تاملی بر نمایش گیسو طلا به نویسندگی و کارگردانی بهاره میرزاپور
زیر تیغ انتخاب: اختیار با کیست؟
ایران تئاتر- علی رحیمی: «گیسو طلا» پس از حضور موفق در سومین جشنواره تئاتر شهر در سال ۱۳۹۳ و کسب ۴ جایزه بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر مرد، بهترین موسیقی و بهترین طراحی صحنه و نامزدی در بخش نمایشنامه، بازیگری زن و طراحی لباس، بالاخره این فرصت را پیدا کرد تا میان مخاطبان و علاقه مندان جای پا باز کند.
بشر امروز را به نوعی باید جسدی مدفون شده در زیر خروارها خروار اطلاعات تعریف کرد. اطلاعاتی که همه روز از کانالهای متعدد و متفاوت بر ذهن مستولی می یابند و چون حصاری قدرت تصمیم گیری را از آن خود می کنند. در این ورطه نامیمون بمباران خاکستری و پر از اطلاعات درست و نادرست، موردنیاز و بی استفاده، بی ربط و باربط و ...، موفق کسی است که افسار تعقل را در دست داشته و مسیر درست فکر کردن و درست انتخاب کردن را بشناسد.
به دیگر سخن، در عصر پرتلاطم امروز، تنها راه رهایی از بن بست «خستگی تصمیم گیری»(Decision fatigue) تعقل است. موضوعی که تلنگر آن را بهاره میرزاپور در قالب یک داستان ساده و بی پیرایه با عنوان «گیسو طلا» به خوبی بر مخاطب زد و با تاکید بر مقوله دهن بینی، تم اصلی خود را بر «غربال انتخاب» بنا نمود.
نمایش در یک فضای کاملا روستایی و مملو از آرامش و با ایده ای یک خطی، روایتگر داستان دختربچه بازیگوشی می شود که با مادربزرگ و مرغی به نام پرحنا زندگی می کند. روزی یکی از اهالی روستا خبر می آورد که هرکس از کدخدا بهترین پذیرایی را انجام دهد از او صد راس گاو، گوسفند و مرغ هدیه می گیرد. گیسو طلا به وسوسه این جایزه، تصمیم می گیرد دوست و هم بازیش پرحنا را سر ببرد و بپزد. مادربزرگ با این اقدام گیسو طلا مخالفت می کند. او برای یافتن دستور پخت مرغ راهی سفر به ده بالا می شود. در طول مسیر بازگشت گیسو طلا به دلیل دهن بینی با اتفاقاتی روبرو و در نهایت به اشتباه خود پی می برد...
داستان در نگاه اول بیشتر بسان قصه های فولکلوری است که نقل مجلس مادربزرگ ها در دورهمی های شبانه می شد و خیلی از کودکان نسل گذشته این داستان را با روایتهای مختلف شنیده و در خاطر دارند. به نظر می رسد میرزاپور – با توجه به اینکه عنوان اقتباس در پوستر نمایش درج نشده- بر مبنای همین شنیده ها، نمایشنامه را به رشته تحریر در آورده باشد. چون وقتی با دقت بیشتر داستان را از نظر می گذرانیم بی شک با حک مهر فولکولور به راحتی نمی توان از کنار نام نویسنده فقید آن گذشت. در واقع «گیسو طلا» اقتباسی از یکی از داستانهای صمد بهرنگی با نام «بدنامی» است که در مجموعه ای به نام «تلخون و چند داستان دیگر» در سال 1342 منتشر شد و بهرنگی در آن روایتگر مردی می شود که همسرش از او می خواهد برایش دیزی بخرد و...
این فراموشی و غفلت که در سایه قصه های مادربزرگ مستور است، اگرچه از منظر حرفه ای بر اثر لطمه می زند، اما در یک نگاه عمیق تر پرده از واقعیتی قابل تامل بر می دارد و آن تاکیدی است که بزرگترها از دیرباز بر مقوله آزاد گذرادن کودکان در انتخاب مسیر درست از نادرست داشته و در فرهنگ بومی مان نسل به نسل انتقال یافته است. بهاره میرزاپور در حقیقت در این نمایش در کسوت یک هادی عمل می کند و قرائن هم نشان داد که در این خصوص به خوبی عمل کرده است.کسب 4 جایزه بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر مرد، بهترین موسیقی و بهترین طراحی صحنه و نامزدی در 3 بخش نمایشنامه، بازیگری زن و طراحی لباس سومین جشنواره تئاتر شهر مزیدی بر این ادعاست.
بهره گیری از فضای آرام و ساده روستایی، به تصویر کشیدن بی آلایشی و سادگی مردم، استفاده از زبان طنز، نثر مسجع نمایشنامه، موسیقی بومی و ... برای کودکان و نوجوانان کلان شهر تهران که همواره تجربه یک زندگی پرتنش، پراسترس، سریع و پرهیجان همراه آنهاست، محیط مطلوبی خلق کرد تا مخاطب بتواند با طیب خاطر بیشتری بر تم اصلی داستان متمرکز شود.
در کنار این تاکید که به نوعی باید آن را کارکرد آشکار یا مانیفست این نمایش بنامیم و برای مخاطب اصلی (کودکان و نوجوانان) پیام آور این موضوع بود که در بمباران اخبار و اطلاعات شبکه های اجتماعی، راه درست فکر کردن، درست انتخاب کردن و دوری از خوش باوری را بیاموزند؛ مخاطب وابسته نیز از آموزه های آن محروم نبود.
کارکرد پنهان نمایش متمرکز بر آزادی عملی است که مادربزرگ گیسو طلا به او داد تا بتواند تجربه کند و مسیر درست را بیابد. موضوعی که خانواده های امروز به دلایل مختلف از جمله بی حوصلگی، کمبود زمان، عدم تمرکز و ... با آن مانوس نیستند و تلاش می کنند تحکم، نصیحت، فریاد و ... جایگزین این مقوله حیات بخش نمایند.
از منظر علم روانشناسی کودک، آزادی تفکر و آزادی عمل عوامل بسیار مهم و موثری در بروز و ظهور خلاقیت هستند. کودک از همان بدو حضور در جامعه، در هر موضوع مرتبطی باید بیاندیشد، تجربه کند، انتخاب کند و حتی شکست بخورد تا قدرت تعقل و تفکر در وی پرورش یابد؛ و این خانواده ها هستند که می توانند در این مسیر او را یاری کنند.
بی شک این مقوله هیچ ارتباطی با هدایت سازنده فرزندان ندارد اما بخواهیم یا نخواهیم، او باید یاد بگیرد به دور از تنش، ترس، خجالت و ... فکر کردن را بیاموزد تا در آینده انتخاب های درستی از او شاهد باشیم.
این نگاه آموزنده بهاره میرزاپور ارزشمند ستودنی و ارزشمند است.