در حال بارگذاری ...
مرور سوژه هایی برای ساخت آثار نمایشی از رویداد اشغال ایران توسط متفقین

می‌آیند و می‌روند حوائجی دارند و به ما کاری ندارند

ایران تئاتر – سید رضا حسینی: در تاریخ سوم شهریور ماه سال ۱۳۲۰ خورشیدی نیروهای ارتش متفقین به مرزهای ایران هجوم آوردند و در طول مدت کوتاهی کشور ما را اشغال کردند. حقیقتی که شاید از این رویداد تاریخی تلخ‌تر جلوه کند این است که اکنون تنها عده‌ اندکی از ایرانیان آن را به یاد دارند.

در زمانه‌ای که اینک در آن به سر می‌بریم یکی از مهمترین عواملی که می‌تواند رویداد تاریخی معینی را ملکه‌ ذهن افراد جامعه‌ سازد تولید آثار  نمایشی از آن است. اهمیت این امر بیش از ساخت فیلم‌های سینمایی و سریال‌های تلویزیونی با تولید نمایش‌های صحنه‌ای  مرتبط با رویداد تاریخی مد نظر نمود می‌یابد؛ به آن دلیل که همواره عرصه تئاتر با مخاطبان نخبه اجتماعی روبروست که خود مولد آثار پژوهشی و داستانی هستند و یا با توجه به تاثیر پذیری سینما و تلویزیونی از آثار ، افراد و تجربه های هنرهای نمایشی این قبیل تولیدات نقش اثرگذاری بر ایجاد تحول در دیگر مدیوم های فرهنگی و هنری دارند. 

دست خالی ما در مقابل دست پر دیگران 

کوتاهی ما در این روند در مقایسه با دیگر تجربیات جهانی بیش از پیش آشکار می شود ؛ به نحوی که برخی از مبلغین وقوع «هولوکاست» معتقدند جوانان امروزی توجه چندانی به این رویداد تاریخی ندارند و حتی گاه از وقوع آن بی‌خبر هستند. این در حالی است که اگر به منابع نمایشی ، سینمایی و تلویزیونی معتبر مراجعه کنیم با این حقیقت غیر قابل انکار مواجه می‌شویم که تاکنون فیلم‌های سینمایی و سریال‌های تلویزیونی فراوانی بر اساس هولوکاست ساخته شده  و همچنان می شود. آثاری که هر کدام از ما در طول زندگی خود حداقل یک دو جین از آنها را مشاهده کرده‌ایم.

با این اوصاف ما به عنوان ایرانی چگونه می‌توانیم انتظار داشته باشیم که نسل نو هموطن از وقوع و جزئیات رویداد مهمی نظیر «اشغال ایران توسط متفقین در ۳ شهریور ۱۳۲۰» باخبر باشند؟ در شرایطی که آثار نمایشی ساخته شده بر اساس این رویداد مهم تاریخی چندان پرشمار نیست و اندک آثار موجود هم به جز تعدادی استثنا از قدرت و استحکام کافی برای ماندگار شدن برخوردار نیستند، آیا انتظار اینکه نسل‌های جدید این واقعه را به خوبی بشناسند انتظار بی‌جایی نیست؟

به دلیل کمبودها و کم‌کاری‌هایی که همه بر آن واقف هستیم ما در ایران تئاتر به عنوان یک رسانه تخصصی  بر آن شدیم تا به مناسبت فرا رسیدن هفتاد و نهمین سالگرد اشغال ایران توسط متفقین تعدادی وقایع مرتبط با این رویداد را به عنوان سوژه برای ساخت آثار نمایشی مختلف پیشنهاد کنیم. سوژه‌هایی که شاید مورد توجه افراد علاقه‌مند به فعالیت در حوزه‌ ساخت آثار نمایشی تاریخی قرار گیرد. در ادامه می‌توانید این سوژه‌ها را به تفکیک موضوع مشاهده کنید.

خلیج فارس در آتش

در همان روز نخست حمله‌ی متفقین به ایران یعنی سوم شهریور ۱۳۲۰ قوای دو ارتش روسیه و بریتانیا از مرزهای شمالی و جنوبی به ایران یورش آوردند. بخشی از نبرد روز نخست در دریا اتفاق افتاد که طی آن تعدادی از کشتی‌های ایرانی توسط نیروی دریایی بریتانیا غرق شد. در جریان این حملات چندصد تن از نیروهای ارتش ایران توسط نظامیان روسیه و انگلستان کشته شدند که از میان آنها می‌توان به دریادار «غلامعلی بایندر» اشاره کرد. فرمانده‌‌ نیروی دریایی ایران برای مقابله با حملات قوای بریتانیا و تجاوز ارتش این کشور به خاک ایران عازم خرمشهر بود که همراه با یکی از افسران نیروی زمینی ارتش به نام سروان «ولی مکری‌نژاد» توسط انگلیسی‌ها کشته شد.

تولید اثرنمایشی از روزهای پایانی زندگی غلامعلی بایندر نه تنها موجب آشنایی بیشتر و بهتر جوانان امروزی با شخصیت او خواهد شد بلکه با ساخت چنین آثاری هنرهای نمایشی ایران نیز در وجه تولید بیش از پیش قوام می‌یابد. شرح ایستادگی او و همتایانش مقابل هجوم بیگانه آنچنان پرماجراست که می‌تواند در اجرا های مختلف و متفاوتی روایت شود.  ساخت آثار نمایشی درجه یکی که بتواند نبردهای دریایی را به شکل معقول به صحنه بکشد مستلزم پزوهش و تحقیق و صرف وقت و بودجه‌ قابل توجه است. حقیقتی که می‌تواند ساخت این قبیل آثار را به چالش بکشد.

متاسفانه تجربه نشان داده است که تصمیم گیران فرهنگی و هنری معمولا به دلیل عدم آگاهی و وحشت از حاشیه ها نظر چندان مثبتی به شخصیت‌های برجسته‌‌ ندارند و صرف بودجه‌های کلان برای برجسته ساختن نام آنها را غیرضروری می‌بینند. این در حالی است که برای فرهنگ‌سازی باید مفاهیمی مانند شجاعت، فداکاری، انسانیت و عشق به آب و خاک و مقاومت را مقدم بر روزمرگی قرار دارد.          

علاوه بر بایندر و مکری‌نژاد تعداد دیگری از افسران نیروی دریایی و زمینی ارتش ایران نیز در شهرهایی مانند گرگان، مراغه، تبریز، میانه، رشت، بندر انزلی، اهواز و سایر شهرهای ایران یا مناطق مرزی کشور توسط قوای نظامی روسیه و بریتانیا کشته شدند. افرادی که زندگی هر کدام از آنها علاوه بر  کتاب می بایست در قالب نمایش هایی با عوامل استانی نیز در اختیار مخاطب قرار گیرد. حتی کافیست در چنین آثاری تنها به حساس‌ترین مقطع زندگی آنها یعنی شهریور ۱۳۲۰ پرداخته شود و آنگاه بی شمار اثر درباره این مقطع حساس خواهیم داشت.   

سلاخ‌خانه شماره سه

حمله‌ی متفقین به ایران با بمباران بسیاری از شهرهای کشور در روز سوم شهریور آغاز شد که بدون توقف تا چندین روز ادامه یافت. خسارات وارده به کشور در اثر این بمباران‌ها به حدی بود که نخست‌وزیر آن روزهای ایران «رجبعلی منصور» را در بن‌بست قرار داد و موجبات استعفای او را فراهم آورد. او که اهل روزهای سخت نبود حدود پنج سال بعد از سمت استانداری آذربایجان هم به دلیل وجود مشکلات مشابه کناره گرفت. پس از منصور پست نخست‌وزیری ایران به «محمدعلی فروغی» واگذار شد. فروغی به محض تحویل پست با سفیران روسیه و انگلستان در تهران مذاکره و به آنها یادآوری کرد که ایران در همان ابتدای جنگ جهانی دوم اعلام بی‌طرفی کرده است و هجوم و تجاوز متفقین به خاک کشور هیچ دلیل و منطقی ندارد. او همچنین بر ترک مخاصمه و پایان جنگ تاکید کرد. با این‌حال مذاکرات او هیچ تاثیری بر تصمیم دولت‌های روسیه و انگلستان نداشت و حمله به شهرهای ایران و بمباران آنها در روزهای بعد نیز ادامه یافت. این در حالی است که فروغی با متفقین برای پایان دادن به اشغال ایران و توقف حملات به توافق رسیده بود.

در جریان حمله‌ی متفقین به ایران مردم عادی بیش از افراد نظامی قربانی شدند و تعداد تلفات غیرنظامیان در کشور بسیار بالا بود. بمباران شهرهایی مانند رشت، تبریز، قزوین و چند شهر دیگر توسط بمب‌افکن‌های روس در نخستین روزهای شهریور ۱۳۲۰ را شاید بتوان از نظر بی‌دلیل بودن و ناجوانمردانه بودن با بمباران شهر درسدن آلمان توسط بمب‌افکن‌های آمریکایی و بریتانیایی که حدود سه سال بعد در بهمن ۱۳۲۳ رخ داد، مقایسه کرد. در شهر درسدن نیز ده‌ها هزار نفر از افراد غیرنظامی و مردم عادی قربانی شاخ و شانه کشیدن متفقین برای متحدین و زهر چشم گرفتن آنها از نازی‌ها شدند.  

هنرمندان در اروپا و آمریکا معمولا به دلیل متهم شدن به ضدیت با یهودیان و همدردی با نازی‌ها نمی‌توانند سراغ به تصویر کشیدن سوژه‌هایی مانند بمباران درسدن یا جنایت‌های ارتش شوروی هنگام تصرف برلین بروند. البته نباید از انصاف دور ماند و حقیقت را قلب کرد؛ چرا که فیلم‌هایی مانند «سلاخ‌خانه شماره پنج» بر اساس رمانی به همین نام اثر «کرت وانه‌گات» در این زمینه ساخته شده‌ است. اما در ایران ما با چنین دشواری‌هایی دست به گریبان نیستیم و محدودیتی برای ساخت آن دسته از آثار نمایشی که جنایات متفقین در شهریور ۱۳۲۰ را به تصویر بکشد نداریم. اینکه چرا از انجام این کار غفلت می‌ورزیم تنها به خودمان و کم‌کاری، تبلی و بی‌تفاوتی‌مان باز می‌گردد. می‌توان با تمرکز بر این رویدادهای تلخ و ناجوانمردانه، با دوری جستن از شعارزدگی و پرهیز از غلتیدن به دام کلیشه، آثار نمایشی درخوری را با محوریت کشتار غیرنظامیان توسط متفقین تهیه و تولید کرد. 

هتل ایران

هنگامی که از حوادث پر زد و خوردی مانند نبردهای دریایی و بمباران هوایی سخن به میان می‌آید ذهن هنرمندان  ناخوداگاه به سوی طراحی دکورهای عظیم و خلق صحنه‌های پرخرج پرواز می‌کند و انگشتانشان به سمت چرتکه و ماشین حساب می‌رود. اما با بودجه کمتر هم می‌توان آثار نمایشی شایسته‌ای را بر اساس موضوع حمله‌ متفقین به ایران تولید کرد. به این منظور می‌توان سراغ مردم عادی رفت و مقاومت آنها را در برابر هجوم بدون دلیل و بی‌منطق بیگانگان به تصویر کشید؛ یا آنکه به شرح تلاش گروهی از آنها برای بقا میان آتش و خون پرداخت. به عنوان مثال می‌توان بر اهالی یک روستای کوچک مرزی یا منطقه‌ی محدودی از یک شهر متمرکز شد و حال و روز آنها در تقابل با نظامیان متجاوز را روایت کرد.

شیوه ای معمول در جهان و حتی در سینما ! به فیلم‌هایی نظیر «هتل رواندا» نظر بیاندازیم که از ساختار محکمی برخوردارند و کاملا درگیرکننده و تاثیرگذار ساخته شده‌اند. هتل رواندا مقطع کوتاهی از زندگی فردی به نام «پل روزساباجینا» را روایت می‌کند که در قامت مدیر یک هتل می‌‌کوشد تا جان نزدیکان خود را در جریان نسل‌کشی رواندا در سال ۱۳۷۳ خورشیدی نجات دهد.

می‌توان کارکرد های  این روش را حتی نمایش‌های صحنه‌ای تازه‌ با موضوع‌های جدید و بکر مورد استفاده قرار داد و با زدودن شعارها و کلیشه‌ها و کاستی‌های موجود در آن، که تعدادشان کم هم نبود، آثار نمایشی قدرتمندی با موضوع اشغال ایران توسط متفقین تولید کرد. برای انجام هر چه بهتر این مهم می‌توان به سراغ سرگذشت مردم عادی دخیل در این رویداد تاریخی رفت. 

شاه اراده کردند که از سلطنت کناره کنند

برای ساخت آثار نمایشی کم خرج از رویداد تاریخی اشغال ایران توسط متفقین می‌توان حوادث نظامی مربوط به این واقعه که جنبه‌ ماجرا جویانه بالاتری دارند را در حاشیه قرار داد و حوادث سیاسی که بیش از حرکت مبتنی بر گفتگو هستند را به متن آورد. همان‌گونه که در سطور پیشین این متن به آن اشاره شد در روز پنجم شهریور ۱۳۲۰ منصور از پست نخست‌وزیری کناره گرفت و فروغی جایگزین او شد. این فعل و انفعال در جلسه‌ی ویژه هیئت دولت انجام گرفت و فردای آن روز فروغی در مجلس شورای ملی حضور یافت. در این جلسه او ضمن قرائت متن استعفای رضا شاه به نمایندگان مجلس دلگرمی داد و حضور متفقین در ایران را موقت خواند.

« می‌آیند و می‌روند. حوائجی دارند و به ما کاری ندارند.»

پیش از انتخاب او و در زمان نخست وزیر پیشین سفرای انگلستان و روسیه در بامداد روز سوم شهریور به منزل رجبعلی منصور مراجعه کرده و خبر حمله‌ی نیروهای نظامی‌شان به ایران را به اطلاع او رسانده بودند. در همین روز رضا شاه از رئیس‌جمهور امریکا خواست تا جلوی حمله‌ی اصلی‌ترین متحد خود در اروپا یعنی انگلستان به خاک ایران را بگیرد. اما تئودور روزولت با تاکید بر اینکه اهداف انگلستان در جنگ همان اهداف آمریکا است، درخواست او را رد کرد. تمام حوادث سیاسی مهم شهریور ۱۳۲۰ مانند رفتن منصور و آمدن فروغی، استعفای رضا شاه و جانشینی فرزندش، سفر رضا شاه به اصفهان و تبعید او به جزیره موریس، گفتگوی فروغی و منصور با سفرای انگلستان و روسیه به فاصله‌ی چند روز، کشمکش‌های اعضای مجلس با یکدیگر بر سر وضعیت کشور و به خصوص مجادلاتشان بر سر جواهرات سلطنتی و موارد دیگری از این دست می‌تواند در آثار نمایشی ساخته شده بر اساس رویداد تاریخی مذکور بازسازی شود.

نکته‌ی مثبت این رویکرد آن است که وابسته به صرف بودجه‌ی کلان نیست و حتی می‌توان از حوادث یاد شده نمایش‌های رادیویی متعدد تهیه کرد. در مجموع نگریستن به شهریور ۱۳۲۰ از زاویه سیاسی به خلق صحنه‌های اکشن و پرخرج نیاز ندارد و کاملا مناسب بهره‌برداری در تئاتر و حتی نمایش‌ رادیویی است. 

ترن روی صحنه

روز سوم شهریور ماه علاوه بر سالروز حمله‌ متفقین به ایران رویداد تاریخی دیگری را نیز نمایندگی می‌کند.سه سال قبل از حمله متفقین  در این روز راه‌آهن سراسری ایران  افتتاح شد. ساخت راه‌آهن سراسری بر اساس لایحه تصویب شده در مجلس شورای ملی به تاریخ ۱۳۰۵ خورشیدی انجام گرفت و هدف اصلی آن اتصال دریای خزر به خلیج فارس برای تسهیل مبادلات تجاری بود. کار ساخت خط‌آهن در سال ۱۳۱۲ آغاز شد و در سال ۱۳۱۷ به پایان رسید. یک ماه پس از این تاریخ در روز سوم شهریور ۱۳۱۷ راه‌آهن سراسری ایران افتتاح شد. چرایی اینکه  وقتی بیشترین مراودات تجاری میان مرزهای شرقی و غربی رخ می داد مهمترین مسیر راه آهن ایران برای ترابری  در مسیر شمالی جنوبی افتتاح شد خود سوژه ای است.  

پس از شهریور ۱۳۲۰ و اشغال ایران توسط متفقین نیروهای نظامی اشغالگر از راه‌آهن سراسری ایران بهره‌برداری فراوانی کردند و در پاره‌ای موارد آن را کاملا به انحصار خود در آوردند. ارتش انگلستان و روسیه از خطوط آهن ایران برای جابه‌جایی ادوات نظامی و سربازان خود استفاده می‌کردند و یکی از اهداف آنها از اشغال ایران ارسال تجهیزات جنگی و نیروهای تازه‌نفس از جنوب به جبهه‌ روسیه برای جنگ با آلمان بود.

بر این اساس می‌توان آثار نمایشی متعددی با موضوع استفاده‌ نیروهای بیگانه از زیرساخت‌های ایران، به‌خصوص راه‌‌آهن سراسری، برای پیش‌برد اهداف انحصاری تولید کرد. سینمای ایران پیش از این تجربه‌ی نسبتا موفقی به نام «ترن» را در زمینه‌ی استفاده‌ مناسب از خط‌آهن در کارنامه‌‌ خود به ثبت رسانده است و صحنه تئاتر می‌تواند آن را با رویکردی تازه تکرار کند.

الگوبرداری، و نه تقلید صرف و کپی‌کاری، از آثار خارجی به هیچ‌وجه کار ناپسندی نیست. به خصوص اگر هنرمند با فروتنی به آن اعتراف کنند و این حقیقت از سوی آنها مورد انکار قرار نگیرد. تاریخ ایران مملو از وقایعی است که تنها نیازمند محملی برای روایت هستند.

از تهران با عشق

یکی از بهانه‌های اصلی متفقین برای اشغال ایران حضور جاسوسان آلمانی در داخل کشور بود. موضوعی که کم و بیش در حد ادعا باقی ماند و سند محکمه‌پسندی برای آن ارائه نشد. پس از آغاز رسمی جنگ جهانی دوم با وجود اعلام بی‌طرفی ایران متفقین به وضوح از حضور اتباع آلمانی در ایران ناخرسند بودند. انگلستان بارها این موضوع را با مقامات ایرانی مطرح کرد و خواستار کاهش تعداد اتباع آلمانی در ایران شد. اما از آنجایی که هیچ دلیل قانع کننده‌ای برای انجام این کار وجود نداشت درخواست آنها هر بار از سوی ایرانیان رد می‌شد. از سوی دیگر اعلام بی‌طرفی در جنگ به ایران اجازه نمی‌داد درخواست متفقین برای استفاده از خاک کشور به منظور نبرد با متحدین را بپذیرد.

عاقبت متفقین به زور متوسل شدند و با بهانه‌های واهی به ایران حمله کردند. با اشغال کشور بالاخره زور آنها چربید و مقامات ایرانی را وادار به اخراج اتباع آلمانی از خاک کشور کرد. با فشار و تهدید متفقین وزارت امور خارجه ایران در تاریخ ۲۲ شهریور ۱۳۲۰ به صورت رسمی خواستار تعطیلی سفارت آلمان در تهران شد. پس از آن ایران برخلاف تصمیم ابتدایی خود مبنی بر بی‌طرفی به اجبار به آلمان اعلام جنگ کرد و تسلیم خواست متفقین شد.

پایان یافتن ناگهانی روابط ایران و آلمان می‌تواند موضوع ساخت آثار نمایشی با درونمایه عاشقانه باشد. به عنوان مثال می‌توان به روایت داستان جوانانی از دو کشور پرداخت که در پی ملاقات با یکدیگر در تهران اندک‌ اندک به هم دل می‌بندند و شعله‌‌‌‌های آتش جنگ در قامت آبی بر آتش عشق آنها ظاهر می‌شود. این نوع روایت پیش از این در برخی آثار  نظیر سریال «مدار صفر درجه» تجربه شده است و به علت توان بالا در جذب مخاطب می‌تواند در ساخته‌های جدید در مریوم صحنه  قوام بیشتری یابد.

این گروه ناهمگون

در همان روز نخست هجوم متفقین به ایران و پس از برآورد وخامت اوضاع رضا شاه فرمان فرا خواندن سربازان احتیاط چهار دوره که متولدین سال‌های ۱۲۹۴ تا ۱۲۹۷ جزو آنها بودند را صادر کرد. این فرمان خود به تنهایی می‌تواند زمینه‌ی ساخت یک اثر نمایشی  خوش‌ساخت و درگیرکننده باشد.

از جمله سوژه‌هایی که می‌تواند دستمایه تولید چنین آثاری قرار گیرد روایت سرنوشت افرادی است که در پی صدور فرمان مذکور به دلخواه یا به اجبار لباس رزم بر تن کردند و قدم در مسیر نامعلومی گذاشتند. افرادی با سن و سال، خلق و خو، افکار و اعتقادات و اهداف متفاوت که ناخواسته دور هم جمع می‌شوند و خرده داستان‌های گوناگونی را رقم می‌زنند.

می‌توان این افراد را در محیط یک پادگان، در دل میدان جنگ، در کوره‌ راه‌های پرخطر برای اجرای یک عملیات پنهانی، در کوچه پس کوچه‌های یک شهر ویران ، رهاشده در بیابان های بوشهر و یا صدها مکان دیگر به تصویر کشید. می‌شود آنها را در یک موقعیت حماسی و باشکوه قرار داد یا فضای شاد و کمیک را پیرامون شان مهیا کرد. ساخت چنین آثاری با موضوع اشغال ایران توسط متفقین به ندرت تجربه شده است و می‌تواند شروع خوبی برای عرض‌اندام هنرمندان جوان باشد.

سوژه‌های ناگفته

تصرف ایران به دست متفقین تبعات فراوانی برای کشور داشت و حوادث غمبار متعددی را رقم زد. از دل این حوادث می‌توان سوژه‌های فراوانی بیرون کشید و آنها را در قالب آثار گوناگون نمایشی و مکتوب از عالم نیستی به هستی آورد.

در مطلب پیش رو تمرکز اصلی بر حوادث روزهای ابتدایی اشغال ایران توسط متفقین قرار داشت اما رویدادهای هولناکی  که در روزها و ماه‌های پس از آن به وقوع پیوست و سوژه‌های داستانی مربوط به آنها هم می‌تواند مورد توجه قرار گیرد.




نظرات کاربران