته شده و حالا در زمان مرگ عظیم به سراغ این معلم رفته که بپرسد چرا این کار را کرده و در عین حال ساسان پسر معلم و سیمین یکی از دختران این کوچه هم سر وقت این مرد رفته اند که ته و توی ستم هایش را دربیاورند. نمایش دوم نیز دستهایت کو مم حسن کار رضا کرمی زاده از یاسوج است که آن هم درباره رفتن به جبهۀ جمع چهار نفره ای از دوستان ساکن یک آبادی است و از آن دوران که بعد از یک عملیات یکی یکی به شهادت رسیده اند انگار هنوز خانواده یشان چشم به راه بازگشت آنها هستند.   

شناخت نسبی

و مثالهای دیگری که ندیده ام اما وصفش را از دیگران شنیده ام که آنها نیز به گونه ای دیگر در همین حال و هوای تئاتر اجتماعی تولید و اجرا شده اند. مانند نمایش مده آ نوشتۀ عزیز نعمتی (بر اساس مده آی اوریپید) و کار شبنم یوسفی از ارومیه و ننه مده آ نوشتۀ یوسف شکوهی و کار آژمان بیژنی نسب از فسا که توانسته اند در ارتباط با مسائل اجتماعی شهرهایشان به روز شوند.

به هر حال حضور اجراهای اجتماعی می تواند تب و تاب واقعی به تئاتر ببخشد و مخاطبان را نسبت به شناخت نسبی از خود و مشکلات عمومی شان آگاه سازد که هدف عمده تئاتر هم همین آگاهی بخشی هاست که زمینه ساز توسعه خواهد شد. یک جامعه سالم و سازنده همواره بستر ساز این نوع مسائل اجتماعی اند که در هم فکری و همدلی مردم به جریان های سازنده و بالنده دامن خواهند زد.

این نکته ای است که در این سالها با غفلت از تئاتر اجتماعی هم ما را با آثار بی محتوا و هم آثار بی ارزش و حتی مبتذل مواجه کرده است که نه نفعی برای مخاطبان دارند و نه در ایجاد فرهنگ اجتماعی می توانند موثر واقع شوند و درواقع به تدریج جامعه را دچار انحطاط فکری نیز خواهند کرد.




نظرات کاربران