گفتوگو با بازیگر نمایش «خنکای ختم خاطره» حاضر در فجر 37
تلاش میکنم نقشی را که در گذشته بازی کردم دیگر به سراغش نروم
ایران تئاتر: نمایش«خنکای ختم خاطره» به کارگردانی حمیدرضا آذرنگ روز دوازدهم(۳ اسفند) سیوهفتمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر ساعت ۱۸ و ۲۰:۴۵ در بخش مسابقه تئاتر بینالملل، مهمان و چهل سالگی انقلاب اسلامی ایران در تالار استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر به صحنه می رود٬ به همین بهانه گفتوگو با بازیگر این نمایش را بازنشر می کنیم.
بهنام شرفی در سال های اخیر حضور موثری در بازیگری داشته است و سال قبل در نمایش آبی مایل به صورتی در نقش یک ترنس بازی موثری از خودش ارائه کرد. شرفی در نمایش خنکای ختم خاطره در نقش بسیار بزرگتر از سن و سال واقعیش که متعلق به طبقه پایین جامعه است بازی قابل احترامی از خودش ارائه می کند.
وی دانش آموخته کلاسهای بازیگری استاد سمندریان میباشد و تحصیلات خود را در رشته روابط عمومی به پایان رسانیده است. این بازیگر تاکنون در نمایشهای نظیر«هذیانی به طعم خاک»، «4 ساعت اضافه»، «کمپانی بازیگری»، «سمفونی آس و پاسها»، «هفت تا ببو با یه کدو»، «ورود خانمها ممنوع»، «بچههای کوچه معرفت»، «قصههای غمناک چهار دیواری»، «پرواز با طعم یک چیز تلخ»، «به سرعتگیر نزدیک میشوید»، «طومار بلند»، «معرکه اهل طرب»، «حال زمین خوب نیست»، «کیلومتر 50» و «کاسه گردون» به ایفای نقش پرداخته است و در نمایشهای «همه چیز در مورد آقای ف»، «داستان عامه پسند» و «لابی» به عنوان دستیار کارگردان و در نمایشهای «داستان عامهپسند» و «فاصلهای دور»، «امامی نزدیک» به عنوان مدیر صحنه حضور داشته است. از افتخارات کسب شده توسط این هنرمند تاکنون میتوان به مواردی چون دریافت جایزه اول بازیگری مرد از جشنواره تئاتر منطقهای، همدان؛ 1386، دریافت جایزه سوم بازیگری مرد از جشنواره سراسری تئاتر خیابانی مریوان؛ 1386، دریافت جایزه سوم بازیگری مرد از جشنواره سراسری تئاتر خیابانی مریوان؛1387، دریافت جایزه اول بازیگری مرد از جشنواره بینالمللی تئاتر فجر در بخش خیابانی؛ 1388، دریافت جایزه اول بازیگری مرد از جشنواره منطقهای غرب کشور خرمآباد؛ 1389، دریافت جایزه دوم بازیگری مرد در جشن خانه تئاتر تهران؛ 1389 و چهره ماندگار شهرستان ملایر در زمینه تئاتر و بازیگری؛1389 اشاره نمود. «خنکای ختم خاطره» داستان سربازی به نام یوسف است که در کما به سر میبرد، همه چیزش از بین رفته و فقط چشم و دلش سالم ماندهاند. فرشتهای واسطهای آمدن او از عالم برزخ به زمین،دنیای زندگان، میشود. مأموران بنیاد شهید هر چه بیشتر تلاش میکنند تا والدین اصلی یوسف را بیابند، با متقاضیان بیشتری روبرو میشوند و این روند به گونهای فزاینده و بدون پایان تا انتها ادامه مییابد. خنکای ختم خاطره زندگی این خانوادهها و مشکلات آنان را به نمایش میگذارد. فاطمه معتمد آریا، حمیدرضا آذرنگ، علی سلیمانی، مرتضی آقا حسینی، مجید رحمتی، امین میری، بهنام شرفی، پریا وزیری، سارا شاهرودیان، امید سلیمی، هیراد آذرنگ، ماهرخ لک (بازیگران)، وحید لک (مجری طرح و مدیرتولید)، رضا مهدیزاده (طراح صحنه)، الهام شعبانی (طراح لباس)، همراز بیان (طراح پوستر)، محمدجواد طالبی (آهنگساز)، محمد گودرزیانی (دستیار کارگردان)، امیرعلی پریز (دستیار دوم کارگردان)، راضیه اسماعیلی (منشی صحنه)، آوا فیاض (مدیر تبلیغات و مشاور رسانهای) و فؤاد خراباتی (مدیر روابط عمومی)، فرزین طاهری (مستندساز) و پیام نیکخواه (عکاس) عوامل این نمایش هستند. با بهنام شرفی درباره بازی در نمایش خنکای ختم خاطره گفتوگویی انجام دادهایم.
در سالهای اخیر نقشهای متفاوتی در نمایشهایی نظیر «آبی مایل به صورتی» و یا «آناکارنینا» بازی کردهاید. این تفاوت میان نقشها چقدر برایتان حائز اهمیت است؟
برای من همیشه این تفاوت مهم بوده و هست و اینکه نقشهای یک جور و مشابه هم بازی نکنم و نقشهایی را بازی کنم که چالشبرانگیز است و باعث شود حسابی به تکاپو بیافتم و عرقم دربیاید. نقشهای راحت را زیاد دوست ندارم. تلاش میکنم نقشی را که در گذشته بازی کردم دیگر به سراغش نروم. البته در صورت حضور در دو نقش مشابه تلاش میکنم هر نقش را به گونه دیگری بازی کنم.
در «آبی مایل به صورتی» نقشی بازی کردید که با توجه به مختصاتش هر بازیگری جرئت بازیش را نداشت؟
بله، در «آبی مایل به صورتی» نقش متفاوتی را بازی کردم که چند ماه قبلترش در نمایش «پالت» آدم این نوعی را بازی کرده بودم و اصلاً دوست نداشتم این دو نقش شبیه هم از کار دربیاید. خوشبختانه دو انسان متفاوت را در این دو نمایش بازی کردم.
در کارنامه کاریتان کمتر نمایشی در حوزه کارهای جنگ و دفاع مقدس دیده میشود؟
بله، البته در نمایش آفتاب از میلان طلوع میکند بازی کردم که بکگراندش به جنگ میپرداخت. در سالهای دورتر در ملایر در کارهای دانشجویی نقشهایی در این نوع آثار ایفا کرده بودم.
کار کردن با کارگردان که بازیگر چیره دستی است آیا دارای جذابیت است؟
افتخار بازی در تعدادی نمایش داشتهام که کارگردانش سابقه بازیگری داشتند. نکته مهم این است که حمید رضا آذرنگ روی من و همنسلانم تأثیرات زیادی به واسطه تفکرات و سبک کاریش داشته است و یک درام نویس شاخص است. در سال 88 اجرای نمایش «خنکای ختم خاطره» به کارگردانی نیما دهقان را دیده بودم و خیلی به این نمایش علاقه پیدا کردم و جزو آرزوهایم بود که روزی در این نمایش بازی کنم و زمانی که به من پیشنهاد بازی در «خنکای ختم خاطره» انجام شد خوشحال شدم و هیجان زیادی داشتم. حمید رضا آذرنگ درام را خوب میشناسد و میداند که چگونه بازیگران را درست هدایت کند.
معمولاً برای بازیگران ایفای نقشهایی که از سن و سال آنها بیشتر است دارای جذابیت زیادی است. برای شما این مسئله چه ویژگیهایی داشت؟
این ویژگی از جهتی جذاب و از جهت دیگر بسیار سخت و دشوار است. بحث سختی ماجرا این بود که قرار شد که من در مقابل بانوی بازیگری ایران، فاطمه معتمد آریا، بازی کنم و اگر بازیم غلوآمیز و غیرطبیعی انجام میشد باعث میشد مخاطب نقش را پس بزند و نقش تو چشم میخورد. بهر حال باید به گونهای بازیم را طراحی میکردم که به لحاظ سن و سالی هم با فاطمه معتمد آریا دارای یک تعادل و بالانسی پیدا میکرد.
بازی در کنار بزرگان بازیگری نظیر فاطمه معتمد آریا برای بازیگران جوان یک فرصت است و یا یک چالش؟
میتواند یک فرصت و در حین هم چالش زا باشد. به هر حال برای من فاطمه معتمد آریا سالها به عنوان یک اسطوره مطرح بوده و خوشحالم که این فرصت همکاری مشترک به وجود آمد.
کدام صحنه بازی روبه روی شما با فاطمه معتمد آریا برایتان دارای جذابیت بیشتری است؟
فاطمه معتمد آریا به عنوان یک بازیگر بزرگ و حرفهای آنقدر در خدمت کار خودش را قرار میدهد که من بازیگر در زمان تمرین و اجرا اصلاً متوجه تفاوت اختلاف سنی نمیشوم. ایشان برای تمام اعضا گروه احترام و ارزش قائل است و عاشقانه نقشش را ایفا میکند و برای نسل من همبازی شدن با این جنس بازیگر درسهای فراوان زیادی به همراه دارد. یکی از صحنههای جذاب نمایش در پایان اپیزودی است که بازی دارم و مشغول اشک ریختن هستم و فاطمه معتمد آریا با گوشه چادرش اشک من را پاک میکند.
گفتوگو از احمد محمد اسماعیلی