نگاهی به نمایش «رقص کاغذ پارهها» به کارگردانی محسن زر آبادی پور
شگردهای لحظهای، تاوانهای بلند مدت
ایران تئاتر، کیارش وفایی: روابط بین انسانها میتواند تاثیرات بسیاری در بین جوامع بشری و سایر داشتههای این جهان داشته باشد. تاثیراتی که این توانایی را دارند که در ازای شکل گیری یک رابطه و یا حتی فسخ آن سرنوشت بشریت را در ثانیهای جا به جا کرده و مختصاتی جدید را برایش تعریف کنند. بنابراین لطفا در شکل گیری رابطه و ادامه آن دقت بفرمایید.
بر اساس یک نگاه کلی به سیطره جهان هستی میتوان متوجه شد که هر چه روی این کره خاکی ساخته و یا نابود شده است به طور مشخص تحت تاثیر عمل و تصمیم انسانها بوده است. زیرا آنها بوده و هستند که جنگ و صلح، دوستی و دشمنی، قهر و آشتی و سایر ملزومات یک رابطه را چاشنی زندگی خود قرار داده و با ترفندی این نوع رفتارها را به دیگران سرایت دادهاند. حال با توجه به این موضوع باید اذعان داشت که هر موضوع، دلیلی برای به وجود آمدن و فراموش شدن دارد. بنابراین اگر این گستردگی روابط را در مقیاسی کوچک بخواهیم مورد بررسی قرار دهیم باید به لایه تاثیرگذار و پُر ماجرای خانواده و البته زندگی زناشویی اشاره داشته باشیم. رابطهای که بدون اغراق باید آن را پیچیده ترین نوع یک رویارویی دانست. زیرا که همه چیز از آنجا آغاز و در همان جا خاتمه پیدا میکند و بسیاری از تصمیمهای مهم انسان در جهان از آن رویارویی دراماتیک شکل گرفته شده و حتی گاهی رفتارهایی علیه حقوق بشر و یا حمایت از حقوق بشر بر اساس تفاهم دو ذهن در گذشتههای دور رخ داده است. حال شکل گیری این کنش در عصر مدرن کمی تغییر ذائقه داده و همین امر باعث شده است که یک زوج درباره هر موردی با یکدیگر به بحث و مناظره بنشینند و در آخر با داشتن رای نهایی نظر و راه خود را انتخاب کنند.
نمایش «رقص کاغذ پارهها» باتوجه به آنکه در جهان درون شخصیتهای داستانش روایت میشود، دقت خاصی هم به جهان پیرامونی دارد که آن شخصیتها را تحت تاثیر قرار میدهد. جهان پیرامونی که بسیاری از اتفاقهای پیش آمده در این اثر از آنجا نشات گرفته است و سبب آن شده که در نمایش با چند نوع پایان مختلف رو به رو شویم. البته از جهاتی میتوان این تمهید را قابل توجه دانست، زیرا که چند بخش شدن سرنوشت شخصیتها این امکان را به نویسنده، کارگردان، بازیگران، مخاطبان و... میدهد تا بتوانند هر کدام از زاویه دید خود به آن مقوله نگاه کرده و حتی در بعضی اوقات در مقام قضاوت قرار بگیرند. البته این شکل گیری تمهید، خلق ذهن نویسنده است که چنین جهانی را بر اساس شکل رابطه زناشویی چند زوج آن هم در چند اپیزود ترتیب بدهد و آن را به سرنوشت و البته جهان درونی این رابطه مرتبط سازد. از دیگر نکاتی که میتوان به عنوان نقطه قوت متن نمایش از آن نام برد مشترک بود مکان جهان این نمایش برای تمام شخصیتها است که با ورودشان به اتاق هتلی در بندر انزلی ماجرایشان را شروع و همان جا و در حضور مخاطب به پایان میرسد. در واقع اهمیت اینکه مکان ثابت در نمایش لحاظ شده است را باید از این زوایه هم مورد بررسی قرار بدهیم که این تمهید باعث میشود ذهن مخاطب دچار چندین مرتبه تحلیل و بررسی محیط و فضای نمایش نشود، بلکه بتواند تمرکز خود را بر محتوای نمایش که پیام نویسنده و کارگردان است جلب کند. لذا استفاده از ساختارهایی مدرن در ادبیات نمایشی گاهی میتوانند موثر و البته کارآمد باشند. روش کارآمدی که هر کدام از روایتهای این نمایش را نسبت به روایت قبل از آن متفاوت به لحاظ لحن و کنش معرفی میکند.
حال در بحث شخصیت پردازی این اثر باید گفت هر کدام از آنها به نوعی معرف بخش یا قشری از جامعه هستند که دچار چالش یا موقعیتی شدهاند که در روایت آن اپیزود مورد تحلیل و بررسی قرار میگیرد. تحلیلی که در آن از دو زاویه متفاوت یعنی جامعه و بازخوردهای فردی در خانواده و شرایط موجود میتوان آن را بررسی کرد. بنابراین واکنش شخصیتها نسبت به مسائل پیش آمده نوع خاصی از رفتار را برای برون ریزی شخصیت یا شخصیتها فراهم میسازد. از نکات موردنظر این نمایش آن است که هیچ موضوعی به حالت درون گرایی فرد اشاره ندارد، بلکه تمام رفتارها متوجه برون ریزی این افراد در نمایش است. در واقع چنین رویکردی از جانب نویسنده به کارگردان اثر این امکان را میدهد که شخصیتها را با حالت و رفتارهای آزادتر در فضای نمایش هدایت کرده و بنابر قصه آن اپیزود برای آنها خط مشی مشخصی را تعریف بدهد. البته در این تصمیم تفاوت موجود در جنس روایتها نیز کارکردی موثر دارد. حال این طراحی در شخصیت پردازی سبب آن شده است که از نظر جنبه بصری در این نمایش با قابهای متنوع رو به رو بوده و از آن طریق مخاطب بتواند به کالبد بهتری از نوع بیان اثر برسد و در پردازش محتوا نتایج قابل فهمی را از سوی گروه نمایشی دریافت کند.
حال در بحث دیدگاه کارگردانی این اثر باید به این نکته اشاره داشت که میزانسنها با آنکه تا اندازهای حالت قراردادی به خود گرفتهاند اما این مجال را فراهم میسازند تا بازیگر بتواند در قامت یک شخصیت برون ریزیهای درونی خود و شخصیت در نمایش را با هم ادغام کرده و ترکیبی را حاصل کند که برای مخاطب باورپذیر شود. البته هدایت این حواس در شخصیتها با ریزبینی شخص کارگردان و ارائه دادن اطلاعات موردنیاز برای اهمیت نقش از سوی او شرایط را به مراتب آماده تر میسازد. در واقع کارگردان کوشیده است تا زاویه دید دانای کل این نمایش یعنی مرد نویسنده که مخاطب آن را از طریق نریشنهای پخش شده میشناسد برابر هم راستای دیدگاه خود کند و برآیند آن را پیش روی مخاطب قرار دهد. لذا به نوعی میتوان این طور استنباط کرد که در این نمایش کارگردانی اثر به طور موازی با دیدگاه شخص نویسنده، شخصیت نویسنده در نمایش هم مسیر بوده و با تمهیداتی مختص به شخص کارگردان روی صحنه آمده است.
نمایش «رقص کاغذ پارهها» فارغ از آنکه یک اثر اجتماعی برون گرا و برون ریز است، بیانگر لحظاتی است که شاید هر کدام از مخاطبان در طول سالهای زندگی خود با آن رو به رو بوده و یا انجام دادهاند. بنابراین این زندیک بودن موضوع اثر به ذهن و تجربه مخاطب برای باورپذیری نقشی مهم و اساسی دارد که این موضوع از دیدگاه نویسنده اثر و کارگردان آن پنهان نبوده است.