در حال بارگذاری ...
گفتگوی ایران تئاتر با لیلی عاج نویسنده و کارگردان «کجایی ابراهیم»:

نمی توان به راحتی هشت سال دفاع را نادیده گرفت

ایران تئاتر: نمایش «کجایی ابراهیم» اثر اقتباسی لیلی عاج، پس از دریافت رتبه اول جشنواره نمایش‌نامه‌نویسی اقتباسی گام دوم، در تماشاخانه سرو به روی صحنه رفت.

لیلی عاج را علاقه مندان به تئاتر با آثاری متمرکز بر جامعه کارگری و مشکلات و مصائب آنها می شناسند. او سالهاست در این حوزه قلم می زند و تلاش دارد فضای پرتنش و زندگی سخت این طبقه جامعه را برای مخاطبان تئاتر به تصویر کشد.

او این روزها با نمایش «کجایی ابراهیم» به تماشاخانه سرو رفته است. نمایشی که گرچه رنگ و بوی دفاع مقدسی دارد اما تلاش می کند یکی از سخت ترین و غم انگیزترین لحظات جبهه های حق علیه باطل یعنی ماجرای محاصره گردان کمیل در کانال کمیل را به وضعیت این روزهای طبقه کارگر پیوند زند.

 

اولین کار شما در ژانر دفاع مقدس است، چه شد که به این ژانر علاقه مند شدید؟

همیشه جزو علاقه مندی های من بوده که خودم را محک بزنم و نمایشنامه ای در ژانر دفاع مقدس بنویسم. چون فکر می کنم لحظات گفته نشده زیادی رخ داده که می تواند برای نمایشنامه نویس سالها طرح داستان، شخصیت جدید و متریال به همراه بیاورد.

 هشت سال دفاع مقدس بابت بازه زمانی طولانی اش یکی از عجیب ترین جنگ های دنیاست و نمی توان به راحتی از این هشت سال گذشت و آن را نادید گرفت. هشت سال زمان کمی نیست و تاثیرات زیادی بر فرهنگ، اقتصاد، آموزش و پرورش، بنیان های خانواده و هر حوزه ای که فکر می کنید، می گذارد و نمی توان تاثیر آن را کتمان کرد. به نظرم جنبه های دارماتیک و لحظات ناگفته ای از این دوره همچنان وجود دارد تا یک نمایشنامه نویش کنکاش کند و یک زاویه دید جدیدی پیدا کند.

این اولین نمایشنامه من در حوزه دفاع مقدس است و خیلی با حساسیت و اشتیاق با سوژه برخورد کردم. امیدوارم در نهایت مخاطب از اثر راضی باشد.

 

چرا سلام ابراهیم؟ با شهید هادی چطور آشنا شدید؟

من قبل از اینکه در نمایشنامه نویسی اقتباسی گام دوم شرکت کنم هیچ آشنایی با شهید هادی نداشتم. در این جشنواره تعدادی کتاب برای اقتباس تعیین کرده بودند که براساس آنها می بایست کارکرد. شروع به خواندن کردم و داستان هایی مثل لشکر خوبان، شبی که مهتاب گم شد، بابانظر، گلستان یازدهم و... را خواندم. همه آثار خوب بودند اما ایده ای برای نمایشی به من ندادند و نتوانستم به طرح نمایشی برسم. تا اینکه به دو جلد کتاب سلام بر ابراهیم رسیدم. در نگاه اول آنگونه که باید جذب کتاب نشدم اما وقتی جلد اول را به پایان رساندم احساس کردم می شود کاری کرد چون نقطه آغاز نمایشنامه برای من همیشه از دو مولفه تشکیل می شود اول اسم که خیلی برایم مهم است و دوم صحنه شروع نمایش. وقتی سلام بر ابراهیم را خواندم مطمئن بودم اسم نمایشنامه و رخدادگاه اول نمایشنامه کجاست. من قرار بود درباره گردان کمیل و آخرین لحظات سقوط کانال کمیل بنویسم.

 

شما همواره به دنبال سوژه هایی در حوزه کارگری هستید و احساس می شد به سمت شهدایی از این طبقه باشید، چه ویژگی هایی از این شهید بزرگوار شما را جذب کرد؟

بله، ایشان  یک معلم ورزش بودند که در عملیات والفجر مقدماتی شهید شده‌اند. پس از انتخاب کتاب، شروع به مطالعه و پژوهش درباره شخصیت شهید هادی کردم. با مروری بر زندگی ایشان متوجه شدم، همیشه یک نگاه پهلوان مسلک داشته و به بچه‌ محل‌ها و خانواده‌های بی‌بضاعت کمک می کرد و ...  به این نتیجه رسیدم که شاید این دلنگرانی برای مردم چیزی است که مرا به شهید هادی نزدیک می کند. این شد که ناخوداگاه ایده طرح شکل گرفت. ما یک کلمه مشترک به نام معیشت مردم پیدا کرده بودیم. این کلمه بین من، کتاب سلام بر ابراهیم و منش شهید هادی، مشترک بود. اینجا بود که احساس کردم باید نمایشنامه نسبتی با زمان حال با همین روزها که درگیرش هستیم داشته باشد. نمایشنامه با اینکه اقتباسی است اما اثر انگشت شخصی مرا دارد. چیزی که همیشه دغدغه خود من است: زندگی طبقه کارگر. بنابراین نمایشنامه کجایی ابراهیم شکل گرفت. این نمایشنامه برخلاف کارهای دیگر من که خیلی رئالیستی است چیزی بین خواب و رویاست. بین وهم و واقعیت و همزمان گذشته، حال و آینده را روی صحنه با هم روایت می شود.

 

شما در اولین جشنواره نمایشنامه نویسی اقتباسی گام دوم حضور داشتید و یک اثر نمایشی اقتباس کردید. با توجه به تجربه تان به نظر شما چرا نمایشنامه نویسان علاقه زیادی به اقتباس از این آثار ندارند؟

من خودم را در جایگاهی نمی بینم که درباره علت استقبال یا عدم استقبال از کتاب های دفاع مقدس صحبت کنم. به نظرم نیاز به یک کار کارشناسی و علمی دارد تا به یک پاسخ درست برسیم. اما همیشه یکی از دغدغه های من این بوده که از کلیشه های رایج چه در صحنه به عنوان کارگردان، چه نوه بازی بازیگران، چه در گریم و ...دور بشوم.

وقتی درباره نمایشنامه در ژانر دفاع مقدس صحبت می کنیم ناخوداگاه یکسری کلیشه های ثابت در ذهن مخاطب شکل می گیرد تمام تلاش من این بوده که در نمایش کجایی ابراهیم از این کلیشه ها تا جایی که در توان دارم دوری کنم . به هرحال می شود نگاه جدید دیگری هم به این مقوله داشت.

 

جشنواره گام دوم چقدر در جلب نظر هنرمندان برای حرکت به سمت اقتباس موثر بود؟ آیا با تکرار آن می توان بارقه های امیدی در این حوزه داشت؟

اینگونه جشنواره ها، یکسال برگزار می شوند و در همان سال وعده های رنگین می دهند و هیجان ایجاد می کنند. اما همچون کبریتی در یک غار تاریک روشن و خاموش می شوند واقعا مرا غمگین می کنند.

متاسفانه وقتی درمورد نمایشنامه صحبت می کنیم همه می گویند متن در اجرای یک اثر خیلی اهمیت دارد. همه اذعان دارند که تولید نمایشنامه درجه یک و درخشان خیلی مهم است ولی در عمل کسی کاری نمی کند و هیچ کس آستین بالا نمی زند. وقتی می فهمی جشنواره ای فقط مختص نمایشنامه نویسی برگزار می شود خیلی جای خوشحالی و خرسندی دارد اما وقتی می بینیم یکسال برگزار می شود و سال آینده انگار نه انگار جشنواره ای بوده است ناراحت می شویم.

از طرفی دیگر بازدهی این جشنواره ها را نمی دانم. این جشنواره در دو سه مرحله برگزار شد و دوستانی که زحمت کشیدند به مرحله نهایی رسیدند و جایزه گرفتند یعنی نمایشنامه خوبی داشته اند اما سوال من اینجاست که آثارشان کجاست؟ چقدر معرفی شدند. متاسفانه این آثار نه چاپ شدند و نه اراده ای برای چاپ آنها و معرفی شان وجود دارد.

محصول نمایشنامه نویس  باید به نوعی معرفی شود تا به اجرا درآید اما انگار قرار نیست این آثار رنگ صحنه ببینند چون و در مرحله نهایی جشنواره خوب عمل نکرد. فکر می کنم در اینگونه جشنواره ها باید آثار چاپ شوند. یک چاپ درست با صفحه بندی درست و زیباشناسی جذاب، پخش و تبلیغات خوب، همه اینها بخش مهمی از یک جشنواره هستند که به نظر من بیشتر از اختتامیه های گسترده و شلوغ و دعوت از مسئولان مطرح و ... موثرتر است.

 

شما یک اثر نقادانه را به تماشاخانه سرو بردید، در مراحل بازبینی چقدر این اثر تغییر کرد؟

بی اغراق بگویم بازبینی نمایش ابراهیم یکی از بهترین بازبینی ها در این چند سالی که کار می کنم بوده است. در مراحل بازبینی همیشه مواردی به من گوشزد می شد ولی خیلی جالب بود با اینکه این نمایش موضوعی به شدت انتقادی دارد ولی هیچ ممیزی برای من مشخص نکرد و این جزو خوشبختی های من در این نمایش بود. به نظرم دوستان من باید مقداری سعه صدر داشته باشند. اجازه دهند آدم ها با نگاه های شخصی روایت های جدید از جنگ داشته باشند. آدم ها را با عقاید و تفکرات مختلف مرزبندی نکنیم.  شهدای هشت سال دفاع مقدس در انحصار هیچ گروه و دسته سیاسی خاصی نیستند. خیلی خوشحالم که من در این اثر مرزبندی نشدم و اجازه دادند نمایش روی صحنه رود. من هم یک نمایش کارگری انتقادی و هم یک کار دفاع مقدسی دارم. فکر می کنم اگر مدیران و مسئولانی پیدا شوند که واقعا پای حرفها و وعده هایشان بایستند اتفاقات خوبی برای نمایشنامه نویسی در ژانر دفاع مقدس بیفتد.

 

گفت و گو از: علی رحیمی




نظرات کاربران