در حال بارگذاری ...
گفت‌وگوی ایران تئاتر با امیرمحمد مهاجری کارگردان نمایش «اولد سیبروک»

انسان بر اساس شرایط زمان خود خاکستری می‌شود

ایران تئاتر: نمایش دادن تمایزهایی که در انسان‌ها وجود دارد سبب می‌شود تا مسائل حال حاضر از یکدیگر تمیز داده شوند. حال این اهمیت در راستای کارکردهای روزمره و یا رفتارهای درونی فضایی را برای شناخت بهتر فراهم می‌آورد که گویای تغییرات مهمی در زندگی است. لذا کنش و واکنش‌های انسان برگرفته از تضادها و تفاهم‌هایی است که خصلت‌های درونی نشات می‌گیرد. رویکردی که تا پایان عمر بشر ادامه خواهد داشت، زیرا همیشه موضوعی برای کشف و شهود در ذات انسان وجود دارد.

امیرمحمد مهاجری با توجه به علاقه‌مندی‌ و دغدغه‌های خود دوره‌های نویسندگی، کارگردانی را تجربه کرده تا بتواند آثاری که تولید می‌کند محتوایی قابل‌توجه داشته باشد. او نیز در ساخت فیلم کوتاه نیز به‌عنوان کارگردان فعالیت داشته که باید به فیلم «غزل» از ساخته‌های مهاجری اشاره کرد که منتخب جشنواره‌های first time filmmaker و ilft off session بریتانیا شده است. همچنین این کارگردان در حوزه بازیگری نیز دوره‌هایی را با پارسا پیروزفر و وحید جلیلوند و شخصیت‌پردازی ناتالی پورتمن گذرانده است. نمایش‌های «پرونده شماره 81»، «زواگزونگ»، «روال عادی»، «پرونده شماره 82»، «هئیت منصفه»، «مرگ بن یکدست»، «ویروس هشت‌میلیاردی» و «اولد سیبروک» را در مقام کارگردان روی صحنه برده است.

به بهانه اجرای نمایش «اولد سیبروک» در پردیس تئاتر شهرزاد که تا ابتدای شهریورماه سال‌جاری هر روز ساعت 18 روی صحنه می‌رود، گفت‌وگویی با او انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

- تاکید عده‌ای از نویسندگان و کارگردان‌ها بر این موضوع است که جامعه و انسان را از زوایای مختلف مورد تحلیل و بررسی قرار داده و در آثار خود رویکردی نو را نمایش بدهند. دلیل این تاکید بیشتر متوجه چیست؟ آیا انسان ملاک است یا رفتارهای او؟

معتقد هستم در دنیای هنر هدف از نمایش دادن متون و صحبت کردن درباره یک زاویه از یک اتفاق در زندگی و نشان دادن ماهیت آن است. حال زمانی که روی ماهیتی تمرکز کرده و متوجه آن می‌شویم علاقه‌مند خواهیم شد به مخاطب این موضوع را توضیح بدهیم که این زاویه اگر با چنین شدتی از سوی ما دیده شود چه تأثیری به همراه خواهد داشت. باید بگویم هدف درباره ماهیت انسان نشان دادن امیال او نیست، زیرا خیانت، ازدواج، طلاق، درگیری و انواع درام‌هایی که در دنیا رخ می‌دهد را در زندگی روزمره شاهد هستیم. هدف من از به نمایش درآوردن این موضوع‌ها آن است که قصد دارم بگویم که اگر چنین اتفاق‌هایی رخ بدهد آدم‌ها در شرایط مختلف چه رفتاری از خودشان نشان می‌دهند و اینکه دغدغه آن‌ها نسبت به موضوع چیست و زمانی که اتفاقی رخ می‌دهد به ترتیب چه اتفاق‌هایی در ادامه پیش خواهد آمد.

- آیا این تصمیم تااندازه‌ای قابل‌توجه خواهد بود که مخاطب بتواند از این تصمیم جهت آگاهی و کشف جهان نمایش از آن استفاده کند؟ تصور می‌کنید این رویکرد بیشتر در آثار نمایشی که هرکدام بخشی از جامعه را نمایان می‌سازند بیشتر جنبه تحلیل دارد و یا نقد؟

نمایشنامه این اثر توسط وودی آلن نوشته شده که نمی‌توانم از بُعد نویسندگی درباره آن نظری بدهم. حال از زاویه کارگردانی و اینکه ما قصد داریم جهان اثر را به مخاطب القا کنیم در ابتدا هدفمان آن است که مخاطب بتواند موضوع‌هایی چون خیانت، مسائل روزمره و تفاوت بین شخصیت‌ها و انسان واقعی را در زندگی تفکیک نماید. تصمیم ما در جهان این نمایش بر پایه تحلیل است، با این توضیح که اگر برای شخصیتی در یک نمایشنامه که واقعی نیست اتفاقی رخ بدهد ممکن است از سوی نویسنده حذف و مجدد نوشته شود. بنابراین چیزهایی که مثل ما آدم‌ها واقعی هستند نمی‌توانیم به آن از زاویه نقد نگاه کنیم، بلکه باید او را از جنبه تحلیل مورد بررسی قرار بدهیم که از راهی به نقد وارد شویم. درواقع این تحلیل باعث خواهد شد که اگر ما یک رفتار غیرمتعارفی چون خیانت که ازهرجهت و تفکری نادرست است را انجام بدهیم چه اتفاق‌هایی ممکن است برای آدم‌های واقعی رخ بدهد و تا چه اندازه این حجم احساسات می‌تواند تغییری درروند زندگی، افکار و نگاه آن‌ها به جامعه را فراهم کند.   

- علت آنکه به‌سوی یکی از نمایشنامه‌های «وودی آلن» رفتید به لحن و نگاه طنازانه او به جامعه انسان‌ها بازمی‌گردد و یا آنکه قصد داشتید حرفی نو را با این انتخاب به مخاطب منتقل کنید؟ آیا این انتخاب به جهان‌بینی شخصی خودتان در مقام کارگردان نیز ارتباطی دارد؟

انتخاب این متن با تصمیم‌گیری مشترک بنده و تهیه‌کننده پیش آمد با این دیدگاه که اثری را انتخاب کنیم که بتواند در ابتدا در شرایط فعلی سخت جامعه بتواند مردم را به خنده ترغیب کرده و او را شاد کند. حال درباره شخص «وودی آلن» که نگاه کمدی درست آمریکایی دارد یکی دیگر از علت‌های انتخابمان بود. زیرا در بین نویسنده‌ها این شخصیت در کمدی آمریکایی با اختلافی قابل‌توجه نسبت به سایرین قرار دارد. حال با این داشته‌ها به آن نتیجه رسیده بودیم که اگر بتوانیم جهانی که «وودی آلن» خلق کرده که مرز بین واقعیت و خیال که بسیار باریک است را به صحنه آوردیم تا از این طریق مخاطب را به خنده دعوت کرده و او را به تفکر وادار کنیم. زیرا اگر تنها مخاطب رویکردی متفکر به خود داشت فاصله‌ای از بُعد تحلیلی اثر پیش می‌آمد.   

- موقعیت مکانی در این نمایش تااندازه‌ای جهت روایت را مشخص می‌کند که شخصیت‌ها با ورود خود به صحنه دلیل حضورشان را در آن محیط اعلام می‌نمایند. دلیل این روند در روایت به شفاف‌سازی اصول آشنایی مخاطب باشخصیت‌ها ارتباط دارد و یا آنکه این موضوع تصمیمی بوده تا اهمیت موضوع اثر نمایان شود؟

در جهان اثر ابتدا هدفمان آن بود که ضربه اصلی که به مخاطب می‌زنیم در مقطع یک‌سوم پایانی نمایش باشد، زمانی که شخصیت نویسنده وارد می‌شود. حال درباره ورود و خروج شخصیت‌های نمایش باید بگویم این موضوع به‌گونه‌ای طراحی‌شده است که آن‌ها به‌اندازه تأثیرات در اثر و در جهت خاص نمایشنامه است رخ‌داده تا بتوانند جهان اثر را از دیدگاه‌های متفاوت و تیپ‌هایی که متفاوت طراحی‌شده‌اند ارتقا و توضیح بدهند تا مخاطب را متوجه مسائل نمایش کنند. اما درباره ورود و خروج شخصیت‌ها باید اشاره داشته باشم که بنابر میزانسن‌هایی که طراحی کرده‌ام این طراحی بنابر قاب‌بندی‌های زیبا صورت گرفته، زیرا در تئاتر موظف خواهیم بود تا طراحی را ترتیب بدهیم که نظر مخاطب را جلب نمایم تا به یک نقطه نگاه کند.

- جهان متن نمایش «اولد سیبروک» بر اساس ارتباط بین انسان‌ها که شخصیت‌های اثر نمونه ما به ازایی از آن‌ها هستند شکل می‌گیرد تا از آن طریق بتوانند جهان نمایش و اتفاق‌های آن را با خصوصیات منحصربه‌فرد خود پیش روی مخاطب به تصویر درآورند. آیا این رویکرد به کشف درونیات شخصیت‌ها مربوط است و یا به‌نوعی با این طراحی قصد دارید اهمیت رویارویی انسان‌ها را با فلسفه باورهایشان به نمایش بگذارید؟

چهار شخصیتی که در جهان اثر واقعی نیستند به‌نوعی تعریف شخصیت‌های نصفه‌ای را شامل می‌شوند. با این توضیح که می‌توان گفت کامل‌ترین شخصیت‌های نمایشنامه‌های جهان اکثراً خیالی بوده و آن‌چنان به زندگی واقعی نزدیک نیستند. لذا ما در این اثر دو شخصیت واقعی بانام‌های «هال» و «سندی» را در اختیارداریم و چهار شخصیت دیگر درصحنه حضور دارند افرادی خیالی هستند که به دنیای امروز واردشده‌اند و هرچقدر سعی می‌کنند به فلسفه زندگی نمی‌رسند و نمایشنامه آن‌ها ناتمام باقی‌مانده است. دغدغه فلسفی شخصیت «سندی» از سایر آن‌ها بالاتر است و نویسنده سه شخصیت واقعی هستند که در روابط آن‌ها فلسفه زندگی نشان داده می‌شود. لذا در شخصیت‌ها تحلیل فلسفه آن افراد در جهت خیال‌ها نمایش داده‌شده که اگر افکاری ذهنمان را به اجرا درآوریم چه اتفاق‌هایی رخ می‌دهد. حال به این دلیل چهار شخصیت نصفه‌ای که آدم‌های سطحی هستند که نمی‌خواهند به عمق بروند و در مقابل سه شخصیت وجود دارند که در عمق هستند اما رفتارهای سطحی از خود نشان می‌دهند و موضوع نمایانگر جدال بین فلسفه و جهان‌اندیشی افراد و رفتار آن‌ها است.

- جهان اثر با توجه به داشته‌های خود بر مبنای کمدی فانتزی طراحی‌شده است که در آن موقعیت‌های نمایشی با زیرلایه‌های گروتسک وجود دارد. آیا این موارد دراماتیک تنها در جهان متن به‌عنوان اهرم‌های مؤثر کارکرد دارند و یا شخصیت‌ها از آن‌ها برای عملکرد خود در راستای هدف اثر یاری می‌گیرند؟

سبک اجرایی که برای این نمایش انتخاب‌شده است با توجه به این اثر از «وودی آلن» به شکلی صورت گرفت که بتوانیم از فضای واقع‌گرا فاصله گرفته است. بنابراین سعی کرده‌ایم مرزی بین فضای واقع‌گرا و تئاتری انتخاب کنیم، زیرا جهان متن برگرفته از خاصیت‌های غیرواقع‌گرا است. لذا کوشیده‌ایم فاصله‌گذاری کوتاه و منسجمی بر اساس فانتزی جهان اثر پیش آوریم تا بتوانیم از آن استفاده کنیم به‌شرط آنکه این فاصله‌گذاری آن‌گونه نباشد که مخاطب در مرزی مشخص قرار بگیرد تا او بتواند به همذات‌پنداری دست پیداکرده و از زاویه خودش به جهان اثر و شخصیت‌ها نگاه کند. اما دلیل استفاده از مقوله گروتسک آن بوده تا در جهت هم ذات پنداری مخاطب پیش برویم.  

- دیالوگ‌هایی که شخصیت‌ها از آن‌ها بهره می‌گیرند ارتباط مستقیمی با اتفاق‌های جهان نمایش دارند که رویکرد و جهان‌بینی هر یک را به‌صورتی مجزا معرفی می‌کند تا لازمه موقعیت محور بودن مشخص شود. علت این موضوع را باید به مقوله جز به‌کل ارتباط دارد و یا نقد جامعه انسانی؟

دیالوگ‌ها هر یک به‌صورت مجزا توسط نویسنده نمایشنامه طراحی‌شده است که بنابر فلسفه سطحی و عمقی خود تمام شخصیت‌ها را معرفی می‌کند. حال می‌توان گفت دیالوگ‌ها در ابتدا برای تعریف شخصیت‌ها، دوم ذهن نویسنده و درنهایت فلسفه جهان‌شمول شخصیت نویسنده است که در پایان به این موضوع اذعان می‌کند خودش پر از گمراهی و مشکل است که خیانت کرده است. لذا با در نظر گرفتن این موضوع در تلاش است نمایشنامه‌ای را خلق کند به چیزی برسد که خودش به آن دست پیدا نکرده است. درواقع دیالوگ‌هایی که برای شخصیت‌ها در نظر گرفته‌شده است هرکدام معرف یک تیپ و نماینده تفکری هستند که سعی در جهان‌شمول کردن تفکرها در تمامی لحظات باشند که این اتفاق باعث می‌شود تا مخاطب بتواند از زوایا و دیدگاه‌های مختلف بتواند جهان اثر را به تماشا بنشیند. زیرا از این طریق می‌توانیم به هرکدام از شخصیت‌ها حق بدهیم و یا از هرکدام حق را بگیریم.    

- شخصیت‌پردازی‌های طراحی‌شده در این نمایش تا چه اندازه در راستای هدف اثر تأثیر داشته است؟ کنش و واکنش شخصیت‌ها بیشتر تحت تأثیر چه موضوعی قلمداد می‌شود؟

کنش و واکنش شخصیت‌های این نمایش دقیقاً بر این اساس طراحی‌شده‌اند که بتوانند تیپ خود را توضیح بدهند. یعنی آنکه ساختار طراحی کنش و واکنش‌ها از یکدیگر مجزا هستند و اینکه واقعی نبودن شخصیت‌ها را متوجه مخاطب کند تا شخصیت‌های واقعی بتوانند خودشان به‌نوعی نشان بدهند که واقعی هستند. حال با این توضیح چهار شخصیتی که واقعی نیستند و از تخیلات نویسنده نشأت‌گرفته‌اند دارای کنش‌ها، واکنش‌ها و رفتارهای به‌شدت سطحی‌تر و اغراق‌شده دارند و شخصیت‌هایی چون «هال»، «سندی» و «نویسنده» آدم‌هایی منعطف با کنش و واکنش‌های کمتر که مخاطب را به واقعیت نزدیک می‌کنند. دلیل انتخاب این طراحی‌ها به آن جهت بود که قصد داشتیم چهار شخصیت سطحی و سه شخصیت عمیق را نشان بدهیم که در کلیت تمام این شخصیت‌ها در یک سطحی ثابت باقی‌مانده‌اند حتی اگر آن سه شخصیت عمقی داشته باشند. درواقع هدف نشان دادن جهان هستی که انسان باآنکه عمقی دارد با یک همنوع که سطحی است برابری می‌کنیم. بنابراین خیانت می‌تواند یکی از داشته‌های نمایشی باشد اما درحالی‌که روزانه با توضیحات و توجیه‌های بسیار شاهد آن هستیم.     

- مؤلفه زمان یکی از کارکردهای مهم در این نمایش به شمار می‌آید که سبب خواهد شد تا هر شخصیت در زمان حال رازهای گذشته خود را بازگو کرده و موردانتقاد سایر شخصیت‌هایی که در زندگی او هستند قرار بگیرد. آیا این موضوع نیز به جهت گره‌گشایی مورداستفاده قرارگرفته است؟

زمان گذشته که شخصیت‌ها درباره آن صحبت می‌کنند به‌طور حتم تأثیر بسزایی در جهان اثر داشته است. چهار شخصیت نویسنده‌ای را درجایی حبس کرده‌اند که پس از مدتی نویسنده توانسته از آن محل نجات پیدا کند. درواقع خود شخصیت نویسنده و شخصیت‌های «هال» و «سندی» گذشته‌ای داشته‌اند که در متن اصلی نویسنده به نگارش درآورده گذشته بیشتر موردتوجه قرارگرفته است. هدف از آنکه شخصیت‌ها گذشته خود را مرور می‌کنند به آن خاطر است که توضیح بدهند چه اتفاق‌هایی می‌تواند در زندگی انسان رخ بدهد و اینکه چه تبعاتی با خود به همراه دارد و درنهایت اینکه زمانی که درگذشته کاری را انجام داده‌ایم در زمان حال و آینده تأثیر خواهد داشت. لذا این رویکرد به‌سوی گره‌گشایی برود که به آن گره‌گشایی اصلی نمی‌رسد، زیرا جهان اثر مخاطب را در حالتی معلق قرار می‌دهد، زیرا او از آینده این نمایشنامه اطلاعی ندارد و تنها زمینه‌ای کلی از آن را در اختیار دارد. اما زمان‌بندی که برای نمایش در نظر گرفته‌ام زمان حال است که شخصیت‌ها از گذشته صحبت می‌کنند که می‌خواهند تأثیرش را در آینده نشان بدهند.

- موضوع خیانت و دروغ از عناصر مهم جهان اثر هستند که زندگی زناشویی را در این اثر هدف قرار داده تا از آن طریق بتواند نقد به جهان انسان معاصر را مورد واکاوی قرار دهد. با این تعریف موافق هستید؟

بله،موافقم. باید بگویم اکثر درام‌هایی که تاکنون نوشته‌شده‌اند در خودشان بُعد زناشویی دارند، زیرا این موضوع یکی از مهم‌ترین ابعاد یک انسان است که او را به تکامل درزمینهٔ ادیان، فلسفه و منطق سوق می‌دهد. با این توضیح که این تکامل در قسمتی با جنس مخالف در رابطه زناشویی شکل می‌گیرد که در حوزه روانشناسی اتفاق‌های بسیاری رخ می‌دهد و اوج و فرودهایی دارد. اما نکته‌ای که باعث می‌شود تشدید پیدا کند دروغ است که در خود تمام خصلت‌های منفی را دارد که اگر ادامه پیدا کند منجر به ثمرات جبران‌ناپذیری شود. حال در این اثر ما درباره خیانت صحبت می‌کنیم که از دروغ و پنهان‌کاری نشأت می‌گیرد که فاصله یک زوج را بنابر اتفاق‌هایی نمایان می‌کند که در اثر عدم ارتباط و یا به شکلی بیمارگونه است. لذا در این نمایش دروغ و خیانت پررنگ‌ترین عناصر هستند که شرح می‌دهد اگر این موضوع‌ها رخ بدهد منجر به چه سرنوشتی خواهد شد.

- نیمه‌تاریک وجود انسان جزو مواردی است که کلیت جهان متن و اثر از آن شکل‌گرفته است تا شخصیت‌ها در روایت گاهی به‌عنوان مقصر و در زمانی در جایگاه حق‌طلب قرار بگیرند. تصور می‌کنید این تضاد هویتی چه کاربردی در باورپذیری مخاطب به همراه خواهد داشت؟

نیمه‌تاریک وجود انسان نقطه‌ای است که شاید کسی از آن اطلاعی نداشته باشد و اینکه شاید انسان دست به اعمالی بزند که در باور کسی گنجانده نشود. دلیل اینکه در جهان اثر و سبک اجرایی سعی داشته‌ایم نیمه‌تاریک انسان را نشان بدهیم آن بوده که بتوانیم شخصیت‌ها را به‌عنوان شخصیتی خاکستری معرفی کنیم، زیرا هیچ انسانی به شکل مطلق خوب یا بد نیست و در کل همه خاکستری هستند و در مقامی قرار نگرفته‌ایم که قضاوت کنیم. بنابراین هر انسانی کاری را انجام می‌دهد به‌طور حتم دلیلی دارد. لذا علاقه‌مند بودم که نشان بدهم حتی اگر کسی خیانت می‌کند و اتفاقی را رقم می‌زند که نباید رخ بدهد صرفاً به دلیل یک بُعد نیست و سعی داشته‌ام آن را در ساختاری نمایشی به تصویر درآورم. لذا این موضوع را در دو نیمه‌تاریک و روشن تقسیم کرده و در هر بخش از آن‌ها از طریق دیالوگ‌ها، کنش‌ها، واکنش‌ها و زمان‌بندی نمایش شرح دهیم. زیرا ما نمایش را از منظر مخاطبی می‌بینیم که او فردی خنثی فرض کرده‌ایم، حال اگر مخاطب جهتی داشته باشد باید سعی کنیم او را نیز راضی نگه‌داریم.

- تمهیداتی که برای فضاسازی و ارتباط بهتر مخاطب با جهان اثر در نظر داشته‌اید شامل چه مواردی می‌شود؟

در ابتدا به‌عنوان کارگردان این نمایش در شکل‌گیری میزانسن‌ها توجه داشته‌ام تا بتوانم فارغ از صحنه و لباس شخصیت‌هایی را طراحی کنم که بتوانند جهان اثر را توضیح بدهند، شفاف‌سازی کنند و به نتیجه برسانند. در ادامه میزانسن‌های در جهان اثر شکل بدهم که بتوانند به شخصیت‌ها کمک کنند که از آن طریق شخصیت‌ها با استفاده میزانسن و آکسسوارهایی که در اختیار دارند جهان اثر را معرفی کنند. لذا در این مجال کوشیده‌ام ابعاد زمان و مکان را در لحظاتی حذف کرده و حتی دیوارچهارم را بشکنم که به مخاطب در لحظه تاریکی بی‌جهانی را نشان بدهم که شخصیت‌ها در ذهن نویسنده چه جایگاهی دارند. حال در ادامه تلاشم بر آن بوده تا در فضاسازی صحنه‌ای سفید و خنثی وجود داشته باشد تا فاصله‌گذاری به باورپذیری مخاطب کمک کند.  

گفت‌وگو از کیارش وفایی




مطالب مرتبط

تئاتر در سالی که گذشت؛ چالش‌هایی که به امید رسید

تئاتر در سالی که گذشت؛ چالش‌هایی که به امید رسید

تئاتر در سالی که گذشت شرایط رو به بهبودی را تجربه کرد و از مشکلاتی که در دوران کرونا برایش ایجاد شده بود، دور شد. در این راستا، به‌نظر باید سال آینده را روزهای بسیار خوب و شکوفا تئاتر کشور دانست.

|

نظرات کاربران