در حال بارگذاری ...
گفت‌وگوی ایران تئاتر با هدی آهنگرکارگردان نمایش «رضای رضوان»

باورهای درونی یک راهنمای همیشه بیدار با فرمولی قابل هضم است

ایران تئاتر: ابعاد درونی یک انسان جزو لاینفک باورهایی که روزانه در اجتماع شاهد آن هستیم. باورهایی که در اوج سادگی بسیار با ارزش و مهم هستند. در واقع رعایت اصول درونی شرایطی را پیش می‌آورد تا انسان‌ها بتوانند در حالتی دو وجهی درون و بیرون خود را مالامال از انباشته‌های غنی کنند.

هدی آهنگر تحصیلات خود در رشته حقوق به اتمام رسانده است. او دانش آموخته آکادمی مرحوم استاد حمید سمندریان است. این بازیگر تلاش دارد تا با کسب آگاهی از جهان درون و پیرامون خود به کشف اتفاق‌های جهان هستی پرداخته و لازمه‌های مورد نیاز را در جهان بازیگری خود به کار ببندد. نمایش‌های «قلب قیصر»، «مم و زین»، «ایستادن بر فراز یک اتفاق»، «او مثبت»، «هجده»، «آقا دلبر» و «رضای رضوان» در مقام بازیگر روی صحنه رفته است. همچنین این بازیگر اولین اثر خود «رضای رضوان» را فارغ از بازیگری در آن بعنوان نویسنده و کارگردان نیز تولید کرده است. گفتنی است نمایش «رضای رضوان» در این روزها در خانه نمایش اداره تئاتر، ساعت 19:45 روی صحنه می‌رود. حال به بهانه این نمایش با هدی آهنگر به گفت‌وگو نشسته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

 

علت تولید نمایشی که ارتباط مستقیم با مخاطب دارد و ساختار اجتماعی را تعریف می‌دهد چیست؟ آیا این رویکرد بیشتر به آن خاطر است که هم راستا با مخاطب پیش بروید؟

علت تولید این نمایش ااحساس نیاز از سوی جامعه و متعاقبا جامعه موردنظر ما یعنی مخاطب‌های تئاتر هستند. البته و به طور حتم سلیقه مخاطب و دغدغه‌های روز جامعه به قلم، ذهن و نوشته یک نویسنده سمت و سو می‌دهد اما، مطلقا این نکته باعث نمی‌شود که بنده در مقام نویسنده اهداف و افکار خودم را به دلیل هم راستا شدن با ذهن و سلیقه مخاطب تغییر بدهم. زیرا اصولا در نمایش «رضای رضوان» سعی شده است که مخاطب با نگاه و جهان بنده در مقام نویسنده و کارگردان آشنا شود و نه برعکس. البته در نهایت و حتی در زمان نگارش نمایشنامه به این موضوع توجه داشته‌ام که اثری خلق کنم که به شعور و احساس مخاطب احترام گذاشته شود.   

 

ضرورت روی صحنه آوردن چنین آثاری تا اندازه‌ای شرایط را فراهم می‌کند که برش‌هایی از کنش و واکنش‌های فردی و جمعی را باتوجه به مسائل روز نمایان شود. تصور می‌کنید چه مقدار این نکات را در نمایش به کار گرفته‌اید؟

در این نمایش سعی بنده بر این بوده است که مجموعه فال و انفعالات دراماتیک اثر در روح مخاطب تاثیر مناسبی داشته باشد. حال برای پیش آمدن این مهم قطعا به استفاده از عناصری روی آورده‌ام که مخاطب را به فکر وادار کند. به طور مثال رفتارهای شخصیت «رضوان» در این نمایش از آن شکل رفتارهایی است که شاید نه در قصه بلکه در جهان پیرامون مخاطب هم قابلیت اثرگذاری دارد و این تمام آن چیزی است که بنده مدنظر داشته‌ام تا رخ بدهد. زیرا که نمایش «رضای رضوان» در حقیقت برگرفته از دغدغه‌های پایان ناپذیر من بوده است.

 

محتوای نمایش «رضای رضوان» به شکلی طراحی شده است که بسیار به باورهای درونی و ذاتی مردم کشور ما نزدیک است. آیا نگارش نمایشنامه هم بر این اساس پرداخت شده است؟

بنده در جایگاه نویسنده رسالتی بر عهده داشتم و آن چیزی نبود به جز رساندن یک پیام به مخاطب، پیامی که اهمیت و اثرش را بتواند در نهایت حقیقت از نگاه خالق این نمایش دریافت کند. اثری که بی‌شک برای او ملموس و باورپذیر باشد. حال در نتیجه برای شکل گرفتن این مهم اولین قدم آن بود که خودم به حرفی می‌زنم باور داشته باشم. البته باید این نکته را یادآور شوم بنده هم در این اقیلم و اجتماع زندگی می‌کنم و از درون این جامعه به صدا آمده‌ام. بنابراین باید اذعان کنم باورهای درونی و اجتماعی در قلب، ذهن و قلم من بی‌تاثیر نبوده، نیست و نخواهد بود.  

دلیل پرداخت به مسائل روز جامعه که در آن سختی‌ها و مشکلات روز افزون است با چه داده‌هایی جهان متن خود را به سوی داشته‌ها، نداشته‌ها و باورهای انسانی هدایت کرده‌اید؟

تئاتر هنری است که فلسفه است و آرمان شهری که فلاسفه ماضی از آن صحبت کرده‌اند. آرمان زیباترین تجلی خود را روی صحنه می‌تواند ارائه بدهد. اصولا از نگاه درام این اتفاق بستری است برای چیزهایی که باید باشد و نیست، بلکه این موضوع تقابل خیر و شر است که ما را به سوی جهان آرمانی سوق می‌دهد.

 

آیا نگاه شخصی خودتان هم در این راستا مثمرثمر بوده و یا صرفا جهت خلق موقعیت دراماتیک رویکردی اجتماعی را در جهان متن و اثر لحاظ کرده‌اید تا به هدف مورد نظرتان برسید؟

نمایش «رضای رضوان» اثری با ر.یکردی اجتماعی است.  ماجرای اهدای عضو فارغ از بحث انسانی و مذهبی اگر یک مقوله اجتماعی نیست چه چیز دیگری می‌تواند باشد؟ به طور حتم ماجرای اهدای عضو را اگر به مثابه یک دغدغه اجتماعی بشمار آوریم هر لحظه پرداخت به این موضوع می‌تواند ما را به ورطه اجتماعی شدن اثر رهنمون میکند. در واقع نمایش «رضای رضوان» دارای دو وجه است که شامل مسائل انسانی و اعتقادی است که هر دو این موضوع‌ها از یکدیگر جدا نیستند، ضمن اینکه در این اثر زاویای انسانی غالب است.

 

شخصیت پردازی در این نمایش به گونه‌ای طراحی شده است که شخصیت‌ها باورهای درونی خود را باتوجه به اتفاق‌های بیرونی برون ریزی می‌کنند به شکلی که موقعیت‌های نمایشی به شکل ملموسی برای مخاطب باورپذیر می‌شود. این نگاه از کدام باور شما نشات می‌گیرد؟ نگاه اجتماعی یا درونی؟

درباره این موضوع باید اشاره داشته باشم که تلفیق نگاه اجتماعی و درونی است. با این توضیح که من و باورهایم در اجتماع معنی می‌شویم، به طور حتم نمایشنامه نویس با نگاه به باورهای درونی‌اش برای اجتماع و باورهای اجتماعی مردم می‌نویسد. به طورمثال در نمایشنامه «ملاقات بانوی سالخورده» اثر فردریش دورنمات دغدغه‌های شخصی بانو «زاخارسیان» باعث ایجاد یک تحول شگرف در روستایی دور افتاده شده و این جریان تبدیل به زخمی عمیق در جامعه می‌شود و غایت آن حکم به اعدام شهردار سابق همان شهر است . در نتیجه باید اشاره داشته باشم که باورهای شخصی و درونی قطعا بر باورها و انگاره‌های تاثیرگذار هستند.

 

موقعیت مکانی اثر یعنی مشهد مقدس که برای تمام مردم ایران جایگاه خاصی دارد یکی دیگر از نکات قابل توجه است که شخصیت‌ها به شکلی خوداگاه و حتی ناخودآگاه تحت تاثیر قرار می‌دهد. آیا چنین تصمیمی تعمدی داشته است؟

به طور حتم انتخاب شهر «مشهد مقدس» تعمدی بوده است. البته اتفاق‌های پیش آمده در این نمایش در هر جغرافیای دیگری هم می‌توانست رخ بدهد، اما جغرافیای «مشهد مقدس» به علت آن حجم انبوه انرژی در نهایت انتخاب بنده بود که البته این تصمیم برگرفته از باورهای درونی بنده است.

 

اهمیت آنکه ساختار شخصیت محوری را برای این نمایش در نظر گرفته‌اید چیست؟ آیا موضوع را می‌توان به موقعیت جغرافیای متن و شکل گرفتن موقعیت‌های نمایشی در آنجا ارتباط داد؟

شکل‌گیری شخصیت‌ها بر اساس داده‌های درام شکل گرفته است و جغرافیای اثر در شکل‌گیری شخصیت‌های این نمایش هم الزامی و تعیین کننده بوده است. بطور مثال شخصیت «خادم» تنها در اقلیم و جغرافیای شهرهای زیارتی بخصوص «مشهد مقدس» کارکرد دارد و در واقع اصل قصه از آنجایی آغاز می‌شود که رفتگر قصه این نمایش نامه استمدادی برای امام رضا (ع) می‌نویسد و آن را به خادمی می‌دهد تا آن نامه در ضریح بیاندازد و...

 

دلیل آنکه در ساختار اصلی جهان متن از اپیزودها و خرده پیرنگ‌ها استفاده کرده‌اید چیست؟ ضرورت این اتفاق می‌تواند تعریف مقوله از جز به کل رسیدن باشد؟

اگر منظورتان از واژه «اپیزود» مفهوم اصلی این کلمه است باید بگویم که بکار بردن این واژه در نمایش محلی از اِعراب ندارد. به طور حتم بسیاری از متون هدفش از جز به کل رسیدن است و درام زمانی در ذهن مخاطب اثر می‌گذارد که مسئله فردی قهرمان قصه به مسئله عده بیشتری از مردم تبدیل شود.

 

در مونولوگ‌های نمایش شخصیت‌ها از گذشته خود می‌گویند و آنها در دیالوگ‌ها زمان حال را سپری می‌کنند. آیا این ترکیب باعث آن نشده است که برون ریزی شخصیت‌ها کمی از لحاظ روایتی در چارچوبی مشخص شده قرار بگیرد؟

مخاطب مونولوگ‌های شخصیت‌های نمایش «رضای رضوان» به هیچ عنوان تماشاگران نیستند، بلکه این‌ها واگویه‌هایی هستند که شخصیت‌ نمایشی از گذشته و زمان حال خود روایت می‌کند. مخاطب این واگویه‌ها خویشتن و خدای خویشتن است و به هیچ عنوان در این نمایش دیوار روبروی بازیگر نمی‌کشند. البته باید توضیح بدهم درباره مونولوگ‌های بین صحنه‌ای هم تماما مخاطب پدر بیمار است که روی تخت مراقبت‌های ویژه مغزی خوابیده قرار دارد.  

 

قضاوت‌های نادرستی و ندامت‌ها که گاهی شخصیت‌ها در طول نمایش دارند نشانگر آن است که قضاوت و تصمیم‌های عجولانه سبب بروز مشکلاتی در آینده خواهد شد. دلیل این نگاه بیشتر به نقد اجتماعی نزدیک است یا تلنگر به کسانی که این رفتار را در خود دارند؟

جامعه به طور حتم از افراد آن تشکیل می‌شود، بنابراین رفتارهای فردی می‌تواند تبعات اجتماعی به همراه داشته باشد. حال از هر زاویه که به نمایش «رضای رضوان» نگاه کنید آن را یک اثر با دغدغه‌های اجتماعی می‌بینید که در خود رویکردی مهم را تعریف داده است. اما ناگفته پیدا است این نمایش که رویکردی اجتماعی انسانی دارد در نهایت می‌تواند تلنگری برای همه ما باشد.

 

نوع دوستی و انسانیت که در موضوع اهدا اعضا تعریف شده را شاید بتوان یکی از پیام‌های مهم این نمایش معرفی کرد. علت آنکه به این موضوع پرداخته‌اید چیست؟

احساس آن را دارم که هنوز بسیاری از مردم جامعه آن طور که باید و شاید درباره پیوند اعضا اطلاعات قابل توجه‌ای ندارند و شاید درست در بزنگاه تصمیم‌گیری دچار تعلل شوند. حال این اثر سعی دارد به نوعی چراغ راه را برای مخاطب روشن کند. البته گواه این گفته عده‌ای از مخاطب‌های است که اذعان داشتند  بعد از دیدن این نمایش اقدام به دریافت کارت اهدا عضو کرده‌اند.

 

آیا میزانسن‌های طراحی شده در نمایش بر اساس موقعیت‌های نمایشی صورت گرفته و یا تلفیق آن با محتوا اثر است؟

باید بگویم در این نمایش تلفیقی از این دو موضوع مورد استفاده قرار گرفته است.  در واقع فرم و محتوا هم راستای یکدیگر حرکت می‌کنند، میزانسن‌های ابتدایی نمایش دارای خطوط و روایت خودشان هستند. حال پیش آمدن روایت غیرخطی از اتفاقی که در حال رخ دادن است اما، درست از نقطه عطف نمایش که به شکلی جهان میزانسن‌ها نیز تغییر می‌کند و به ناگاه همه چیز واقعی و ملموس می‌شود و این تکنیکی است که بنده برای رسیدن به هدف نهایی خودم که تاثیرگذاری بر مخاطب است انتخاب کرده‌ام.

 

گفت‌وگو از کیارش وفایی




نظرات کاربران