مروری بر نمایش های پرمخاطب شش ماه اول سال در پایتخت
22 نمایش؛ بیش از 30 اجرا
ایرانتئاتر: در این گزارش به بررسی نمایشهایی که در ۶ ماه نخست سال ۹۷ در تهران به روی صحنه رفته و بیش از ۳۰ اجرا داشته و یا در سالنهای مختلف بازتولید شدهاند؛ میپردازیم و آنها را مورد بررسی قرار میدهیم
چه معیارهایی یک نمایش را به اثری پرمخاطب بدل می کند و به بیان دیگر مقبولیتی قابل توجه برای آن فراهم می کند؟ واضح است که عوامل متعددی در آنچه اقبال مخاطب به یک رویداد تئاتری می خوانیم تاثیرگذار می تواند باشد، اما این عوامل همواره و برای همیشه قادر خواهند بود رضایت مخاطب را جلب کنند؟ در یک نگاه اجمالی به نظر می رسد پارامترهایی که در مقاطع زمانی مختلف به موفقیت آثار نمایشی در جلب مخاطب کمک می انجامند، طیف های متنوع و حتی متغیری را شامل می شوند. بر این اساس اگرچه پرداختن به معیارهای رضایت مخاطبان در آثار نمایشی در مجالی چنین مختصر امکان پذیر نخواهد بود، مروری بر نمایش های پرمخاطب شش ماه ابتدایی سال ۹۷ در سالن های نمایش و تماشاخانه های پایتخت و نیز بیان نظرات برخی تماشاگران و منتقدان می تواند در این زمینه تا اندازه ای روشنگر باشد.
دپوتات؛از 95 تا 97
نمایش «دپوتات» نوشته دیمیتری پساتهاس، ترجمه کریم عظیمی، دراماتورژی محمد نادری و کارگردانی اتابک نادری در دو نوبت به صحنه رفت؛ دور اول 21 فروردین تا 7 اردیبهشت 95 با مدت زمان 95 دقیقهای در ایوان شمس با بازی سامان دارابی، بهنام شرفی، پندار اکبری، ماه چهره خلیلی، اتابک نادری، سوسن پرور، یاشادر نادری و قاسم روشنایی و دور دوم 7 فروردین تا 25 خرداد 97 با مدت زمان 90 دقیقهای در سالن 1 پردیس تئاتر شهرزاد با تغییری در ترکیب بازیگران. غزاله جزایری، شبنم قلی خانی، وحید نفر و هادی عطایی جایگزین سوسن پرور، ماه چهره خلیلی، سامان دارابی و بهنام شرفی شدند و پس از مدتی کتایون بختیاری بجای شبنم قلی خانی به صحنه رفت. در خلاصه «دپوتات» آمده: فریکس نماینده مجلس یونان و در شهر آتن، برای رهایی از شر مراجعه کنندگانش به دنبال یک رئیس دفتر مناسب می گردد، در این بین افراد مختلفی به او پیشنهاد می شوند؛ در نهایت تئودور به عنوان رئیس دفتر وی انتخاب می شود و پس از آن، زندگی این نماینده مجلس برای همگان عیان می شود.
شیما حقگو از مخاطبان «دپوتات» نوشته است: ما عادت داریم به مشکلات بخندیم، حرفهامون رو شوخی شوخی بگیم، مخصوصا اگه سیاسی باشه، لا به لای حرف های دیگه و به شوخی می گیم جوری که کسی شک نکنه، به دیدن دپوتات برید تا در این اوضاع تاریک و بدبختی و بی ارزشی ریال، یک ساعت و نیم به سیاست تلخمون بخندید!
نمایش فوق العاده ای بود، انتظار این حجم از هماهنگی رو نداشتم. بازی بعضی ها فراتر از حد انتظار بود. غزاله جزایری با بازی فوق العادش نقطه مثبت نمایش بود که دیالوگ های به موقعش باعث شد طولانی بودن نمایش رو متوجه نشی و هر لحظه منتظر ورودش به صحنه باشی. همینطور اجرای عالی هادی عطایی.
امید طاهری(عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران) دربخشی از نوشتهاش درباره دپوتات بیان کرد: نمایشنامه ای که دپوتات بر اساس آن کار شده، ( به دنبال دروغگو، نوشته دیمیتری پساتهاس) صاحب داستانی است که در چهارچوب و منطق وضع شده خودش گنجیده و قصه هرگز از آن چهارچوب بیرون نمی زند. تمامی کاراکترها، ارتباط مستقیم با روند داستان دارند و در پیشبرد آن و رسیدن به نقطه پایانی، نقش مهم و اساسی ایفا می کنند. این در حالی است که در تئاتر آزاد معمولا چنین داستانهای یکپارچه و کاراکترهای کاملا مرتبط با سیر داستانی و دراماتیک اثر وجود ندارد. ممکن است برخی از کاراکترها در تئاتر آزاد صرفا با رویکرد ایجاد کمدی وارد اجرا شوند. عملا حلقه های زنجیر در تئاتر آزاد، منفک و از هم جدا هستند. طوری که به راحتی می توانید کاراکتری را حذف کنید، یا بخشی از قصه نمایش را بردارید. در دپوتات نمی توان چنین کرد... در خصوص اجرا و کارگردانی اثر، مهمترین نکته ای که وجود دارد، به روز بودن شوخی ها، طنزپردازی ها و کمدی های رفتار و گفتار، با شرایط امروز جامعه است. اتابک نادری به خوبی نمایشش را برای مخاطب امروز تنظیم کرده و از همین روست که نام کشور مفروض در نمایشنامه به راحتی تعمیم پذیر می شود و مخاطب در جریان اجرا، از نقدی که به یک فرد فاسد و پیرامونش، وارد می شود، در واقع گفته ها و نگفته های خودش را می شنود.
شیطونی کوشکی در تئاتر مستقل
نمایش «شیطونی» به نویسندگی و کارگردانی مهدی کوشکی از 7 فروردین تا 22 تیر 97 به مدت 85 دقیقه در تئاتر مستقل تهران با بازی حسین برفى نژاد، الهام جدی، شهروز دل افکار، مهدی کوشکى و دریا یاسری به صحنه رفت. این نمایش به مهمانیهای شبانه تهران میپرداخت و با استقبال خوب مخاطبان مواجه و باعث شد که «شیطونی» دفعات زیادی تمدید شود.
میلاد نیک آبادی در دوازدهمین نشست نقد صحنه درباره این نمایش بیان کرد: در این اثر شخصیتها آرام آرام به مخاطب معرفی می شود. اصولا مخاطب با شخصیتهایی روبهرو نمیشود که کاری انجام ندهند و فعل و رویداد در محدوده زمانی مشخصی اتفاق میافتد. شهرام و مهرداد به عنوان شخصیتهای محوری این نمایشنامه تأثیر گذارند و به خصوص مهرداد به نسبت سرعت نمایشنامه که دارد شکل می گیرد، کنشمند و تأثیرگذار در روند درام است و نمایشنامه با حضور خواستنی خانم وارد فصل جدیدی از درام میشود و هر چقدر درام نمایشنامه پیش میرود مخاطب هم با کارکترها ارتباط نزیکتری پیدا میکند.
بهزاد صدیقی نیز در این نشست عنوان کرد: در اجرای نمایش «شیطونی» جدا از بازی های راحت و هماهنگ بازیگران به خصوص بازی های مهدی کوشکی و شهروز دل افکار و استفاده های درستی که کارگردان در عناصر صحنه میکند، با نوعی وحدت فرم و محتوا رو به روییم. و این به نظرم ناشی از این می شود که کارگردان درامی اجتماعی اثرش را بر بستر تکنیک و شیوه خلاقانه ی اجرایش استوار می کند. مهدی کوشکی به عنوان نویسنده و کارگردانی دغدغهمند تلاش میکند متن اثرش را به صورت استلیزه و با رویکرد باز برای تغییرات لازم در هنگام اجرا به روی صحنه ببرد و این جسارت را دارد که در هر اجرا متن خود کم کند یا تغییر دهد تا بخشی از لایه های اجتماع پیرامونی جامعه اش را با شیوه مختص خود به صحنه ببرد. به نظرم نگاه دغدغهمند نویسنده و کارگردان این اثر به درام اجتماعی معاصر ایران در ادامه پیشینه نمایشنامهنویسی اجتماعی ما، اکبر رادی، غلام حسین ساعدی، محمود استاد محمد، اسماعیل خلج، علی رضا نادری، محمد یعقوبی و خیلی دیگر از نمایشنامهنویسان جدی بعد از انقلاب است.
شب دوازدهم؛ از پایان نامه تا اجرای عموم
نمایش «شب دوازدهم» نوشته ویلیام شکسپیر و به کارگردانی محسن صادقی اصفهانی نیز از آن دست نمایشهایی است که دوبار و در دو سالن مختلف و با فاصله زمانی کم به صحنه رفت؛ دور اول از 15 فروردین تا 12 اردیبهشت 97 به مدت 90 دقیقه در سالن اصلی تالار مولوی و دور دوم از 23 اردیبهشت تا 4 خرداد 97 به مدت 80 دقیقه در سالن سه پردیس تئاتر شهرزاد. «شب دوازدهم» نمایشی بود که محسن صادقی ابتدا آن را به عنوان پایاننامه کارشناسی ارشد خود ارائه داد و پس از آن در جشنواره تئاتر تجربه و تئاتر دانشگاهی شرکت کرد و بعد هم نمایش را به اجرای عموم برد. در این نمایش آرمین خوش نیک، پانیذ خوش نیک، آرش راسخ، شهاب نظامدوست، صبا پویشمن، ایمان خاکباز، معین دیده بان، مینا زاغری و امیرحسین قنواتی ایفای نقش میکردند. همچنین غزل نقی زاده، احسان جوادزاده، علی زارع رفیع، امیرحسین نصیری و علیرضا رضوانی به عنوان نوازنده در نمایش حضور داشتند. در خلاصه نمایش آمده:خواهر و برادری در دریا دچار طوفان میشوند و یکدیگر را گم میکنند. دختر وارد کشور غریبی میشود و برای محافظت از خودش مردپوش میشود. مردپوش شدن او برایش مسائل و مشکلاتی به وجود میآورد که در نهایت با پیدا شدن برادرش بر طرف میشوند. این نمایش برنده تندیس نمایش برگزیده در بخش پایان نامه ها، برنده تندیس بهترین موسیقی، تقدیر بازیگری زن (صبا پویشمن) و کاندیدای دریافت جایزه بهترین کارگردانی از هفدهمین جشنواره تئاتر تجربه (اسفند ۹۵) شده است.
مژگان آقاداوودیان یکی از تماشاگران نمایش عنوان کرده: نمایش شب دوازدهم یک نمایش خوش ساخت هست که از لحاظ کارگردانی کاری غنی و قابل تامل به شمار میره .ریتم به قدری فکر شده به اجرا درومده که تماشاگر در هیچ لحظه از تماشای این اجرا دلزده نمیشه و تمامی میزانسن ها کاملا به جا و درست چیده شده و در کلیت کاملاً مشهوده که تمام نمایش از یک ساختار درست پیروی میشه موسیقی کار با اینکه به صورت زنده اجرا میشه ولی در هیچ کجا سوار بر کار نمیشه و پاشو از گلیمش فراتر نمیزاره و همچنین بازی خوبِ بازیگرانِ این نمایش قابل تقدیره و من به عنوان یک تماشاگر تماشای این اجرا رو واقعا بهتون توصیه میکنم.
سانتی متر به سانتی متر از خانه هنرمندان تا ایرانشهر
نمایش «سانتی متر» به نویسندگی و کارگردانی مرتضی شاه کرم نیز از نمایشهایی بود که در دو نوبت و دو سالن مختلف با مدت زمان 60 دقیقه به صحنه رفت؛ بار اول از 16 فروردین تا 6 اردیبهشت 97 در خانه هنرمندان و بار دوم 9 تا 21 اردیبهشت 97 در سالن ناظرزاده تماشاخانه ایرانشهر. در این نمایش پروا آقاجانی، ابتسام بغلانی، محسن پوشایی، سارینا رزاق مرندی، مسعود شامی خاتونی، مرتضی شاه کرم و ماهان عابدی ایفای نقش میکردند. این نمایش در ششمین جشنواره تئاترشهر حضور داشت و موفق به کسب عنوانهای نمایش برگزیده ششمین جشنواره، برگزیده کارگردانی، برگزیده نمایشنامه نویسی و تقدیر ویژه گروه بازیگران شد. در خلاصه نمایش آمده: خانواده ای هفت نفره موقتاً در خانه ای سی و پنج متری مجبور به زندگی می شوند. این محدودیت در زندگی آنها شرایط جدیدی را ایجاد می کند.
مهدی عزیزی یکی از تماشاگران، نظر خود را اینگونه بیان کرده است: تصور تصویری که در آن قلیلی سهمی هزاران هزار متری از زندگی دارند و کثیری حظ شان از حیات سانتی متر هاست تصور بعیدی نیست، کافی است چشم بگشاییم و در همین دم دست های خودمان تصاویرش را به نظاره بنشینیم، زحمت تصور هم نخواهد داشت، اگر اراده دیدن داشته باشیم دیدنی ها خود در برابر چشمانمان رژه می روند، زندگانی قلیلی و زنده مانی کثیری. عده ای که ادبار و نکبت شان افتخار است و سربلندی و عده بسیار دیگری که افتخار و سربلندی شان نیز نکبت است و ادبار، حرکت و سرعت که در جای خود مزیت است و هنجار، چون آوار ناهنجاری بر سرشان فرو می ریزد، زیرا سانتی مترهای زندگی شان گنجایش افتخار و غرور را ندارد. و عدالت آرمان گم شده بشر مظلومی است که سهم اش دویدن است و نرسیدن؛ و آنگاه شاهد عدالت را در آغوش می کشد که شصت پاهایش را به هم گره بزنند، ایستگاه پایانی که هزاران متری ها و سانتی متری ها در کنار یکدیگر و در کمال عدالت منزل می گزینند... و این دور ادامه دارد. نمایش سانتی متر از ایده ای بدیع ، طرحی به غایت خلاق و متنی در انطباق تام و تمام با طرح نمایش و پر از تعریض و تذکر و البته اجرایی در نهایت هنرمندی بهره می برد.
مردشده؛ از کوبانی تا تهران
نمایش «مردشده» به نویسندگی و کارگردانی آسو بهاری نیز در دو نوبت به مدت 80 دقیقه به صحنه رفت؛ یکبار از 18 فروردین تا 14 اردیبهشت 97 در سالن اصلی تالار مولوی و بار دیگر از 18 خرداد تا 15 تیر97 در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر. در این نمایش مجتبی فلاحی، نسیم میرزاده، بهزاد خلج و دُنا تارفی ایفای نقش میکردند. در خلاصه نمایش آمده: ۲ میلیون دلار جایزه برای سر بریده دختر کورد. شهرام کرمی پس از دیدن نمایش عنوان کرده بود: این نمایش موضوع به روزی را انتخاب کرده بود و از حمله داعش به مردم کوبانی و حماسه آنها سخن گفته است که چگونه از خود دفاع کرده اند. نمایش نامه مرد شده در ژانر تئاتر مقاومت است. چند نکته واقعا در این اجرا برایم قابل تمجید بود؛ اجرای اثر بسیار قوی وحرفه ای به نظر می رسید، طراحی صحنه فوق العاده زیبا و ترکیب با تکنیک به بهترین شکل انجام شده است و از مدیا خیلی خوب بهره برده اند. مشخص است که کارگردان نبوغ خوبی دارد و سعی کرده است نمایش را به فضاسازی مناسب و پرهیز از احساساتی که می توانست نمایشی باشد سوق دهد. نگاه اثر کاملا انسانی است و سوژه مقاومت و اشخاص و مبارزات مردمانی که به آنها هجوم برده اند، خوب تصویر شده است بنابراین می تواند تاثیر خوبی روی مخاطب بگذارد. با تماشای این اثر با نسلی آشنا می شویم که با از خود گذشتگی در برابر یک تفکر مقابله می کنند. شاید در ارتباط با این سوژه خیلی کارشده است، اما این اثر سعی کرده است باور و نگاه انسانی به مسئله همیشگی بشر یعنی مبارزه برای آزادی را به شکل دیگری نشان دهد.
آن سوی آینه سرابی در شهرزاد
نمایش «آن سوی آینه» نوشته فلوریان زلر و به کارگردانی علی سرابی نیز دوبار در سالن 2 پردیس تئاتر شهرزاد به صحنه رفت؛ ابتدا از 4 دی تا 15 بهمن 96 و بعد 19 فروردین تا 28 اردیبهشت 97. در این نمایش که ترجمهای از تینوش نظمجو است؛ ریما رامین فر، مارال بنی آدم، پژمان جمشیدی و علی سرابی ایفای نقش میکردند. در خلاصه نمایش آمده: یه شب خوابیدی صبح بلند شدی زنت رو ترک کردی. من که هرگز نمی تونم همچین کاری بکنم! چون می ترسم دلش رو بشکونم. بعدش هم اصلا درست نیست، تا با زنت حرفت میشه خداحافظ شما؟! ما رفتیم سراغ یکی دیگه؟! علی عطاپور یکی از تماشاگران نمایش نوشته: این نمایش به معنی واقعی کلمه کمدی و درام بود و بار کمدی این نمایش به دوش علی سرابی بود که بازی و کارگردانی درخشان و بی نظیری داشت. این نمایش نشان دهنده زندگی های مشترکی ست که در مسیر سرازیریِ روزمرگی قرار گرفته اند و مردهای سطحی نگری که هر لحظه ممکن است به خاطر فرار از این روزمرگی روابط موازی تشکیل دهند و یا به زندگی مشترک چندساله ی خود پایان دهند. بازی های قوی, طراحی صحنه و لباس زیبا و موسیقی جذاب و ... دیدن این نمایش را از دست ندید.
حکایت فین به روایت جن جین؛ اجرا در سالنهای مختلف
نمایش «حکایت فین به روایت جن جین» به نویسندگی و کارگردانی ابوالفضل حاجی علی خانی علاوه بر اجراهای متعدد در جشنوارهها نیز حضور داشته است؛ ابتدا در شهریور 94 در هفدهمین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی در سالن چهارسو مجموعه تئاترشهر و بعد از 6 تا 29 دی 94 در تئاتر باران و بلافاصله در سیوچهارمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر به مدت 95 دقیقه با بازی مجید آهنگران، مقداد اسلامی، محسن زرآبادی، میرنادر مظلومی، فاطمه سرلک، مرتضی علیدادی و مهدی ذاکر حسینی به صحنه رفت، پس از آن و با تغییری در گروه بازیگران از 9 تا 21 اسفند 94 در عمارت مسعودیه به مدت 100 دقیقه با بازی مقداداسلامی، میثم یوسفی، رضایونس فرد، میرنادرمظلومی، فاطمه سرلک، مرتضی علیدادی و محمدرضاخادمی اجرا شد. در نهایت از 19 فروردین تا 28 اردیبهشت 97 به مدت 90 دقیقه و با کارگردانی مشترک ابوالفضل حاجی علی خانی و شاهد پیوند و با نام «فین جین» و بازی مجید اهنگران، محسن زر آبادی، نساء یوسفی، میر نادر مظلومی، مرتضی علیدادی، حمید عرب و مهدی ذاکر در سالن 1 عمارت نوفل لوشاتو به صحنه رفت. این نمایش به نقل یک گروه ترکیبی از ۳ انسان و ۴ جن؛ تخم جن های ساکن حمام فین کاشان ۱خواهر و ۳برادر، جن.جونه۳۰۰ساله، جن.جین۳۵۰ساله، جن.جون۴۰۰ساله، جن.جان۴۵ ساله، با هدایت نگهبان حمام فین کاشان - ۴۳ ساله و عنایت برادر کوچکتر هدایت - مسئول هنروران سینما و واریس دستیار عنایت - لال - مسیحی که ۳۹ کارکتر را در ۷ صحنه بازی در بازی میکنند اجرا شد. در خلاصه نمایش آمده: چهار تخم جن به نام ها جن جین، جین جان، جین جون و جین جونه به همراه دوست آدمیزادشان هدایت و برادر معتاد او عنایت و دستیارش واریس در سدد آن برمیآیند، شبها، در حمام فین کاشان، به روایت گوشه هایی از زندگی امیرکبیر، در قالب تیاتر، بپردازند. هادی حوری از نمایشنامهنویسان معاصر، یادداشتی بر این اثر نگاشته است که در ادامه میخوانید: جنیان ساکن حمام فین نمایشی در باره زندگی و مرگ امیر کبیر ترتیب داده اند. مخاطب با موسیقی زیبا و شاد ایرانی به سالن دعوت می شود. سرپنجه های ماهر وقدرتمند نیوشا سردشتی و نغمات علی جباری، و سپس از آغاز تا پایان نمایش آنچه شمارا بیش و پیش از هر چیز دیگر به نشستن و لذت وامیدارد زحمت بی شائبه و تلاش بی دریغ بازیگران در ارائه اجرای درست لحظات نمایش است. بی هیچ اغراق و تعارفی، در این وانفسای بازیگری های درست و تمرین شده و در میان حجم وسیعی از به رخ کشیدن های فیگوراتیو نادرست و جلوه فروشی های خالی از هنر برخی بازیگران، هر حرکت و سکون و رفتار بازیگران این نمایش نشانی از تمرین جدی و درست و زحمت شبانه روزی شان برای رسیدن و ایفای درست نقشهایشان دارد - آنها شما را لحظه ای به خود وا نمیگذارند حتی آن دقایقی که در سکوت نگاه تان خواهند کرد- ساختار درست و استفاده خوب و به جا از ظرفیت های نمایش ایرانی موجود در اجرا نیز جادوی دیگریست که مخاطب را در ارتباطی صمیمانه به وجد می آورد. و آنچه تمامی این عناصر را در کنار هم قرار میدهد تا با لحن و و جامه ای طنز آلود و شیرین و کمدی درست و سالم و البته فاخر و مودب تا پایان کار را به تماشا و تفکر بنشینید داستان زندگی و مرگ امیر کبیر است که با درامی ساده و زیبا نوشته شده است.
رومولیت؛رومئو و ژولیت کوشکی و حسینی در مستقل
نمایش «رومولیت» نوشته مصطفا کوشکی و به کارگردانی مصطفا کوشکی و هستی حسینی از 19 فروردین تا 23 خرداد 97 به مدت 90 دقیقه در تئاتر مستقل تهران به صحنه رفت. در این نمایش مهدی پاکدل، بهناز جعفری، شهروز دل افکار، امیر شمس، صبا ایزدپناه، منا شریفی، سجاد باقری، الناز شهبازی، علی آرتین، علی عبدی، فاطمه احمدی، امیر باباشهابی، دانیال شاهسون و سعید بابایی ایفای نقش میکردند. ناهید کمالی از مخاطبان نمایش، نظر خود را اینگونه بیان میکند: به نظرم این اقتباس از اثر شکسپیر توان مطرح شدن در سطح بین المللی را داراست. این همه استعداد در کار بسیار لذت بخش است. علی سینا رضانیا بعنوان آهنگساز با اجرای خود جادو می کند. بنظرم تئاتر مستقل اگر برای اجراهای خود یک نشست عمومی با تماشاگران برگزار کند. مورد استقبال قرار می گیرد؛ نوعی پرسش و پاسخ با تماشاگران. جدای از فضای تیوال و نوشتن نظرات مخاطبان اثر، حضوری هم این گفتگو ها شکل بگیرد به رشد تئاتر کمک فراوانی خواهد کرد. دغدغه ی تئاتر مستقل (که از نام مجموعه اش کاملا هویدا است) برای به روی صحنه بردن نمایش هایی پر زحمت، حساب شده، و در عین حال احترام به مخاطب واقعا ستودنی است...ولی آنچه که بسیار ستودنی است خود نفس عمل تئاتر است که در اینجا شاهد زحمت گروهایی هستیم که صرفا برای اینکه نمایشی به روی صحنه ببرند را شاهد نیستیم.
همچنین سحر صیدی از دیگر تماشاگران عنوان کرده: یک اجرای تحسین برانگیز و نفس گیر! با موسیقی فوق العاده متناسب و به جا، نورپردازی خیلی خوب! به جرأت می تونم بگم یکی از بهترین نمایش هایی بود که دیدم. دکور و طراحی صحنه هیچ کم و کاستی نداشت و برای من به خصوص گریم جن های نمایش هیجان انگیز و نو بود تا حدی که وقتی نزدیک تماشاگرا میومدن حتی ترسیدم! انقدر که حس رو خوب منتقل می کردن! بازی شهروز دل افکار عزیز هم که دیگه نیازی به گفتن نیست محشر بود!
زهرماری احمدی در حافظ و پالیز
نمایش «زهرماری» به نویسندگی رضا بهاروند و احمد سلگی و کارگردانی علی احمدی به فاصله کمتر از چندماه دوبار به صحنه رفت؛ بار اول از 19 فروردین تا 24 خرداد 97 در سالن 1 تماشاخانه پالیز و با بازی تینو صالحی، هستی مهدوی، علی شادمان، نادر فلاح و خسرو احمدی و بار دوم از 10 مرداد تا 18 شهریور 97 در تالار حافظ که در این دور از اجراها لیندا کیانی جایگزین هستی مهدوی شد. در خلاصه این نمایش 65 دقیقهای آمده: زهرماریها رو چی کار کنیم؟ بخوریم؟ بریزیم دور؟ ساناز خاقانی از مخاطبان نوشته: سلام و خسته نباشین به همه ی عوامل عزیز و دوست داشتنی این نمایش که شب عالی را برای ما به ارمغان آوردن. قصه ی این خانواده در واقع جامعه ی حال حاضر را در بعد کوچیکتر نشون میده. خانواده ای که بزرگتری نداره. بچه هاش درگیر فقر هستند و به خاطر این فقر و از بین رفتن آرزوها، خواسته ها و عمرشون دارن پا رو عقایدو آبروشون میذارن. بعضی هاشون هنوز با هم مهربونن ولی بعضی ها آدم فروش شدن! مذهبی که متاسفانه خیلی خیلی ظاهری شده و تاثیری تو بهتر شدن اصل زندگی نداره و بالعکس بسیار نفرت انگیز شده. آدمهایی که نمیتونن با هم متحد بشن تا با هم به یک فرجامی برسن و هی بدبختی پشت بدبختی، به قولی بدبختی که به ارث بردن! لحظه های خنده و غم توام با هم. به قولی اسم زهر ماری صفتی است برای هر ثانیه از عمرشون که داره میگذره...
ملیکا مقصودی از دیگر مخاطبان نوشته: نمایش زهرماری از دردی سخن میگوید که امروز در این خانه بی سر و سامان هر کداممان به گونه ای به دوش میکشیم؛ از زهر تلخ این روزگار که نفس هایمان را حبس کرده، و فشاری بر مغزهایمان آورده که رمقی برای اندیشیدن باقی نمانده ، در واقع هدف آنها همین بوده. دردی درون ما نهفته که دوست داریم فقط گریز کنیم. اگر کمی جدا از بحث کمدی این نمایش بیاندیشیم ، این نمایش حرف ها دارد؛ استعاره ها دارد؛ درد ها دارد؛ و هر لحظه اش بیانگر لحظه های دردناک زندگی مان است ، که جا خورده ایم ، که بریده ایم. درون ٦٥ دقیقه نمایش سختی هایی نهفته است، جرئت ها و شجاعت های یک گروه ، شهامت یک کارگردان. بعد از دیدن نمایش و دیدن عکس العمل مخاطبان دلم لحظه ای سوخت به حال کارگردان، به حال نویسنده ها، زیرا که شاید بسیاری از مخاطبان درک نکند ، نبینند و متوجه نشوند که چه حرف ها و چه درد ها درون نمایش نهفته است! شاید بسیاری از مخاطبان فقط بخش کمدی نمایش را ببینید و به آن اکتفا کنند! شجاعت بی دریغ یک کارگردان و ذهن باز و متفکر دو نویسنده و زحمت های بسیار یک گروه واقعاً قابل تحسین است.
پرواز به تاریکی هاشمی در تئاترشهر
نمایش «پرواز به تاریکی» به نویسندگی و کارگردانی افشین هاشمی از 2 تیر تا 4 مرداد 91 به مدت 70 دقیقه با بازی شبنم مقدمی، الیکا عبدالرزاقی(به صورت مشترک)، میلاد رحیمی و افشین هاشمی، شصت شب در تماشاخانهی آو اجرا شد. سپس از 28 فروردین تا 11 خرداد 97 به مدت 65 دقیقه و با بازی مونا فرجاد، ایوب آقاخانی و افشین هاشمی در سالن چهارسو مجموعه تئاترشهر اجرا شد. در خلاصه نمایش آمده: داستان این نمایش بین فروردین ۱۳۳۷ تا آبان ۱۳۳۸ میگذرد؛ پس از جدایی شاه و ثریا و پیش از ازدواج با فرح. زمانی که بانو پریزاد از فرنگ برمیگردد و با پیشنهاد ازدواج روبهرو میشود. سپهرداد از مخاطبان نمایش نوشته: بدون هیچ پیش زمینه ای به دیدن این تئاتر رفتم و راستش لذت بردم. از بازی بی دست انداز افشین هاشمی و احساسات پرشور مونا فرجاد لذت بردم. وقتی دیوار چهارم چندین بار در طول نمایش دریده شد و هر کدام از 3 بازیگر حداقل یک بار از میان تماشاگران گذشتند از هنجارشکنی افشین هاشمی خوشم آمد و بیش از هر چیزی از نمایشنامه خوشم آمد که کشش خوبی داشت. برداشتی آزاد از نمایشنامه ی عقابی با دوسر نوشته ی ژان کوکتو. نمایشنامه ای که در سال 1948 یک فیلم سینمایی هم از آن ساخته بودند. البته چیزی که در نمایش دیدم خیلی فراتر از خلاصه ی نمایشنامه ی ژان کوکتو بود. به نظرم بهتر است بگوییم نمایشنامه ی ژان کوکتو فقط الهام بخش افشین هاشمی بوده... چون تبدیل شاعر آنارشیست به شاعر چپ و بعد درآمیختن قصه با خواستگاری محمدرضا شاه پهلوی و... خیلی خلاقانه بود. پیدا کردن رخنه هایی در زندگی آدم های تاریخی و درآمیختن این رخنه ها با زندگی آدم های معمولی و روایتی از شور انسانی (عشق). اگر بخواهم این نمایش را در یک جمله توصیف کنم همین است. استفاده از شعرهای کتاب تو مشغول مردنت بودی و شعرهای عارف قزوینی هم خیلی خوب در نمایش نشسته بود.
مالی سوئینی؛ از ایرانشهر تا تئاترشهر
نمایش «مالی سوئینی» نوشته براین فری یل و به کارگردانی مرتضی میرمنتظمی در فاصله سه سال دوبار به صحنه رفت؛ بار اول از 3 تا 24 اسفند 94 و با بازی الهام کردا، صابر ابر و عباس جمالی در سالن استاد ناظرزاده کزمانی تماشاخانه ایرانشهر و بار دوم 9 اردیبهشت تا 31 خرداد 97 در سالن اصلی مجموعه تئاترشهر. در دور دوم اجراها امیر آقایی جایگزین عباس جمالی شد. در خلاصه این نمایش 75 دقیقهای آمده: مالی سویینی، زنی نابینا، در پی تلاشها و اصرارهای همسرش، چشمانش را عمل میکند و قدم در دنیای بینایان میگذارد. وی در ابتدا بسیار هیجانزده است اما پس از مدتی دچار بیماری میشود؛ مغزش، اطلاعات اشیاء دیده شده را مخابره نمیکند و او با وجود دید دقیق کاملا کور است. مالی پس از این اتفاق کاملا افسرده و بیمار میشود. او که چهل سال در دنیای نابینایی زندگی کرده است، از این که از این دنیا مهاجرت کند واهمه دارد و پس از بهبود به خوبی درک میکند تمام دنیای زیبای نابینایی را که مختص به خود بوده را از دست داده است. آریا عبادی از مخاطبان نمایش میگوید: دنیا با آن چیزی که ما می بینم تفاوت دارد. هر کس از طریق حواس خود به درکی از دنیا می رسد. دامنه ی ای تفاوت ها آنقدر وسیع است که میتوان گفت هر کس در دنیای ادراکی خود زندگی می کند ؛ دنیایی که دیگری قادر به پردازش آن نیست. مالی سویینی زنی نابیناست. مالی به وسیله حواس دیگر خود، خصوصا لامسه، دنیایی برای خود درذهن ساخته. فرانک همسر اوست. فرانک شخصیتی جست و جو گر، زنده، و پر هیجان دارد. او مشتاق است که همسر زیبای او نیز قادر به تجربه ی زیبایی هایی باشد که تنها از دریچه ی چشم وارد می شوند. دکتر رایس، پزشک معالج مالیست که بعد از اصرار فراوان فرانک راضی به انجام عمل می شود. فرانک و دکتر بسیار برای این اتفاق بسیار هیجان زده اند، حتی بیشتر از خود مالی. ولی غافل از اینکه مالی با دنیای جدید سازگار نخواهد بود و در دنیای فعلی خود شاد است. مالی سویینی ماهی ای است که توسط افرادی(با نیت خیر) به خشکی آورده شده. افرادی که خود در خشکی زیسته اند و از دنیای زیر آب کوچک ترین درکی ندارند. این ماهی در خشکی به سرعت بالا پایین می جهد و نشان می دهد که به چنین دنیایی تعلق ندارد و در آخر به دست همان کسانی که به خشکی آورده شده بود، سلاخی می شود. آن افرادی که از زندگی ایده آل بر خشکی می گفتند، دیگر نیستند و مالی با دنیای مهلک جدید خود تنها مانده است. ولی افسوس که دیگر دور برگردانی وجود ندارد...نمایش مالی سویینی از معضل داغ جهانی می نالد. اینکه اشخاص تنها دیدگاه خود را قبول دارند و سعی دارند آنرا به دیگران نیز تحمیل کنند. جامعه ی انسانی ظاهرا هنوز به این نتیجه نرسیده که این دیدگاه ها با وجود تفاوت از زمین تا آسمان، همگی صحیح اند و نقض هر یک امریست نا به جا. هرکس این اتوپیا را در مخیله دارد که افراد با وجود تضاد در عقیده، با صلح و فکر باز در کنار یکدیگر زندگی کنند و شروع جان بخشی به این اتوپیا شاید همین نمایش باشد...
نارنجیغ آذری؛ از 94 تا 97
نمایش «نارنجیغ» به نویسندگی و بازیگری محمدرضا سجادیان و کارگردانی بهادر آذری از سال 94 تا سال 97 سه بار به صحنه رفته است؛ اولین بار از 7 تا 25 اردیبهشت 94 به مدت 40 دقیقه در تماشاخانه استاد مشایخی، بار دوم از 5 تا 8 بهمن 94 به مدت 45 دقیقه در سیوچهارمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر در تماشاخانه استاد مشایخی و بار سوم از 12 اردیبهشت تا 24 خرداد 97 در سالن شماره 2 خانه نمایش مهرگان، به مدت 45 دقیقه و با صدای سجاد افشاریان. آرمین اشبگ، یکی از تماشاگران نوشته: نمایشی برای کاتارسیس! یک مونولوگ با زمان بندی مناسب. یک بازی سرشار از تمرکزِ بازیگر که در هر نقشی که ایفا کرد به خوبی از پسش برآمد. ظریف و حساب شده. واضح بود که تک تکِ حرکات، نگاه ها، ایست ها و... فکر شده و از پس تمرین ها و گفت و گوهای زیاده برآمده است. و پایان بندی غم انگیز و در عین حال زیبای نمایش. از بازیِ بازیگر در آخرین لحظات نمایش گرفته که به شدت تأثیر گذارست و موجب تزکیه. تا موزیک بینظیر Ripple، تصاویرِ ویدئو پروژکشن و میکس این دو با آن متن خوب و صدای پُر بُغض و همیشه دوست داشتنی سجاد افشاریان عزیز. با این نمایش می شود چند پوزخند زد. می شود چشمی تَر کرد و به شدت با شخصیت های نمایش و علی الخصوص حمیدِ قصه سمپات شد. و بی خود نیست که هربرت مارکوزه جایی گفته است، نمایشِ یک تراژدی، پایانِ تراژدیِ یک زندگی است؛ اینست معجزه ی هنر.
لولیتا؛ از تئاتر شهر تا پالیز
نمایش «لولیتا» نوشته فرشاد جعفری و به کارگردانی بهنام احمدی از 20 اردیبهشت تا 11 خرداد 97 به مدت 90 دقیقه در سالن سایه تئاترشهر و با بازی کتایون سالکی، نهال دشتی، راشین دیدنده و مهدی شاهدی به صحنه رفت. سپس از 20 خرداد تا 1 تیر 97 و به مدت 75 دقیقه در سالن 2 تماشاخانه پالیز اجرا شد. در خلاصه نمایش آمده: اینجا گلخانه است و درختان از بیخوابی در بیداری خواب میبینند. مریم اسکندری از مخاطبان نمایش نوشته: به نام مادر، دختر و هوای نفس. لولیتا نمایشی در فضای سورئال با متنی قدرتمند و شاعرانه که در ساختاری درست با خلق تصاویری تاثیرگذار در دکوری ساده به فرمی دلپذیر تبدیل و به ذهن تماشاگر سنجاق می شود. سفر به جزیره ای که متعلق به آنیست که زیر خاکش مرده دارد و رویا را در بیداری می توان یافت.
سرزمینی که اراده براساس رای اکثریت آنی قابل تحقق است. کابوس خالی از سکوت و می توان از آن فرار کرد؛ کافیست شروع به شمارش کنی : ساکت؛ سکوت ، خالی؛ خلا. با صدور دستور ساکت به رضایت می رسی، سکوت می کنی و خالی از هر کابوسی به خلا تن درمیدهی. فرار از کابوس خانه های محصور؛ خانه هایی که قرار بود مامن باشند اما دیوارهایشان محبسی برای تحمل رنج شد و پستوهایشان انباره درد. ولی لابد محال است رفتن به جایی که برای رسیدن به آن باید به اندازه یک عمر خوابید؛ پانهادن در منزلگاهی که آزادی برقرار است. چرا که در آنجا بیداری شرط اول ماندن است. پلک برهم ننهادن و چشم ها را با آب باران شستن برای بهتر دیدن شرط است. دیدن، شرط است. باید پلک بالایت آسمان و پلک پایینت دریا باشد تا همه جامعه ات را کامل بنگری. برای گذار از جامعه گروگان گرفته شده توسط قوانین محدود به قانونگذار واحد که برآیند آن مرد علیه زن، زن علیه مرد و... انسان علیه انسان است به سرزمین آزاد و خالی از رنج لولیتاها(انسان)، که مجری قانون و قانونگذار و شهروند در یک چرخه برابر موظف به اجرای قانونند، باید از دریایی گذشت که حق خوابیدن بر روی امواج آن ممنوع است. پیشنهاد می کنم این تراژدی چشم نواز با بازی های بسیار خوب و کارگردانی درست را در روزهای باقیمانده، از دست ندهید.
زخمهای وحشتناک زمین بازی؛ از تئاترشهر تا مهرگان
نمایش «زخمهای وحشتناک زمین بازی» به نویسندگی راجیو جوزف و کارگردانی علی منصوری دو دوره به صحنه رفت؛ سری اول از 16 خرداد تا 2 تیر 95 به مدت 90 دقیقه و با بازی آیه کیان پور و شهروز دل افکار در سالن قشقایی مجموعه تئاترشهر و سری دوم از 22 اردیبهشت تا 26 مرداد 97 به مدت 70 دقیقه و با بازی آیه کیانپور و محمد صدیقمهر در سالن شماره 1 خانه نمایش مهرگان. در خلاصه نمایش آمده: «زخمهای وحشتناک زمینبازی» رابطهی عاشقانهی پر فراز و نشیب کیلین و داگ را در یک دورهی ۳۰ ساله تصویر میکند که در مقاطع مختلف زخمها و مصایب خود را با هم در میان میگذارند؛ دوستی و عشق پرفراز و نشیب یک دختر و پسر از ۸ تا ۳۸ سالگی. عشقی که شبیه هیچ عشقی نیست یا مثل هر عشق دیگر پر از زخم و جراحت است. پ.ح از تماشاگران نمایش نوشته: زخم هایی که به روح آدما میخوره، ممکنه هیچ وقت ترمیم نشه، زخم های روح باعث میشه نتونی خودت باشی، زخم های روح میتونه زخم های جسمانی عجیبی به وجود بیاره، میتونه زمین گیرت کنه، میتونه...اگه حرفامونو به موقع بزنیم، اگه بلد باشیم درست بگیم، اگه کسی باشه که گوش بده و دستمونو بگیره، اگه...بازیتون فوق العاده بود. خیلی وقت بود همچین بازی های روان و واقعی ای ندیده بودم، مرسی واقعا. و از همه عوامل کار ممنونم، چون دغدغتون چیزیه که جزء مشکلات واقعی همه دوره های نسل بشر هست.
دستورالعملهای پرواز برای خدمه و خلبان در پالیز
نمایش «دستورالعملهای پرواز برای خدمه و خلبان» به نویسندگی و کارگردانی فرهاد فزونی از 23 اردیبهشت تا 31 خرداد 97 در سالن 2 تماشاخانه پالیز به مدت 58 دقیقه به صحنه رفت. در این نمایش پگاه آهنگرانی، مارین ونهولک، فرشاد فزونی و نکیسا بهشتی ایفای نقش میکردند. آریو راقبکیانی، منتقد، نوشته: بهنظر میرسد نمایش «دستورالعملهای پرواز برای خدمه و خلبان» ساخته فرهاد فزونی بیشتر از آنکه در زمره تئاتر گنجانده شود، قالب پرفورمنسآرت به خود گرفته است. هنر نمایشگونی که در آن مولفه دیگری علاوه بر عناصر تئاتری و موسیقایی با آن آمیخته شده است، یعنی هنرهای تجسمی و البته ترکیب آن با ویدئوپروجکشن که آن را تبدیل به رسانهای میکند که رابط بین اجراگران و تماشاگران میشود. نمایش نمیخواهد انتقال مفاهیم فلسفی-اجتماعی خود را صرفا به کلام بسپارد و از طریق ادبیات دیجیتال که بهصورت ادبیاتی غیرخطی است، تماشاگر را به شنیدن از طریق نظارهکردن دعوت میکند. نقش کارکردی دیالوگ اجراگران در این نمایش به مینیمالترین حالت ممکن مبدل میشود. دیالوگی که دچار سادگی و ایجاز شده است، با تکرارهای سریالگونه و ربط هندسی طراحیشده به یکدیگر، فرم تجسمی به خود میگیرد که اداشدن را از طرف گوینده نقض میکند. دیالوگی نوشتاری که میخواهد غیرآوایی باشد و حضور خود را در یک زمانمندی غیرخطی نه به ناقل بسپارد و نه به سامع. دیالوگهای تکستواره جنسیت گوینده آن را نقض میکند و هویت خود را بسته به مکان تعریف شده در زمان مشخص از مجازبودن به حقیقیشدن، تغییر میدهد و روایتگر چیزی میشوند که واجد حقیقت نیستند، زیرا خود روایتها دچار استحاله میشوند. نمایش «دستورالعملهای پرواز برای خدمه و خلبان» اجرایی است پستمدرن که زبان غیرصریح آن لحظه لحظه آن را پیچیده و تخیلی میکند. این نمایش اجرامحور خط بطلانی بر سیطره گفتمان میکشد و روایت را به حدیث نفس شخصیتهای پستمدرنش واگذار میکند. موقعیت سازیهای نمایش که با تاریخسازی همراه است، همه منطقهای ذهنی را از جمله رابطه بین صیاد و صید و همچنین انسانیت حیوانات و حیوانیت انسانها معکوس میکند و تماشاگر باید بیوقفه با کلمات تصویری به نمایش درآمده و ازدحام نورپردازیهای نقاشیشده و بازیهای بدنی اجراگران همراه شود تا در وادی خیال بازی و سازی کارگردان گم نشود. اشیا در طراحی صحنه این نمایش ماهیت صوری به خود میگیرند، از چمدانهای سفر تا کابین خلبان و لاشههای سقوط. همه همه به ادراکات ذهنی تماشاگر از فضاسازیهای مولف برمیگردد که باید فاصله خود را با این اثر خیالپردازانه نیز حفظ کند. نمایش «دستورالعملهای پرواز برای خدمه و خلبان» یک اثر چندصدایی است. کنش خود را به وانمودهها و وانماییها میسپارد. در بینامتن خود، مدام معنای متن را به دگردیسی مبتلا میکند. از ارجاعات خود به متن که رفته رفته چیزی جز یک ماده استقراضی باقی نمیگذارد، بیم دارد و دستورالعملهای خود را از پروازکردن و پریدن و پرتابشدن و حتی کندهشدن از عادات روزمره به چاپ مجدد برای کسانی میرساند که مدتهای مدیدی است که حرکت در هوا و شناورشدن در آن برایشان امری عادی شده است. در انتها، اجراگران خود را همنشین با بینندگان اجرایی میکنند که نظارهگر مجسمه زنده بر فراز ارتفاع هستند که دیگر ترس از سقوط ندارد و زندگی را از مرگ مردنها آغاز کرده است.
خدای کشتار؛ اجرا در سه سال پیاپی
نمایش «خدای کشتار» به نویسندگی یاسمینا رضا و با نگاهی به ترجمه مائده طهماسبی و به کارگردانی علی سرابی از سال 95 تا 97 سه دوره به صحنه رفته است؛ دور اول از 2 خرداد تا 17 تیر 95 به مدت 75 دقیقه در تئاتر مستقل تهران، دور دوم از 15 فروردین تا 14 اردیبهشت 96 به مدت 85 دقیقه در سالن 2 تماشاخانه پالیز و دور سوم از 18 خرداد تا 13 تیر 97 به مدت 90 دقیقه در سالن 2 پردیس تئاتر شهرزاد. در این نمایش مارال بنی آدم، ستاره پسیانی، علی سرابی و نوید محمدزاده ایفای نقش میکردند. در خلاصه نمایش آمده: پسر یازده ساله خانواده ری با چوب دستی دو دندان همکلاسی خود را شکسته است. خانواده ری برای دلجویی و تفاهم به خانه خانواده اولیه میآیند. در آغاز روابط بسیار متمدنانه است اما کمکم خشونت موجود در روابط و وحشیگری نامتمدنانهشان بروز میکند و وضعیتی بسیار کمیک و در عین حال تاسفبار بهوجود میآورد. پارسا از مخاطبان خدای کشتار نوشته: خدای کشتار، یک کمدی تراژیک که حتماً ارزش دیدن داره. داستان ساده و سطحی است؛ ولی با این وجود مفاهیم عمیقی رو داره و این ویژگی نوشتههای یاسمینا رضاست. داستان، زندگی آدمهای متمدنی رو روایت میکنه که در خلال حوادث روزمره و با خوردن سکنجبین! روی واقعی خودشون رو از حالت متظاهرانه بیرون میارن و خشمِ درونیشون رو بروز میکنن. بازی همه خوبه. من از بازی خانم پسیانی بسیار لذت بردم. به نظر من وجه کمدی کار از وجه تراژیک نمایانتره. تلخی و غمی که در نمایشنامه هست؛ در این تئاتر کمتر احساس میشه.
همه چیز درباره آقای ف با مهرانفر
نمایش «همه چیز درباره آقای ف» به نویسندگی و کارگردانی آرش عباسی و بازی احمد مهرانفر سه دوره به صحنه رفت؛ سری اول از 17 خرداد تا 17 تیر 88 در کارگاه نمایش تئاترشهر، سپس از 18 خرداد تا 15 تیر 97 در سالن استاد سمندریان مجموعه ایرانشهر و پس از آن از 31 تیر تا 7 مرداد در سالن 1 تماشاخانه پالیز. در خلاصه نمایش آمده: «همه چیز درباره آقای ف» نمایشی با حال و هوای طنز است و داستان فردی را روایت میکند که با معضلات اجتماعی مواجه میشود. علی رنگچیان از مخاطبان نمایش نوشته:
این روزها که همه با مخفف ها در اسامی روبرو هستیم آقای ف نام آشنایی ست. ف می تواند اشاره به اسامی متعددی داشته باشد که همه می دانند و می شناسند ولی قرار نیست کسی مستقیما و در ملاء عام به او اشاره کند. وارد سالن که می شوید احمد مهرانفر با کت و شلوار سفید و در کسوت خواننده مشغول اجرای برنامه است. درست مثل همه خالتورهای مجالس و مراسم. تا همه می نشینند او همچنان اجرا می کند. پس از برقراری نظم و سکوت، بازیگر است و موقعیتهایی که در حین تماسهای تلفنی ایجاد می گردد. و به نمایش فرم و شکل می دهد. مهرانفر مانند همه کارهایی که از او دیده ایم بسیار هنرمندانه نمایش را پیش می برد. و کمتر به خستگی و ملال نزدیک می شود. صداپیشگان در این نمایش نقش مهم دارند و لهجه ها و گویشهای گوناگونی را در طی این تماسهای تلفنی شاهد هستیم که بخشی از جذابیت نمایش است. تئاتر همه چیزدرباره آقای ف دوگانگی برخورد جامعه را با کسانی که در شرایط یکسانی بوده اند عیان می کند. اینکه ارتباط و شانس در جوامع بی ضابطه در مسیری که طی می کنیم چه نقش کلیدی دارد و چگونه می تواند کسی را از اوج عزت به حضیض ذلت بکشاند. نمایش همه چیز درباره آقای ف طنز تلخ این روزهای ماست.
معصومه نوزاد نوشته: حکایت ایران دیروز و امروز ، قصه تلاش بی حاصل آدم ها و رویا بافی های بی نتیجه در جامعه ای است که روابط همیشه از خلاقیت پیشی می گیرد؛ داستان نسلی که که همه چیزش را فدا می کند تا همانی شود که همیشه آرزویش را داشته؛ امیدهای از دست رفته و اخلاقی که دیگر آرزو می شود، همه اینها با طنزی گزنده و دردآلود، تم اصلی نمایش «همه چیز درباره آقای ف» را تشکیل می دهد که لحظات پایانی اش را بر صحنه تماشاخانه ایرانشهر می گذراند. «فرهاد» یا همان قهرمان داستان که احمد مهران فر نقش آن را با ظرافت ایفا می کند، خواننده مجالس عروسی است که رویاهایش با حقایق تلخ جامعه جور در نیامده، شهرستان را به امید تغییرات بهتر ترک کرده و سال ها درجا زده، اما نتوانسته جایگاهی به دست آورد. او در برزخی دست و پا می زند که با زندگی هموطنانش گره خورده است و در کنار او تغییرات اخلاقی و فرهنگی در قالب صدابازی هایی که با نقش آفرینی زیبا و هوشمندانه سایر بازیگران در صحنه شکل می گیرد بیانگر فروپاشی رفتاری افراد جامعه است. آرش عباسی نویسنده و کارگردان این اثر که ۹ سال پیش هم «همه چیز درباره آقای ف» را روی صحنه برده ، این بار با بازنویسی هوشمندانه و نقادانه اش «انسانیت از دست رفته» را در جامعه کنونی نشانه رفته است.او از آدم هایی حرف می زند که دیر زمانی است پای بند اخلاق و قول و قرارهایشان نیستند.آرمان هایشان رنگ باخته ودر گیرو دار دغدغه های اقتصادی مچاله شده اند؛ آنچنان که برای ادامه زندگی با خودسانسوری دروغین ماهیت رفتاری شان را تغییر می دهند تا به هدف شان برسند. پرداخت خلاقانه این نمایشنامه به گونه ای است که هرکدام از شخصیت ها چه احمد مهران فر که با نقش آفرینی فرهاد روی صحنه است و چه بازیگرانی چون مسعود روستا، مونا فائزپور، معصومه عزیز محمدی و بهنام شرفی که در پشت صحنه صدابازی می کنند، می تواند بخشی از شخصیت پنهان هر یک از مایی باشد که در خود گم گشته ایم.
یک دقیقه و سیزده ثانیه با گیلآبادی
نمایش «یک دقیقه و سیزده ثانیه» نوشته محمد چرمشیر و بهمن عباسپور و به کارگردانی شهرام گیلآبادی در فاصلهای کمتر از یک سال، دو دوره به صحنه رفت؛ دور اول از 1 مرداد تا 1 شهریور 96 در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر و دور دوم از 31 خرداد تا 12 مرداد 97 در سالن 1 پردیس تئاتر شهرزاد. در این نمایش پانتهآ بهرام، سیما تیرانداز، مینا دریس و لادن مستوفی بازی میکردند. در این اجرا که با مشارکت تماشاگران و بازیگران و به شیوه ای تعاملی اجرا شد، سعی شده بود از قراردادهای رایج تیاتر فاصله گرفته و در تعاملی سازنده بین مخاطب و اجرا، نمایش را به اثری به یادماندنی برای مخاطب تبدیل کند. در خلاصه این نمایش 80 دقیقهای آمده: کسی می تواند خودش را در یک دقیقه و سیزده ثانیه تعریف کند؟ اکسیر گمشده انسان حرف است. شاهین یکی از مخاطبان نوشته: نمایشی بسیار باورپذیر و ملموس از نقدی بر مسئله ی کارتن خواب ها و ارائه ی چند علت کارتن خوابی در جامعه ما؛ علت هایی چون اعتیاد، اخانواده و بستر نادرست و بی مسئول در قبال نسل های بعد و البته انتخاب های اشتباه خود قربانیان. قربانیانی که با بازی بی نظیر خانم ها تیر اتداز، بهرام و مستوفی در یک دقیقه و سیزده ثانیه خود را معرفی کرده و واقعیاتی تلخ از زندگی اجتماعی این قشر از جامعه را تلنگروار بازگو میکنند. شیوه تعامل با تماشاچیان بسیار بجا انتخاب شده بود، طوریکه یک ساعت و خورده ای خود را در قبرستانی میان کارتن خواب ها خواهید دید! دیالوگ های فی البداهه و پاسخ به پرسش ها و گاها تیکه هایی که تماشاچیان میپراندند تنها و تنها از این سه بازیگر بر میامد و به حق میتوان گفت انتخاب بازیگر کلید اصلی موفقیت این نمایش است و خواهد بود. این نمایش تنها به گفتن تیتروار موضوع کارتن خوابی نمیپردازد بلکه چند علت اصلی این موضوع را موشکافانه و مستند وار بیان میکند و به نظر من در عوض شدن دید خیلی ها از کارتن خوابی موثر خواهد بود.
جهان از دیگر مخاطبان نوشته: دوست داشتم، خیلی زیاد. بداهه های بی نقص، اینکه با سویچ کردنای به موقع بین شوخی و جدی در روایت و تعامل با تماشاچی نمیذاشتید حال کسی خراب بشه، اینکه هیچی رو فدای هیچی نکردید، اینکه همه چی به اندازه و به جا بود، حتی اون دموکراسی تک صدایی رو، حتی اینکه نذاشتید قصه آوا گفته بشه و خیلی چیزای دیگه. چهار بازی عالی.
درنیومده؛ نمایشی از گروهی جوان
نمایش «درنیوده» به نویسندگی و کارگردانی سعید زارعی از 11 بهمن تا 18 اسفند 96 در تالار مولوی به صحنه رفت. پس از آن از 3 تا 22 تیر 97 در سالن ناظرزاده تماشاخانه ایرانشهر با نام «در نیومده بود» اجرا شد. در دور اول این نمایش 70 دقیقهای امین اسفندیار، آوا تدین، جواد قاسملو، اسماعیل گرجى و میثم نوروزى ایفای نقش میکردند. اما در دور دوم نمایش آلین جوهرچى و شایان وزیری نیز به گروه بازیگری نمایش پیوستند. البته آلین جوهرچی در دور اول در بخش موسیقی با گروه همکاری می کرده است. این نمایش درباره تمرینات یک گروه تئاتری و انتظار آنها برای اجرای نمایش است.
میثم هنزکی یکی از مخاطبان نمایش نظر خود را اینگونه بیان کرده است: اجرای تئاتر در تمرین تئاتر در یک تئاتر!
و زمانی که بعد از یک تردید طولانی(نسبت به معمول برای تصمیم به دیدن یک نمایش) بالاخره موفق شدم و مصمم، اصلا فکرش رو نمیکردم قراره در هر صحنه از این نمایش جوان غافلگیر بشم! و شگفت زده شدم از اینهمه انرژی که صرف اجرا کردید.
ریچارد؛ بیش از 60 اجرا
نمایش «ریچارد» به نویسندگی و کارگردانی حمیدرضا نعیمی، که براساس ریچارد سوم ویلیام شکسپیر نگاشته شده؛ از 19 تیر تا 19 شهریور در تالار وحدت به مدت 125 دقیقه به صحنه رفت. در این نمایش حامد کمیلی، بهناز نازی، شقایق فراهانی، کتانه افشاری نژاد، یعقوب صباحی، منوچهر علیپور، کامبیز امینی، رضا جهانی، محسن سالاری، ایمان سلگی، اشکان دلاوری، علی گلشنی، عیسی حسینی، امیرارسلان خالویی، مجتبی بابایی فرد، سپاس رضایی، محمد نیازی، عطا مقیمی، افشین حسنلو، آرش علیقلیان، پرهام ابراری، فرهاد قدیم خانی، حسین عارف، اشکان شریعت، صالح لواسانی و امید شوندی ایفای نقش میکردند. در خلاصه نمایش آمده: شرح حال و زندگی مردی است که برای رسیدن به قدرت، تمام مرزهای اخلاق، دین و سیاست را پشت سر میگذارد. محمدرضا ساختمانگر نوشته: «داشتن صفات خوب چندان مهم نیست. مهم این است که پادشاه فن تظاهر به داشتن این صفات را خوب بلد باشد. حتی از این هم فراتر میروم و میگویم که اگر او حقیقتاً دارای صفات نیک باشد و به آنها عمل کند به ضررش تمام خواهد شد در حالی که تظاهر به داشتن این گونه صفات نیک برایش سودآور است.» این بخشی از متن کتاب «شهریار»؛ مهمترین اثر ماکیاولی (۱۵۲۷-۱۴۶۹) فیلسوف سیاسی ایتالیایی است. اما در انگلستان و درست در همین زمان تئوری سیاسی ماکیاولی در قالب نمایشنامه ریچارد سوم شکسپیر شکل گرفت. ریچارد سوم داستان تراژیک به قدرت رسیدن و سقوط یک پادشاه ظالم و خونخوار است. به روایت شکسپیر وی مردی بدقیافه، گوژپشت، حیلهگر و خشن و برادرکُش بوده است که برای رسیدن به قدرت از هیچ نیرنگی فروگذار نبوده است. دقیقاً نمایشنامه ریچارد سوم شکسپیر را میتوان تجلی شخصیت «شهریار» ماکیاولی دانست. اندیشههای ماکیاولی هنوز پس از ۵۰۰ سال تازه و بدیع است. شاید بزرگترین خدمتی که ماکیاولی کرد نشان دادن وجوهی از قدرت و قدرتمندان بود که هنوز هم همه حکومتها آن را پنهان میدارند. اما امروز این نمایشنامه با بازنویسی و بازخوانی حمیدرضا نعیمی کارگردان و نویسنده تئاتر بر صحنه تالار وحدت روزهای پایانی اجرای خود را سپری میکند. زبان امروزی این نمایشنامه و زنده بودن دو جریان «ماکیاولی» و «شکسپیر» را در قالب تئاتر «ریچاردِ» نعیمی میتوان یافت. لباسهای امروزی، عینک دودی بازیگران و استفاده از اصطلاحات روزمره و گریم فضایی و تخیلی برخی بازیگران، همه و همه تلاش نویسنده در امروزی جلوهدادن ریچارد است. نمایشنامه ریچارد سوم، پُر شخصیتترین نمایش از میان نمایشنامههای ویلیام شکسپیر است و ماجرای آن در اواخر سده شانزده میلادی بر اساس نحوه ظهور و سقوط شاه ریچارد سوم نوشته شدهاست. از این رو نعیمی نیز بهترین بهره را از تعدد شخصیتهای روی صحنه میبرد. بهنظر میرسد نعیمی در این نمایش قصد بازنمایی صرف از یک واقعه تاریخی را ندارد. شخصیتپردازیها همه امروزی هستند. زنده بودن تفکر ریچاردی در عرصه تاریخ سیاسی اعصار خیلی خوب از کار درآمده است و نقطه قوت نمایش است. شخصیت «ریچارد» در طول نمایش در دست کتاب مقدس دارد و هرجنایتی برای رسیدن به قدرت انجام میدهد. حتی کشتن عزیزان و نزدیکانش. هدف او رسیدن به قدرت و حفظ آن به هر قیمتی است. هر جنایتی با نام خدا و یاد کتاب مقدس است. و «مرگ، آشتی با خداست....». از این نوع دیالوگهای درخشان در طول نمایش بسیار است. قساوت بیحد و مقدسمآبی ریچارد از ذهن ناقص یک حاکم با نشاندادن ضعف بدنیاش از شاهکارهای شخصیتپردازی شکسپیر است. گویی این نقص بدنی نشان از نقص ذهنی پادشاه جبار دارد. هیچ فرد عاقلی از گزند «ریچارد» - با بازی درخشان حامد کمیلی - در امان نیست. تمامی سیاستمداران و اعیان و اشراف از دم تیغ «ریچارد» میگذرند. اما تنها دو نفر هستند که از گزند او در اماناند. قاتل مزدوری که بدون هیچ رحم و مروتی دستورات پادشاه را اجرا میکند و دوم پیرمرد پیکِ شیرین عقلی که حتی سر پادشاه فریاد میزند. این دو همان شخصیت ریچارد هستند. دیوانه و جانی. ریچارد هر دو آنان را میخواهد. گویا با هر دو ایشان همذاتپنداری دارد. تنها این دو هستند که میمانند. چون اینها تکههایی از پادشاه هستند. اصلا خود پادشاه هستند. این نمایش درخشان پس از حدود ۲ ماه در حال اتمام است و در پرونده هنری نعیمی خواهد درخشید. بازی حامد کمیلی که پیش از این او را به عنوان سوپراستار سینما میشناختیم انتظارها از این بازیگر جوان و توانمند را بالا میبرد. طراحی صحنه ساده اما بسیار کاربردی و هوشمندانه، فضا را برای تردد و رفتوآمدهای بازیگران فراوان این نمایش باز میکند. همچنین صحنههایی که نویسنده به این نمایش اضافه کرده مانند تظاهرات خیابانی، شکستن شیشه باجههای تلفن و سرکوب پلیس اصلا ربطی به نمایش شکسپیر ندارد ولی طنز بسیار تلخی به این اجرا میافزاید که بلافاصله تأثیر خود و منظور کارگردان را میرساند. در پایان جملهای از فرانسیس بیکن -که پایان سلطه کلیسا بر تفکر را بر پایه اندیشههای ماکیاولی میداند- در مورد او میگوید: «ما به ماکیاولی مدیونیم که جهان سیاست و رهبران آنرا، آنطوری که هستند به ما نشان میدهد نه آنطور که باید باشند» بر همین اساس باید از نعیمی نیز تشکر کرد.
دینید اینچ؛ مونولوگی از فریبرز کریمی
نمایش «دینید اینچ» به نویسندگی، کارگردانی و بازیگری فریبرز کریمی بار اول 16 دی 96 در مسابقه مونولیو در سالن 2 عمارت نوفل لوشاتو به مدت 35 دقیقه به صحنه رفت، سپس 29 تیر تا 12 مرداد به مدت 45 دقیقه در عمارت روبهرو و پس از آن 11 تا 16 شهریور در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان. در خلاصه نمایش آمده: وقتی که از آن جا آمدم فهمیدم او در جایی از این دنیاست که خوشحال است و شاید به زبان دیگری حرف می زند. میتوانی جایی برای زندگی انتخاب کنی که همهی آدمها ویژگیهای یکسان داشته باشند؛ مثلا هم قد باشند. نسیم احمدپور از نویسندگان حوزه سینما نوشته: فاصله گرفتن از اجراهای متعصبانه، این روزها برای نسل جدید کارگردانهای تئاتر کاری آشنا است. روزگار نه چندان دوری، برخی منتقدان و اجراگران تئاتر به فاصله هرچه بیشتر هنرها از هم برای حفظ کردن آنچه که اصالت هنری مینامیدند، تلاش میکردند. تئاتری که فقط تئاتر باشد، سینمایی که تنها تصویر باشد و ادبیاتی که آنقدر خالص ادبیات باشد که نتوان آن را بر پرده سینما و صحنه تئاتر تصور کرد. هنوز هم هستند کسانی که به این مرزها باور دارند و در توصیف یک تئاتر خوب و یا یک فیلم مورد پسند از عبارت «تئاتر خالص» و «فیلم تصویری» استفاده میکنند، غافل از اینکه نسل جدید کارگردانان و هنرمندان مسیر متفاوتی را طی کردند. آنچه که به همپوشانی مرزهای هنر معروف است. تئاتر «دینید اینچ» در دسته چنین کارهایی قرار میگیرد. در پوسته بیرونیاش با سینما و تئاتر و همپوشانی آنها کار میکند و در لایههای داخلیاش با فرمهای نمایش برآمده از نمایش ایرانی و به طور مشخصتر، پردهخوانی. بازی از اسم شروع میشود که شنونده را در مرز درست شنیدن یا نشنیدن اسم دیوید لینچ نگه میدارد؛ در ساختاری که قرار است مرز بین تماشاگر و اجراگر را تا حد ممکن کم رنگ کند. در اجرایی که من شاهد آن بودم، فریبرز کریمی از آشناییاش با برخی تماشاگران، بیشترین استفاده را کرد. استفادهای که نه به الگوی «تماشاگر فعال» در پروسه اجرا شبیه بود و نه عکسالعمل خاصی را از او میطلبید. کریمی به خوبی از ایده تئاترش که ظاهرا سلفپرترهای درباره خود اوست استفاده میکرد و اشاراتی گذرا و کوتاه به برخی تماشاگران و شناختی که از آنها داشت میکرد؛ دختر تماشاچی که دیر آمد و مادر خودش که در پایان اجرا او را تشویق میکرد از آن جمله بودند. از طرفی «دینید اینچ» اجرایی است که به انواع نمایش ایرانی بیشباهت نیست. اجرایی که در دل آن، اجراگر، پردهخوان تئاتری میشود که جای پردهاش چند جعبه مقوایی قرار است صحنه را بسازند، چند اسباب بازی کوچک، اکساسوار است و دوربین هندیکم دست اجراگر، همان چوب نقالی. او روایتی عاشقانه از خودش را برایمان میگوید که بیشباهت به دنیای ذهنی آثار چارلی کافمن و دیوید لینچ نیست. روایتی که بیشتر از ذهنیت ما و از تاریخ تصاویری که دیدهایم کمک میطلبد برای آنکه بتواند ما را به داخل این جعبههای مقوایی خالی ببرد و آنها را با دنیایی سوررئال و فراواقعی پر کند. و اینجاست که مهمترین ویژگی اجرای دینیداینچ برایم شکل میگیرد. و البته سادگی و خونسردی کریمی در اجرا کمک میکند که ما در مرز همهی اینها باقی بمانیم. مرز بین اجرایی که خودش را جدی فرض کرده، با اجرایی که صرفا قصد دارد به ما یادآوری کند که فقط کاری در حوزه تجربه بصری با تماشاگر است و همین. جایگزین کردن شیوه پردهخوانی با مونولوگ، داستانی سوررئال برای بیان روایت سلف پرتره و همچنین استفاده از ایده دوربین هندیکم با اجرایی عامدانه ساده و ظاهرا غیر حرفهای و حتی شلخته در تئاتری که مبنایش را بر رابطه تصویری از طریق پروژکشن با تماشاگر گذاشته، همگی از ویژگیهای مثبت اجرای «دینید اینچ» است که من را منتظر دیدن کارهای بعدی فریبرز کریمی، این کارگردان مستعد و سختکوش نگه میدارد.
صد در صد؛ از ایرانشهر تا شهرزاد
نمایش «صد در صد» نوشته مارکس لید و به کارگردانی مرتضی اسماعیلکاشی و ترجمه وحید رهبانی نیز در فاصله کمتر از یک سال در دو سالن مختلف به مدت 90 دقیقه به صحنه رفت؛ دور اول 28 آذر تا 14 بهمن 96 در سالن استاد ناظرزاده کرمانی و دور دوم از 7 شهریور تا 30 مهر در سالن 2 پردیس تئاتر شهرزاد. در این نمایش ستاره پسیانی و هوتن شکیبا ایفای نقش میکردند که تندیس بهترین بازیگر زن و دیپلم افتخار بهترین بازیگر مرد از سی و ششمین جشنواره بین المللی تیاتر فجر را برای آنها به ارمغان آورد. همچنیند این نمایش کاندیدای بهترین کارگردانی، موسیقی و طراحی صحنه از سی و ششمین جشنواره بین المللی تیاتر فجر نیز بود. در خلاصه نمایش آمده: بازیگر جوانی برای خواندن نمایشنامه به خانه دختری میرود. سعید عقیقی فیلمنامهنویس، منتقد و مدرس نوشته است: متن خوب کم نیست؛ اما دستیابی به اجرای خوب دشوار است. چه شکسپیرها، دورنمات ها، یونسکوها، چخوف ها و بکت ها بر صحنه به تئاتر بلواری و تخت حوضی و بازاری بدل شده و تن آفرینندگان بخت خفتهشان را در گور و عشاق تئاتر را در جایگاه بیننده لرزانده اند. پس از مدتی سرخوردگی از تئاتر دیدن، برداشت امیدوارکننده مرتضی اسماعیل کاشی از متن کمابیش مهجور مارکس لید دلگرم ام کرد؛ متنی با 2 بازیگر و متکی به ایده ای واحد که در میزانسنی کاربردی و متحرک که صحنه را در 2 گستره متفاوت طولی به پیش زمینه و پس زمینه تقسیم می کند و عناصر صحنه را از قالب تزیینی خارج می سازد و به حضور نمایشی شان هویت می بخشد. در این مسیر پس زمینه (گرفتن امضا و تصادف اتومبیل) الیزابت افلیج و مایکل الکلی را به هم پیوند می دهد و ایده محرک نمایش (افتادن بازیگر طمعکار به دام هوادار سابق و انتقامجوی کنونی) را از دالان «بازی در بازی» به سمت ایده ناظر (تقابل ناکامی واقعی و کامیابی جعلی) می کشاند. بازی هوتن شکیبا ساختار سه مرحله ای «مسلط، مردد و مغبون» را پیش از شلیک پایانی به نحوی متقاعدکننده مجسم می کند اما بیتردید نقش الیزابت عرصه ای مناسب برای شناسایی توانایی ستاره پسیانی در مقام بازیگر است. او که هنوز «نقش» اش را در سینما بازی نکرده، نشان می دهد بسیار بیش از آن چه در «وارونگی» و «کوچه بی نام» نشان داده در چنته دارد و برای بازی در نقش های بزرگ تر آماده است. متن خوب کم نیست؛ و متن نمایش نیز از ضعف خالی نیست (محض نمونه، بازگشت مایکل پس از گرفتن پول بیش تر از جبر نمایش می آید تا نیاز شخصیت) اما پرهیز از شتاب، نگهداشت روح آن در اجرا و انتقال آن به بیننده نمایش، تا حدی که گمان کنیم چیزی مهم تر از نمایش نزد نمایشگران وجود ندارد، این روزها کم پیدا می شود. خوشبختانه «صد در صد» نمایش را جدی گرفته است.