کارنامه هنری علی نصیریان در تئاتر، به انگیزه 84 سالگی
یک عمر در بطن ماندن یا اصالت های انسانی
ایران تئاتر- رضا آشفته: علی نصیریان بعد از بیش از شش دهه است که همچنان در مقام بازیگر مقابل دوربین و حتی در صحنه بازی میکند و اوست که خود را در درجه اول بازیگر میداند و همه کارشناسان متفقالقول از او در مقام یک بازیگر ممتاز ایرانی در عرصه تئاتر، سینما و تلویزیون یاد میکنند .
روز 15 بهمن 97 دقیقاً مصادف است با 84 امین زاد روز علی نصیریان که باید تبریک گفت و شوربختان او دو روز پیش همسرش سرکار خانم فاطمه بیات را از دست داد و این اندوه سنگین است برای مردی که به زندگی خانوادگیاش بیش از هر چیزی در تمام این سالها بها داده و چه بسا همه سلامت و درست کاریاش ریشه در همین نسبتهای زندگی خانوادگی و سالم زیستیاش داشته باشد.
چهره ماندگار
علی نصیریان که در زمینه بازیگری، نویسندگی و کارگردانی تئاتر اسم و رسمی ماندگار درآورده است، دوران کودکی سختی را پیش روی داشته است. اما این سختیها در آیندهاش اتفاقات خوشایندی را به دنبال داشته است. چنانچه او در سال 80 در بیستامین جشنواره تئاتر فجر مورد تجلیل قرار گرفت و یک سال بعد به عنوان چهرهی ماندگار معرفی شد. همچنین در سال 84 به عنوان چهرهی برگزیده فرهنگستان هنر در جشن نامآوران فرهنگستانهای کشورمان برگزیده شد و در همین سال موفق به دریافت نشان درجهی یک فرهنگ و هنر شد.
از تولد تا تئاتر
نصیریان در 15 بهمن 1313 ه.ش در میدان شاهپور کوچه مهدی خان در خانوادهای متوسط متولد شد. او دربارهی کودکیاش میگوید: «اوضاع خیلی خیلی سختی بر ما گذشت. من تازه میخواستم به مدرسه بروم، آن هم در شرایطی که حتی نان هم گیر نمیآمد. زندگی بیشتر مردم تلخ و محنتبار بود؛ آب، هنوز لولهکشی نشده بود و آبانبارها و حوضها پُر از آلودگی بود. زمستانها آنقدر برف میآمد که ما نمیدانستیم چطور برفها را از حیاط بیرون بریزیم. بیماری، بیکاری و فقر بیداد میکرد؛ من تمام اینها را دیدم و لمس کردم و همینها بعدها بر نوع نگاه و نیز در آثارم تأثیری بسیار گذاشت.»
او دربارهٔ خانوادهاش میگوید:« پدرم بسیار مذهبی و در عین حال صاحب ذوق بود. منزل ما هم آن زمان در میدان شاپور بود. در آن جا قهوه خانههای بسیاری وجود داشت که همیشه مراسم نقالی برپا بود. در ایام محرم هم گروههای تعزیه بسیاری به محله ما میآمدند. من با پدرم به تماشای تعزیه میرفتم و از همان زمان به بازیگری علاقهمند شدم.»
در دوره کودکی و بعد هم نوجوانی و جوانیاش، امکانات نمایشی در تهران وجود نداشت. تلویزیون که نبود، رادیو هم در خانه خودشان نداشت. با گوش کردن به رادیوی همسایه، بعضی چیزهای پیرامون را شناخت. اما در محلهای که علی نصیریان زندگی میکرد، در میدان شاپور، نمایشهای عامیانه جریان داشت. تعزیهها، نمایشهای شادیآور در عروسی فامیل، نقالی در قهوهخانهها، پردهخوانی و... نصیریان اینها را در میدان گمرک، باغ معیر، بازارچه قوام الدوله و... میدید و پس از آن کارش تقلید و کپی کردن این نمایشها بود.
اما از همان اوان کودکی پای ثابت برنامههای نمایشی زمان خود بود. نصیریان شیفتهی معرکهگیری، پردهخوانی، نقالی، خیمهشببازی و نمایشهای تخت حوضی بود. او از نزدیک موفق به دیدن معروفترین بازیگران نقش سیاه یعنی ذبیحالله ماهری و مهدی مصری در آنجا [تئاتر شاهین در خیابان مولوی] به ایفای نقش میپرداختن، شده بود.
علی نصیریان صدای خوشی داشت و در خانه تصنیفهای روز را میخواند. او در دبیرستان پیرنیا واقع در چهارراه گمرک با جمشید لایق، بهمن فرسی، اسماعیل داورفر و مهدی فتحی هممدرسهای بود. همین خود باعث شد تا در مدرسه تئاتر کار کنند و بهمن فرسی هم کارگردانی آن را انجام دهد. یک نمایش کمدی لالهزاری که اولین بازی علی نصیریان هم در آن رقم خورد. همچنین اولین تجربهی قلمی و نوشتاری او نیز در همان سالهای نوجوانی اتفاق افتاد؛ نمایشنامهی اشتباه، برداشتی ایرانی از «سوءتفاهم» اثر آلبرکامو که در دبیرستان پیرنیا اجرا شد.
نصیریان دربارهٔ شروع کارش میگوید: از سال دوم دبیرستان به شکل جدی کار خودم را شروع کردم. در دبیرستان دوستی داشتم به نام بهمن فرسی که یکی دو سال از ما بزرگتر بود. او یک روز به من گفت که میخواهم تئاتر کار کنم. من هم رفتم و با او همکاری کردم.
جامعه باربد
نصیریان برای یافتن یک کلاس تئاتر به لالهزار رفت. دوره رونق لالهزار بود و هر گوشه، سالن تئاتری، تئاتر تهران، فردوسی، پارس، شهرزاد، جامعه باربد و .... که هر کدام شیوه ویژه خودشان را داشتند.
در هنگام تحصیل در دبیرستان در سال 1329، میل و اشتیاق به آموختن تئاتر، نصیریان را به کلاس جامعهی باربد کشاند، که اولین مکتب جدی درس تئاتر برای او محسوب میشد.
اما جامعه باربد، چون به نمایشهای تاریخی مثل «قائم مقام فراهانی»، «پیر پاره دوز»، «شاه عباس» و ... میپرداخت به سیاهیلشکر نیاز داشت. در نتیجه کلاسهای آموزشی میگذاشت تا ضمن تربیت نیروهای جوان تئاتری از وجود آنها برای سیاهیلشکر نمایشهایشان استفاده کند. این کلاسها به سرپرستی اسماعیل مهرتاش برگزار میشد. در آن کلاس، رفیع حالتی آموزگاری بود که برای نصیریان اهمیت داشت. حالتی از شاگردان کمالالملک بود. دستی در نقاشی و مجسمهسازی نیز داشت. کارگردانی و نویسندگی هم میکرد. هم در جامعه باربد و هم در تئاتر تهران.
نصیریان بعد از گذراندن دوره یکساله مکتب باربد در سال 1330، پس از مطالعهی کتاب هنر تئاتر نوشتهی عبدالحسین نوشین (اولین کتاب آموزشی تئاتر در ایران) به کلاس تئاتر سعدی –که توسط همسر نوشین (لرتا) و شاگردان وی اداره میشد- رفت و در آنجا زیر نظر حسین خیرخواه و حسین ناصحی، یادگیری بازیگری و موسیقی را ادامه داد.
البته نوشین در شوروی و فراری بود. اما پیروانش ازجمله خانم لرتا، دلخواه، جعفری و شباویز و .... تئاتر دیگری در خیابان شاه آباد سابق تأسیس کرده بودند. آنها همکلاسهای آموزشی ـ بر اساس شیوه نوشین ـ برپا کردند. پس نصیریان به آنجا رفت و در کنکور ورودی آنجا هم پذیرفته شد. تا سال ۳۲ که پس از کودتای ۲۸ مرداد این تئاتر را آتش زدند.
هنرستان هنرپیشگی
در پی کودتای 28 مرداد 1332، تئاتر سعدی بسته شد و نصیریان به هنرستان هنرپیشگی که در آن زمان تنها مدرسهی تئاتر ایران بود، رفت. او با شرکت در آزمون ورودی و کسب نمرهی قبولی، به دورهی سه سالهی این هنرستان وارد شد.
هنرستان هنرپیشگی که در سال 1318 تأسیس شده و اولین مدرسه تئاتر رسمی در ایران بود که در زمینه بازیگری مدرک هم میداد. یک دوره سه ساله که کلاسهای آن از ساعت 4 عصر تا 8:30 شب ادامه داشت. ازجمله اساتید هنرستان هنرپیشگی میتوان به مطیع الدوله حجازی، حبیب یغمایی، دکتر مهدی نامدار، خان ملک ساسانی، حسن رهآورد، مادام اسکاندی، دکتر ابوالقاسم جنتی عطایی ـ که بسیار خلاق بود و سعی میکرد خلاقیت را در هنرجوها هم بیدار کند ـ گرمسیری و مهرتاش اشاره کرد. در این دوره، معلمان سعی میکردند، آنچه را که میدانستند به شاگردان بیاموزند. نوعی آموزش سینهبهسینه! بهخصوص اسماعیل مهرتاش که برای اولین بار بذر تئاتر ایرانی را در ذهن بچهها کاشت. فهیمه راستکار، بیژن مفید، حسین کسبیان، رفعت هاشمی و ... از هم دورهایهای نصیریان در هنرستان هنرپیشگی بودند.
خانه شاهین
سپس نصیریان با شاهین سرکیسیان آشنا شد که نقطه عطفی در زندگی هنریاش بود. سال ۳۲ هم ابتدا فهیمه راستکار بود که به نصیریان خبر داد، آقایی ارمنی به نام شاهین سرکیسیان، میخواهد عدهای را جمع کند و تئاتر مدرن کار کند. چیزی برخلاف تئاتر لالهزار و حتی متفاوت از نوشین.
و آشنایی نصیریان با سرکیسیان از همینجا آغاز شد. از سال دوم هنرستان هنرپیشگی، خیلیها آمده بودند. از دورههای قبل و بعد هنرستان هم بودند. راستکار، جوانمرد، داور فر و لایق همه اینها در خانه سرکیسیان در خیابان رشت جمع شدند. سرکیسیان اولین کسی بود که در آن زمان سیستم استانیسلاوسکی را مطرح کرد. «اصلاً خودش بود که به کتابفروشی ساکو رفت و سفارش داد تا کتاب زندگی و کار هنرپیشه بر نقش استانیسلاوسکی را برایش بیاورند. این کتابفروشی در همان خیابانی بود که مدرسه فیروز بهرام هم بود. باورم نیست الآن هم باشد. اما آن روزها کتابهای خارجی میآورد. بیشتر روسی. آن کتاب را که برای سرکیسیان آوردند، خودش به کمک بچهها شروع به ترجمه آن کرد.»
بیژن مفید، جوانمرد، لطیف پور، پرویز بهرام و البته نصیریان مینشستند کنار دستش و شروع میکردند. البته خیلی سخت بود. چون سرکیسیان چندان به فارسی مسلط نبود، همینطور شکستهبسته میگفت و بچهها هم مینوشتند و اصلاح میکردند.
امکانات تئاتر در آن زمان خیلی ضعیف بود. از طرف دیگر، نه سرکیسیان کارگردان شناختهشدهای بود و نه، اعضای گروه بازیگران قدرتمندی بودند، اما تلاش عاشقانهای میکردند.
آغاز هنرملی
همه خاطرههایی که به تشکیل گروه تئاتر هنر ملی اختصاص دارد یک سرش به عباس جوانمرد میرسد و سر دیگرش به علی نصیریان؛ دو جوانی که در دههٔ 30 به همراه همکلاسهای دانشگاهی که در کلاس کویین بی آشنا شده بودند، راهشان به خیابان رشت و خانه شاهین سرکیسیان رسید؛ خانهای که قدم اول برای آغاز راه بلند تئاتر ملی بود و در این میان این علی نصیریان و جوانمرد بودند که نقش مهمی را ایفا کردند. چه در اجرای تئاتر و چه در نوشتن شبیه کاری که با علی نصیریان و افعی طلایی آغاز شد؛ نمایشی که برگرفته از یکی از آثار هدایت است.
انگار دست سرنوشت بر آن بود که علی نصیریان و عباس جوانمرد همدیگر را همزمان با هنرستان هنرپیشگی در خانه زندهیاد شاهین سرکیسیان به طور جدی پیدا کنند. جدیت از این حیث بود که آن دو اولین بارقههای عملیاتی شدن تئاتر ملی ایران را در این خانه زدند و زمینهساز جریانی شدند که تا امروز در بنیان تئاتر ما نقش مؤثر و کارآمدی داشته است. البته این دو در حالی به یک جمع تأثیرگذار میپیوستند که پس از کودتای 28 مرداد 32 فضای رخوتناک و خوفناکی بر جامعه حاکم شده بود. اما خود نصیریان دربارهی این جریان معتقد است: «هنوز یک جریان ایجاد نشده است مثل همان جریان اواخر دههٔ 30 که با حضور بچههای هنرستان هنرپیشگی در آپارتمان شاهین سرکیسیان شکل گرفت حتی پیش از آنکه اسکوییها از شوروی بیایند، سرکیسیان به ما استانیسلاوسکی را شناساند و آثارش را برایمان ترجمه کرد و خواند و شیوهاش را به ما آموزش داد. مرغ دریایی و ایبسن کار کرد. او تئاتر مدرن را به ما آموخت با آنکه پیش از او عبدالحسین نوشین هم در دههٔ 20 در شکل گرفتن تئاتر ما سعی کرده بود و یک نقطه عطف بود و شاهین سرکیسیان و فارغالتحصیلان هنرستان هنرپیشگی هم یک نقطه عطف دیگر بودند. رادی هم یکی از همان نویسندگانی بود که متن نوشت و به گروه سرکیسیان پیوست و وارد معرکه شد... اما هنوز آن اتفاق نیفتاده.»
بازیگر
نصیریان پیش از انقلاب در بازیگری خوش درخشید و نامی پیدا کرد در میان سرها و از همان گروه هنر ملی نیز این مسیر برایش مشخص شد. نصیریان پس از انقلاب هم در چند مرحله در تئاتر حضورش را متداوم کرده است. در دهه 70 در دو نمایش «چمدان» و «هفت شب با میهمانی ناخوانده در نیویورک» کار فرهاد آیش بازی کرد و بعد در دهه 80 در نمایش «پنجرهها» باز هم نوشته و کار فرهاد آییش در تئاتر شهر (1385) بازی کرد. نصیریان از آغاز ورودش به تئاتر همواره بازیگری در تئاتر را لازمهٔ کارش دانسته و در دهه 90 نیز در پنج نمایش حضور پر رنگ و قابل تأملی داشته است.
حضور او در نقش حاج موسای «تانگوی تخم مرغ داغ» (تالار وحدت، 1393) نشان از تعهد و علاقهمندی او به تئاتر داشت. او برخلاف بسیاری از هم نسلان خود تلاش کرده تا در کنار بازی به نوشتن هم بپردازد. او در سال 90 بازی در دو نمایش «بازیگر و زنش» و «آدم خوابش میگیره» نوشته خود علی نصیریان و کار محسن معینی و بعد در سال 91 بازی در «هفت شب با مهمانی ناخوانده» نوشته و کار فرهاد آییش که برای اولین بار این دو در سال 72 آن را بازی کرده بودند.
نصیریان درباره بازیگری معتقد است:«برای هر بازیگری وقتی پیشنهاد کار میشود اولین نکته برای انتخاب کردن، خود متن است و آن نقشی که باید بازی کند که آن سکوی پرتاب و در واقع انگیزه آمدن به سمتوسوی یک کار را تعیین میکند.»
علی نصیریان همچنین بر این باور هست: «در صحنه نمایش هیچگاه به دنبال به دست آوردن نتیجه نبودم، بلکه بازی در تئاتر حسی بود که همراه با آموزش و درک توصیف ناشدنی در من ایجاد میشد. در دهه 30 که در حوزه تئاتر کار میکردیم به دلیل شرایط و فضای اجتماعی هیچ زنی در تئاتر نبود و هیچ جای تمرینی نیز وجود نداشت. در آن دوران که هنوز پارک شهر ایجاد نشده بود در این پارک تمرینات تئاتر را انجام میدادیم و همیشه در تئاتر دستتنگی وجود داشت.»
او از روزهایی میآید که نه منابعی در اختیار بوده و نه آموزش به سادگی انجام میشده است، در این باره میگوید: در آن سالها حتی یک کتاب درباره تئاتر به عنوان مرجع منتشر نشده بود و جامعه باربد تنها جایی بود که میتوانستیم در آن نمایش تمرین کنیم. استادان آن دوران نیز با تئاتر روز جهان آشنایی نداشتند و بحثهای تئوریک بسیار کم بود و این افراد بااستعداد و توانمند بودند که تئاتر را نگاه داشتند و بر روح آن دمیدند.
نصیریان برایش هدف گذاری در تئاتر و بازیگری خیلی مهم است و معتقد است:«هنگامی که یک بازیگر روی صحنه میرود باید از خود بپرسد هدفش از بازی چیست؟ تئاتر برای من یک آیین است و صحنه نمایش مانند یک عبادتگاه، معبد و مسجد است که برایم محترم است. کار بازیگر بسیار بزرگ است چرا که باید بتواند صادقانه، کاراکتری را بازی کند و به نوعی خود و دورنش را به تماشاگر نشان دهد. بازی در تئاتر تساهل و تسامح ندارد و من تا جایی که بتوانم با نگاه جدی و جدیدتر کار میکنم.»
آخرین بازی علی نصریان در نمایش «اعتراف» کار شهاب حسینی در تئاتر شهر (۱۳۹۶) بوده است.
بازی علی نصیریان در نمایش «اعتراف» گویای حضور پر رنگی است که در آن یک بازیگر با تجربه همچنان بر مبنای قواعد درست از پس ارائه نقشی بسیار سخت و چند وجهی برآمده است. از یک سو باید او نقش پدر روحانی و کشیش را بازی کند که با قلبی مهربان و منقلب میخواهد حافظ جان و تن مؤمنان باشد و از سوی دیگر باید نقش پدری را بازی کند که عامل رسوایی زن و فرزندش بوده است و باید که ریشههای این زندگی گناهکارانه را تا لحظه اکنونش احساس کند. باید که اعتراف کند و از این یادآوریها در هم شکند و از آن سو مسئولیت روحانی وارش را نیز به فراموشی نسپارد. بنابراین نصیریان به درک درست رسیده و میتواند ما را با چالشی دقیق در لحظهلحظه حضورش رودررو گرداند.
نصیریان پیش از انقلاب هم یکی از بازیگران ممتاز تئاتر بوده و از بازیهای نمایشی برجستهاش نیز میتوان به نمایشهای «پدر»، نوشته آگوست استریندبرگ و کارگردانی مهدی فروغ، «کاپیتان قراگز» به کارگردانی داود رشیدی، «سگی در خرمن جا» نوشته نصرت الله نویدی و به کارگردانی عباس جوانمرد و «لونه شغال» به نویسندگی و کارگردانی خودش اشاره کرد.
نصیریان در سال ۱۳۶۲ نقش قاضی شارح را در سریال «سربداران» بازی کرد، نقشی که بین تمام نقشهایش تا آن تاریخ منحصر به فرد بود.
«آقای هالو»، «پستچی»، «کفشهای میرزا نوروز»، «شیر سنگی»، «ناخدا خورشید»، «هزاردستان»، «سالهای خاکستری»، «بوی پیراهن یوسف»، «میوه ممنوعه» و «شهرزاد» از آثار شاخص اش در زمینهٔ حضور در تصویر هست.
نویسنده
منصور خلج، پژوهشگر آثار نمایشی علی نصیریان را بنا بر ویژگیها و شاخصهای محتوا و شکلی به سه گروه تقسیمبندی میکند:
الف- نمایشنامههایی که با بهرهگیری از فرهنگ عامه نوشته شده است. مثل «بلبل سرگشته» و «افعی طلایی».
ب- نمایشنامههایی که دارای زمینههای واقعگرایانه و اجتماعی است. مثل «لونه شغال»، «هالو و رؤیا».
ج- نمایشنامههایی که به شکل نمایشهای روحوضی و سیاهبازی و یا به صورت عامتر در بستر نمایشهای سنتی نگاشته شدهاند؛ مثل «پهلوان کچل»، «استعمال دخانیات ممنوع»، «سیاه»، «بنگاه تئاترال» و «سلطان و سیاه».
نصیریان درباره نویسندگیاش در حوزهٔ نمایشنامه نویسی بر این باور هست: «در زمینههای مختلف نمایشی کار کردهام و یکی از کارهایم نگارش درباره فولکلوریک بوده، در زمینه نمایشهای آیینی و سنتی نیز کارکردهام و بخشی دیگر از نمایشنامههایم نیز درباره زندگی امروز است. نمایشنامهها را از تجربه شخصی خود نوشتهام و در این سالها جز صداقتم، الگویی نداشتهام. اکثر نمایشنامههایم از واقعیت گرفته شده است. در نمایشنامهها به ایرانی بودن و ایرانیزه بسیار معتقدم و نمایشنامههای امروزی و حتی آیینی و سنتی را ایرانیزه کرده و به صحنه بردهام.»
علی نصیریان هرچند خود را بیشتر یک بازیگر میداند اما در عرصه نمایشنامه نویسی، پیشنهادهای لازم را مطرح کرده و جزء پایههای تئاتر ملی محسوب میشود. نصیریان و عباس جوانمرد در خانه شاهین سرکسیان که مبدأ تئاتر ملی بود، جستجوهایشان را به نتیجه رساندند هرچند نگاه سرکسیان بر تئاتر سنتی کشور، نگاه درستی نبود اما نصیریان و جوانمرد این مسئله را به درستی حلاجی کردند.
آنها با آغاز به کار گره هنر ملی، دو نمایش «محلل» و «مرده خوارها» را نوشته و کار (به نویسندگی و کارگردانی عباس جوانمرد و بازی نصیریان) کردند اما سومین تجربه را خود نصیریان نوشته بود و دراینباره حسن شیروانی در مجلهی نمایش نوشته است: «سومین نمایشنامهی این گروه به نام: «افعی طلایی» نوشته علی نصیریان بود. نویسنده گو آنکه برای تنظیم این نمایشنامه از داستان کوتاه هدایت به نام «داش آکل» ملهم شده بود ولی میشود گفت که در کارش یعنی تنظیم نمایشنامهی افعی طلایی موفق شده بود. در نمایش افعی طلایی عیب کمبود حرکت تا حدی رفع شده بود و بازیگران به جای نقالی، روی صحنه زندگی داشتند.
به طور کلی دربارهی کار این گروه میشود گفت که نمایش آنها از نظر تجسم و حالت زندگی مردم ایران خوب و رضایتبخش بود ولی تجسم آن بیشتر به تابلوی نقاشی شباهت داشت تا صحنهی تئاتر، یعنی حرکت در آن به ندرت دیده میشد و به همین جهت آن التهابی را که نمایش یک تئاتر صحیح میبایست در تماشاچی ایجاد کند به وجود نیاورد.»
چهارمین کار گروه هنر ملی و شاید بتوان گفت در سری کارهای جوانمرد و نصیریان، موفقتر از همه، همانا «بلبل سرگشته» بود. نمایشی که ریشه در افسانهای قدیمی داشت و در آن زمان صادق هدایت و صبحیمهتدی آن را به طبع رسانیده بودند.
نصیریان از همان دوران نوجوانی با آثار هدایت آشنا شده و این قضیه علتهای ریشهداری هم داشته است چراکه خودش در این باره گفته است:«آثار هدایت را دوست داشتم؛ چراکه فضای داستانهای او، همان فضایی بود که من در آن زندگی میکردم؛ همان منطقهی شاهپور، بازارچهی قوام الدوله، بازارچهی معیر که در آن مدرسه میرفتم، چهارراه گمرک که منزل خالهام بود... و حرفهای من بود، زبان او هم زبان من و من شیفتهی او شدم.»
او در سال 1336 با نوشتن «بلبل سرگشته» جایزه نخست نمایشنامه نویسی را میگیرد، اما دربارهٔ نوشتن متن بر این باور هست:«من آن زمان بیشتر روی کارگردانی و بازیگری تئاتر متمرکز بودم و نه نویسندگی. نویسندگی تئاتر را به دلیل نبود متن برای کارهایم شروع کردم چراکه آن دوره هنوز نمایشنامه نویسانی همچون اکبر رادی، بهرام بیضایی و غلامحسین ساعدی پا به میدان نوشتن در عرصه نمایش نگذاشته بودند و ما نوشتهای از آنها ندیده بودیم. در نتیجه چون متن مناسب کارهایی که ما آرزو داشتیم اجرا کنیم وجود نداشت من با الهام گرفتن از آثار صادق هدایت نوشتم و در نتیجه حدود ده، دوازده متنی را نوشتم که همه آنها بعدها دستمایههای کاری خودم در اجراها قرار گرفت.»
او در سال 1340 سیاه بازی و مطربهای رو حوضی دستههای شادی در عروسیها را در دل تئاتر روشنفکرانه جای داد و نمایشنامه سیاه را نوشت که به نوعی روی صحنه و پشت صحنه مطرب خوانیها را نشان میداد. نمایش «سیاه» به روابط پشتصحنه آدمهای نمایش تخت حوضی میپرداخت.
نصیریان میگوید:« سپس «لونه شغال» را نوشتم و بعد «بنگاه تئاترال» را نوشتم که یک متن کامل شده کار تخت حوضی من بود و آن را در جشن هنر شیراز روی صحنه بردم که از اجراهای خیلی ناب و درست کار تخت حوضی محسوب میشود. نمایشنامههای نگار، رؤیا، آدم خوابش میگیره و بازیگر و زنش از دیگر نوشتههای من در این دوران است که همه آنها را خودم کارگردانی و بازیگری کردم. با این حال بیشترین تمایل من در تئاتر بازیگری است و در سینما هم اصلاً وسوسه کارگردانی و نوشتن ندارم و در سینما فقط به بازیگری علاقه دارم.»
شاید بشود گفت که یکی از با قوامترین متون نمایشی علی نصیریان همانا متن بنگاه تئاترال باشد، و در این خصوص اکبر عالمی، پژوهشگر نوشته است: «علی نصیریان در جوانی به تئاتر تخت حوضی و مطربها و دستههای خیابان سیروس و قهوهخانه رسید، ولی خیره شد و با الهامی عمیق و نگاهی علمی و هنری، از دل این نوع تئاتر، آثار جدیدی خلق کرد که به راستی ماندگار شدند و خواص هم آن را تحسین کردند. وی پس از تجربههایی مانند پهلوان کچل و امیر ارسلان پختهتر شد و نمایشنامهی بنگاه تئاترال را به صحنه برد که بسیار موفق بود.
نمایشنامهی «بنگاه تئاترال» در سال 1353 در سرای مشیر، در شهر زیبای شیراز اجرا شد و یکی از استادان آمریکایی که سالهای قبل در ایران تئاتر تدریس کرده بود آن را دید و پسندید.»
او در دهه 70 دو نمایشنامه «بازیگر و زنش» و «آدم خوابش می گیره» را نوشت که در این دو متن نشانههای نمایشهای مدرن دیده میشود. متن «آدم خوابش می گیره» به نمایشهای ابزورد نزدیک است اما فضایی ایرانی دارد و دغدغههای آن نیز ایرانی است.
در نمایشنامه «بازیگر و زنش» نیز با یک درام پیچیده روبه رو هستیم که خود مؤلف در اثر حضور دارد و این پیچیدگی نیز از حضور همان مؤلف در متن ناشی میشود. با وجود اینکه این نوع از ساختار، نو و تازه است باز هم ریشهها و مسائل ایرانی در آن موج می زند و از این جهت است که مخاطب را بیشتر درگیر میکند.
دو نمایشنامه غمگینانه و پر حسرت، از آن دست نمایشنامههایی که حضور در سالن نمایش و تماشای اجرا بر شدن حزن و اندوه مخاطب هم میافزاید. درون مایه هر دو کهنسالی است و دغدغهها و استیصالهای آن. در قالب زن و شوهرها دیروز که با نتیجه سالها تفکر و سبک زندگیشان دست و پنجه نرم میکنند. یکی راهی غربت به دنبال فرزند، یکی مانده کنار آن و هر دو در غربتی درونی دست و پا میزنند. علی نصیریان به خوبی استیصال هر دو گونه را نشان میدهد، فقر ارتباطی مؤثر، فقر رسیدن به موقعیتی که در کهنسالی راهگشا باشد، فقر وضعیتی که پدر و مادر جایگاه درخوری در تفکرات فرزند ندارند و فقر احساس ما و زندگی ما که میتواند چنین نتایجی در پی داشته باشد.
کارگردان
نصیریان سالها در حوزهٔ تئاتر ایرانی کارگردانی کرده است و در این باره معتقد است: «البته تئاتر ایرانی یک نوع کار نیست. کارهای تازه و تجربی را هم شامل میشود. کارهای ایرانی میتواند انواع گوناگونی داشته باشد. هر چقدر به موقعیت ما نزدیکتر باشد، بهتر است. حتی اگر بخواهیم فرمهای غربی را اجرا کنیم هر چه برای خودمان شود بهتر است. این بهتر است که ادای غربیهای را درنیاوریم. نمیخواهم بگویم سنت گرا باشیم. باید نوگرایی کنیم منتها مجذوب و شیفته یک سری کارهای جذاب آنها نشویم. البته جذاب هم هست اما برای آنهاست و ریشه در فرهنگ خودشان دارد اما متناسب با فرهنگ ما نیست بنابراین باید ما خودمان بسازیم و از خودمان در بیاوریم.»
او در زمینه تئاتر اجتماعی هم فعال بود که افول رادی را به همین خاطر به صحنه برد که در میان متنهای رادی یک نقطه عطف است، و درباره اینکه آن متن چه ویژگیهایی داشت که به اجرا رسانید میگوید:« آن متن درباره ملک و مالکیت و فئودالها، خانها و آدمهایی است که بر زندگی و سرنوشت انسانها تسلط دارند. در آن زمان خیلی برد و گیرایی داشت و بعدها هم میتواند به عنوان تمثیل استفاده شود. ساختار اثر هم جذاب و گیرا بود. رادی هم در کنار سه، چهار نفر دیگر نمایشنامه نویسی ما را ساختند. افرادی مثل ساعدی و بیضایی که آثارشان به سینما هم کشید. من اینها را میشناختم و با آنها مراوده داشتم و دوستشان هم داشتم.»
صحنه
کارهای صحنهای نصیریان از اوار دهه سی آغاز شد و با استخدام در اداره تئاتر در سال 36 او و دیگر همکارانش در سالن کوچک آن اداره کارهایشان را اجرا میکردند؛ این گروهها، یک سری کارهای صحنهای داشتند و در کنار آن کارهایی برای نمایش هفتگی تلویزیون. کارهای صحنهای در تالار کوچک اداره هنرهای دراماتیک اجرا میشد. پیس «سیاه» را نصیریان آنجا اجرا کرد. همانجا که بهمن فرسی «گلدان» را کار کرد و سمندریان «دوزخ» و «اشباح» را.
اما در سال ۱۳۴۴ که تالار سنگلج گشایش یافت، و در جشنواره مهر 44 او هم در میان ده نمایش برگزیده نمایش امیرارسلان را کار کرد و پس از آن تا ابتدای انقلاب گروهش در این تالار مستقر بود و نمایشهای بسیاری را کار کردند.
نصیریان در سال 59 از اداره تئاتر بازنشسته شد و چون دیگر گروهی در اختیار نداشت، تصمیم گرفت که دیگر کارگردانی نکند اما با این وجود، آخرین کارگردانی نصیریان اجرای نمایش «سلطان سیاه» در جشنواره تئاتر آیینی سنتی که بعد هم در سنگلج (سال 1278) اجرا شد.
تلویزیون
نصیریان بعد از ورود به وزارت فرهنگ نزدیک به 50 تئاتر نمایشی برای تلویزیون ساخت که حتی برای اجرا به پاریس نیز دعوت شدند.
او در فواصل سالهای 39 تا 46 هم زمان با فعالیت تلویزیونی تعداد کثیری نمایش زنده را که توسط گروه تئاتر اداره هنرهای دراماتیک اجرا میشد با کمک همکارانش به اجرای تلویزیونی در آورد.
تلهتئاتر «مارگریت» نویسنده: آرمان سالاکرو در سال ۱۳۳۹ اولین کارگردانی هنریاش برای تلویزیون ثابت پاسال بود. زمان پخش مارگریت دهم فروردین ۱۳۳۹ بود و در آن فخری خوروش و اسماعیل شنگله هم بازی کرده بودند. او چند سال در این شبکهٔ خصوصی چهارشنبه شبها در کنار دیگر کارگردانان مطرح تئاتر ایران به سرپرستی عباس جوانمرد آثارشان را به طور زنده روی آنتن میبردند. او بعدها با تأسیس تلویزیون ملی این همکاری تا سال 46 در مقام کارگردان تداوم یافت. البته او دیگر برای تلویزیون کارگردانی نکرد و تاکنون نیز فقط در مقام بازیگری بارها به این همکاری ادامه داده است.
آخرین کارش هم در مقام کارگردان تلهتئاتر «خانه روشنی» نوشته غلامحسین ساعدی بود که در سال 46 شد تولید و پخش شد.
جمع بندی
نصیریان هم در سختکوشی های مرسوم آن دوران با هنر تئاتر و بعد تلویزیون و سینما آشنا شد و سعی کرد زندگی سالمی را در پیش بگیرد و این خود بهترین دلیل برای الگو شدنش هست چون در آن روزگار شهرت مصادف بود با هزار و یک حاشیه که البته هنوز هم این حواشی هست و مانع از بروز یک هنرمند ناب و اصیل خواهد شد. اما او در کنار دیگر نامآوران عرصهٔ تئاتر همانند عباس جوانمرد، جعفر والی، جمشید مشایخی، و... خود را با حواشی به حاشیه نراندند و همواره با نیکنامی در بطن هنر تئاتر و همچنین سینما و سریالهای تلویزیونی قرار دادند.
منابع:
آشفته، رضا، نقد نمایش اعتراف کار شهاب حسینی، هنرآنلاین، 17 تیرماه 96.
آشفته، رضا، گفت وگو با علی نصیریان، بازیگر: مردمی تابوساز هستیم، روزنامه شرق > شماره 2048 4/4/93 > صفحه 6 (تئاتر).
آشفته، رضا، گفتوگو با عباس جوانمرد: تئاتر پس از کودتای 28 مرداد، نافه دوره جدید، شماره 4، نوروز 1390.
امیر ارجمند، مرجان، علی نصیریان، زندگی و آثار، مقاله: زندگینامهی استاد علی نصیریان، تهران، انتشارات فرهنگستان هنر، چ اول، زمستان 1384.
خلج، منصور، نمایشنامهنویسان ایران از آخوندزاده تا بیضایی، تهران، نشر اختران، چ اول، 1381.
دولتآبادی، غلامحسین و مینا رحمتی، شاهین سرکیسیان بنیانگذار تئاتر نوین ایران، زیر نظر جمشید لایق، تهران، نشر هدف صالحین، چ اول، 1384.
دهقان منشادی، صادق، علی نصیریان از رمز و راز ماندگاری اش در عرصه بازیگری می گوید،روزنامه ایران > شماره 6221 5/3/95 > صفحه 12 (سینما).
عالمی، اکبر، علی نصیریان، زندگی و آثار، مقاله: درباره علی نصیریان، تهران، انتشارات فرهنگستان هنر، چ اول، 1384.
منصوری، مریم، درباره على نصیریان: روزهای براى تئاتر!، سایت انسان شناسی و فرهنگ، چهارشنبه, 25 بهمن 1396.
نصیریان، علی، به تساهل و تسامح در تئاتر اعتقاد ندارم، سینما پرس، یکشنبه ۱ آبان ۱۳۹۰ .
نصیریان، علی، گفتگو با مجله انتظار نوجوان، تیر 1386، شماره 24.a