در حال بارگذاری ...
پیشنهادهای هفته 7

در میان آبها، این یک اعتراف است، و مغازۀ خودکشی

ایران تئاتر- رضا آشفته: این هفته سه اثر نمایشی را  دارم به مخاطبان تئاتر پیشنهاد می کنم که در آنها مسالۀ بی هویتی و افسردگی و شاید از همه مهمتر خودکشی برای گریز از این عوارض بنیادین مورد بررسی واقع شده است.

یکی از آنها «در میان آبهاست» که به انگیزۀ زندگی بهتر برای نسل امروز جوانان افغانستانی در گریز به اروپا دارد اتفاق می افتد و نوعی خودکشی غیر خواسته است و آن دوی دیگر نیز، یکی اش نمایش «این یک اعتراف است» که در آن یک مرد در تنهایی اش و در بلوغ چهل سالگی به دنبال اقدام به خودکشی است و سومی هم نمایش «مغازۀ خودکشی» است که انگار کل دنیا دارد به فضای سرشار از خودکشی پا می گذارد که خیلی مدبرانه بخشی از جامعه با ایجاد یک مغازه برای ارائه ابزار و مشاوره برای انجام شیوه های بهتر خودکشی وارد عمل شده اند.  به هر روی این نمایش ها درنگی نسبت به مسائلی هستند که هر نوع جامعه نسبتا مدرنی با آن درگیری های محسوسی داشته و دارد. در اینجا هم شاید دیدن سه نمایش با یک موضوع مشخص آگاهی ما را نسبت به آن بالا ببرد و خود مسیری برای درمان و فراتر از آن پیشگیری باشد که همیشه تئاتر محلی برای شفایافتن از امراض درونی بوده است.

در میان آبها

در میان آبها نمایشی است ویژه آدمهای معلق و بلاتکلیف که از هویت خالی شده اند و نمی توانند دستاویزی برای بودن داشته باشند و اگر مسائل عمدۀ انسانی برایتان مهم است حتما این نمایش را موشکافانه تر ببینید که در آن زیرلایه های ژرفی هست که انسان را بنابر اصالت های وجودی آشکار می کنند. افغانستانی های مقیم ایران که این نسل های تازه ترشان در این چهل سال بعد از مهاجرت پدر و مادرهایشان در چهار گوشۀ ایران به دنیا آمده اند اما هنوز هم در بی وطنی به سر می برند چون نه سودای بازگشت به افغانستان دارند و البته اگر به آنجا هم بروند به دلیل لهجه های ایرانی شان با نوعی طرشدگی همراه می شوند و نه می توانند با کمال میل بمانند چون هنوز در ایران به آنها به شکل یک بیگانه برخورد می شود در حالیکه اینان خود را ایرانی می دانند و دوست دارند که این هویت ایرانی به آنان اعطا شود بنابراین بخشی از اینان که از حوصلۀ شان بیرون است از ایران به سوی اروپا می گریزند که در این مسیرهای غیر قانونی و در میان قاچاق برهای انسانی درواقع دست به خودکشی های دست جمعی می زنند چون هر لحه امکان دارد در درگیری های میان مرزی یا در عبور از مناطق صعل العبور و تی در گذر از آب دریاها قایق شان غرق شود و به هر تقدیر جانشان را از دست بدهند.

بر این باور هستم که نمایش «در میان آبها» از باورمندی درستی برخوردار است برای آنچه نویسنده لمس و زندگی کرده، به قلم آورده است و در اینجا هدف او این است که نسبت به وضعیت خود طرح پرسش کند. مساله سامرۀ رضایی مساله یک سال و دو سال نیست و این مساله را نزدیک به یک قرن است که در خاورمیانه مشاهده می کنیم. آدمهایی که از سرزمین خود به دلیل جنگ و شورش آواره شده اند و در کشورهای همسایه پناه گرفته اند، و در آنجا هنوز به عنوان هموطن از سوی کشورهای میزبان پذیرفته نشده اند.

اجرای سامرۀ رضایی متکی به بازیگری است که او و  مجتبی موسوی در ان بازی می کنند. در آن با توجه به اینکه بازیگری خودش یک رکن اساسی و ارتباطی است و از انجا که سامرۀ رضایی با جذابیت می تواند روایت برگرفته از زندگینامه اش را آشکار کند و با بی پروایی دارد نمایندگی می کند بخشی از جامعه میلیونی آوارگان افغانستانی را؛ و این خود دلیل موجهی برای بازنمایی یک وضعیت تراژیک است و هم به گونه ای مستند هست و به گونۀ دیگر آمیخته با واگویه های اکسپرسیونیستی است و اینها بیانگر دو پیرنگ موازی است که برای این دوستان ساکن ایران مشکلاتی را بنابر بد رفتاری های برخی از ایرانیان به دنبال داشته و همچنین افغانستانی های مقیم ایران از این بی شناسنامه بودن و محدودیت در رفت و آمد میان شهرها و عدم تحصیل در دانشگاههای دولتی (مگر با پرداخت شهریۀ سنگین آن هم به دلار) دارای رنج دو چندانی شده اند و حالا تصمیم گرفته اند که به اروپا بگریزند و... در اینجا وقفه های بین صحنه ها باید جمع و جورتر شود که کار از ضرباهنگ نیفتد و ویدئوها هم تقریبا زیادی است چون امکان به صحنه آوردشان هست. مگر صحنه های مرتبط با دریا که به گونه ای مکمل کار است و در جایی که نور بر چشم های راوی (سامره رضایی) می افتد و ما موج های دریا را بر چهره اش می بینیم این حزن و همزمانی اش می تواند گویای کاربرد درست ویدئو باشد. 

نمایش «در میان آب ها» به نویسندگی و کارگردانی سامره رضایی هر شب ساعت ۱۸ در سالن کارگاه نمایش مجموعه تئاتر شهر به می رود.

این یک اعتراف است

اگر بازی های فرزین محدث را دوست دارید، نمایش «این یک اعتراف است» را که در نوفل لوشاتو اجرا می شود حتما از دست ندهید. به هر روی در این نمایش او و کارگردانش، شادی اسدپور گریز و نقبی هم به خاطرات شخصی شان زده اند تا آنچه در صحنه به وقوع می پیوندد، باور پذیرتر باشد.

نمایش «این یک اعتراف است» درباره تنهایی انسان معاصر ایرانی است که بعد از مرگ سه عزیز (مادر، پدر و مادر بزرگ) و شکست عشقی مردی دچار تنهایی شده، او که دچار وسواس فکری است بعد از اینکه از گناهان پیرامونی اش احساس می کند که نمی تواند پاکیزه شود در حمام به دنبال انجام خودکشی است. این متن به دنبال آن چیزی است که در ایران این روزها که دارد مدرن می شود و بر خلاف غرب که این دوران را پشت سر گذارده و حالا دولت های غربی دارند هزینه و تبلیغ می کنند که دوباره تشکیل خانواده با ازدواج و بچه دار شدن را برای دوری از روان پریشی های ناشی از تنهایی جایگزین کنند اما در ایران این روزها خیلی ها دارند تنها و تنهاتر می شوند و این نشانه افسردگی ها همگانی خواهد بود؛ بنابراین پرداختن به چنین مونودرام هایی که در آن انسان با نام این یک اعتراف است مقابل دیدگان مخاطبان تئاتر قرار می گیرد که متوجۀ چنین وضعیت دردناکی شود و با طرح پرسش بشود آنها را ترغیب کرد که برای شناخت تنهایی و پرهیز از آن پاسخ و اقدام عملی بیابند.

اجرای نمایش این یک اعتراف است را نوعی اکسپرسیونیسم میدانم که در اجرا واگویه یک مرد با دو گرایش بزرگسالی و کودکی را دارد به چالش می کشد. در زمان کودکی دلیل این تنهایی و عاشقیت و شکست عشقی دارد نمایان می شود و یک مرد در بستر خانواده دارد بررسی می شود که از چه زمانی گرایش به عشق داشته و یا چه رفتارهایی او را لبریز از حضور عزیزانش می کرده و حالا در نبودن شان این تنهایی دارد برجسته تر و بحرانی تر می شود. این مرد در بزرگسالی با از دست دادن اهل خانواده دچار بحران ناشی از تنهایی می شود.

مغازه خودکشی

اگر عاشق رمان های در خور تامل هستید و دوست دارید حالت اجرایی و نمایشی این متون را در صحنه ببینید، به نظرم نمایش «مغازه خودکشی» را از دست دهید؛ هر چند هنوز هم جای کار دارد تا فضای این نمایشگر القاگری آنچه باشد که در رمان دارد رخ می دهد. این رمان در رد خودکشی است و با لحن طنز و البته در فضایی هولناک و گروتسک دارد در این باره جولان می دهد که در نمایش در همین مدار حرکت ها و میزانسن هایی شکل گرفته و تلاش بازیگران هم همین بوده که از این قاعده پیروی کنند که در بخش هایی موفق اند و این موفقیت همچنین در طراحی لباس ها و چهره پردازی ها بسیار مشهود است.

«مغازه خودکشی» عنوان جدیدترین اثر نمایشی علیرضا مهران است که به نویسندگی باقر سروش و بر اساس رمانی به همین نام نوشته ژان تولی (ترجمه احسان کرم‌ویسی) و تهیه‌کنندگی سحر مختارزادگان از ابتدای مرداد اجرای خود را در پردیس تئاتر شهرزاد آغاز می‌کند.

مغازه خودکشی یک فانتزی سیاهِ تکان‌دهنده است. این رمان اثری از ژان تولی، نویسنده، طراح و کارگردان فرانسوی است که در سال ۱۹۵۳ به دنیا آمد. این رمان معروف‌ترین اثر ژان تولی است که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد و تاکنون به بیش از بیست زبان ترجمه شده است.

رمان مغازه خودکشی از درخشان‌ترین آثار فانتزی سیاهی است که در دو دهه گذشته در جهان نوشته شده است. در سراسر کتاب حضور متراکم مرگ وجود دارد و در مقابل تلاش برای ساختن امید به زندگی، نبردی نمادین و مملو از شوخی‌های ظریف را به وجود آورده است که در نهایت قرار است خواننده را میخ‌کوب کند.

«مغازه خودکشی» زندگی خانواده‌ای افسرده را روایت می‌کند که در شهری خالی از امید، مغازه فروش ادوات خودکشی دارند. نمایشنامه به تم و خط اصلی رمان وفادار مانده که هجوی است تمام عیار درباره جدال مرگ و امید و البته همه اینها در قالب طنز روایت می‌شود.

وحید آقاپور، نوشین تبریزی، اتابک نادری، سوسن مقصودلو، سحر مختارزادگان، فرهاد رشیدی، سامان میرحسینی، یاشار نادری و احسان سخی به در نمایش «مغازه خودکشی» به کارگردانی علیرضا مهران، نویسندگی باقر سروش و تهیه‌کنندگی سحر مختارزادگان در تالار صنوبر تماشاخانۀ شهرزاد بازی می کنند.




نظرات کاربران