نگاهی به نمایش «عددهای نشده» به کارگردانی محمد میرعلی اکبری
این شیرینی، طعم تلخی به همراه دارد
یران تئاتر- حبیب اله دانش: محمد میرعلی اکبری در اثر تازهاش، به نام «عددهای نشده» موزهی تمام عیاری از انواع ایرانیهای طبقه متوسط رو به پایینِ اجتماعِ معاصر را به نمایش گذاشته است.
«عددهای نشده» روایتی است از طبقهایی که از بدِ حادثه، در جبر اجتماعی و جغرافیاییاش، گرفتار شده و نمیتواند از این بن بست بیرون رود. با این حال همهی سالهای عمرش، تلاش میکند تا بواسطهی تحصیل و حضور در عالم هنر، سینما، تئاتر، روشنفکری، بازاریاب یا دلال محصولات شبکهای (Multi-level marketing) و ... سَری از سرها بیرون کند و به اصطلاح شهرتی به هم بزند تا «هویتی نو» برای خودش دست و پا کند و از طبقهی اجتماعیاش به طبقهی دیگر برود و بتواند این سیر تاریخی قهقرایی را بر خود و خانوداهاش قطع کند.
«عددهای نشده» کلکسیونی است از آدمهای امروزی ایران معاصر، دانشجوی فارغ التحصیل سینما و جامعه شناسی، علاقمندان به بازیگری جویای نام و شهرت، آدمهای کوچه بازار، زن لکاته، صاحب خانهی طماع، مردان و زنان معتاد، خاله زنکها، پدران سختگیر سنتی، شکست دانش آموختگان دانشگاه ها و بیکارها، دلالان و... اگر به ما برنخورد، بدون شک خود ما هم در آن هستیم و محمد میر علی اکبری به خوبی از خجالتمان درآمده و نقش و نگار درستی از ما زده است. در واقع او بیمحابا همه چیز را جلوی چشم آورده است.
محمد میرعلی اکبری در مقام نمایشنامهنویس و کارگردان، فلسفه نمیگوید، فلسفه نمینویسد. آدمهایی دارد با مُشتی حرف، حرفهایی که به ظاهر ساده است اما حرف حساب است و نمایش این سادگی حرفها، کار بسیار سختی است و فهماندن این که پشت این ابزار و ادوات چه چیز خوابیده، سخت تر؛ بنابراین کارگردان شیوهی اجراییاش را از هر آنچه در صحنههای تاتر امروز شاهد آن هستیم، پالوده می کند و صحنهای کمینه، با بازیهای کمینه گرا و ریتم پیش رونده و دقیق که جزو شاخصههای این اثر است را پیش چشم مخاطبش میگذارد تا لحظاتی شیرین را به کام مخاطب بچشاند اما این شیرینی، طعم تلخی به همراه دارد که مخاطب با خود آن را از سالن نمایش بیرون میبرد. طعم تلخِ وضعیتِ روزگارِ واقعی و لمس شدنی آدمهایی که در جست و جویِ هویتشان، همان خرده هویتی که سابقاً بدستش آورده بودند یا به ارث برده بودند را از دست میدهند. آدمهای «عددهای نشده» همگی در جست و جوی هویتی والا هستند تا از طبقهی اجتماعیشان خارج شوند اما همگی در پایان در همان وضعیتِ ابتدایی نمایش قرار دارند و تنها زمان از روی آنها گذشته است.
همچنان که نمایشنامه پیش میرود کارکترها در چند دقیقه اول نمایش معرفی میشوند و کاربرد نامِ نمایش برای توصیف رویای آرمانی و شکستخوردۀ آدمهای نمایش آشکار میشود و تنها چیزی که مخاطب آن را پس از اجرا درک میکند «سایه قدرتهایی» است که سازوکار شکست رویاها و آرمانهای آدمهای نمایش را رقم میزند. این قدرت حضور جسمانی و فیزیکی در اثر ندارد بلکه بیرون از اثر است و انگشت نشانهی گروه اجرایی، کاملا غیر مستقیم، به سازوکار قدرتهای اجرایی و سازمانی یک جامعه است که چنین محصولاتی را تولید کرده است. آدمهای بیخاصیت، بیرنگ و بو و پر از دیدگاههایی که مال خودشان نیست. جعلی است. آدمهایی بیهویت که بدنبال هویت نشدهی خود عمر تلف میکنند و صرفاً هستند که تکثیر شوند بیهیچ توازنی. در این نمایشنامه اساساً توازن را باید نتیجۀ نهایی قدرت تخریب شده دانست. حتی در فُرم و چیدمان صحنه هم چنین توازنی رعایت میشود. هیچ شخص سومی به عنوان برهم زنندهی نظم اجتماعی اثر در نمایش دیده نمیشود. همهی آدمهای نمایش تلاش میکنند برای نجات خودشان از عواطف مادر فرزندی، عشق، معرفت اجتماعی، تحصیلات و ... پلههای موفقیت برای خود بسازند ولو به اینکه فرد دیگری را زیر پای خود بگذارند تا به توازن برسند. در «عددهای نشده» ما با جامعهای روبرو هستیم که پس از انفجاری بزرگ، دچار سرگیجه و بیهویتی شده است؛ اما محمد میر علی اکبری در مقام نمایشنامه نویس و کارگردان همهی قصور را به گردن قدرت نینداخته است.
همانطور که «رضا» و «بهنام» به عنوان نمایندهی قشر تحصیل کردهی هنرمند، مدام سیستم و نظام بازار کار و مافیای هنر را نقد میکنند، میر علی اکبری هم قصد دارد جایگاه خودش را به عنوان یک کارگردان – نمایشنامه نویس و تحصیل کردهی دانشگاهی نقد کند آنهم با اشاره به توازنِ حقیقیِ زن و مرد – در روابط بین بهنام و کیمیا، منوچ و اختر علامه، رضا و مونا به عنوان مکملِ هم و درست برخلافِ دیدگاهِ فمینیسم؛ تا هر گونه تبعیض را چه از سوی جامعۀ مردسالار و چه از دیدگاه فمینیستی محکوم کند. ردّ هر گونه دوییّت میان زن و مرد. تمام این پرحرفیها و از خود گفتنها، از روشنفکری گفتنها در مقابل جامعه سنتی خانواده بهنام، از بازار و دلالی کردنهای «هوشی» برای محصولات مجازی شرکت های هرمی و ... چیزی نبوده جز نیاز انسان به بروز درونیاتش برای برقراری ارتباط. آدمهای نمایش حتی با کمک این ابزار مهم _گفتوگو_ باز هم از ارتباطی منطقی و پیش رونده بین خودشان عاجزند؛ و همچنان الکناند.
در «عددهای نشده» با اجتماعی تماماً بسته و به بنبست رسیده از رؤیای شکست خوردهی نسل امروز روبرو هستیم. با نسل بیهویتی که برای تنازع بقایی هر چند اندک، باید دست به هر کار غیر اخلاقی بزند و راه گریزی جز ادامهی همین زندگی جهنمی ندارد و تنها پذیرش این وضعیت، آرامشی ابدی برای آدمهایش دارد.
میر علی اکبری تلاش میکند تا با استفاده از زبانی پالوده، طعنه هایی گزنده و چند پهلو با طعم شوخی و اجرایی بدون حاشیههای روز تئاتر معاصر ایران _ حضور بازیگران چهره و ..._ مخاطبش را با اثر درگیر کند و آدمهای نمایشش را از ورطهی ناآگاهی نسبت به وضعیت خود، به سمت آگاهی و اشراف از هویتِ واقعیِ بی شکل و توده وارِ خود هدایت کند. ظاهراً ساده است. ظاهراً شیرین است؛ اما تلخ است. چرا که آیینهگی زهر است.
بازی ها، طراحی صحنه، نور همگی در دل اجرایی کمینه گرا به سازوکار هماهنگی بدل شده است که تماشاگر نمیتواند هیچکدام از عناصر اجرا را از هم جدا کند و بر عنصری از عناصر برتری دهد بلکه همه را در توازن و تعَیُن یکدیگر میبیند و در نهایت این هماهنگی و توازن عناصر به مخاطب اجازهی قضاوت میدهد. از این رو به محمد میرعلی اکبری و تیم اجراییاش که این شب ها در پردیس تئاتر شهرزاد اجرا میروند، باید تبریک گفت.
«عددهای نشده» به نویسندگی و کارگردانی محمد میرعلی اکبری از ۲۰ خرداد ماه 1397 لغایت ٤ تیر ماه ساعت ١٩:٣٠ به تهیهکنندگی مریم نراقی در پردیس تئاتر «شهرزاد» با بازی سیامک ادیب، محمد الله دادی، علی راسخ، مسعود شاه کرمی، محمد صدیقی مهر، آیه کیانپور، پریسا محمدی و مهدی نصرتی صحنه می رود.