گفتوگوی ایران تئاتر با مهدی رضایی نویسنده و کارگردان نمایش «گوریل»
مسئله هویت یکی از بحرانهای جامعه بشری امروز است
ایران تئاتر: جستجو و واکاوی در نمایشنامههای مطرح که نویسندگان تاثیرگذار آنها را نوشتهاند این قابلیت را ایجاد میکند تا هنرمندان عرصه نمایشی بتوانند اثری متفاوت را خلق کنند. حال این برداشت آزاد سبب میشود که مخاطبهای امروز بتوانند درک درستی از آن بدست آورند و باورپذیری را در ذهن خود جایگزین کنند. ضرورتی که در این روزها باید بیشتر به آن بها داد.
مهدی رضایی تحصیلات خود را در رشته کارگردانی تئاتر به اتمام رسانده و در این راستا به تدریس رشته تئاتر و سینما مشغول است. این نویسنده سالهاست در زمینۀ شایانِ علاقۀ خویش مشغول به کار است و اجراهای متعدد تئاتر به عنوان نویسنده، کارگردان و بازیگر در رزومۀ کاریاش مشاهده میشود. ایشان در کنار فعالیت در اجرا و تدریس تئاتر، تدوینگر فیلمهای تجربی و مستند هستند. این کارگردان در نمایشهایی چون «شب بیست و یکم»، «گمستان»، «بی مرگی»، «عجایب المخلوقات»، «نظارت عالیه»،«تیمون آتنی»، و... بعنوان بازیگر حضور داشته است. در کارنامه کاری وی آثاری مانند «فریدون»، «بی مرگی»، «گمستان»، «تیمون آتنی»، «گوریل» و تله تئاتر «کوچۀ سلامت» در مقام نویسنده و کارگردان دیده میشود. رضایی در زمینه ساخت فیلمکوتاه نیز فعالیت دارد که باید به فیلمهای «فاصله»، «ای کاشها»، «سکه جهنمی»، «روز استقلال» و فیلم نیمه بلند «زمستان یک کارتنیست» اشاره داشت. قابل ذکر است این فیلمساز تجربه دانشآموختن را در دوره متداکتینگ، کارگاه بازیگری به شیوه ممت، کارگاه فیلمسازی داشته است. حال به بهانه اجرای نمایش «گوریل» با وی در مقام نویسنده و کارگردان به گفتوگو نشستهایم که در ادامه میخوانید.
متنی که در نمایش «گوریل» با آن روبرو هستیم چیزی فراتر از برداشت آزاد است به طوری که احساس میشود تنها گرتهبرداری از نمایشنامه «گوریل پشمالو» شده است. باتوجه به این موضوع از چه دیدگاهی به نگارش این متن پرداختهاید؟
بنده برای انجام این پروسه چند سال است که مشغول اجرای «گوریل پشمالو» هستم. حتی برای پایاننامه کارشناسی ارشد تصمیم داشتم که این اثر را تولید کنم که میسر نشد. در ابتدا قرار بر این نبود که به شمت نگارش یک متن جدید بروم بلکه تنها قصد داشتم ایدههای کارگردانی را به متن اضافه کرده و سپس آن را به شکل اکسپرسونیسم نوین به اجرا در آورم. بعد از آنکه تمرینها آغاز شد دریافتم که این شیوه تولید در جهان مورد استفاده قرار گرفته و بسیاری از ایدههای این چنین در قالب نمایش به صحنه آمده است. بنابراین با این تحلیل و به دلیل ماهیت اعتراضی این متن به اختلاف طبقاتی مصمم به آن شدم که متن را به جامعه امروزی نزدیک کرده تا همه چیز باورپذیر شود. لذا یک بافت واقعگرایانه را به نمایش که در بافت غیرواقعگرا نیز اضافه کردهایم که در هم تنیده شدهاند. حال به دلیل نگرش ما به مسئله زبان، شخصیتها در نهایت تصمیم به آن شد که متن جدیدی تولید شود. متنی که در آن قصه اصلی درام تا حدی حفظ شود. اما از میانه نمایش، منظور زمان مواجه شدن قهرمان و ضدقهرمان خط داستان یوجین اونیل کنار رفت و قصه جدید شکل گرفت. از نگاه دیگر درباره این تصمیم باید اضافه کنم که نه تنها زبان و فرم بلکه ویژگی شخصیتهای نمایش باعث شکلگیری این روند شد.
آیا این دیدگاه توانسته است تمام آنچه که در ذهن داشتهاید را در متن و ساختار اصلی فراهم کند؟
زمانی که پرفسور ناظرزاده کرمانی از این نمایش دیدن کردند باتوجه به اینکه ایشان مترجم نمایشنامه نیز هستند از اجرای نمایش رضایت داشتند و عملکرد را مثبت قلمداد کردند. ایشان گفتند: مخاطب امروز جامعه این شکل از درام را همراهی میکند. حال باید بگویم که هر چه جلوتر میروم تلاش دارم در متن و ایده تغییرات بیشتری را لحاظ کنم تا به آن ایدهآل که در ذهن دارم نزدیک شوم. لذا درباره تولید این اثر میتوانم بگویم که گروه نمایشی ما با توجه به امکانات که در اختیار داشت نمایش «گوریل» را روی صحنه آورده است. البته باید بگویم اگر امکانات بیشتری در اختیارمان بود در زمینههای مختلف، بخصوص نورپردازی به ایدهآل طراحی نزدیک بودیم. بنابراین بعنوان کارگردان اثر از تولید این نمایش که ماحصل یک سال تمرین است رضایت دارم.
علت اینکه به جامعه انسانها و کنش بین آنها پرداختهاید به نقد اجتماعی و شرایط موجود بشر بازمیگردد و یا اینکه درام اثر سبب تاکید و استفاده از این موضوع بوده است؟
در واقع این دو عنوان مکمل یکدیگر هستند و به چنین دلیلی است که نمایشنامههای ماندگار نویسندگان مطرح جهان را قوت میبخشد. این نمایشنامهها در حالی که کهن الگو هستند اما هرگز کهنه نمیشوند و روابط بین بشر همیشه در واقع شامل این کنشهایی است که در درام اتفاق میافتد. لذا این داشتهها باعث ایجاد تعادل بین دو موضوع مطرح شده میشود.
دلیل آنکه به مسئله هویت اشاره داشتهاید بیشتر به تضادهای طبقاتی مربوط بوده و یا به سرنوشتی که قرار است یک جامعه و یک جهان درگیر خود کند؟
مسئله هویت از نظر بنده یکی از بحرانهای جامعه بشری امروز است. لذا قصد داشتم که این موضوع را در کنار اختلاف طبقاتی پیش ببرم. به طوری که هر دو مضمون هم راستای یکدیگر پیش بروند و تلنگری به بحران بیهویتی انسان بزند. در واقع دلیل آنکه شخصیت «یَنک» را در ظاهر آدمهای معمولی انتخاب کردهام این است که مخاطب با این شخصیت همذات پنداری کرده و مسئله هویت ذهن آنها را مشغول خود کند.
ضرورت اینکه جامعه کارگری را در مقابل جامعه سرمایهداری قرار دادهاید چیست؟ آیا این کنش مشخص مسائل امروز در جوامعه بشری را هم تحت تاثیر خود قرار میدهد؟
بله. اما باید اشاره داشته باشم که من تنها قصد آن را نداشتم تنها جامعه کارگری را ملاک و معیار قرار بدهم، بلکه جامعه پایین دست از نظر اقتصادی مدنظرم برای پرداخت در این نمایش بود. حال به دلیل این تصمیم، شخصیتهای نمایش را از کالبد تیپ خارج کرده و به شخصیت نزدیک کردهام. با این توضیح که در نمایشنامه «گوریل پشمالو» یوجین اونیل شخصیتهای کارگر اثر تقریبا شبیه به یکدیگر هستند اما در این نمایش سعی بر آن شده است که بر هر کدام از شخصیتها شاخصه بارز جداگانهای بدهیم که بیشتر شبیه و مانند یک جامعه شود. جامعهای که اکثریت افراد آن وضعیت اقتصادی مناسبی ندارند و نه فقط جامعه کارگر آن.
شخصیت محور بودن جهان متن تا چه اندازه توانسته اس در برآورده کردن خواسته شما بعنوان نویسنده و کارگردان موثر باشد؟
ما در نمایش «گوریل» مانند نمایشنامه «گوریل پشمالو» بوجین اونیل دو شخصیت اصلی داریم که هر یک از آنها در واقع نمایندهای از دو جامعه مختلف هستند که روبروی یکدیگر قرار میگیرند. در واقع تقابل این دو جامعه است که سبب پیش روی درام میشود و نه صرفا تقابل شخصیتها. حال به این دلیل شخصیت محور بودن در این نمایش تاثیر زیادی دارد. اما باید این توضیح که این دو شخصیت را همان طور که اشاره داشتهام بعنوان نمایندههایی از دو جامعه در نظر داشته باشیم.
در این نمایش هر صحنه نقطه اتصالی برای صحنه بعد است. آیا این طراحی را میتوان بعنوان حلقه اتصال دراماتیک اثر در نظر گرفت؟
بله. لذا باید بگویم یکی از خصوصیات متنهای اکسپرسونیسم این است که دارای ساختار اپیزودیک هستند یعنی هر بخش با بخش دیگر ارتباط علت و معلولی ندارد. حال یکی از تفاوتهایی که متن نمایش «گوریل» با متن اصلی دارد این است که داستان آن با روابط علت و معلولی قویتر نسبت به نمایشنامه «گوریل پشمالو» پیش میرود. البته باید بدانیم که در اثری که روی صحنه بردهام ساختار اپیزودیک کمتر مورد استفاده قرار گرفته است.
آیا تمام شخصیتهایی که بعنوان آتش کار مشغول کار هستند را باید به حساب آدمهای بدوی در نظر گرفت که هراس انگیز هستند؟
خیر. میتوانم درباره این موضوع بگویم به دلیل انتخاب بازیگر شخصیت «یَنک» این توضیح را اضافه کنم هرگز قصد آن را نداشتم که بدوی بودن این جنس از انسانها را به نمایش بگذارم. لذا با این دیدگاه خشونت و هراس انگیزی در این آدمها را به کمترین درجه ممکن رساندهام.
موقعیتهای طراحی شده در نمایش بسیار به کنشها و واکنش شخصیتها و البته ریتم اثر کمک بسیار زیادی میکند. آیا شکلگیری ترکیبی از موقعیتها بر اساس دادههای درونی بازیگر و فرم اجرا رخ داده است؟
بله. درباره این موضوع باید اذعان کنم مسئله ریتم، اصلیترین مسئله گروه نمایش «گوریل» در کارگردانی من بوده است. در واقع من سعی کردهام به شکل تقریبی هر صحنه یک سبک مجزا و ویژه و ابزارهای مختص به خودش را نسبت به صحنههای قبل داشته باشد. دلیل دیگر به کثرت و تفاوت شخصیتها با یکدیگر که کنتراست اثر را بالا برده باعث تقویت ریتم میشود. حال این کنشها و واکنش شخصیتها به اضافه ریتم درونی شخصیتها میتواند به مجموعه ابزار ما برای ساخت ریتم پویا اضافه کند.
از مزیتهای این نمایش آن است که استفاده از زبان بدن، تئاتر فیزیکال و هم راستا شدن آنها با محتوای اثر باعث باورپذیری بهتر برای مخاطب میشود. درست است؟
بله. هدف گروه ما از ارائه بخش فیزیکال و بدن بالا بردن هیجانهای عاطفی اثر بوده است که انضمام این مقوله به بافت واقعگرا بسیاری از موقعیتها علیرغم اینکه در آن مرز بین خیال و واقعیت نامشخص است برای مخاطب باورپذیر میشود.
در جایی از نمایش تقابل نظام سرمایه داری و جامعه کارگری با روبرو شدن شخصیتهای «یَنک» و «میلدر داگلاس» آغاز میشود. آیا این موضوع به نبرد همیشگی بین این دو گروه اشاره دارد و یا تصویرگر ثرماتی از این مبارزه تاریخی است؟
میتوانم بگویم این رویارویی به درگیری همیشگی آنها اشاره دارد. در واقع این نکته را باید اضافه کنم که شخصیت معترض به این وضعیت خطر ابتلا به نابودی تهدیدش میکند. لذا اصلا وجود شخصیت معترض یعنی «یَنک» را موتور محرک این اثر نامیده میشود.
از مزایای این اثر میتوان به بحث تشریح دلایل نابرابری درباره حقوق انسانها و دراماتیک کردن نشان دادن آن اشاره داشت. دلیل این رویکرد چیست؟
دلیل این رویکرد به آن جهت است که عنصر تقابل در درام قابلیت دارد کشمکش ایجاد کند. حال زمانی که این کشمکش مربوط به دو نیرویی باشد که تمام جوامع بشری میتوانند آن را درک کنند نتیجه بخش است. در واقع این موضوع در ایجاد جذابیت در فرم نمایش هم به دلیل تولید دغدغه محتوای اثر است.
جهانبینی خود را با چه دادههایی در کارگردانی و طراحی میزانسنها لحاظ کردهاید که بنابر آن نظم مطلقی را میتوان در شاکله ااثر دید؟
من ترکیب و تنوع را دو ابزار اصلی برای کارگردانی این اثر در نظر داشتهام. حال این تصمیم به دلیل افزایش جذابیت کار نیست زیرا به شدت معتقد هستم که جهان و به طبع آن جامعه ما به شدت دچار تجمع اضداد است. لذا از آنجایی که هنرمند آن چیزی که از اجتماع دریافت میکند را به جهان بازتاب میدهد، پس این قضیه بی تاثیر در بافت متنوعی که انتخاب شده برای کارگردانی در این نمایش دارد.
گفتوگو از کیارش وفایی