نگاهی به نمایش «سانتیمتر» حاضر در جشنواره تئاتر فجر
یک ساعت و سیوپنج متر فاصله زمانی و مکانی
ایران تئاتر-عباس عبدالعلیزاده: نمایش «سانتیمتر» به کارگردانی مرتضی شاه کرم در بخش مسابقه ایران دو سی و هفتمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر حضور دارد. این اثر در دو دوره اجرای عمومی، در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان و تماشاخانه ایرانشهر مورد استقبال تماشاگران و منتقدان قرار گرفت. این نمایش روز دوشنبه ۲۹ بهمن ساعت ۱۶ و ۱۸ در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان به صحنه می رود.
«سانتیمتر» نمایشی 60 دقیقهای از ماجرای زندگی یک خانواده 7 نفره در خانهای کوچک به ابعاد 3.5 متر در 3.5 متر است. آنها همه پول خود را برای پیشخرید یک خانه سرمایهگذاری کردند. خانهای که قرار بود سه چهار ماه تحویل بگیرند و حالا یک سال گذشته و هنوز خبری نیست.
باوجودآنکه همهچیز در این نمایش ساده است. طراحی صحنه، طراحی لباس، دیالوگها و حتی بازیها قطعاً ویژگیهای متعددی در این اثر وجود دارد که آن را نسبت به دهها نمایش روی صحنه یکسر و گردن بالاتر قرار میدهد. این یادداشت بدون اولویتبندی به ویژگیهایی از این اثر نمایشی اشاره میکند که شاید اشاره به بخشی از دلایل موفقیت اثر نیز باشد. نکاتی که نبود هرکدام ممکن بود نمایش را به سمت نمایشی سیاه و تلخ سوق دهد.
1-اولین نکته قابلتوجه بازیهای روان همه بازیگران روی صحنه است. بازی هیچ بازیگری از دیگری پیشی نمیگیرد و یا عقب نمیافتد اما نمیتوان از بازی درخشان و تاثیرگذار مسعود شامی خاتونی در نقش عارف به آسانی گذشت، بازی او به لحاظ حسی و تکنیکی تمام و کمال در خدمت محتوا و شیوه اجرایی نمایش است.چنان که شاید تا سالها این نمایش با بازی شامی در ذهن بماند.
2- یکی از مهمترین ویژگی این خانواده هفتنفره این است که همه خانواده باهم حرف میزنند حتی پدربزرگ که کر مصلحتی است! باوجود همه اختلافسلیقهها و اختلافنظرها همه خانواده نسبت به هم رئوف و ایثارگرند.
3- با همه ناملایمات و فشارهای ترسیمشده بر این زندگی؛ امید در چهار نسل این خانواده همچنان هست. نوه ، داماد، پدر و پدربزرگ و این چیزی است که درواقع از نهاد و ضمیر ناخودآگاه نویسنده برآمده و به نمایش تسری یافته است. امید ذاتی نویسنده اجازه نداده نمایش به غرغر و عجزولابه بدل شود بلکه بیم و امید باهم زندگی میکنند.
4- این خانواده 7 نفره تنها نیستند و شرایطی که دارند از غریبی نیست. اقوامی دارند که به آنها کمک مالی کرده و به دیدنشان میآیند هرچند آن دیدار به دلیل ظرفیت اندک خانه مشکلاتی را برایشان فراهم خواهد کرد.
5- این خانواده محروم نیست. فرزندی دانشگاهی دارد که خواستگاری از قشر اساتید دانشگاه دارد.
6- این خانواده مأیوس نیست کودکی در خانه دارد که میدود او با همه محرومیتهای موجود تلاش میکند جایزهاش را حفظ کند تا جایی که دو خواهرش در حمایت از او یکی از کتابهایش و دیگری از لباسهایش میگذرد. در میان ورزشکاران مثلی هست که ارزانترین ورزش را دومیدانی میدانند که اتفاقاً مادر ورزشها است در این مثل گفته میشود این ورزش آنقدر ارزان است که دونده حتی شلوار به پا نمیکند.
7- پیاله پدر پرشده، حیات او به ظرفیتتکمیل شده خانه و امید واهی که به خانواده میدهد پیوند خورده شبی که هردو اینها تمام میشود پدر نیز تمام میشود.
8- در طراحی لباس خیلی ساده اما ظریف است. همه پابرهنهاند. پدر پیراهنی رنگی دارد که اعضای خانواده هرکدام جزئی از این رنگ هستند. اینکه پدر از جزء جزء رنگ اعضای خانواده رنگ گرفته یا برعکس هردو درست است و این به نگاه مخاطب و تصمیم او بستگی دارد که حیات پدر را در حیات خانواده ببیند و یا برعکس حیات خانواده را در حیات پدر ببیند. قلب ، سرآستین ، آستینها ، خط میانی لباس ، نیمتنه و ... جزئیاتی هستند که طراحی ساده لباس را ابعاد مختلفی میبخشد.
9- طراحی صحنه بسیار ساده اما ظریف است. یک صحنه مربع در ابعاد یکدهم اندازه واقعی داستان یعنی سه و نیم متر در سه نیم متر. این ابعاد با مدرج کردن حاشیه نقشهای که کف صحنه پهنشده بهخوبی نمایان است. چند ستون کوتاه آجری با نخهایی که ستونها را پیوند میدهد به نقشه دوبعدی کف صحنه بعد سوم میدهد. البته اگر کاربرد این نخ و آجرها را فقط ایجاد بعد سوم در نظر بگیریم نهتنها به صحنه کمک نکرده بلکه لطمه هم زده است. اگر این نخها وجود نداشت فهم اینکه این خانواده از دنیای نامتناهی اطرافشان فقط میتوانند در این نقشه 3.5 در 3.5 زندگی کنند و درواقع دیوارهای نامرئی فراوانی وجود دارد که نمیگذارد که این خانواده 7 نفره سهم واقعی خود را از دنیای پیرامون خود بگیرند قابلدرکتر بود ولی اگر این نخها و ستونهای آجری، نمایان کننده خانه در حال ساختی باشد که یک سال است خانواده منتظر تحویل گرفتن آن هستند این نخها شمارا به جهانی عجیب پرتاب میکند. اشاره به پی یک خانه، نقشهای که رویای ذهنی آنها است و دائم زیر پا لگدمال میشود چرا که خانه ای درکار نیست.
امید دریافت خانه پیشخرید شده باعث شده که این خانواده خود را در چنین شرایطی محصور کند. شاید از فردای روزی که همه بفهمند خانهای در کار نیست تحول در این خانواده آغاز شود حتی باوجوداینکه سرمنشأ رنگ امید (پدر خانواده با پیراهن رنگی) دیگر حضور نداشته باشد.
قطعاً میتوان به عناوین ذکرشده نکات بیشتری اضافه کرد اما ذکر همین نکات بهخوبی نشان میدهد که نمایش «سانتیمتر» درواقع یک ساعت و سیوپنج متر فاصله زمانی و فاصله درک مکانی این قشر از افراد جامعه است.دیدن این نمایش درک بهتری از زندگی قشری از جامعه را به ما میدهد که با داشتن محرومیت های مختلف در زیر پوست کلانشهرها زندگی میکنند.