بررسی حضور موفق منتخبی از بازیگران زن (بخش دوم)
اهداف بلند مرتبۀ انسانی
ایران تئاتر- رضا آشفته: در قسمت یکم مقالۀ رسیدن به آستانۀ باوری بینالمللی، گفتیم که زنان بازیگر ایران، هم در این سالها پر تلاش شده اند و هم به لحاظ کیفی به ارزش بازیگری شان افزوده شده است.
در قسمت یکم مقالۀ رسیدن به آستانۀ باوری بینالمللی، گفتیم که زنان بازیگر ایران، هم در این سالها پر تلاش شده اند و هم به لحاظ کیفی به ارزش بازیگری شان افزوده شده و در ادامه گفتیم که در سال گذشته بازیگران زن بهتر از بازیگران مرد عمل کرده اند و به بازی رویا تیموریان در نمایش خانه برناردا آلبا کار علی رفیعی، پانته آ پناهی ها در نمایش تن شوری کار رضا ثروتی و آناهیتا اقبال نژاد در نمایش خرده نان کار کورش سلیمانی پرداختیم و حالا در ادامه به بررسی بازی چند بانوی فعال دیگر خواهیم پرداخت:
عاطفه رضوی، خروس لاری
عاطفه رضوی بازیگری است که اگر متن و نقش را در اختیارش بگذاری و اگر سطح انتظاراتت را هم بالا ببری حتما در ارائه نقش موفق خواهد شد. در سال 97 هم در نمایش خروس لاری (نوشته و کار امید سهرابی) بازی در نقش خانوم آقا را با موفقیت پیش برد. او زنی بود که سرپرستی چند دختر و زن فراری را عهده دار بود و با وضع قوانین سختگیرانه از آنها توقع داشت که کنارش بمانند و اگر نخواهند دچار یک قفس خروس لاری میشوند. یک خروس سنگدل که چش و چال آدم را درمیآورد و گوش و دماغ را زخم میکند و... خانمآغا چیزی بین مرد و زن هست. عواطفی دارد که مادرانه هست اما دچار سرکوب و منکوب شدن عواطف است که خود را مرد نشان دهد. او نقش را دو پاره کرده؛ یکی در نصب قدرت بوده است ودوم در مرحلۀ عجز و ناتوانی است که حالا به دست همان دخترها دچار خروس لاری شده که آن هم چشمهایش را از کاسه درآورده و کورش کرده است. سرآخر هم به دست دخترها و دستور یکی از آنها که باید جایگزینش شود، کشته میشود. روال بازیها کمی در پایان جهشی است و یکبار بودنش دیر هضم خواهد شد اما عاطفه رضوی غرق در بازی است و دقیقا میداند که از این نقش و پیچیدگیهایش چگونه با سربلندی بیرون بیاید.
معصومه کریمی، تو مشغول مردنت بودی
معصومه کریمی بازیگری خلاق و غریب است و چه دیر به تئاتر آمده است و در همین تعداد کمی که حضور داشته، بازی هایش نشان میدهد که خیلی در اختیار کارگردانان تئاتر است و البته هوشمندانه غایت بهرهوری را در صحنه ارائه میکند. در اینجا هم مادر را در تملک دو سویه سها و صحرا –دخترانش- به چالش میکشد و این دوگانگی همانا چیزی جزء جنون در بر نخواهد داشت. بنابراین سیمای غیرمتعارفی را نمایان می کند و دیگر بازیگران نیز به ناچار با او هم گامی میکنند که بیشتر از نقشآفرینی در القای فضای مردگی و این روان پریشی رو به زوال و نیستی گام بردارند و همه در انکار حیات میکوشند و چه بسا موفق هم هستند چون در نهایت بازتابی از زندگانی جلوه نمیکند و ما در این فضای کهنه و بوی نای گرفته و این تصاویر خموده و کسالت بار رنج مضاعفی را شاهدیم که پیامدی جزء یک مرگ تحمیلی نخواهد بود. این بازی کردنها هم توش و توان خود را میخواهد که بدن دستاویزی بیش نیست که در القای کنشها کنشگرانه عمل نکند بلکه به دنبال جلوههای صوریی باشد که در واقع غیر مستقیم به دنبال بیان شاعرانه و استعاریک و در نهایت تاویلها و تعبیرات حاصل از آن برخواهند آمد. بنابراین شکل بازی موثر هست در القای آن چیزی که باید به چشم آید. یک زن که در سقط جنین دختر دوم خود را مجرم میداند و این احساس گناه هست که این همه رنجوری و پریشانی را به زندگیاش کشانده و انگار در این توهمات و خودزنیها از خودش انتقام میگیرد و همه اینها در بازی معصومه کریمی نمود عینی و قابل درکی دارد؛ چس بازیاش به راحتی در چشمها مینشیند و جلوهگریاش از حقیقتمانندی برخوردار هست.
ناتالی متی، آنتیگونه
ناتالی متی، بازیگر فرانسوی در نمایش آنتیگونه (کار علی راضی)، در نقش ایسمن تمام توش و توانش را در صحنه می گذارد که جلز و ولز زدن های یک خواهر را در توقف حرکت انقلابی آنتیگون (با بازی نوال شریف) سرانجام یابد و پس از این نافرمانی بزرگ، حالا او واسطه میشود که کرئون را در گرفتن انتقام و زندان انداختن آنتی گون مهار و نرم کند که این هم نمیشود چون آن ور قضیه، یک مرد بسیار بیرحم ایستاده که کمترین توجهای به این احساسات انسانی و خواهرانه نخواهد کرد. یعنی این بازیگر هست که از بدن با تمام توان بهره میبرد که این بازی را به ایجاز گویای یک موقعیت سخت و بحرانی تبدیل گرداند و بسیار هم موفق هست چون خواهرانگی را با تمام دردها و تراژدیهایش نمایان میسازد اما ته این بیرحمی اندوه خواهد بود چون خودکامگی را فقط مرگ و سکوت متلاشی شدن مهار میتواند بکند. اینها از جمله دگرگونیهایی است که علی راضی در متن خود به دنبالش بوده است چون در متون دیگران (برداشتی از ژان آنوی هست)، ایسمن این همه جلزو ولز ندارد و حتی میترسد و در نهایت می خواهد آنتیگون را از این موقعیت بترساند و او را از این نافرمانی برحذر کند و بعد از آن نیز میداند کاری از دستش بر نخواهد آمد اما در اینجا علی راضی ایسمن را یک خواهر مسوول میداند که باید همه توانش را معطوف به برقراری یک شرایط مطلوب گرداند هرچند در نهایت چنین نخواهد شد.
عاطفه پور بهرام، دریاچه قو از مشهد
عاطفه پوربهرام با بازی در نمایش دریاچه قو نوشته و کار رضا صابری در جشنواره تئاتر فجر در مسایقۀ ایران دو برگزیده شد و این جایزه سرآغازی شد برای او که اگر بخواهد میتواند خیلی بهتر از اینها در تئاتر و جهان بازیگری حضور داشته باشد و زیاد هم مهم نیست که در مشهد باشد چون دارد به ابزار کارش مسلط می شود.
پوربهرام در نقش دختر جادوگر تلاش میکند که هم در ارائه بیان بدنی فعال و تا حدی در آن گرفت و گیرهای مرسوم تئاتر مشهد خلاق باشد و هم در زمینه بیان کلامی نیز به مرزهای باورمندنی از ارائه نقش برسد. معلوم هست که به درستی هدایت شده است و از آنها نکاتی را خواستهاند و در زمان تمرینها تلاش بسیار شده که چنین بازیی ارائه شود. این بازیگر جوان هم پیرو شنیدنها و انجام دادنهای مشقهای بازیگری حالا میتواند به زیبایی تمام زشتیها و کمبودها و عقدهمندیهای یک دختر بیچاره را طوری بازی کند که در نهایت او را به سرانجام شومی چون خودکشی برساند.
ستایش رجایی نیا، دریاچه قو از مشهد
ستایش رجایی نیا یکی از بازیگران نمایش “دریاچه قو” به نویسندگی و کارگردانی رضا صابری از مشهد است که در جشنواره تئاتر فجر هم جز برگزیدگان تئاتر ایران دو بود. بازیگری که سال 96 نیز برای اولین با حضور در نمایش "شنا در آتش" به نویسندگی و کارگردانی رضا صابری برای نخستین بار در این جشنواره حاضر شد و خود را در مقام یک بازیگر قابل اعتنا مطرح کرد و سال 97 اثبات کرد که اگر وقت و تلاشش را روز افزون کند به دلیل برخورداری از هوش و ذکاوت و همچنین بهرهمندی از بیان بدنی و کلامی درست میتواند خودی در سطح ملی نشان دهد. یعنی بازیگری باشد که به مرور از پس ارائه نقشهای پیچیدهتر و هوشمندانهتر برآید چنانچه در این نمایش نیز سعی کرده بود جادوگر نمایش دریاچه قو را در مرزهای باورمندی به تماشا درآورد و در عین حال پیرو نشانگان کلیشهای چنین نقش تکراریی نشود و این همان وجه تمایز و حتی خلاقه هست که توش و توان بازیگری را دو چندان خواهد کرد. این بازیگر بیست و شش ساله هنوز در آستانه یک اتفاق است و اگر مثل خیلیها به خود غره نشود و رسم و آیین بازیگری را بر تمرینها و مشق کردنها و مشقت کشیدنها بداند، به تدریج در تئاتر شکوفاتر از دریاچه قو باعث شگفتی تماشاگران نمایشهایش خواهد شد و برعکس غرور بیجا و تن پروری و به حاشیه رفتنها مانع از بروز چنین حال و هوای بهینهای خواهد شد.
جمع بندی
بازیگران زن با انگیزۀ بیشتر پا به صحنه میگذارند و هدفشان فقط رسیدن به اهداف بلند مرتبۀ انسانی است که در آن کرامت و شرافت انسانی اصل و اساس خواهد بود. اینان بخشی از جامعه هستند که دغدغههای بسیاری دارند و در این حضور با انگیزه هست که میتوانند در مطرح شدن مسائل عمدهیشان پیشروی باشند و پیش روی کنند، و مطمئنا تئاتر جولانگاه بر حقی است که آدمها میتوانند بر مشکلاتشان پیروز شوند. اگر همین روال ادامه داشته باشد، در سالهای بعد میتوان مقالات دقیقتر و پیامدهای پویاتری را ردگیری کرد. به اُمید آن روز...