به بهانه اجرای نمایش «یک زن، یک مرد» در خانه موزه استاد انتظامی
به یادماندنیترین نمایشهای دونفره این سالها
ایران تئاتر: اجرای نمایش «یک زن و یک مرد» در خانه موزه استاد انتظامی، همچنین نمایش «مختلف الاضلاع» در تماشاخانه سپند در این روزها بهانه ای را فراهم کرده تا مروری داشته باشیم بر نمایشهای شاخص دونفره که در این سالها روی صحنه رفتهاند.
نمایشهای دونفره هم به لحاظ متن و هم اقتضائات اجرایی دستههای از تولیدات نمایشی را شکل میدهند که با ویژگیها و خصلتهای منحصر به خود شناخته میشوند. همچون مونولوگ ها و اجراهای تک نفره، این گروه از نمایشها هم با شاخصهها و چالشهایی شناخته میشوند که شاید بده و بستانهای تنگاتنگ و پی در پی میان شخصیتها از عمدهترین آنها باشد. واضح است که کارگردانان دلایل متعدد و متنوعی برای دست زدن به تولید نمایش دونفره ارائه خواهند کرد و شاید هریک از آنها انگیزهها و ایدههای مختلفی را در این ارتباط به میان بکشند، اما هرچه باشد به نظر میرسد همچنان جذابیتها و امکانهایی در نمایشهای دونفره وجود دارد نمایشنامه نویسان و کارگردانهای تئاتر را به خود جذب میکند. تازهترین مصداق چنین توجهی اجرای نمایش «یک زن و یک مرد» در خانه موزه استاد انتظامی، همچنین نمایش «مختلف الاضلاع» در تماشاخانه سپند در این روزهاست. همین اجراها هم بهانه ای را فراهم کرده تا با مروری بر نمایشهای شاخص دونفره که در این سالها روی صحنه رفتهاند به جنبههایی از ویژگیهایی که در این نمایشها آشکار و نهفته است بپردازیم.
«یک زن و یک مرد»؛ کاظم هژیرآزاد و ناهید مسلمی
نمایش «یک زن و یک مرد» تازهترین نمایش دونفره ای که این روزها روی صحنه رفته، به کارگردانی هوشمند هنرکار که توسط خود او بازنویسی شده، نوشته الکسی آربوزوف با ترجمه مهین اسکویی است که از ۲۰ خرداد ماه در موزه استاد انتظامی اجرا میشود.. عاشقانه جذاب، لطیف و طنازی است برای میانسالی. لیدیا (ناهید مسلمی) بیمار آسایشگاهی است که رادیون (کاظم هژیرآزاد) مدیر آن است و نمایش قصه ارتباط متفاوت، زیبا، عاشقانه و طنزآمیز این دو است. «یک زن و یک مرد» برخلاف نمایش قبلی هنرکار، «فاندو و لیز»، که اثری پیچیده از فرناندو آرابال بود، متنی عاشقانه و واقعگرایانه از نویسنده روسی، آربوزوف است. پیش از این از آربوزوف نمایشهای «تانیا» و «صاعقه» با ترجمه مهین اسکویی و توسط آن هنرمند فقید روی صحنه رفته است.
ناهید مسلمی یکی از بازیگران این نمایش میگوید: «یک زن و یک مرد» برای من از جذابیتهای خاصی برخوردار بود و با آن ارتباط برقرار کردم؛ چرا که نمایشی عاشقانه و ضدجنگ است و به هر حال درون مایه طنز هم دارد. در اصل حضور در این نمایش به دلیل آنکه کم پرسوناژ است و بار سنگینی روی دوش بازیگران است، به نوعی برای من محک خوبی است تا ببینم تا چه اندازه میتوانم از ابتدا تا پایان کار حضور قوی و خوبی داشته باشم. من و آقای هژیرآزاد به همراه کارگردان بار این نمایش را به دوش میکشیم و همانطور که گفتم برای من واقعاً محک بزرگی بود.
"مختلف الاضلاع"؛ نادر فلاح و میترا حجار
نمایش "مختلف الاضلاع" نوشته سهند خیرآبادی، کار نادر فلاح و به تهیهکنندگی کمال تبریزی از 19 خردادماه ساعت در تماشاخانه سپند روی صحنه رفته است. بازیگران این اثر نمایشی میترا حجار و نادر فلاح هستند.
نادر فلاح درباره انتخاب این نمایشنامه و روند شکلگیری این اثر میگوید: آقای خیرآبادی نمایشنامه "مختلف الاضلاع" را سالها پیش نوشته و از آن زمان من تصمیم داشتم این نمایش را به صحنه آورم و مذاکراتی نیز در این خصوص صورت گرفته بود اما شرایط اجرا به دلایلی میسر نشد تا اکنون که برآن شدم تا آن را با خانم میترا حجار اجرا کنم. "مختلف الاضلاع" متشکل از پنج یا شش روایت کوتاه و بر مبنای دو نفرههای تاریخی است. این اثر نمایش کمدی براساس دوتاییهای است که برخی از آنها مانند "هیتلر و هیملر" و "دن کیشوت و سانچو پانسا" معروفاند و بعضی از آنها چندان شناخته شده نیستند. هر روایت این نمایش که بسیار استریلیزه است، زبان ویژه خود را دارد و در هر کدام لباس و گریم بازیگران عوض میشود.
«آدم خوابش میگیره» و «بازیگر و زنش»؛ علی نصیریان و محبوبه بیات
دو نمایش «آدم خوابش میگیره» و «بازیگر و زنش» به کارگردانی محسن معینی یکی دیگر از نمایشهای دونره این سالها در مهر و آبان 1390 در فرهنگسرای نیاوران روی صحنه رفت.
دو نمایش «آدم خوابش میگیره» و «بازیگر و زنش» با بازی علی نصیریان و محبوبه بیات و بر اساس متنهایی به قلم نصیریان شکل گرفته بود.
علی نصیریان چهره ماندگار تئاتر و سینمای کشور در هنگام اجرای این نمایش گفته بود: در زمینههای مختلف نمایشی کار کردهام و یکی از کارهایم نگارش درباره فولکلوریک بوده، در زمینه نمایشهای آیینی و سنتی نیز کار کردهام و بخشی دیگر از نمایشنامههایم نیز درباره زندگی امروز است. نمایشنامهها را از تجربه شخصی خود نوشتهام و در این سالها جز صداقت، الگویی نداشتهام. اکثر نمایشنامههایم از واقعیت گرفته شده است. در نمایشنامهها به ایرانی بودن و ایرانیزه بسیار معتقدم و نمایشنامههای امروزی و حتی آیینی و سنتی را ایرانیزه کرده و به صحنه بردهام.
محبوبه بیات(یکی از بازیگران دو نمایش دوپرسوناژه علی نصیریان که توسط علی معینی کارگردانی شده) نیز گفته بود: من کارم را با علی نصیریان آغاز کردهام. ایشان در رابطه خانوادگی و کاری؛ شناخت خوبی از من داشت ولی در طول این سالها فرصتی نشد که در تئاتر کنار هم باشیم. وقتی آقای نصیریان پیشنهاد بازی در این دو کار را به من داد؛ بسیار خوشحال شدم و پذیرفتم. ضمن اینکه این متن را سی سال پیش برای من خوانده بود. درآن موقع فکر نمیکردم بتوانم این نقش را بازی کنم ولی اجرای این نمایش آنقدر طول کشید که به سن آن شخصیت رسیدم و آن را بازی کردم.
محسن معینی(کارگردان این دونمایش که معتقد است جز با همراهی علی نصیریان این کار مقدور نبود) نیز اذعان کرده بود: اگرچه در این اجرا از عناصر متعدد برای ارتباط با مخاطب بهره گرفتهایم، اما به نظرم مهمترین عنصر سازنده این دو نمایش، بازیگرانش هستند که با صداقت و هنرنمایی خود، تماشاگر را با داستان همراه میسازند.
«دو مرد در یک اتاق»؛ فرخ نعمتی و همایون ارشادی
نمایش کمدی «دو مرد در یک اتاق» به کارگردانی مسعود رایگان و با بازی اردلان شجاع کاوه و خسرو شهرازفرخ نعمتی و همایون ارشادی مرداد ماه 92 در سالن باروک اجرا شد.
این متن سال 1986 به سفارش سازمان ملل و توسط دو نویسنده سوئدی و فنلاندی نوشته شده است و ماجرای آن درباره بیماری ایدز به عنوان طاعون قرن است.
رایگان در ادامه درباره انتخاب بازیگران این نمایش توضیح داد: برای من پخته بودن و تجربه دار بودن این بازیگران بسیار مهم بود، چون این نقشها نیازمند بازیگرانی است که پر از زندگی و تجربه باشند.
او با بیان اینکه او بیشتر خود را متعلق به دنیای بازیگری میداند اضافه کرد: بانک اطلاعاتی که بازیگر در ذهن دارد و تجربیات او از زندگی بیرونی باعث میشود تا بازی در نقش برایش آسانتر شود، در واقع زنگی پربار بازیگر کمک میکند که او به شخصیتها نزدیک شود و نقش را همانطور که هست به نمایش دربیاورد. زبان تئاتر باید خودیتر شود و لازم است لحن ترجمه را بشکنیم. بسیاری از ما فکر میکنیم اروپاییها خیلی مؤدب و عصا قورت داده هستند در حالی که اصلاً چنین نیست. وظیفه مترجم این است که متن نمایش را خودی کند، هرچند یک متن غربی باشد اما باید آن را از صافی خود عبور دهیم تا تماشاگر حس نکند آدمهای نمایش از آسمان آمدهاند و دست نیافتنی هستند. بلکه باید آنها را خیلی دست یافتنی و نزدیک ببیند.
«قرارداد با مرگ»؛ داریوش مودبیان و کورش سلیمانی
نمایش «قرارداد با مرگ» به کارگردانی داریوش مودبیان که فروردین و اردیبهشت 92 در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه رفت از دیگر نمایشهای دونفره در این سالها است. داریوش مودبیان و کورش سلیمانی نقشهای مقابل در این نمایش را بر عهده داشتند.
«قرارداد با مرگ» نوشته اسلاومیر مروژک تمثیلی از تفکر غرب است و در آن اشارات مختلفی به تفکر اروپا، آمریکا و تفکری که از شرق اروپا میآید، میشود. دوران جنگ سرد که در آن یکی منتظر مرگ دیگری است و هر کس میتواند قاتل شخص دیگری باشد. به همین خاطر ما شاهد موقعیتهای ناهمگن و ناهمساز (پارادوکس)ی هستیم که متعارف نیست. جدا از این هیچ چیز قطعی این میان وجود ندارد و گویی همه چیز بازیست. اتفاقات برحسب قراردادهایی رخ میدهد. قرارداد بازیگران با هم از یک سو و قرارداد شخصیتها با تماشاگران. همیشه روی همه لحظات نمایش حساب میکنم و میدانم بازی با همین قراردادهاست که برای تماشاگر تعلیق به وجود میآورد. ما در دوره داد و ستد با متن و تماشاگر به سر میبریم. جذابیت تئاتر برای بازیگر و تماشاگر فهیم هم در همین چیزهاست.
داریوش مودبیان در ارتباط با این اثر میگوید: در این نمایش ابتدا تنها با ۲ کهن الگوی شخصیتی طرفیم، یک پیرمرد و یک جوان و در ادامه میفهمیم که یکی نویسنده و دیگری پیشخدمت است و در ادامه هر دو کاراکتر و شخصیتی منحصربه فرد میشوند.
موریس ابتدا به خاطر پول میپذیرد خواسته مگنوس را انجام دهد، اما بعد با خود فکر میکند اگر نویسنده را تحقیر کند بهتر است. او روشی پیش میگیرد تا به زعم خود جواب معلولیت تاریخیاش داده شود. او در حقیقت مگنوس را به عنوان نماینده غرب با نظامی کهنه و پوسیده میپندارد.
«خرده نان»؛ رضا بهبودی و آناهیتا اقبال نژاد
«خرده نان» نمایشی به کارگردانی کورش سلیمانی که آذر و دی 97 در سالن سایه تئاتر شهر روی صحنه رفت، یکی دیگر از نمایشهای دونفره این سالها است. خرده ناننمایشی صادق و به دور از اداهای فرمی، خوش ریتم، شسته رفته، ساده و صمیمی، با بازیهای یک دست و درخشان رضا بهبودی و آناهیتا اقبال نژاد، طراحی صحنه مینیمال و فضاساز که به بحث مهم و کلیدی دربارهی بی تفاوتی انسان امروز میپردازد.
نمایشنامه خرده نان هر چند که در دهه هفتاد میلادی نوشته شده است اما طی سالهای اخیر در فرانسه اجراهای متعددی داشته است. این اثر نمایشی موفق به دریافت جایزه نمایشنامهنویسی ایبسن شده است و لویی کالافورت که رماننویس، شاعر و داستاننویس است و مهمترین اثرش در حوزه نمایشنامهنویسی خرده نان است، نیز جایزه ادبیات ملی دریافت کرده است.خرده نان زندگی زن و مردی میانسال با روزمرگیهای فراوان را به تصویر میکشد، زندگیهایی فاقد شور و امید، اما این زن و مرد با اتفاقات عجیب در همسایگی خود مواجه میشوند که موجب بازگشت هیجان به زندگیشان میشود.
کوروش سلیمانی کارگردان این نمایش معتقد است؛ یکی از سختترین کارها در تئاتر کارگردانی و بازی در متن و نمایشهای دونفره است. او در ارتباط با این اثر میگوید: با متن "خرده نان" در سال 90 آشنا شدم و پس از خواندن آن در همین سال این نمایشنامه در گوشه ذهنم نشست تا این که تمرینات آن را از مهر ماه 97 آغاز کردم. به دلیل محدودیتهای مالی برای تولید تئاتر دوست داشتم اثر جمع و جوری را به روی صحنه ببرم. خوشبختانه نخستین گزینههای من برای ایفای نقشهای شوپه و شوپت، رضا بهبودی و آناهیتا اقبالنژاد به عنوان بازیگر این دو نقش بودند. من حتی به گزینههای چهارم و پنجم برای ایفای این نقشها فکر کرده بودم که دیگر حتی به گزینههای دوم و سوم هم نرسید. برای ایفای این دو نقش جدا از استعداد و توانمندی بازیگری، بازیگرانی میخواستم که تیپ و شکلشان به آدمهای اروپایی نزدیکی و شباهت ظاهری داشته باشند.
«نویسنده مرده است»؛ لادن مستوفی و ایوب آقاخانی
«نویسنده مرده است» دیگر نمایش دونفره شاخص در این سالهاست که دی ماه 91 با کارگردانی آرش عباسی و نقش آفرینی لادن مستوفی و ایوب آقاخانی در سالن سایه تئاتر شهر روی صحنه رفت.
کارگردان این اثر همزمان با اجرای این اثر در یادداشتی نوشت: شهر کوچکی که سالهای کودکی و نوجوانیام را در آن گذراندم، هیچ چیچ جذابیتی برای پسر بچه ای در آن سن و سال نداشت بجز یک مکان رؤیایی که جای همه کاستیها و کمبودهای اجباری نوجوانان نسل من را ،لااقل برای من یک نفر پر کرده بود. جایی به اسم "سینما بهمن".
سینما بهمن ملایر در سالهای پایانی دهه 60 و ابتدایی دهه ۷۰ پناهگاه امنی بود که با خاموش شدن چراغهایش برای مدتی میتوانستم با بالهایی که به کمک نور و تصویر روی پرده به دست میآوردم در دنیای دوست داشتنیام بچرخم تا دوباره چراغها روشن شود و من ناگهان از آن آسمان مرتفع و خیال انگیز سقوط کنم و خودم را روی صندلیهای سفت و وصله شدهاش ببینم.اولین تجربه دیالوگ نویسیام در همان دوران شکل گرفت زمانی که از سینما بیرون میآمدم و تا به خانه برسم به جای تمام شخصیتهای اصلی فیلمی که دیده بودم حرف میزنم اما نه حرفهای آنها. حرفهای خودم را . چیزهایی که خودم دلم میخواست به هنرپیشههای مورد علاقهام بگویم و آنها جوابم را بدهند. قصه را همان شکلی پیش میبردم که خودم دلم میخواست نه آنگونه که در سینما دیده بودم. من هنوز هم خودم را مدیون این شیوه تمرین ناخودآگاه دیالوگ نویسی می دانم . حالا سالها بعد از دوران نوجوانی جادوی سینما بهمن هنوز رهایم نکرده و همچون "سینما پارادیزو" بخش عظیمی از خاطرات نوجوانیام را به خودش اختصاص داده.
"نویسنده مرده است" درباره عشق همان سالهاست. درباره رؤیاهایی که در تاریکی سینما بهمن میبافتم.درباره عشق به سینما، بازیگری ودرباره سالهایی که سینمای ایران بی ستاره بود و ناگهان ستارهها بعد از سالها خاموشی یکی یکی درخشیدند تا من و امثال من بتوانند خیال بازی کنند و در نهایت درباره اینکه چرا شروع به نوشتن کردم ؟من که میخواستم بازیگر شوم.
«لامبورگینی»؛ سیامک صفری و اشکان خطیبی
نمایش «لامبورگینی» به کارگردانی سیامک صفری از دیگر اجراهای قابل توجه دونفره در این سالهاست که مرداد ماه 96 با نقش آفرینی سیامک صفری و اشکان خطیبی در تئاتر شهرزاد روی صحنه رفت.
سیامک صفری اولی است و اشکان خطیبی دومی، دو شخصیتی که ساکن گورستاناند و یادآور گورخوابهای گورستان بزرگ نصیرآبادِ باغستان در حومه شهریارِ تهران. این نمایش متأثر از گزارشی از گورخواب ها در شهریار بود که واکنشهایی را در افکار عمومی آن روزها برانگیخته بود: «در درون گورستان، ٣٠٠ گور از پیش آماده وجود دارد که ٥٠ کارتنخواب دست کم ٢٠ گور را اشغال کردهاند. در هر گور یک و گاهی سه تا چهار نفر زندگی میکنند.»
این نمایش که ابتدا به شیوه تک نفره توسط سیامک صفری نوشته شده بود، در نهایت به نمایشی دونفره منتهی شد. سیامک صفری در این ارتباط میگوید: بعد از آن که متن از حالت مونولوگ خارج شد، میدانستم که یکی از نقشها را خودم بازی خواهم کرد و شروع کردم به گشتن دنبال بازیگری برای نقش روبهرویم. من از دکتر علی رفیعی چیزی در مورد بازیگر یاد گرفتهام که به نظرم مؤلفه بسیار مهمی است و آن بحثِ خصلت بازی است. خصلت بازی مهمترین مسئله برای یک بازیگر است و مابهازای تخیل اوست.این نمایش بدون اشکان نمیتوانست خودش را این طور نشان دهد و مثل خیلی از کارهایم در انزوا پیش میرفت و کسی تحویلش نمیگرفت اما بودن اشکان کمک زیادی به من کرد.
اشکان خطیبی هم درخصوص این تجربه گفته بود: من همیشه سیامک را از دور و روی صحنه دیده و تحسینش کرده بودم اما همانطور که خودش اشاره کرد فکر میکردم دنیاهایمان در تئاتر خیلی از هم جداست ولی به محض این که شروع به کار کردیم دیدم اتفاقاً چقدر به هم نزدیکیم و چقدر چیزهایی برایمان مهم است که برای بقیه مهم نیست و (با خنده) چقدر چیزهایی که برای بقیه مهم است برای ما بیاهمیت است.
«تن شوری»؛صابر ابر و پانته آ پناهیها
«تن شوری» یکی از تازهترین تجربههای تئاتر دونفره با نویسندگی و کارگردانی رضا ثروتی و بازی صابر ابر و پانته آ پناهیها آذر 97 در تئاتر مستقل روی صحنه رفت.
رضا ثروتی این نمایش را بر اساس «صحنههایی از یک زناشویی» اثر اینگمار برگمان شکل داده بود. برشی از یک زندگی زناشویی و نگاه کردن به زندگی این زوج با شیوه تئاتر درمانی یا «سایکو درام» . در افتتاحیه نمایش، زوج را در حال مصاحبه با یک مجله میبینیم و در بدو امر به شناخت قابل قبولی از این زن و شوهر دست پیدا میکنیم؛ یوهان مردیست که میتواند چند دقیقه بیوقفه و با اعتماد به نفس خود را توصیف و در واقع خودستایانه از خودش تعریف کند و ماریان زنی است که تمام هویت خود را در همسر و مادر بودن بازشناخته و چه بسا دومی از اولی بسیار پررنگتر است، شاید چون دخترهای او دو نفرند و شوهرش، یکی! شاید همان اعتماد به نفس عجیب یکی از طرفین باشد که دیگری را مجبور میکند آنقدر در این رابطه سپاسگزار و تسلیمگر باشد که حتی وقتی دارد دادوهوار میکند این فریاد، به شکلی منفعلانه به علت یک ضربه شدید روحی یا جسمی از دل برخاسته باشد و نه به خاطر یک اعتراض به جا که حق اوست. همین الگوی آشنای به کرات دیده شده در اطرافمان، همذاتپنداری مورد نیاز اولیه را فراهم میسازد.
تماشای نمایشی که به ریزترین جزئیات زناشویی یک زندگی چند ساله و جا افتادهی یک زوج بالغ و عاقل میپردازد، تجربه ویژهایست که بیشتر از همیشه تناقضات را به رخمان میکشد و هضم وجود آن تفکر سنتی و این نگاه مدرن را در کنار یکدیگر سخت میکند؛ اما به هر حال «تن شوری»ِ رضا ثروتی را باید دید، چراکه به شیوه صریح و بیتعارفی که دیگر امضای کارگردان شده، ما را در برابر پرسشهایی قرار میدهد که یک عمر شاید در تنهایی خودمان هم با اکراه به آن فکر کنیم.