در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «باق وحش» حاضر در فجر 38

ایجاد همدلى در مخاطب

ایران تئاتر: نمایش «باق وحش» به کارگردانی امیربهاور اکبرپور دهکردی روز سوم و چهارم(۱۲ و ۱۳ بهمن) سی‌وهشتمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر ساعت ۱۷ و ۲۰ در بخشررقابتی در تالار استاد ناظرزاده کرمانی تماشاخانه ایرانشهر به صحنه می رود. به همین بهانه نقد این نمایش را بازنشر می کنیم.

در نمایشى با اجراى به‌اندازه چه ازنظر زمان (دراماتیک-فیزیکى-داستانى) و چه در نوع بازى پردازى بازیگران به وجهى دور از هرگونه کاریکاتوریسم و ادا و اطوار به نحوى ساده و البته هوشمندانه به زندگىِ امروزی خانواده‌ای می‌پردازد که به شکلى استعارى به وضعیت بخشى از جامعه مدنى است. اگر نگوییم صرفاً به یک طبقه؛ چون نگاه اثر در میان طبقه اجتماعى و فراتر رفتن از آن در سیلان است، اثر موقعیت خود و وضعیت اکنونىِ جامعه‌ای که در آن زیست می‌کند را فراروى خود دارد،آنچه هست را در جامعه و جامعه را در خود می‌یابد و بازشناسى می‌کند. توجه و تسلط قابل‌قبول به عرصه بازى بازیگران، دقت و وسواس در ترکیب‌بندی صحنه‌ای هرچند با نگاهى حداقلى (مینى مال) و پرداختن به لوازم و تکنیک‌های لازم در روند گسترش ایده اثر را از رکود و خلود میرهاند و نگاه شیوه-پردازانه کاردگردان به نوع گسترش و پرورش قصه با ایجاد خلل و فرج هایى در بستر زمان باعث بروز تکانه هاى گاه گاهى می شود که مخاطب را دعوت به پیگیرى نمایش می‌کند و در جلب حداکثرى و ایجاد همدلى در مخاطب به صداقت می کوشد.

باق وحش تجربه‌ای از نمایشی کردن یک نمایش در بستر وضعیت آستانه‌ای گذار

در مورد هر اثر هنری؛ تحسین اثر الزاماً همراه است با تشخیص ویژگی‌ها، ارزش‌ها و شایستگی‌های آن.

فارغ از تحسین نمایش باق وحش، آنچه در گام اول فهم می‌شود دقت و احتیاط در گسترش ایده داستانى و نحوه پرداختن به روایت و دست یافتن به فرمِ نسبتاً قوام‌یافته است که کلیت اثر درصحنه را شامل می‌شود.

این کلیت برساخته ریزبه‌ریز جزئیات؛ شامل چینش صحنه‌ای، کلام‌ها، سکوت‌ها، حرکت‌ها، سکون‌ها، فیگورها و درنهایت گاهى رسیدن به ژست البته براى بازیگر مرد نمایش است. نمایش بیش از آنکه بر اصل روایت، فیزیک روایت و دلالت‌های آن استوار باشد بر شیوه روایت صحنه‌ای و جسارت تقریباً به‌اندازه و فهم شونده‌اش استوار است و هم آن محور زیبا شناختى-معنایى اجرا را می‌نمایاند. سادگى هرچه‌تمام‌تر روایت راه به بداهت‌های به‌جا در چگونگىِ نشاندن روایت درصحنه می‌برد که نه‌تنها در اثر و مخاطب راهزنى و مکرى روى نمی‌دهد بلعکس راهگشاى اثر در پرهیز از داستان‌پردازی صِرف و گریز از کسالت بارىِ گفتن و گفتن و گفتن است.

بداهت‌هایی که استفاده‌شان در اثر قابل‌تأمل و دیدنى است فهم اثر از چند مسئله یا بحرانِ مختلف و البته بروز آن‌ها در بافتار (هم‌زمانی) و (این‌همانی) که در این مورد به درست باعث اغراق و تأکید هرچه بیشتر بر عوارضى است که خانواده را درگیر خودکرده است، این همان آرایه مَجازِ جزء بر کل اثر است که به‌درستی جنبه بازتابى خود را در عرصه زندگى دیگرى می‌نشاند و بدون هیچ موع تجویز و تحمیل با پدیدار کردن یک موقعیت به همان وضعى که هست و با درکِ در-جهان-بودگىِ اثر و پرهیز از انتزاعات و پیچیده بافى هاى به‌گزاف مخاطب را صمیمانه و همدلانه دعوت به دریافت اثر در بافتار زمانه‌اش می‌کند.

علی مهرانی




نظرات کاربران