پژوهشی در استان سمنان و اصفهان
معرفی و بررسی سه شیوهی اجرایی تعزیهی سیار
ایران تئاتر: «معرفی و بررسی سه شیوهی اجرایی تعزیهی سیار» عنوان مقالهای به قلم علی عزیزی است که در کتاب مجموعه مقالات دومین سمینار تئاتر آیینی و سنتی توسط انتشارات نمایش منتشر شده است.
در این مقاله قصد داریم تا با بیان مختصر پیشینهی شکلگیری مراسم شبیهگردانی و شبیهخوانی، به طور خاص سه شیوهی اجرایی تعزیهی سیار را در دو منطقه از کشورمان مورد بررسی قرار دهیم.در بررسی نحوهی شکلگیری مجالس شبیهخوانی از آغاز تاکنون، شاهد تحوّلات گستردهای در شیوهی اجرای این هنر آیینی هستیم. اغلب آیین با تغییر و تحوّل در شیوهی اجرا، زمینهی پیدایش آیینها و مناسک جدیدی را مهیا میسازد ولی خود نیز همواره به عنوان یک آیین مستقل مادامی که زمینههای اعتقادی و فرهنگی لازم برایش فراهم باشد به حیات خود ادامه خواهد داد.
مراسم تعزیهی سیار که نطفهی اولیه شکلگیری مجالس شبیهخوانی بوده است، هنوز در جای جای ایران عزیزمان با شیوههای گوناگون اجرا میگردد. لذا بر ماست تا با تلاشی بیشتر به بازشناخت این طُرفه مناسک مذهبی که ریشههای فرهنگی ما را شکل میدهد، بپردازیم.
از اینرو، در این مقاله قصد داریم تا با بیان مختصر پیشینهی شکلگیری مراسم شبیهگردانی و شبیهخوانی، به طور خاص سه شیوهی اجرایی تعزیهی سیار را در دو منطقه از کشورمان مورد بررسی قرار دهیم.
اولین منطقه، روستای «کُهنآباد» از توابع شهرستان گرمسار و استان سمنان است. همانطور که مستحضرید یکی از مناطق تعزیهخیز در ایران، منطقه گرمسار است که تا آنجاییکه ما اطلاع داریم و از سفرنامهها بر میآید پیشینهی اجرای تعزیه در آن به اوایل دوران قاجار میرسد. در این روستا علاوه بر شیوههای عزاداری معمول و مرسوم دو شیوهی کهن در اجرای تعزیهی سیار موجود است که قصد داریم به بررسی و معرفی آن بپردازیم.
منطقهی بعدی شهر «گز برخوار» از توابع استان اصفهان است. این شهر با قدمت دیرینه و بناهایی از دوران سلجوقی و...، منطقهای است که تعزیه از دیرباز در آن رونق فراوانی داشته و حتی نسخ ویژهای موسوم به «زمینه برخوار» در آنجا موجود است. در این شهر سه تکیه وجود دارد و شبیهخوانان بسیاری در این منطقه زندگی میکنند.
در سال 1380 در ایام دهه دوم محرم شاهد تعزیهی سیاری بودم که با شیوهای غیر از آنچه میشناختم، اجرا میشد.
از آن روز تا کنون به دنبال مجالی بودم تا زمینهی معرفی این شیوههای اجرایی تعزیه سیار فراهم گردد.
در بخش اول این مقاله، مطالبی مختصر در خصوص روند شکلگیری آیینهای عزاداری حضرت امام حسین (ع) بیان شده و در انتها به معرفی چند شیوهی تعزیهی سیار پرداخته شده است.
در بخش بعد، با استفاده از مشاهدات شخصی و مصاحبه با اهالی قدیمی روستای کهن آباد به معرفی دو شیوه از تعزیهی سیّار در این منطقه اشاره شده است.
در بخش سوم، به معرفی تعزیهی سیار (گذر به گذر) شهر گز که مرسوم است در بعد از ظهر روز سیزدهم محرم اجرا گردد، پرداخته شده است.
و بخش چهارم نیز، به ارزیابی نهایی، بررسی ویژگیها و تهدیدات این نوع نمایشی میپردازد.
در اینجا جای دارد از تمامی کسانی که در به ثمر رسیدن این تحقیق مرا یاری رساندند، کمال تشکر و سپاس را ابراز نمایم. استاد داود فتحعلیبیگی که همواره مشوّق اینجانب بودهاند. استاد عبدالحسین عرببیگی و استاد مرشد اسماعیل عارفیان، از شبیهخوانان بسیار شریف منطقه گز که تلاش فراوانی را مبذول داشتهاند.
همچنین جای دارد از استاد مرحوم دکتر عنایتاله شهیدی و استاد بهرام بیضایی که کتب ارزندهشان چراغ راه اینجانب بوده است، یاد کنیم. امیدوارم تمامی در درگاه حضرت حق مأجور باشند.
تعزیهی سیّار چیست؟
نگاهی به تاریخچهی عزاداری بر امام حسین (ع) در ایران
از آنجایی که هدف ما از بیان این مطالب تحقیق در پیشینهی آیینهای عزاداری نیست، فقط برای روشن شدن مطلب و تقریب ذهن مخاطبان ارجمند نکات کوتاهی از پیشینهی عزاداری و سیر تحوّل آیینهای مرتبط با آن را بیان میداریم.
پیشینهی بر پایی دستههای عزاداری و سوگواری در ایران به قبل از ورود اسلام به این سرزمین برمیگردد. آنچه از مستندات و گزارشها بر میآید، ایرانیان برای بزرگان خود و یا حتی شخصیتهای اساطیری مورد احترام خود دستههای سوگ و عزا به راه میانداختند که آیین سوگ سیاوش یکی از مشهورترین آنها است. با ظهور اسلام در ایران، این سرزمین پایگاه اَمنی برای حضور علویان و شیعیانی بود که از آسیب و آزار حاکمان جور خصوصاً آل امیه و عباسیان به تنگ آمده بودند.
بدون شک مراسم سوگ بر امام حسین (ع) در میان این مردمان رواج داشته است. لذا بر اساس شهادت اکثر منابع از جمله کتاب «احسن القصص» و «تاریخ ابن کثیر شامی» این مراسم از زمان حکومت آل بویه (نیمه دوم قرن چهارم هجری) علنی میگردد و بعدها در زمان حکومت شیعی صفویه که تلاش فراوانی در بزرگداشت اینگونه تظاهرات دینی داشتند، بَسط و گسترش مییابد. (بیضایی، 114:1379 ـ115)
این رویّه در زمان حکومتهای بعدی همچون زندیه و قاجار نیز استمرار پیدا کرد و پس از وقفه و محدودیتهایی که در زمان حکومت پهلوی در اجرای اینگونه مراسم اِعمال شد، مجـدداً در زمان انقلاب رونق خاصی پیدا نمود.
سیر تحول آیینهای عزاداری بر شهدای کربلا در ایران
همانطور که قبلاً نیز بیان شد از زمان حکومت آل بویه عزاداری برای شهدای کربلا عمومیت پیدا کرد؛ اما خبر دقیقی از چگونگی اجرای مراسم در دست نیست. بعضی به غلط میپندارند که تعزیه از زمان آل بویه با دستور معزالدوله دیلمی به یکباره پدیدار شد که این امر بسیار دور از ذهن است، زیرا هر آیین نمایشی به مرور و بر اثر گذشت زمان و پذیرش مردم شکل میگیرد.
قدیمیترین اخباری که از چگونگی اجرای اینگونه مراسم در دست است مربوط به گزارش سفیران فرنگی از زمان صفویه و شهر اصفهان است.
یکی از مستندات موجود از مراسم عزاداری دوران صفویه، سفرنامه تاورنیه است که نشانههایی از تحول شیوههای عزاداری و بروز شکلهای نمایشی در آن دیده میشود. تاورنیه در محرم 1046 خورشیدی در حضور شاه صفی دوم در اصفهان شاهد مراسمی بوده که پنج ساعت پیش از ظهر شروع شده و تا ظهر ادامه داشته است. او در گزارش خود در خصوص شکلهای نمایشی عزاداری چنین میگوید:
«... در بعضی از آن عماریها طفلهایی شبیه نعش خوابیده بودند و آنهایی که دور عماری را احاطه کرده بودند گریه و نوحه و زاری میکردند...». (تاورنیه، 414:1336)
این گزارش نشانگر آن است که شبیهسازی در دستههای عزاداری دوران صفویه مرسوم بوده است.
استاد بهرام بیضایی در خصوص روند تحول آیینهای عزاداری برپایه یادداشتها و سفرنامههای سیاحان اروپایی، در کتاب «نمایش در ایران»، بر اساس اظهارات اِدوارد مونته نویسندهی کتاب «مذهب و نمایش در ایران» چنین مینویسند:
«ابتدا تنها دستههایی بودهاند که به کندی از برابر تماشاگران میگذشتهاند و با سینه زدن و زنجیر زدن و کوبیدن سنج و نظایر آن و حمل نشانهها و علمهایی که بیشباهت به افزارهای جنگی نبود و نیز همآوازی و همسرایی در خواندن نوحه، ماجرای کربلا را به مردم یاد آوری میکردند. در مرحلهی بعدی آوازهای دستهجمعی کمتر شد و نشانهها بیشتر و یکی دو واقعهخوان ماجرای کربلا را برای تماشاگران نقل میکردند و سنج و طبل و نوحه آنها را همراهی میکرده است. چندی بعد به جای نقالان، شبیه چند تن از شهدا را به مردم نشان دادند که با شبیهسازی و لباسهای نزدیک به واقعیت میآمدند و مصایب خود را شرح میدادند. مرحلهی بعدی گفت و شنید شبیهها بود با هم و بعد پیدایش بازیگران، شاید در آخرین نیم قرن دورهی صفویه، تعزیه تحول نهایی خود را طی کرد و به آن شکلی که میشناسیم در آمد...». (بیضایی، 116:1379)
انواع شیوههای اجرایی تعزیهی سیار
پژوهشگران عرصهی هنرهای آیینی و فرهنگ عامه ممکن است هر یک بهگونهای متفاوت این شیوهها را دستهبندی کرده باشند. (نک. شهیدی، 235:1380 ـ237) ما در اینجا سعی میکنیم به روشی صحیحتر و کاربردیتر به معرفی سه شیوهی اجرایی تعزیهی سیار بپردازیم.
بر اساس آنچه در قسمت پیشین عنوان شد و اشاره به این نکته که با بروز و ظهور شیوههای جدید، اجرای شیوههای کهن نیز استمرار دارد، شیوههای اجرایی تعزیهی سیار را میتوان به موارد زیر تقسیمبندی نمود:
شیوه 1: شبیهسازی بدون کلام
شاید از کهنترین شیوههای شبیهسازی، شبیه بدون کلام باشد که نمونههای آن در آیین سوگ سیاوش نیز وجود داشته است. در آن مراسم معمولاً تابوتی بر دوش چند نفر در میان دستهی عزاداران حمل میشده که نعش شبیه سیاوش در داخل آن قرار داشته است و یا اسبی با زین واژگون به عنوان نماد اسب سیاوش در میان خیل جمعیت سوگوار شبیهسازی میشده است. (بیضایی، 31:1379)
در دستههای عزاداری امام حسین (ع) نیز ابتدا اینگونه شبیهسازیها معمول گردید؛ یعنی در میان دستهی عزاداری که در حال حرکت از میان کوچهها و خیابانها بود، نمادهایی از کاروان ابا عبدالله (ع) و واقعه کربلا همچون پرچم، بیرق، عَلَم و علامت که سمبلی از افزارهای جنگی بوده و یا نمادهای چون نخل (که نمادی از تابوت امام حسین (ع) بود)، حجلهگاه حضرت قاسم (ع)، گهوارهی حضرت علیاصغر (ع)، ذوالجناح و یا شبیه شهدا و اسرای کربلا و... را شبیهسازی میکردند. در این مراسم، سخنی از زبان شبیهها بیان نمیشد بلکه در بعضی مواقع خیل عزاداران نوحههایی متناسب با هر شبیه در اطراف آن میخواندند.
در گوشه و کنار ایران هنوز شاهد اجرای اینگونه آیینها هستیم که یکی از زیباترین آنها مراسم روز عاشورای روستای کهنآباد است که در بخش بعدی به آن اشاره خواهد شد.
شیوه 2: شبیهسازی با کلام (شبیهخوانی سیّار)
شیوهی دیگری از شبیهسازی سیار که طی روند تکاملی آیینهای عزاداری پدیدار گشت «شبیهخوانی سیّار» یا تعزیهی سیار همراه با کلام بود. در این شیوهی اجرایی شبیهها یا زبان حال میخواندند و یا به صورت دو یا چند نفره با هم گفتوگو میکردند. باید یادآور شد که این شبیهسازی در میان دستههای عزاداری شکل میگرفت که در حال عبور از کوچهها و محلات بودند. به همین علت این گفتوگوها کوتاه بود و هر چند قدم که پیش میرفتند اجرای این مراسم تکرار میشد تا همهی تماشاچیان ـ که معمولاً زنانی بودند که در طول مسیر، در دو طرف خیابان و کوچه نشسته و یا ایستاده بودند ـ این نمایشها را ببینند.
شیوه 3: تعزیهی گذر به گذر
در ادامهی روند تکاملی شیوهی بالا، شیوهی دیگری به نام گذر به گذر مرسوم شد. در این شیوه دستههای عزادار خیلی کمرنگتر میشوند و تقریباً تنها کاروانی از شبیهخوانان بهوجود میآید که در محلات یا گذرهای مختلف مراسمی را اجرا میکردند. در این مراسم مستمعین و بینندگان در محلهها ساکن بودند و گروههای شبیهخوان به ترتیب قطعهی نمایشی خود را اجرا میکردند و به محلههای دیگر میرفتند و جای خود را به گروه بعدی میدادند. در این شیوه، اغلب داستانهایی که به ترتیب اجرا میشد با هم پیوند داستانی و موضوعی داشتند. در بعضی موارد هم ممکن بود که پیوند داستانی مستقیم با گذر قبلی و بعدی وجود نداشته باشد. به طور مثال، یک داستان مربوط به حضرت مسلم (ع) باشد و داستان بعدی مربوط به حضرت علیاکبر (ع).
شیوههای دیگر
بدون شک در مُلک وسیع ایران زمین و در میان مردمان پر ذوق و قریحه شیوههای مختلفی از اینگونه مراسم خلق شده و هم اکنون نیز اجرا میشود که تدوین همهی این شیوهها نیاز به بررسی دقیق و همه جانبه و گروه پژوهشی وسیعی دارد.
در این میان، شاید بشود به شبیهسازیهای سیاری اشاره کرد که در برخی از نقاط ایران مرسوم است. چند سال پیش گروهی از کاشان به شهرستان گرمسار آمده بودند که صحنههایی از واقعهی کربلا را به صورت ماکت بر روی تریلی شبیهسازی کرده بودند و در بین دستهی عزاداران حرکت میکردند و یک یا دو نفر روضهخوان نیز مراثی متناسب با این صحنهها برای مردم میخواندند.
نوع دیگر اجرای این مراسم شیوهای است که دو کاروان به عنوان کاروان امام حسین (ع) از یک سمت شهر و کاروانی دیگر شبیه کاروان حر ریاحی (ع) از سوی دیگر حرکت میکنند. این دو کاروان در محلی معین تلاقی میکنند و در این زمان گوشههایی از مراسم تعزیهی حر (ماجرای سر راه گرفتن بر امام توسط حر و...) اجرا میگردد.
از این قبیل شیوهها در گوشه گوشه ایران به چشم میخورد.
تعزیهی سیّار در روستای کهنآباد
کیفیت اجرای مراسم عزاداری
از دیرباز در روستای کهنآباد شهرستان گرمسار از توابع استان سمنان (زادگاه پدر مؤلف) در روزهای عاشورا مراسم دستهگردانی بر پا میگردد که ویژگیهای خاص خود را دارد.
در این مراسم شاهد قدیمیترین آیینهای عزاداری مردم ایران در سوگ حضرت امام حسین (ع) و یاران با وفای ایشان هستیم. آیینهایی همچون علمگردانی، سینهزنی، زنجیرزنی، سنگ زنی، نخلگردانی و... علاوه بر این آیینها دو نمونه از قدیمیترین شیوههای شبیهسازی و شبیهگردانی در این روستا هنوز اجرا میشود که بررسی آن بدون شک خالی از بهره نیست.
این دو شیوه عبارتند از:
الف: شبیهگردانی صامت
ب: شبیهگردانی همراه با کلام
مختصری از شرح عزاداری مردم روستایکهنآباد در روز تاسوعا و عاشورا
در این منطقه رسم است که دستهی عزاداران روستای کهن آباد در روز تاسوعا به روستای مجاور یعنی روستای فَروان میروند و مردم روستای فروان پس از ادای نماز جماعت ظهر با نهار نذری از عزاداران پذیرایی میکنند. در روز عاشورا اهالی روستای فروان در قالب یک دستهی عزادار به روستای کهنآباد میآیند مردم این روستا نیز تا ورودی روستا به استقبال مهمانان عزادار میروند.
در این هنگام که حدود دو ساعت مانده به ظهر شرعی است، ابتدا یک نفر خوشصدا به نمایندگی از مردم روستای فروان به مردم کهن آباد، با چند بند شعر، سلام میدهد و یک نفر از اهالی کهن آباد نیز به نمایندگی اهالی روستا به مهمانان به همین منوال خوشآمد میگوید. پس از سخنرانی کوتاهی توسط روحانی روستای میزبان، مردم برای ادای نماز ظهر به سمت مسجد میروند.
مراسم تعزیهی سیّار در طی مسیری که اهالی کهن آباد از ابتدای روستا به سمت محل ورودی دستهی عزاداران فَروانی میروند و نهایتاً تا روبهروی تکیه و مسجد روستا اجرا میگردد.
پیشینهی پیدایش مراسم
با مطالعات میدانی و پرسش از بزرگان و ریشسفیدان منطقه اطلاع دقیقی از آغاز این مراسم بهدست نیامد. برخی معتقدند که این مراسم در روستاها و قصبات اطراف همچون آرادان و روستای امامزاده ذوالفقار اجرا میشده و آرام آرام در این روستا نیز معمول شده است. ایشان معتقدند این مراسم به همت دوتن از بزرگان روستا به نامهای مرحوم ملا غلامعلی و مرحوم ملا رضا سر پا میشد و تاکنون نیز ادامه داشته و بعضاً برنامههای دیگری نیز به این مراسم اضافه شده است.
اجزای مراسم
همانطور که پیشتر نیز عنوان شد در این مراسم از ابتداییترین شیوههای عزاداری مردم ایران یعنی نوحهسرایی و سینهزنی و دستهگردانی تا اشکال تکامل یافته تعزیهی سیّار مشاهده میشود.
بخشی از این مراسم همانند ابتداییترین شیوههای عزاداری حضرت سالار شهیدان بهصورت سینهزنی، نوحهخوانی و زنجیرزنی اجرا میشود که معمولاً یک نفر نوحه میخواند و گروهی با سینه زدن و یا زنجیر زدن و گاه با دمگیری همراهی میکنند. این شیوه در جای جای ایران مرسوم است. در این روستا علاوه بر شیوهی مذکور «سنگ زنی» نیز مرسوم است. در این مراسم عدهای از عزاداران چوبهای استوانهای شکل و یا دو تکه سنگ را به هم میزنند و نوحههایی مانند قطعه زیر را میخوانند:
سنگ به سنگ میخورد و بینچی صدا میکند
ذکر شه کربُبلا میکند
...
بخش دیگری از این مراسم عَلم گردانی است. این روستا علاوه بر علامتهای معمول، علمهای سادهتری دارد. این عَلمها در واقع تیرهای چوبی بلندی هستند که بر بالای آن چند شمشیر و یک پنجه پنج تن قرار دارد و با پارچههای رنگینی که مردم نذر کردهاند آذین شده است.
هنگامیکه دستهی عزادار از مقابل منازل اهالی روستا میگذرد؛ ایشان با شربت و شیر داغ و یا سوزاندن اسپند از خیل عزادار پذیرایی میکنند و یا اینکه در مقابل دسته گوسفند قربانی میکنند.
پس از نکاتی که عنوان شد نوبت به بررسی دو شیوهی تعزیهی سیار در این روستا میرسد.
الف: تعزیهی سیار صامت (بدون کلام)
این مراسم جلوهای از ابتداییترین شیوههای شبیهسازی است که هنوز کاربرد دارد و به حیات خود ادامه میدهد. همانطور که پیشتر در بخش پیشینهی تعزیهی سیار نیز بیان شد ایرانیان در ابتداییترین شیوههای عزاداری خود بر مصایب امام حسین (ع) (شاید به تبع آیینهای گذشتهی عزاداری همچون سوگ سیاوش) بخشی از صحنههای ماجرا را شبیهسازی میکردند.
در این آیینها گفتوگو وجود نداشت و فقط شبیهسازی انجام میگرفت؛ یعنی عدهای لباس شبیه شهدا و عدهای نیز لباس اشقیا را بر تن میکردند و یا بخشی از صحنههای کربلا مانند اسب خونین امام حسین (ع)، حجلهگاه حضرت قاسم (ع) و... بازسازی میشد. گاه شبیهها پیاده بودند و گاه نیز بر اَرابههایی حمل میشدند و یا سوار بر اسب و شتر از مقابل تماشاگران و عزاداران عبور میکردند. در این بخش شبیهها کلامی نمیگفتند و تنها در بعضی موارد گروه عزادار در کنار ایشان نوحهای مرتبط را زمزمه میکردند.
در روستای کهن آباد نیز هنوز شاهد اجرای اینگونه مراسم هستیم که در اینجا به بخشی از این آیینها اشاره میکنیم:
گهوارهی حضرت علیاصغر (ع)
در روستای کهن آباد معمولاً خانمها گهوارههای را با پارچههای سبز و سفید آذین میکنند و بعضاً کبوتر خونین بالی را هم درون آن قرار میدهند و بدین وسیله با مادر علیاصغر (ع) همدردی میکنند. در هنگام سلام دادن دو گروه عزادار، مردان گهواره را به روی دست میگیرند، به دور آن حلقه میزنند و نوحهی بسیار زیبایی را زمزمه میکنند که بسیار تأثیرگذار است.
ای عندلیبان گلشن خزان است خدا گلشن خزان است
آهسته نالید اصغر به خواب است خدا اصغر به خواب است
از ذکر خوابش گریان رباب است خدا گریان رباب است
لای لای لای لای لای (2)
لایی لایی از سفر برگشته رودم
محو سیمای برادر گشته بودم
...
شبیه ذوالجناح:
در بخشی دیگر از دستهی عزاداری، مردم اسب سفیدی را مهیا میکنند، بدن و یال او را خونآلود میکنند یک جفت چکمه را بر آن آویزان میکنند.
نکتهی جالب توجه و ویژگی متمایز آرایش ذوالجناح در این روستا این است که دو شمشیر به صورت قرینه در دو طرف زین اسب نصب میکنند بهطوریکه نوک شمشیرها رو به آسمان باشد و دو انار را روی نوک دو شمشیر قرار میدهند.
یکی از عزاداران در مقابل شبیه ذوالجناح نوحه میخواند:
شاه شهیدان چه شد ای ذوالجناح باب یتیمان چه شد ای ذوالجناح
یال تو از خون که رنگین بود جان تو از مرگ که محزون بود
...
و عزاداران بر سینه میزنند و این مصرع را دمگیری میکنند:
شاه شهیدان چه شد ای ذوالجناح
آنچه از اخبار در خصوص آیین سوگ سیاوش نیز داریم اسبی را آذین میبستند با زین واژگون و یال خونین و به همراه سوگواران میبردند که شباهت بسیار زیادی بین آن و شبیه ذوالجناح در دستههای عزاداری محرم است.
شبیه حجلهگاه حضرت قاسم (ع)
در ایران از دیرباز خیل عزاداران خیمهی کوچکی را به یاد تازه داماد حضرت اباعبدالله الحسین (ع) آذین میبندند که یادآور مظلومیت و ناکامی اوست. در این روستا نیز شاهد این شبیهسازی هستیم. در اینجا خیمه کوچکی را که قابل حمل بر روی دست باشد، میسازند، با پارچههای سبز و سفیدِ آغشته به خون میپوشانند و با گل و آینه تزیین مینمایند.
آیین نخلگردانی:
در بعضی از شهرهای ایران خصوصاً شهرهای کویری آیین نخلگردانی مرسوم است که در بعضی از شهرها این آیین محوریت مراسم عزاداری را دارد و با جلال و شکوه خاصی اجرا میگردد همچون یزد، ابیانه و...
در روستای کهنآباد نیز نخلی از قدیمالایام به جا مانده که در تکیه این روستا نگهداری میشود و در روز عاشورا بر روی دست عزاداران در مسیر حرکت دستهی عزاداری حمل میگردد. البته این نخل کوچک و توسط چهار نفر قابل حمل است.
برخی از محققان معتقدند که این آیین ریشه در آیین سوگ سیاوش دارد و نخل نماد تابوت حضرت سید الشهدا (ع) است و از آن رو نخل نامگذاری شده که قبیله بنیاسد در هنگام دفن پیکر مطهر امام حسین (ع) بدن قطعه قطعهی ایشان را بر حصیری از جنس برگهای درخت نخل قرار دادند و بدین سان این سازه به نخل معروف شد...
شبیه اسرا
در این روستا رسم است که تعدادی شتر را کجاوه میبندند و با پارچههای سبز و مشکی آذین میکنند و تعدادی از کودکان را لباس شبیه اهلبیت (ع) بر تن میکنند و بر اشتران سوار میکنند که یادآور اسرای دشت کربلا است. نکته جالب توجه این است که برخی از زنان روستا با چادرهای مشکی که بعضاً روبند نیز دارند؛ دهانه اشتران را میگیرند و به حالت عزا در مقابل اشتران حرکت میکنند و بدینسان میخواهند تسلای خاطر حضرت زینب کبری (س) باشند.
شبیه شیر
در روز عاشورا یک نفر از جوانان روستا لباس شیری را برتن میکند و روی تکه تختهای که چهار نفر آن را حمل میکنند؛ مینشیند. یک دست چوبی خونآلود که نماد دست قلم شده حضرت عباس (ع) است و تعدادی کلوخ و مقداری کاه در مقابل خود دارد. گاهی کاه بر سر میپاشد، گاه کلوخ بر سر میزند و گاه دست خونین را میبوسد و بر بالای سر میبرد. در این صحنه با وجود اینکه کلامی گفته نمیشود و فقط هَر از گاهی شیر نالهای میکند ولی تأثیر بسیار زیادی بر مخاطبان میگذارد. این تصویر را در برخی از مجالس شهادت امام حسین (ع) و یا مجلس غارت خیمهگاه نیز شاهد هستیم.
ب: تعزیهی سیّار همراه با کلام
بخش دیگر این مراسم مربوط به شبیهخوانی سیار است. در این بخش علاوه بر شبیهسازی کلام نیز وارد میدان شده و شبیه اولیا و اشقیا اشعاری را متناسب با موضوع شبیه میخوانند.
شبیه دو طفلان حضرت مسلم (ع) و حارث
در این بخش دو نوجوان با لباسهایی سبز و شال سیاه به گردن و پای برهنه در حالی که دستانشان با طنابی بسته شده است در جلو حرکت میکنند و شبیه حارث با چند شاخه درخت که به عنوان تازیانه در دست گرفته و با دست دیگر نیز طنابی را که بر بازوی طفلان بسته شده گرفته است از پشت سر حرکت میکند. هر چند وقت یکبار تازیانه بر بدن طفلان میزند و طنابها را به جلو و عقب میکشاند و با صدای اشتلم این اشعار را میخواند:
به به از بخت نکویم آه آه دولت آمد روبهرویم آه آه
آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم
هر دو را بندم به بند ریسمان میبرم نزد عبید بد نشان
طفلان نیز این اشعار را با صدایی سوزناک میخوانند:
یتمی درد بیدرمان یتیمی یتیمی خواری دوران یتیمی
الهی طفل بیبابا نبــــاشد یتیـم و خوار در دنیا نباشد
این مراسم هر چند قدم یکبار که دسته حرکت میکند تکرار میشود تا نهایتاً در پایان مراسم عزاداری در هنگام ظهر و در مقابل تکیه حارث سر دوطفلان را از بدن جدا میکند و مردم نعش آنها را روی تابوتهای چوبی قرار میدهند و پس از دور زدن در صحن تکیه آنها را به یکی از خانههای مجاور برای تعویض لباس میبرند و بدینسان این قطعه نمایشی پایان مییابد.
شبیه چوپانان
در کنار مراسم طفلان مسلم (ع) دو یا سه نفر لباس چوپانی برتن میکنند، چند گوسفند میآورند، دوکی بر دست میگیرند و نخریسی میکنند و یکی هم نی مینوازد و شبیه چوپان نیز این اشعار را زمزمه میکند:
بـزن نـــیای رفیــــق باوفـــــایم که خواهم رو به دشتستان نمایـــــم
بزن نــی را که دشتستان بهار است زمین از خون مسلم لالــــه زار است
خبر بر مــادر پیرش رسانیــــــــد که مسلم کشته و نعشش بهدار است
...
و گاهی نیز اشعار تعلیمی و اخلاقی میخوانند:
درخت غم به جونم کرده ریـشه به درگـــاه خــدا نالـــــم همیشه
رفیقــــــان قدر یکدیگر بدانیــد اجل سنگ است و آدم مثل شیشه
شبیه حضرت مسلم (ع)
کمی آنطرفتر شاهد اجرای شبیه حضرت مسلم (ع) هستیم. در این قسمت یکی از اهالی روستا لباس سبزی همراه با کلاه خود و زره برتن میکند و اشعار سوزناکی را به صورت زبان حال معمولاً در مایه آواز دشتی از غریبی حضرت مسلم (ع) میخواند:
خوش آن روزی از این کوچه گذشتم دو دست کودکان بودی به دستم
در اینجا اشک غم پیمانــــــه کردم دو زلف کودکـــانم شانه کــردم
و گاهی نیز اشعاری با مضمون بیوفایی کوفیان خطاب به حضرت ابا عبدالله (ع) میخواند:
میا کوفه حسین آقا امان است میا کوفه علیاکبر جوان است
و...
شبیه حضرت علیاکبر (ع) و منغذ (ملعون)
یکی از زیباترین بخشهای شبیهخوانی سیار در روستای کهنآباد بخش شبیه حضرت علیاکبر (ع) است که مردم علاقهی خاصی به آن دارند. در این مراسم شبیه علیاکبر (ع) لباسی سبز برتن میکند، زره میپوشد، کفنی خونین بر گردن میآویزد و سوار بر اسب میشود. شمشیری را ساختهاند که انحنایی در وسط آن وجود دارد و وقتی بر سر میگذارند گویی شمشیر؛ فرقِ شبیه را دوتا کرده است. کبوتری خونین بال نیز بر دست دارد و با آوازی خوش این چنین میخواند:
کبوتر من پر و بال تو نازم
کبوتر کبوتر
تو هدهد من سلیمان حجازم
کبوتر کبوتر
بزن بال و برو اندر مدینه
صغری وای صغری جان
به نزد خواهرم آن بیقرینه
صغری وای صغری جان
شخصی نیز لباس سرخ همراه با کلاه خود و زره و پَرهای قرمز بر مغفر، سوار بر اسب و شمشیری در کف چنین میخواند:
من منغذ مره لعینم
من قاتل پور شاه دینم
من قاتل اکبر جوانم
باز آمدهام که گل بکارم
داغت به دل حسین گذارم
شبیه درویش
از قدیمالایام یکی از افراد خاندان صفویپناه در روستای کهنآباد، در روز عاشورا لباس شبیه درویش را بر تن میکرده است، در جلوی دستهی عزاداران حرکت میکند و اشعاری را در مدح مولا علی (ع) میخواند که این برنامه همواره نیز اجرا میشود.
تعزیهی سیّار در شهرگز بُرخوار (از توابع استان اصفهان)
در شهر گز بُرخوار از دیرباز مرسوم بوده است که در دو روز بهخصوص روز سوم شهادت حضرت امام حسین (ع) مصادف با سیزدهم ماه محرم و دیگری روز اربعین، مراسم تعزیهی سیار موسوم به «گذر به گذر» بر پا گردد. موضوعات این دو مراسم با هم متفاوت است و ما در اینجا به معرفی تعزیهی «گذر به گذر» روز سیزدهم محرم خواهیم پرداخت.
کیفیت اجرای مراسم
در بعد از ظهر روز سیزدهم ماه محرم شبیهخوانان (که اغلب اهالی شهر گز هستند و بعضاً شبیهخوانانی از شهرها و روستاهای مجاور نیز برای همکاری میآیند) در محل تکیهی بیت الزهرا شهر گز تجمع میکنند. نسخهها توسط سرپرست این برنامه که هم اکنون مسئولیت آن بر عهده آقای عبدالحسین عرببیگی است توزیع میگردد و توضیحات لازم جهت چگونگی اجرا داده میشود. سپس شبیهخوانان لباسهای خود را میپوشند و آماده اجرا میگردند. در همین هنگام گروهی از نوازندگان نی و ترومپت در مقابل تکیه مارش عزا مینوازند و هر از گاهی نیز کودکان خوشصدا چند پیشخوانی را زمزمه میکنند. پس از آماده شدن گروه شبیهخوانان مراسم آغاز میشود. کیفیت اجرای مراسم به این گونه است که از ابتدا محلهای اجرا که معمولاً ده یا یازده نقطه از شهر مانند میادین، چهارراههای اصلی، مقابل مساجد، حسینیهها و تکایا است، انتخاب میگردد. هر یک از این مناطق را اصطلاحاً «گذر» میگویند. گروه اول که دسته موزیک هستند جهت اجرای مراسم به اولین گذر عزیمت میکند. این گروه شامل نوازندگان ترومپت، نوازندگان نی، نوازندگان طبل ریز، سنج و طبل بزرگاند.
این گروه وظیفه اطلاعرسانی را بر عهده دارد و مردم با شنیدن مارشهای عزا متوجه میشوند که مراسم در این گذر برپاست و بدین ترتیب در محل تجمع میکنند. پس از اجرای گروه موزیک و ترک این گذر، اولین گروه شبیهخوانان به گذر اول وارد میشوند. هنگامیکه گروه به گذر اول رسید، ذاکرین با ذکر صلوات شبیهخوانی را آغاز میکنند. پس از اتمام کار، گروه اول شبیهخوانی گذر را ترک میکند به گذر دوم میرود و گروه بعدی جایگزین این گروه میگردد. این روند تا اتمام کار کلیهی گروهها ادامه دارد.
بدین ترتیب، در این شیوه مستمع که اهالی آن گذر یا مردم همان محله هستند در جای خود ثابتند و گروههای شبیهخوان یک به یک میآیند و پس از اجرای برنامه محل را ترک میکنند.
پیشینهی پیدایش مراسم
طی پرس و جو از بزرگان و ریشسفیدان و برخی از شبیهخوانان منطقه هیچکدام از زمان پیدایش این مراسم اطلاع نداشتند و همه عنوان میکردند که از زمان کودکی شاهد اجرای این مراسم بودهاند، لذا با توجه به سن مصاحبه شوندگان حداقل عمر این مراسم 80 سال است. از بزرگانی که مسئولیت اجرای این مراسم را برعهده داشتهاند از آقایان مرحوم استاد حسن صفایی، مرشد اسماعیل هادیان و مرحوم هاشم حاج هاشمی میتوان نام برد. تا چند سال اخیر نیز این مراسم به همت شبیهخوانان منطقه گز و با سرپرستی آقایان عبدالحسین عرب بیگی و مرشد اسماعیل عارفیان و حسن علی عباسی اجرا میگردید. ولی متأسفانه طی چند سال گذشته (از سال 1383) این مراسم به دلیل برودت هوا و عدم استقبال مردم اجرا نمیگردد.
آشنایی با اجزای مراسم
در روز سیزدهم محرم معمولاً گوشههایی از مجالس غارت خیمهگاه، دیر راهب، پشیمانی یزید و خصوصاً مجلس بازار شام اجرا میگردد. تعداد این برنامهها در سالهای مختلف متفاوت بوده است. در سالهای خیلی دور این مراسم محدودتر اجرا میشده است ولی در سالهای اخیر تعداد این مجالس و یا بهتر بگوییم گوشهها افزوده شده و برای اجرای آن به ناچار از شبیهخوانان شهرها و روستاهای اطراف نیز کمک گرفته شده است. به طور مثال بعضی اوقات برای ماجرای دیر راهب سه گوشه متوالی از این مجلس اجرا میشد و در بعضی مواقع به اجرای یک گوشه از آن اکتفا شده است. در این تحقیق گوشههایی که در سال 1382 اجرا شده و فیلم آن نیز موجود است معرفی میگردد.
گوشهی اول: بازگشت ذوالجناح به خیمهگاه
اولین برنامه یا گوشهای که اجرا میشود مربوط به گوشهای از مجلس غارت خیمهگاه است که اهلبیت در خیمهگاه انتظار بازگشت حضرت سید الشهدا (ع) را میکشند ولی ناگاه شمر خبر شهادت آن حضرت را میدهد و ذوالجناح با یال پر خون به خیمهگاه باز میگردد. شیون اهلبیت (ع) بلند میشود و ذوالجناح را در میان میگیرند و هریک با او عقده دل را میگشایند. پس از لختی شمر دستور حرکت کاروان اسرا را میدهد و اهلبیت (ع) بدین ترتیب از صحنه خارج میشوند.
گوشهی دوم: شیر و فضه
گوشهی بعدی مربوط به داستان شیر و فضه است. یکی از داستانهای اساطیری که حول ماجرای کربلا ساخته شده ماجرای شیر و فضه است. پس از غارت خیمهها توسط لشکر اشقیا، عمرسعد دستور میدهد تا اسبها را نعل تازه بزنند و بر بدن پاک شهیدان اسب بتازند. در این هنگام حضرت زینب کبری (س)، به فضه میفرماید تا در میان بیشهای که در آن نزدیکیها بود برود و از شیری که در آنجا زندگی میکرد، برای محافظت از بدنهای شهدا استمداد بطلبد.
ماجرای این گوشه از آنجایی آغاز میشود که فضه نزد شیر میرود و فرمان حضرت زینب (س) را ابلاغ میکند. شیر نیز کاه بر سر میپاشد و بدن شهدا را در آغوش میگیرد. این برنامه در بالای یک ماشین وانت اجرا میگردد. در انتها فضه چند بیت اشعار سینهزنی میخواند و از صحنه خارج میشوند.
گوشهی سوم: بجدل ساربان
گوشهی سوم مربوط به ماجرای بجدل ساربان است. ساربان که خواب به چشمانش نمیآید میرود تا انگشتری حضرت سید الشهدا (ع) را از انگشت به در آورد. انگشت ایشان را قطع میکند. در این هنگام پنج تن آل عبا در گودال قتلگاه حاضر میشوند و میخوانند:
ای ساربان بیحیا
از قتلگه بیرون بیا
ای کافر شوم دغـا
از قتلگه بیرون بیا
و شبیه نعش پر نور امام حسین (ع) در جواب ایشان میخواند:
سلام من به شما جد و باب و مادر من دگر به کشته زهر جفا برادر مــــن
چه ظلمها که بدیدم ز دست این امـت چه زحمتی که کشیدم برای این امت
گوشهی چهارم: دیر راهب
گوشهی دیر راهب قسمت دیگر این مراسم است. راهب نصرانی صدای کاروانی را میشنود که به دیر نزدیک میشود. از قافلهسالار که شمر باشد، احوال کاروانیان را تفحص میکند و شمر عنوان میدارد که اینان فرزندان رسول خدا هستند و این سر پر خون سرِ سرکرده اینان است که از بیعت خلیفه یزید خروج کرده بود.
راهب نصرانی (که در خواب عیسی (ع) را دیده و مژده آمدن مهمانی عزیز را به او داده بود) از شمر میخواهد تا این سر یک شب به او امانت بدهد. شمر نیز به شرط اینکه راهب کیسهای زر به او بدهد و شب را در کنار دیر استراحت کنند، سر پر نور حضرت ابا عبدالله (ع) را به او امانت میدهد.
راهب سر را به پیامبران خدا قسم میدهد تا نام خود را فاش گوید و بدینسان سر به اذن خدا به زبان میآید و نام خود را عنوان میدارد...
گوشهی پنجم: سنان و طفلان
این گوشه مربوط به گفتوگوی طفلان امام حسین (ع)، حضرت رقیه (س) و حضرت سکینه (س) با سنان در مسیر اسارت تا شام است. در ذیل به بخشی از این گفتوگو اشاره میکنیم:
سنان: بگو تو کیستیای دختر نکو منظر
سکینه: منم سکینه بُدم خواهر علیاکبر
سنان: بگو روی به کجا دختر کشیده تعب
سکینه: به هر کجا که روان گشته عمهام زینب
سنان: برای چیست زنی هر زمان به سینه و سر
سکینه: برای قاسم و عباس و نوجوان اکبر
سنان: بگو که چیست تو را خواهش دل بیجا
سکینه: ز تشنگی جگرم سوخت ای لعین دغا
...
گوشهی ششم: گزارش دادن شمر در خدمت یزید
این گوشه بخشی از مجلس بازار شام است. قسمتی که شمر گزارش ماجرای کربلا را به یزید ابلاغ میکند. گفتوگوها در قالب چارپاره است:
شمر: سلطان شهر شام سلام
یزید: السلامها السلامها
شمر: آوردهام خبر.
یزید: زِ کجا؟
شمر: دشت کربلا.
یزید: فتح است یا شکست؟
شمر: به اقبال شهریاری فتح.
...
گوشهی هفتم: ورود اسرا به شهر شام
پس از خروج گروه قبلی از گذر. صدای ساز و دهل به گوش میرسد که خبر ورود اسرا به شهر شام را میدهد. شهری که مردم با دیدن اسرا که توسط عمال یزید خارج از دین معرفی شده بودند، به شادی و پایکوبی پرداختند.
کاروان شترانی که محمل سبز و سیاه دارند و کودکان و شبیه اهلبیت (ع) بر آن سوارند. شبیه زینب (س) میخواند:
الله اکبر الله اکبر
خواهر نبیند داغ برادر
و اهلبیت نیز همین را دمگیری میکنند.
زینب: کو اکبر من بیند فکارم
کو شاه دینم طاقت ندارم
... پس از دمگیری حضرت زینب (س) شمر را خطاب میکند:
زینب: بیا به نزد من ای شمر مرتد غدار
خدا و روح محمــــد زِ روی تو بیـزار
به من بگو که در این شهر این چه افغانست
مگر به مذهب این قوم عید قربان است
شمر: ای دختر خاتم النبیین
ذریه پاک آل یـس
آواز نقارهها شنیدی
جمعیت اهل شام دیدی
این عیش که آیدت به دیده
بهر تو یزید تازه چیده
...
گوشهی هشتم: گفتوگوی یزید با فاطمه نو عروس و سکینه خاتون (س)
این بخش مربوط به گفتوگوی یزید با دختران امام حسین (ع) در بارگاه است. یزید از سکینه میخواهد تا به کنیزی دخترش برود. زینب در جواب میگوید:
الهی آنکه شوی لال و هر دو چشمت کور ز فیض حضرت پروردگار گردی دور
تو کیستی که خودت را عزیز میخوانـی ز خاندان رسالت کنیز میخواهـــــی
رسیـده است کجا رتبه عزیــــــــزی تو عزیز کرده زهرا کنــــــــد کنیزی تو
و در ادامه حضرت زینب (س) خطبه آتشینی میخواند و اُبهت یزیدیان را در چشم حاضرین در هم میکوبد.
گوشهی نهم: گزارش شمر از نام سرها و شراب خوردن یزید و قرآن خواندن سر سیدالشهدا (ع)
این بخش نیز گوشهای از مجلس بازار شام است. در این بخش سرها را وارد بارگاه یزید میکنند و یزید از نام سرها میپرسد. شمر یک یک ایشان را معرفی مینماید تا اینکه یزید سراغ از سرسالار قدسیان حضرت ابا عبداله (ع) را میگیرد. شمر نیز سر ایشان را در تشتی میگذارد و به حضور یزید میآورد. یزید چوب بر لب و دندان حضرت میزند، شراب مینوشد و فخر فروشی میکند که به ناگاه سر پاک امام قرآن تلاوت میکند...
گوشهی دهم: وفات حضرت رقیه (س) در خرابهی شام
این بخش قسمتی از مجلس وفات حضرت رقیه (س) است که معمولاً به عنوان گوشهی کوتاه شدهای در انتهای مجلس بازار شام نیز اجرا میشود. شمر سر را برای اسرا در خرابه میآورد. سر را به رقیه (س) میدهند. ایشان سر را در آغوش میگیرند. لبان ایشان را میبوسند و از خاطرات سفر اسارت با پدر میگویند. آنقدر گریه میکنند تا جان میسپارند. حضرت زینب (س) بالای سر ایشان حاضر میشوند و مویه سر میکنند.
گوشهی یازدهم: خطبه خواندن حضرت سجاد (ع) در مسجد و رسوا شدن یزید ملعون
این گوشه بخشی از مجلس پشیمانی یزید است. یزید برای آنکه در مقابل مردم فخرفروشی کند و اهلبیت (ع) را خوار جلوه دهد، از خطیب میخواهد تا در بالای منبر مدح خود و صب علی و اولادش را بگوید. خطیب نیز این چنین میکند که ناگاه امام سجاد (ع) از جای خود بلند میشوند، فریاد اعتراض سر میدهند و میخواهند که به بالای منبر بروند و سخنانی را به اطلاع مردم برسانند. یزید که در دل مخالف این عمل بود و میدانست که اگر ایشان بر بالای منبر قرار بگیرند رسوا خواهد شد، لاجَرَم بر اثر اِصرار حاضران و وساطت خطیب، میپذیرد.
امام بر بالای منبر قرار میگیرد خود را معرفی میکند و خطبهای آتشین ایراد میکند و بدینگونه پیام قیام امام حسین (ع) را به گوش مردم میرساند. یزید که از این ماجرا آشفته میگردد دستور میدهد تا خطیب اذان بگوید تا امام از سخنرانی دست بردارد؛ اما امام سجاد (ع) با شنیدن نام رسول الله خطاب به مردم میگوید: انصاف دهید این محمد که نام او را بردید جد من است یا جد یزید. پس چرا پدرم حسین (ع) و یارانش را کشتید و اهلبیتش را به اسارت آوردید...
در مجموعهای که فیلم آن در اختیار بود و اینجانب نیز از نزدیک شاهد آن بودم این گوشه به عنوان آخرین گوشه اجرا میشد؛ اما به گفته استاد عبدالحسین عرب بیگی، از مسئولان برگزاری این مراسم، در برخی از سالها گوشههای دیگری همچون گوشه دختر شامی و مادر علیاکبر (ع)، دیدن حضرت عیسی (ع) در خواب توسط راهب مسیحی، تنور خولی، گفتوگوی زینب با فضه (قبل از گوشه فضه و شیر) و... نیز اجرا میشده است.
ارزیابی
در بخشهای پیشین جزییات اجرایی هر کدام از این سه شیوه تبیین گردید. لذا برای ارزیابی نهایی به صورت خلاصه نکاتی را به عنوان ویژگی هر یک از این شیوهها تقدیم میدارم تا زمینهی شناخت و ارزیابی آسانتر برای محققین عزیز فراهم گردد.
ارزیابی ویژگیها
نکتهی اول: از آنچه در خصوص شیوههای اجرایی این مراسم گفته شد، شیوهی اول و دوم قدمت بسیار زیادی دارند و تا آنجایی که میدانیم در دوران صفویه این شیوهها مرسوم بوده است. شیوهی سوم نیز ممکن است قدمتی کهن داشته باشد اما در نمونهای که مورد بررسی قرار گرفت از آنجاییکه در هر گذر گوشهای از یک مجلس شبیهخوانی اجرا میشود و اشعار نیز اشعار زمینهی تهران و یا زمینههای مرسوم در منطقه است، نتیجه میگیریم که این مراسم با این سبک و سیاق مربوط به دورانی پس از شکلگیری مجالس ثابت شبیهخوانی و پیدایش نسخ مدون شبیهخوانی است.
نکتهی دوم: در تعزیه سیّارِ شیوهی سوم؛ بر خلاف شیوههای قبلی از سینه زدن و یا نوحه خواندن دیگر گروههای عزادار خبری نیست.
نکته سوم: در شیوههای اول و دوم مراسم در بین دسته عزادارانی که در حال حرکت هستند و در این میان معمولاً بانوان در دو طرف خیابان شاهد عبور کردن خیل عزاداران از مقابل دیدگانشان هستند؛ اما در شیوهی سوم مخاطبین ثابت و ساکن در آن گذرند و فقط گروه شبیهخوانان هستند که از محلهای به محله دیگر میروند و به اجرای مراسم میپردازند.
نکتهی چهارم: در شیوهی اول در برخی از گوشهها مانند ذوالجناح و یا گهواره علیاصغر حضور فعالانه مخاطب پر رنگتر و محسوستر از سایر شیوههاست. در این شیوه عزاداران با ذکر نوحههایی که مرتبط با شبیه است، اجرا را تکمیل میکنند.
نکتهی پنجم: در شیوهی گذر به گذر اغلب سیر داستانی مشخصی وجود دارد و گروههای شبیهخوان با توجه به این سیر داستانی به ترتیب در مقابل تماشاگران برنامهی خود را اجرا میکنند ولی در شیوهی اول و دوم این سیر داستانی وجود ندارد.
نکتهی ششم: در شیوهی سوم با توجه به آنچه در خصوص ارتباط داستانی گذرها با هم گفته شد، تکثر نقش وجود دارد، یعنی ممکن است در چند گذر پیاپی چند نفر مختلف نقش شبیه حضرت زینب (س) و یا نقش شبیه شمر را ایفا کنند. بر خلاف این شیوه در شیوههای قبلی همزمانی وجود دارد یعنی به جهت ارتباط نداشتن داستانی هر مراسم، ممکن است ما در دو گذر متوالی دو ماجرا را که از نظر زمانی با هم فاصله دارند شاهد باشیم؛ به طور مثال، همزمانی گوشهی غریبی حضرت مسلم (ع) در کوفه و گوشه شهادت دوطفلان حضرت به دست حارث.
ارزیابی تهدیدات
نکتهی اول: وجود میکروفون در این مراسم بیش از تعزیههای ثابت آسیب وارد میکند؛ زیرا علاوه بر محدودیت در بازی و حرکت شبیهخوانان، از آنجاییکه ممکن است دو گروه با فاصله کمی از هم به اجرای برنامه بپردازند، این امر باعث میشود که تداخل اصوات موجب آزار مخاطبین و نامفهوم شدن مراسم برای ایشان گردد.
نکتهی دوم: مجریان شیوهی گذر به گذر در شهر گز ابراز داشتند که چند سالی است به دلیل استقبال کم مردم از مراسم این بر نامه اجرا نمیشود. دلیل عدم استقبال از سوی مردم نیز یکی برودت هوا و مهمتر از آن عدم اقبال به جهت شرایط اجتماعی جدید است. ایشان بیان میداشتند که با وجود سه تکیه در این شهر که در طول سال به طور مستمر به اجرای تعزیه میپردازند و با توجه به رشد روز افزون برنامههای متنوع تلویزیونی دیگر مردم انگیزه و رغبت کافی برای حضور در این گونه مراسم را ندارند. این مسئله زنگ خطری است که میبایست آن را جدی گرفت. همانطور که پیشتر نیز گفته شد استمرار آیینها وابستگی شدید به زمینهی فرهنگی آن در جامعه دارد. شاید بتوانیم با شناساندن بیش از پیش ارزشهای این آیینها به مردم زمینهی اجتماعی پذیرش و استقبال بیشتر از این آیینها را فراهم نماییم.
نکتهی سوم: با توجه به گسترش رسانهها در عصر حاضر و رواج موسیقیهای غیراصیل و رسوخ آن در نوحهخوانی و روضهخوانی و حتی شبیهخوانی، بیم آن میرود تا الحان اصیل آوازها و نوحههای مرتبط با این مراسم نیز دچار تغییر و تحول و نهایتاً فراموشی گردد. از اینرو، آگاهی دادن به مجریان و از سوی دیگر ثبت و ضبط این قبیل مراسم بسیار مهم و ضروری است.
در پایان آرزومندم این نوشتار قدم کوچکی در حفظ و بازشناخت این میراث گرانبها و کمکی به پژوهشهای گستردهتر در این عرصه باشد.
منابع:
1 ـ شهیدی، عنایتالله، پژوهشی در تعزیه و تعزیهخوانی، با همکاری علی بلوکباشی؛ تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی با همکاری کمیسیون ملی یونسکو در ایران ـ 1380.
2 ـ غریبپور، بهروز، تئاتر در ایران؛ تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی، چاپ اول، 1384.
3 ـ سفرنامه تاورنیه، ترجمه ابوتراب نوری با تجدید نظر دکتر حمید شیرانی، چاپ دوم، اصفهان، 1366.
4 ـ بیضایی، بهرام، نمایش در ایران؛ تهران، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، چاپ دوم، 1379.